به گزارش مشرق، هنوز تیم ملی والیبال ایران، به طور کامل از رقابتهای لیگ جهانی حذف نشده است. هنوز کورسوی امیدی برای صعود داریم. اما فرض را بر این میگیریم که حذف شدهایم. منتقدان سرسخت کواچ، از همان سال گذشته ما را یک بازنده میدانستند.
به جرم جوانگرایی و فرصت دادن به مربیای که سابقه بین المللی بزرگی نداشت. از همان روزهای اول، منتقدان کواچ را از تیم ملی والیبال ایران کوچکتر میدانستند و فدراسیون را یک ارگانی که مصلحت خودش را نمیداند. پیرهنی گشاد که بر تن کواچ رفته و کلاهی گشاد تر بر سر تیم ملیمان لابد. این مرد صرب اما ثابت کرد «این جوریها هم که میگویند نیست.» او ملیپوشان کشورمان را از گروه خود به مرحله بعد فرستاد. کاری که ولاسکوی بزرگ هم نتوانست انجام بدهد. اما انگار کافی نبود، گو این که پتانسیل تیم ما قهرمانی بود و نتیجهای که غیر از آن حاصل شده بود، یک شکست ملی.
امسال هم در دشوارترین گروه مسابقات حاضر هستیم و در 2 هفته پایانی، امیدوار به معجزه و صعود. اما در طول این یک سال و اندی، هر اتفاق مثبتی که افتاده است، مربوط به: بازیکنان خوب، مدیریت قوی، تاثیر ولاسکو بعد از رفتنش،بدشانسهای حریفان، نقش پررنگ تماشاگران و ... بوده و هر اتفاق ناخوشایند و شکستی، تنها یک دلیل داشته است: اسلابودان کواچ!
این راهی که رفته میشود، یک چاه است. چاهی که فقط شکل طولی به خود گرفته است. منتقدان باید همان کلاهی را که احساس میکنند بر سرشان رفته است را قاضی کنند و ببینند والیبال ایران، چه زمانی تا این اندازه به قلههای افتخار جهانی نزدیک بوده است؟ چه زمانی انقدر از سطح آسیا فراتر بودهایم؟ با چه منطقی میتوان نقش مربی و کادر فنیاش را در این موفقیتهای بزرگ نادیده گرفت؟ برای نگارنده روشن نیست که چه زمانی تنها تفاوت بین والیبال ایران و لهستان، مربی دو تیم شده است؟
در حقیقت کمی سخت است باور کنیم که نیت منتقدان، از انتقادات خود در کوران مسابقات لیگ جهانی، از روی خیرخواهی باشد. اصولا نتیجه گیری از تکبازیها بدون توجه به شرایط و عوامل موثر، امری حرفهای نیست. تنها فایده این کار دور کردن آرامش از فضای تیمیاست که برای سومین بار خود را در لیگ جهانی میبیند. اگر نیت خیرخواهانهای است، میشود در زمان مناسب و زمانی که تیم دور از مسابقات است وارد شود. اما این که در حین بازیها مدام به این تیم و شخص اول آن، کواچ، ایراد گرفته میشود، سخت است باور کرد که از خیرخواهی است. اگر ما هم خوش بین باشیم و موضوع «سهمخواهی» را کاملا از ذهن خود پاک کنیم، باید توصیه کنیم نکته را در زمان مناسب گوشزد کنید. این راه رفته رفته چاهی میشود که با دور کردن آرامش از تیم، میتواند استعدادهای بی نظیر والیبال ما را در خود فرو ببرد. ما امروز در گروهی که شانس صعود داریم، که روسیه بزرگ، از همان اول شانه خالی کرد و ترجیح داد انرژی خود را برای تورنومنتهای بعدی بگذارد.
با توجه به جو به وجود آمده علیه کواچ، باید تنها امیدوار بود که والیبال، به سرنوشت فوتبال دچار نشود. اسیر حاشیهها شدن، اتفاقی است که راهی از آن بسیار سخت تر از دچار شدن به آن است. کواچ والیبالیستی بزرگ بود و حالا هم با همین کارنامه فعلی و با توجه به مدت زمان حضورش در قامت مربی، یک از مربیان موفق دنیای والیبال است. فضای بی اعتمادی باید زدوده شود و به این مربی وقت داد.
به جرم جوانگرایی و فرصت دادن به مربیای که سابقه بین المللی بزرگی نداشت. از همان روزهای اول، منتقدان کواچ را از تیم ملی والیبال ایران کوچکتر میدانستند و فدراسیون را یک ارگانی که مصلحت خودش را نمیداند. پیرهنی گشاد که بر تن کواچ رفته و کلاهی گشاد تر بر سر تیم ملیمان لابد. این مرد صرب اما ثابت کرد «این جوریها هم که میگویند نیست.» او ملیپوشان کشورمان را از گروه خود به مرحله بعد فرستاد. کاری که ولاسکوی بزرگ هم نتوانست انجام بدهد. اما انگار کافی نبود، گو این که پتانسیل تیم ما قهرمانی بود و نتیجهای که غیر از آن حاصل شده بود، یک شکست ملی.
امسال هم در دشوارترین گروه مسابقات حاضر هستیم و در 2 هفته پایانی، امیدوار به معجزه و صعود. اما در طول این یک سال و اندی، هر اتفاق مثبتی که افتاده است، مربوط به: بازیکنان خوب، مدیریت قوی، تاثیر ولاسکو بعد از رفتنش،بدشانسهای حریفان، نقش پررنگ تماشاگران و ... بوده و هر اتفاق ناخوشایند و شکستی، تنها یک دلیل داشته است: اسلابودان کواچ!
این راهی که رفته میشود، یک چاه است. چاهی که فقط شکل طولی به خود گرفته است. منتقدان باید همان کلاهی را که احساس میکنند بر سرشان رفته است را قاضی کنند و ببینند والیبال ایران، چه زمانی تا این اندازه به قلههای افتخار جهانی نزدیک بوده است؟ چه زمانی انقدر از سطح آسیا فراتر بودهایم؟ با چه منطقی میتوان نقش مربی و کادر فنیاش را در این موفقیتهای بزرگ نادیده گرفت؟ برای نگارنده روشن نیست که چه زمانی تنها تفاوت بین والیبال ایران و لهستان، مربی دو تیم شده است؟
در حقیقت کمی سخت است باور کنیم که نیت منتقدان، از انتقادات خود در کوران مسابقات لیگ جهانی، از روی خیرخواهی باشد. اصولا نتیجه گیری از تکبازیها بدون توجه به شرایط و عوامل موثر، امری حرفهای نیست. تنها فایده این کار دور کردن آرامش از فضای تیمیاست که برای سومین بار خود را در لیگ جهانی میبیند. اگر نیت خیرخواهانهای است، میشود در زمان مناسب و زمانی که تیم دور از مسابقات است وارد شود. اما این که در حین بازیها مدام به این تیم و شخص اول آن، کواچ، ایراد گرفته میشود، سخت است باور کرد که از خیرخواهی است. اگر ما هم خوش بین باشیم و موضوع «سهمخواهی» را کاملا از ذهن خود پاک کنیم، باید توصیه کنیم نکته را در زمان مناسب گوشزد کنید. این راه رفته رفته چاهی میشود که با دور کردن آرامش از تیم، میتواند استعدادهای بی نظیر والیبال ما را در خود فرو ببرد. ما امروز در گروهی که شانس صعود داریم، که روسیه بزرگ، از همان اول شانه خالی کرد و ترجیح داد انرژی خود را برای تورنومنتهای بعدی بگذارد.
با توجه به جو به وجود آمده علیه کواچ، باید تنها امیدوار بود که والیبال، به سرنوشت فوتبال دچار نشود. اسیر حاشیهها شدن، اتفاقی است که راهی از آن بسیار سخت تر از دچار شدن به آن است. کواچ والیبالیستی بزرگ بود و حالا هم با همین کارنامه فعلی و با توجه به مدت زمان حضورش در قامت مربی، یک از مربیان موفق دنیای والیبال است. فضای بی اعتمادی باید زدوده شود و به این مربی وقت داد.