کد خبر 430224
تاریخ انتشار: ۲۷ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۴:۵۹

نفس ماهی‌ها در سینه حبس شده است و سر بر آورده‌اند از آب به تماشایشان... دارند دستانتان را می‌بندند؛ دارند عشق را زنده زنده زیر خاک دفن می‌کنند.

گروه فضای مجازی مشرق- ، ابوالفضل اشناب دلنوشته‌ای به یاد 175 شهید غواص در وبلاگ شخصی خود نوشته است که در ادامه می‌خوانید:

تمام ماهی‌ها دارند با اشک تماشایشان می‌کنند، چگونه «آب» بعد از ورود این مردان «خاکی» زلال‌تر شده است؟! صدای گریه ماهی‌ها را کسی نمی‌شنود.
کسی چه می‌داند؟ کسی چه می‌داند از نجوای شهیدان، در لحظاتی که آرام میان آب شنا می‌کردند تا برسند به خاک؟ من اصلاً چرا دارم میان خاک و آب دست و پا می‌زنم، چرا خودم را میان گِل حبس کرده‌ام؟! بگو آسمان! بگو آب را با آبی آسمان تفاوتی نیست.
نفس ماهی‌ها در سینه حبس شده است و سر بر آورده‌اند از آب به تماشایشان... دارند دستانتان را می‌بندند؛ دارند عشق را زنده زنده زیر خاک دفن می‌کنند، اما ... چرا فکر کردند که اگر دستانتان را ببندند و شما را به جای آب در خاک محبوس کنند، تحقیرتان کرده‌اند؟ چرا نفهمیدند که آب و خاک همه بهانه‌ست برای کسی که نگاهش به آن بالاست.
و حالا تمام شهر غرق در صدای بال است، شهر غرق در صدای آب است، فرشته‌ها را کاری ندارم که خودشان را چگونه به تابوت‌های پرچم‌دار آنان می‌سایند، من نگاهم به دستان بسته‌ای و بال‌های بازی است که تمام شهر را سایه انداخته‌اند. عجب داستان شگفتی‌ ست!  آسمانیان خاک نشین که دل به آب زدند و در میان خاک‌ها دوباره به آسمان رسیدند و امروز کناره عرش پرواز می‌کنند... راستی من شنیده‌ام که غواصان اهل سکوت‌اند، شنیده‌ام اهل هور، اهل سوزند... دوباره گوش کن؟ صدای دریا را می‌شنوی...؟  صدای گریه ماهی‌ها را می‌شنوی...؟

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس