هیلاری پس از ترک پست خود در وزارت خارجه آمریکا، در 10 ژوئن 2014 کتاب خاطراتش را تحت عنوان "انتخابهای سخت" منتشر کرد. این کتاب به موضوعاتی همچون کشته شدن اسامه بنلادن، سرنگونی رژیم قذافی در لیبی، خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان و عراق، انقلابهای عربی، سیاستهای مرتبط با ایران و کره شمالی، افزایش قدرت چین و روابط با روسیه و متحدان آمریکا میپردازد.
فصل پنجم کتاب به بیان خاطرات کلینتون با موضوع برمه (میانمار) میپردازد که این فصل، "برمه: خانم و ژنرالها" نام دارد. گروه بینالملل مشرق قصد دارد طی روزهای آتی متن کامل فصل مربوط به چین در کتاب "انتخابهای سخت" را در چند شماره منتشر کند.
بخش اول این فصل را میتوانید از اینجا بخوانید.
بخش دوم/فصل "برمه: خانم و ژنرالها"
برمه در طول جنگ جهانی دوم به میدان نبرد نیروهای متفقین و ژاپن تبدیل شد. در همین دوران با کمک یکی از ژنرال های آمریکایی با نام مستعار "وینگر جو استیل ول" که به بد زبانی شهرت داشت، جاده معروف برمه به عنوان یک مسیر حیاتی برای انتقال تجهیزات به چین بازگشایی شد. به علاوه، فرماندهی پدر سوچی در زمان جنگ زمینه مساعدی به وجود آورد تا این کشور بتواند پس از اتمام درگیری ها استقلال خود را به دست بیاورد.
چندین دهه دیکتاتوری نظامی و سوء مدیریت اقتصادی، این کشور را به یک عنصر مطرود و فقرزده در جهان تبدیل کرد. در حال حاضر برمه از جمله کشورهایی است که از نظر رعایت حقوق بشر وضعیت اسفناکی دارد. این کشور منشا جنگ و بی ثباتی در مرکز آسیای جنوب شرقی است. تجارت مواد مخدر و مراودات نظامی آن با کره شمالی، برمه را به تهدیدی علیه امنیت جهانی تبدیل کرده است.
سفر من به یانگون از یک ملاقات غیرمعمول در ساختمان کنگره در ژانویه 2009 آغاز شد. بعد از هشت سال همکاری با میچ مک کانل در سنای آمریکا، او را می شناختم. در تمام این مدت، کمتر پیش آمده بود که ما بر سر موضوعی با یکدیگر توافق داشته باشیم. رهبر محافظه کار اقلیت جمهوریخواه و سناتور ایالت کنتاکی، همواره مخالفت همه جانبه خود با دولت جدید اوباما را آشکارا بیان می کرد. (حتی یکبار گفت: "مهم ترین چیزی که می خواهیم این است که ریاست جمهوری اوباما به دور دوم نکشد.") با این حال، موضوعی در وزارت امور خارجه وجود داشت که به گمانم می توانستیم در آن مورد با یکدیگر همکاری داشته باشیم.
از زمان سرکوب بی رحمانه دانشجویان در سال 1988 در برمه، سناتور مککانل به یکی از مبارزان جنبش دموکراسی خواهی در این کشور تبدیل شد. او سال های بسیاری در تلاش بود تا تحریم هایی علیه دولت نظامی این کشور وضع شود. همچنین موفق شد با انجمن های مخالف رژیم، از جمله شخص سوچی، ارتباط برقرار سازد.
سناتور "میچ مککانل" یکی از مبارزان جنبش دموکراسیخواهی در برمه بود
در حالیکه از لزوم بازنگری در سیاست های آمریکا در برمه اطمینان کامل داشتم، قدم در وزارت امور خارجه نهادم. نمی دانستم آیا سناتور مک کانل نیز با من هم عقیده بود یا خیر. بنا بر اعلام رژیم برمه در سال 2008، قرار بود طرح ها و قوانین جدیدی در انتخابات سال 2010 این کشور اجرا شود.
پس از شکست انتخابات 1990، عده کمی به یک رأی گیری جدید امیدوار بودند. با این حال همچنان سوچی از قدرت دور نگاه داشته می شد. به علاوه، براساس قوانینی که ژنرال ها تدوین کرده بودند باید لااقل یک چهارم کرسی های پارلمان (و البته به احتمال زیاد اکثریت آنها) در اختیار نظامیان قرار می گرفت. با این حال، کوچکترین حرکتی از آنها که نشانه ای از دموکراسی در آن به چشم می خورد برای چنین رژیم سرکوبگری پیشرفت مهمی محسوب می شد.
یقینا در گذشته نیز امیدهای عبثی وجود داشته است. در سال 1995، حکومت برمه به طرز غیرمنتظره ای سوچی را از حبس خانگی آزاد کرد. در پی این اقدام، مادلین آلبرایت، سفیر آمریکا در سازمان ملل متحد به یانگون رفت تا ببیند آیا ارتش این کشور حاضر است از شدت سختگیری ها و فشارهایش بکاهد. او پوستری از کنفرانس زنان سازمان ملل متحد در پکن همراه داشت که به امضای من و سایرین رسیده بود. اما مشخص شد اصلا اصلاحاتی در کار نیست.
