به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، سعید بشیری از آزادگان دفاع مقدس در خاطرهای از روزهداری در دوران اسارت میگوید:
روز 23 ماه رمضان بود و طبق روال همیشه عراقیها از ما آمار گرفتند و بعد از آن وارد آسایشگاه شدیم. نزدیک افطار بود که 15 سرباز عراقی کابل به دست، همراه با ضابط عراقی که فکر کنم اسمش احمد بود، وارد آسایشگاه شدند. همه ما را یک طرف آسایشگاه جمع کردند و گفتند: «دگه دگه. » گفتیم: «چرا؟ ما که کاری نکردیم.» گفتند: «بلند صحبت کردید.»
همه متحیر مانده بودیم؛ چرا که اصلا بلند صحبت نکردیم ولی آنها مصمم بودند که به خاطر این کار، ما را بزنند. حدود 15 نفر را به فلک بستند. بعد یک تونل تشکیل دادند و همه را با کابل زدند، غذای افطار هم ریختند داخل آسایشگاه و رفتند. بعد از رفتن آنها بچهها گفتند: عجب افطاریای بود، باز کردن روزه با کابل!
نزدیک افطار بود که 15 سرباز عراقی کابل به دست، همراه با ضابط عراقی که فکر کنم اسمش احمد بود، وارد آسایشگاه شدند...
منبع: ایسنا