در عین حال چاشنی سرگرمکنندگی هم برایش در نظر گرفته شده است؛ به این ترتیب که به همان روال قدیمی برنامههایی که عمو پورنگ اجرا میکرد، در محله گل و بلبل هم بچهها دور هم جمع میشوند و با هم سرود میخوانند و دست میزنند.
به طور کلی این برنامه به خاطر حضور عمو پورنگ که یکی از چهرههای محبوب بچهها در تلویزیون است و سایر بازیگرانی که هر یک به نوبه خود برای مخاطب شناختهشده هستند، با اقبال خوبی مواجه شده است. علاوه بر تعدد شخصیتها و چهرههای این برنامه، دکور شاد و کودکانه آن در کنار گریمهای خاص و جدید بازیگران به جذابیتهای بصری محله گل و بلبل افزوده است.
در یک نگاه کلی به نظر میرسد که هدف برنامه ترویج اصول و آداب اخلاقی و اجتماعی مناسب در میان گروه کودکان و نوجوانان است که در هر قسمت به صورت یک سوژه خاص مطرح میشود؛ از فرهنگ شهرنشینی و فرهنگ مطالعه گرفته تا آداب گفتوگو با بزرگترها و نکات اخلاقی، همه از مسائلی است که در این برنامه به آنها پرداخته میشود. از این رو ما نیز نظر برخی از چهرههای سینما و تلویزیون را در خصوص محله گل و بلبل و برنامههای کودک دیگری که در دهههای گذشته پخش شده بود، جویا شدیم که در ادامه میخوانید.
از کودکان بپرسید ...
بهرام عظیمی، کارگردان انیمیشن در خصوص ساختار و مضمون برنامههایی همچون محله گل و بلبل میگوید: «آنچه در وهله اول درباره محله گل و بلبل توجهم را جلب کرد، تعدد بازیگران این برنامه بود. برایم جالب بود عمو پورنگ ـ که خودش به تنهایی یک برنامه را میگرداند و برنامههایش هم غالبا جذاب هستند ـبه چه دلیل با تیم بزرگتری همکاری کرده است؟ همین نکته باعث شد چند قسمت از این برنامه را تماشا کنم. اما «محله برو بیا» و «محله بهداشت» را که در دهه 60 ساخته شد، بارها دیده بودم. به هر حال سلیقه مخاطبان کودک آن سالها را نمیتوان با کودکان امروز مقایسه کرد.
در دهههای 60 و 70 برخی محدودیتها و عدم تنوع باعث میشود مخاطب به تماشای بسیاری از برنامههای تلویزیون بنشیند؛ البته برنامههای جذابی هم پخش میشد. به طوری که حتی وقتی چند سال بعد همان برنامهها دوباره پخش میشد باز هم برای بیننده تلویزیون جذابیت داشت. به دلیل اینکه در این برنامهها نوآوری و خلاقیت وجود داشت. از تیمی که برنامه را میساخت تا متنی که نوشته میشد، شوخیها و... همه خلاقانه بود.
شخصیتهایی که در این دو برنامه (محله برو بیا و محله بهداشت) خلق شدند هم ماندگار و جذاب بودند. از طرف دیگر هم روحیات کودکان در آن زمان متفاوت بود و آنها فقط برنامههای مختص خودشان را تماشا میکردند، نه فیلمها و سریالهای بزرگسالان را! در حالی که میزان درک و آگاهی کودکان و نوجوانان امروز بالا رفته و تقریبا همسطح بزرگسالان شده است.»
عظیمی ادامه می دهد: «اگر بخواهیم کارهای دهه 60 و 70 را با برنامههایی که این روزها از شبکههای مختلف تلویزیون پخش میشود؛ مثل محله گل و بلبل مقایسه کنیم؛ واقعیت این است که جذابیت آن کارهای قبلی بیشتر بوده است. ما در محله گل و بلبل تعداد زیادی از بازیگران معروف و شناختهشده را میبینیم که به هر حال یک سابقه ذهنی از آنها داریم اما وقتی آن زمان به تماشای محله بهداشت یا محله برو بیا مینشستیم حتی اکبر عبدی، آتیلا پسیانی و حمید جبلی را نمیشناختیم بنابراین وقتی تلویزیون را روشن میکردیم با شخصیتهایی مواجه میشدیم که هم خیلی طناز و دوستداشتنی و هم برایمان جدید بودند؛ چون کار دیگری از آنها در ذهنمان نبود. آن زمان ما شخصیتی مثل سوپرمن را با مرتضی ضرابی به خاطر سپردیم یا زورو با محمود جعفری در ذهنمان ثبت شد.
