به گزارش مشرق، پایگاه خبری «لوب لاگ» در گزارشی به قلم «رابرت ای. هانتر» نماینده سابق آمریکا در ناتو نوشته است که منافع آمریکا اقتضا میکند مذاکرات هستهای با ایران را به سرانجام برساند.
در ابتدای این یادداشت که پیش از اعلام تمدید چند روزه مذاکرات نگاشته شده، آمده است: «صبح روز یکم جولای مشخص می شود که آیا باراک اوباما رئیسجمهور آمریکا به یکی از اهداف اصلی خود در سیاست خارجی دست یافته یا خیر: توافق برای برخوردی موثر با برنامه هستهای ایران.»
هانتر با اشاره به توافق «برنامه اقدام مشترک» در نوامبر 2014، ادامه داد: «مذاکرات هستهای میان ایران و 5+1 در مراحل نهایی خود قرار دارد چراکه با توجه به تعیین 30 ژوئن بعنوان ضرب الاجل پایانی طرفین باید درباره جزئیات و همچنین موضوعات باقی مانده گفتگو و توافق نمایند. شرطبندی درباره نتیجه مذاکرات در چند روز باقی مانده کاری احمقانه است چرا که طی دیدارهای طرفین در هفتههای اخیر هیچگونه اطلاعاتی از سوی مقامات منتشر نشده که این خود میتواند نشان دهنده پیشرفت باشد.
طبق طبیعت دیپلماسیهای حساس، انتظار میرود که تصمیمگیری درباره موضوعات مهم تا ساعات پایانی مذاکرات بطول بیانجامد. ممکن است هریک از طرفین خواستار تمدید زمان مذاکرات شوند؛ اگرچه چنین درخواستی توصیه نمیشود چراکه در این حالت تنها فرصت در اختیار مخالفان در هر دو طرف مذاکره قرار میگیرد. در حال حاضر هجمهای مخالف در کنگره در حال شکل گیری است که تلاش میکند این دستاورد اوباما را رد کرده یا حداقل با بیان برخی اعتراضات بی اثر از ارزش آن بکاهند.
برخی از مخالفان توافق هسته ای در کنگره اقداماتی فراتر از آنچه در راستای امنیت ملی آمریکا نیاز است، انجام میدهند. حتی این مخالفتها در پاسخ به فشارهای شدید از سوی لابیهای اسرائیلی و کشورهای عربی خلیج فارس بیشتر و بیشتر نیز خواهد شد. این فشارها یک تراژدی برای ایالات متحده محسوب میشود: اقدامات آمریکا تحت فشار لابی چین در دهه 1950 و 60 حتی بعنوان یکی از فاکتورهای به راه افتادن جنگ ویتنام شناخته شده؛ تراژدیای که یک واقعیت بوده و رییس جمهور آمریکا باید با آن کنار بیاید.»
الفبای مخالفت
عضو شورای امنیت ملی دولت کارتر همچنین افزود: «مدتهاست مخالفان اصلی توافق با ایران در داخل آمریکا چند روش را دنبال میکنند، اول اینکه پیش از حصول توافق، آن را نابود کنند، آن هم توافقی که میتواند توان ایران برای ساخت بمب را به میزان چشمگیری محدود کند. در این تاکتیک، اوباما را مجبور میکنند آنقدر کف خواستههایش را بالا ببرد تا ایران از مذاکرات کنارهگیری کند.»
وی با بیان اینکه طرح دوم نیز این است که کنگره هرآنچه مورد توافق قرار گرفت را رد کند، نوشته است که این روش نیز کارگر نیست و به همین دلیل مخالفان توافق در آمریکا به سراغ گزینه سوم یعنی پذیرش توافق اما جلوگیری از توسعه روابط دوجانبه در موضوعات دیگر، رفتهاند.
«طرح سی» در این باره است که ایران در حال تلاش برای تبدیل شدن هژمون در منطقه بوده و در صورت نبود دکترینی سخت از سوی آمریکا، موفق خواهد شد. این دیدگاه سه نکته را در نظر نگرفته است: نخست اینکه، موفقیت ایران بعنوان یک هژمون در خاورمیانه به خروج کامل آمریکا از این منطقه بستگی دارد. در وهله بعدی، چالشی که ایران ایجاد کرده نه از جانب اقدامات نظامی (باتوجه به عدم تسلیحات هسته ای) بلکه از سوی اقتصاد پویا و روند آرام مدرنیزه سازی جامعه و سیاست های داخلی آن است؛ روندی که پادشاهی های عرب منطقه نیز باید بیاموزند اما توجهی به آن ندارند. سوم اینکه، ایالات متحده مسائل مهمتری در رابطه با ایران دارد که باید به آن بپردازد.
همگرایی منافع؟
هانتر که یکی از اعضای فعال چندین اندیشکده برجسته در آمریکا از جمله مطالعات شورای آتلانتیک و موسسه رند است، خاطرنشان کرد: منافع ایالات متحده و ایران اگر یکی نباشد، دستکم مکمل است که همین مساله واشنگتن را به بررسی امکان بهبود روابط با تهران واداشته است.
به نوشته وی هر دو کشور خواستار ایجاد ثبات در افغانستان، ایجاد امنیت و آزادی در تنگه هرمز و همچنین نابودی داعش هستند. اقدامات ایران در این زمینه در مقایسه با عربستان –بعنوان متحد واشنگتن در منطقه- مزایای بیشتری را عاید ایالات متحده کرده است. در عین حال نمیتوان از دیدگاههای متفاوت واشنگتن و تهران نیز در برخورد با مسائل منطقه چشم پوشی کرد.
هیچ یک از این مسائل برای آزمایش احتمال روابط کاری میان ایران و آمریکا نباید مانع توجه به این مساله شود که این دو کشور برای تبدیل شدن به «متحد یا شرکای استراتژیک» حداقل تا آیندهای قابل پیشبینی تعیین نشده اند. واشنگتن هنوز هم حامی اسرائیل در نگرانیهایی است که تلآویو در زمینه شعارهای ایران علیه مشروعیت اسرائیل و همچنین حمایت از حزب الله دارد.
بازنگری در سیاستهای منطقه
وی همچنین نوشته است که تحقق توافق هستهای نشانهای از پایان ناآرامیهای منطقه نیست. اوباما برای مواجهه با چنین آینده ناخوشایندی به چند راهکار نیاز دارد. تعیین سیاستهای منطقهای خود بر حسب منافع کشور و نه خواستههای متحدان، توجه به این مساله که همه عناصر در پازل خاورمیانه با یکدیگر ارتباط دارند و به عنوان جزئی از یک کل محسوب میشوند و تمرکز بر همکاریهای دوجانبه و نه تک قطبی با متحدان منطقه ای از جمله آنهاست.
در انتهای این گزارش آمده است: «باراک اوباما شجاعت خود به عنوان یک رهبر را در پیگیری مذاکره با ایران بر سر برنامه هستهای این کشور را نشان داده است. وی هم اکنون نیازدارد که شجاعت خود بعنوان یک رهبر را برای سنجش و تحقق سیاستها و منافع آمریکا در سراسر خاورمیانه نشان دهد.»