در سال 1996 به هنگام بازدید از همسایه برمه، تایلند، در دانشگاه چیانگ مای سخنرانی داشتم که ضمن آن خواستار "یک گفتگوی واقعی سیاسی میان آنگ سان سوچی و دولت نظامی حاکم بر این کشور" شدم. در سال 1997 ارتش بار دیگر محدودیت های سختگیرانه ای بر فعالیت های سیاسی سوچی وضع کرد. بطوریکه در سال 2000 مجددا گرفتار حبس خانگی شد.
بیل کلینتون با شناخت روح قهرمان او، مدال آزادی ریاست جمهوری را که عالی ترین جایزه مدنی آمریکا است به او اعطا کرد. طبعا او خود نتوانست برای دریافت این جایزه حاضر شود. در آن مقطع زمانی، اقدامات ما با شکست مواجه شد. تا سال 2009 نمی شد به درستی درباره کارایی سیاست های کاخ سفید در به انزوا کشاندن و تحریم رژیم برمه اظهار نظری کرد. آیا ما می توانستیم کار دیگری انجام دهیم؟
به سناتور مک کانل گفتم می خواهم در سیاست هایمان در برمه تجدید نظر کلی داشته باشم و امیدوارم او بتواند در این زمینه همراهیم کند. او مردد بود ولی در نهایت از من حمایت کرد. در واقع بازبینی در سیاست های دولت مستلزم حمایت هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه بود. آقای سناتور با افتخار یادداشتی از سوچی نشان من داد که بر روی دیوار دفتر کارش نصب شده بود. این عمل نشان می داد که تا چه اندازه این موضوع برای او جنبه شخصی دارد. به او قول دادم هر قدمی که در این رابطه برداشتیم به طور مرتب با او مشورت کنم.
"جیم وب" سناتور دیگری بود که باید درباره برمه با او دیدار میکردم
باید با یکی دیگر از سناتورها نیز دیدار می کردم. او کسی نبود جز "جیم وب" که به واسطه حضورش در جنگ ویتنام موفق به دریافت مدال شده بود. او در دولت رونالد ریگان، وزیر نیروی دریایی بود و هم اکنون علاوه بر سناتوری ایالت ویرجینیا، ریاست کمیته فرعی روابط خارجی سنا در امور اقیانوس آرام و آسیای شرقی را بر عهده داشت. او سریع و خلاق بود و دیدگاه های تزلزل ناپذیری درباره سیاست کاخ سفید در آسیای جنوب شرقی داشت.
به گفته جیم، اعمال تحریم ها باعث تضعیف برمه شده بود؛ با این حال بر سرسختی و بدبینی رژیم این کشور نیز افزوده بود. او همچنین یادآور شد که ما به طور ناخواسته به چین این فرصت را داده ایم تا سیطره سیاسی و اقتصادی خود در این کشور را پر رنگ تر سازد. بطوریکه شرکت های چینی به صورت گسترده اقدام به سرمایه گذاری در سدها، معادن و پروژه های انرژی برمه نموده بودند که از جمله آنها احداث یک خط لوله جدید بود.
به اعتقاد جیم، بازنگری در سیاست های دولت ایده خوبی بود. البته او موافق روند آهسته اجرای کار نبود. من را وادار ساخت تا خلاقانه تر و با اعتماد بیشتری عمل کنم. از سوی دیگر قول داد تا او نیز به نوبه خود در کمیته فرعی به سرعت پیگیر امور باشد. از سوی حزب دیگر کنگره نیز خبرهایی به گوش می رسید. دوست من جو کراولی که نماینده نیویورک در کنگره آمریکا بود؛ یکی از نخستین کسانی بود که حمایت خود را از اعمال تحریم علیه رژیم برمه اعلام نمود.
زمانی که هر دو در سنا بودیم و راجع به وقایع مربوط به نیویورک با یکدیگر تبادل نظر می کردیم، او برای من ترانه های ایرلندی را زمزمه می کرد. او تحت تاثیر استاد پیشکسوتش در کمیته روابط خارجی، تام لانتوس فقید، به دفاع از حقوق بشر در برمه پرداخت. از این رو، حمایت و پیشنهاداتش می توانست در طول مسیر برای ما بسیار حائز اهمیت باشد. در نخستین سفرم به آسیا در فوریه 2009 با رهبران منطقه گفتگو کرده و نقطه نظرات آنها را درباره برمه جویا شدم.
صحبت های سوسیلو بامبانگ، رئیس جمهور وقت اندونزی، بسیار دلگرم کننده بود. او به من گفت که با ژنرال های برمه گفتگو کرده و به این نتیجه رسیده است که امکان بهبود شرایط در این کشور وجود دارد. این موضوع من را به شدت تحت تاثیر قرار داد چرا که خود او نیز پیش تر یک ژنرال ارتش بوده که با رها کردن یونیفرم نظامی وارد سیاست شده است. به علاوه، به گفته او دولت برمه مایل است با آمریکا به گفتگو بپردازد. سال ها بود که آمریکا سفیری در این کشور نداشت؛ با این وجود همچنان کانال های ارتباطی وجود داشت که از طریق آنها گاهی اوقات می توانستیم با آنها صحبت کنیم. از این رو احتمال آغاز یک مذاکره جامع بسیار فریبنده بود.