در مجموع این سؤال که آیا محله گل و بلبل برنامه جذابی است را باید از کودکان پرسید. طبعا نظر من به عنوان یک بزرگسال از نظر مخاطب کودک متفاوت خواهد بود. باید دید آیا مخاطب کودک باز هم مانند گذشته با شخصیتی که لباس پلیس یا باغبان به تن کرده، ارتباط برقرار میکند یا خیر.»
کارگردان انیمیشن «تهران 1500» راه حل ارتقای کیفیت این برنامهها را در بهره بردن از نظرات اشخاص مختلف میداند و میگوید: «آنچه در دستور کار برنامهسازان کودک قرار گرفته این است که برنامهای ساخته شود که مخاطب کودک سراغ برنامههای خارجی نرود و به تماشای برنامههای آموزشیای بنشیند که در کشور خودش ساخته شده است.
معتقدم که برای جذاب شدن یک برنامه باید از فکر افراد مختلفی استفاده شود؛ ممکن است یک کاریکاتوریست، یک نقاش یا یک تصویرگر کتاب کودک بتواند ایده نو و مبتکرانهای را مطرح کند. اما اینکه همان گروه دوباره بخواهند درباره ساخت برنامه تصمیم بگیرند طبعا نتیجه متفاوت و تازهای را هم در برنخواهد داشت. باید ببینیم در مورد برنامههایی مثل محله برو بیا و محله بهداشت چه اتفاقی افتاد و چه فکری پشت این برنامهها بود که هم با استقبال خوبی مواجه شدند و هم بازیگرانی را معرفی کردند که امروز از چهرههای مطرح سینما و تلویزیون هستند.»
او توضیح میدهد: «البته نظر من درباره محله گل و بلبل با استناد به همان چند قسمتی است که از این برنامه دیدهام. همانطور که گفتم در آن چند قسمت هم حضور متعدد بازیگران این مجموعه به نظرم جالب بود و معتقدم که این برای شروع کار خوب است. اما در ادامه نیاز به چیزی فراتر از حضور بازیگران شناخته شده احساس میشود تا بتواند مخاطبانش را حفظ کند. علاوه بر بازیگران، باید اتفاقات جالب و متن خوب هم برای چنین کارهایی در نظر گرفته شود. به عنوان مثال هنوز هم برای دکور صحنه از یونولیتهای رنگی، مقوا و گل گلایل و... استفاده میکنیم. یعنی با کمهزینهترین امکانات دست به تولید یک برنامه کودک میزنیم. در صورتی که باید هزینه شود تا یک کار به خوبی دیده شود و جذابیت بصری داشته باشد.
این روزها میبینیم سریالی مثل پایتخت در سری چهارمش همچنان با استقبال خوبی مواجه میشود در حالی که شاید چند سال پیش اصلا فکرش را نمیکردیم که یک سریال کمدی ساخته شود که مهران مدیری، رضا عطاران، رضا شفیعیجم و... در آن حضور نداشته باشند. یکی از برنامههای درجه یک و موفق تلویزیون بدون شک کلاه قرمزی است.
زمانی که کلاه قرمزی برای اولین بار پخش میشد، طیف گستردهای از مخاطبان (بزرگسال و کودک) جذب آن شده بودند. بعد از گذشت این همه سال هنوز این برنامه جذاب است، چراکه تولیدکنندگانش هزینه میکنند تا خود را متناسب با فضای جامعه بهروز کنند. حالا دیگر وقتی به تماشای کلاه قرمزی مینشینیم، متوجه میشویم علاوه بر کلاه قرمزی دوستداشتنی و پسرخاله بانمک، عروسکهای جدید دیگری هم اضافه شدهاند. موضوعاتی را هم که در برنامه مطرح میکردند به روز شده و مطابق با خلق و خوی کودکان و جوانان و بزرگسالان است. بنابراین نیاز است برنامهها مرتب در حال بهروز شدن و طرح کردن ایدههای نو باشند.»
خلاقیت در فرم و ساختار
محمدتقی فهیم، منتقد سینما و تلویزیون هم درباره کیفیت برنامههای کودک با محتوای آموزشی و سرگرمکننده میگوید: « با توجه به اینکه تنوع برنامهها در دهه 60 خیلی کم بود، کارهایی مثل محله بهداشت و برنامههایی از این دست که در آن دوره از تلویزیون پخش میشد توانست با اقبال خوبی مواجه شود. حتی بزرگسالان هم به تماشای این برنامهها مینشستند و لذت میبردند. ضمن اینکه آنها نسبت به دوره خودشان از ساختار محکم و عناصر جذابی بهره میبردند تا بتواند پیامها و نکتههای آموزشیاش را به مخاطب منتقل کند. اما امروز دیگر تنوع شبکههای تلویزیونی و برنامههای مختلف موجب میشود برنامههای مثل محله گل و بلبل تلاش کنند تا در مسیر رقابت میان برنامههای متعدد تلویزیونی بتواند مخاطبان خودش را حفظ کند.» در نتیجه چنین برنامههایی نمیتواند متکی به ساختارهای کهنه باشد و حتما باید بتواند از عوامل نو و تازه استفاده کرد تا یک برنامه دیدنی و جذاب را تهیه و تولید کند.
فهیم ادامه میدهد: چنین امری در گروی این است که برنامه بهروز بوده و در آن سراغ ایدههای تازه رفته باشند. خیلی وقتها سازندگان چنین برنامههایی فکر میکنند برای به دست آوردن موفقیت برنامههای قدیمیتر مثل محله بهداشت باید ساختاری مشابه آنها برای برنامههایشان در نظر بگیرند. در حالی که ساختار و محتوا هر دو باید متناسب با نیازها و انتظارات روز باشد تا دیده شود. شاید بازپخش آن برنامههای قدیمی، امروز جذابیت بیشتری داشته باشد تا اینکه بخواهیم برنامه دیگری را با همان فرمول و ساختار تولید کنیم، چرا که به هر حال جنبه نوستالژیک آن کارها باعث میشود بهتر دیده شوند.» این منتقد توضیح میدهد: «به نظرم مهمترین عاملی که در دیده نشدن یک برنامه کودک تأثیرگذار است ضعفهای ساختاری آن و در وهله بعد هم مضمونش است. در فرم است که باید خلاقیت صورت بگیرد و از عناصر جذاب استفاده شود تا نظر بینندگان را به برنامه جلب کنند. اما در مجموع این همکاری عمو پورنگ و امیرمحمد ممکن است تا حدودی یادآوری کارهای دیگرشان با یکدیگر باشد و سایه آن برنامهها در محله گل و بلبل هم احساس میشود.»
ذائقهسنجی پیش از برنامهسازی
نادره ترکمانی، کارگردان سینما نیز ضمن اشاره به مؤلفههایی که در ساخت برنامههای کودک و نوجوان باید مورد توجه قرار گیرند، میگوید: «دهه طلایی برنامهسازی تلویزیون در حوزه کودک، دهه 60 است. برنامههایی که در این دوره ساخته شدند، هم پرمخاطب بود و هم کودکان تمایل داشتند تولید این برنامهها ادامه پیدا کند، اما به دلیل برخی سیاستگذاریهای تلویزیون رویکرد برنامهسازی تغییر کرد. به این ترتیب تلویزیون بتدریج به تولیدات کشورهای دیگر رو آورد؛ مثلا انیمیشنهای ژاپنی را خریداری کردند یا کارهایی که از کمپانیهای خارجی خریداری میشد و بعد از دوبله در داخل کشور به مخاطب کودک و نوجوان کشور ارائه میشدند. این آثار خارجی که در دهه 70 بیشترین رونق را به خود دیدند، بتدریج سلیقه مخاطب کودک ایرانی را تغییر دادند. به همین دلیل هم تولیدکنندگان برنامه مسیر سختی را پیش رو داشتند و در نهایت هم به اجرای برنامههای مفرح و سرگرمکنندهای روی آوردند که در آن عدهای از بچهها را کنار هم جمع میکردند و به خواندن سرود و آموزش برخی نکات رفتاری و اخلاقی و... مشغول میشدند.»
کارگردان فیلم سینمایی «خاله سوسکه» ادامه میدهد: «وقتی به دهه 80 رسیدیم، دیگر تا حدودی جذابیت چنین برنامههایی در نظر مخاطبان کودک و نوجوان کمرنگ شده بود. در همین دوره من یک کار پژوهشی شروع کردم تا بتوانیم ذائقه و تمایلات عاطفی این طیف از مخاطبان را تشخیص بدهیم. تلاشمان بر این بود که به شیوه غیرمستقیم دریابیم میل و علاقه کودکان و نوجوانان بیشتر در چه زمینههایی است و به این ترتیب در برنامهسازی برای این گروه، خواستها و انتظاراتشان را مدنظر داشته باشیم. ما متوجه شدیم که این گروه مثل آهنربا عمل کرده و آنچه را که مورد نیازشان است جذب میکنند. همانطور که ممکن است در شهر بازی، برخی اسباببازیها بیشتر بچهها را به خود جلب کنند و برخی دیگر اینطور نباشند؛ از میان آثار تولید شده در این حوزه هم تنها برخی از آنها برای مخاطب کودک و نوجوان خیلی جذاب هستند و با استقبال مواجه میشوند.»
ترکمانی در خصوص ساختار برنامههایی همچون محله گل و بلبل میگوید: «اساسِ برنامههایی همچون محله گل و بلبل در مسیر همان قالبهای تعریف شده قبلی است در حالی که باید تلاش شود تا به سراغ اسلوبهای تازه و نوآوریهای جذاب برویم و بتوانیم نظر طیف مخاطب کودک را به این برنامهها جلب کنیم. در همه کشورهای دنیا مدتها قبل از اینکه خوراک جدیدی وارد گروه غذایی کودکان و نوجوانان شود، درباره ذائقه این گروه تحقیق میکنند. بعد از ذائقهسنجی، یک تست با مقیاس محدود و به صورت منطقهای انجام میدهند و در نهایت به تولید انبوه روی میآورند. این ذائقهسنجی فقط درباره خوراکیها نیست و باید در برنامهسازی هم صورت بگیرد. بسیاری از کمپانیهای خارجی امروزه این کار را درباره مخاطبان کودک مناطق مختلف جهان انجام میدهند و پس از تشخیص علایق و سلایقشان اقدام به ساخت برنامه میکنند. به همین دلیل هم برخی از این آثار میتواند براحتی میلیاردها بیننده را به خود جلب کند. در نتیجه به نظر من آنچه در برنامهسازی کودک و نوجوان باید به آن توجه شود، ذائقهسنجی این طیف از مخاطبان است.»
عجیب و غریب و فانتزی
شهرام خلج، طراح گریم برنامه محله گل و بلبل هم ضمن اشاره به لزوم ساده و طبیعی بودن گریم برنامههای کودک میگوید: «طراحی گریم در برنامههای کودک باید به سمت هر چه طبیعیتر شدن پیش برود. وقتی میخواستم طراحی گریم محله گل و بلبل را انجام بدهم در ابتدای کار طرحهای خیلی عجیب و غریب و خاص در ذهن داشتم. اما بعد که بتدریج پیش رفتیم متوجه شدم میتوانیم گریمهای طبیعیتری هم انتخاب کنیم. مثلا گریم عمو نوروز را در چند مدل مختلف طراحی کردیم تا به این شکل درآمد؛ به گونهای که کودک آن را دوست داشته باشد و از او نترسد.» خلج درباره گریم برنامه محله گل و بلبل ادامه میدهد: «درباره محله گل و بلبل قضیه متفاوت است. به هر حال این برنامه از تلویزیون پخش میشود و بچهها هر روز به تماشای آن مینشینند؛ بنابراین اصلا نباید برایشان ترسناک میشد.»
او درباره کارنامه کاریاش در حوزه سینمای کودک و نوجوان میگوید: «من قبلا در فیلم سینمایی «اختاپوس» به کارگردانی سیدجواد هاشمی هم تجربه کار کودک را داشتم. در آن کار، هم باید صورتکهای حیوان را طراحی میکردیم و هم انسان را؛ یعنی باید به گونهای طراحی گریم صورت میگرفت که هم چهره بازیگران مشخص و واضح باشد و هم تا حدودی عجیب و غریب و فانتزی میشد. البته برای بعضی از شخصیتها لازم بود که تا حدودی هم ترسناک باشند. مثلا بعضی از کودکان که برای تماشای این فیلم به سینما رفته بودند، با دیدن آن جادوگر قصه ترسیده بودند اما در عین حال این ترس برایشان لذتبخش بود. بنابراین در برخی موارد لازم است که برای حفظ هیجان فیلم کمی به این سمت پیش برویم.»
این طراح گریم سینما و تلویزیون میگوید: «خوشبختانه در برنامه محله گل و بلبل کارگردان، طراحی گریم را برعهده خودم گذاشته بود. البته با هم در مورد طرحهای مختلف مشورت میکردیم و غالبا نظرشان درباره ایدههای من مثبت بود.» او در آخر گفت: «به عقیده برخی ممکن است کار در یک برنامه کودک و نوجوان تا حدودی کمارزشتر از یک کار جدی تلقی شود در حالی که اصلا اینطور نیست. ضمن اینکه من به طور حرفهای به فعالیت در این عرصه مشغول هستم و به همین دلیل هم نمیتوانم منتظر کاری بمانم که از هر لحاظ در رده بالایی قرار داشته باشد. در مجموع من چنین کارهای خاصی را خیلی دوست دارم و از همکاری با این پروژههای خلاقانه و جدید استقبال میکنم. همچنین باید در نظر داشته باشیم محله گل و بلبل هم در ابتدای مسیر قرار دارد و تازه چند قسمت از آن روی آنتن رفته است. از این رو با ادامه پخش آن استقبال از این برنامه نیز طبیعتا بیشتر خواهد شد و طیف گستردهتری از مخاطبان را به خود جذب خواهد کرد.»