گروه فرهنگی مشرق - فیلم های حماسی(Epic movies)، از نوع جدید و قدیم باید نسبت تنگاتنگی با افسانه و واقعیت داشته باشد. اگر اثر حماسی مبتنی بر رویدادهای عهد قدیم است باید برداشتی از منظومه های اسطوره ای باستانی باشد یا اگر مبتنی بر واقعیت است خالق اثر باید آدرس دقیقی از موقعیت تاریخ چنین رویدادی ارائه کند تا از جانب مخاطب پذیرفته شود.اسپارتاکوس(استنلی کوبریک)، بن هور(ویلیام وایلر)، باراباس(ریچارد فلچر)، کجا میروی (مروین لیروی) ،ال سید (آنتونی مان)،جولیوس سزار(استوارت بورگی)، سرزمین فراعنه(آلفونسو برسیا) و ...هر چند آمیخته به تخیل و اغواگری هستند اما آدرس دقیق تاریخی می دهند بسیاری دیگری از آثار حماسی که بر مبتنی بر افسانه هستند مثل جیسون و آرگونات های(دان چافی) ،هلن قهرمان تروا(جان کنت هریسون)،زانادو(رابرت گرین والد)، ایفیجنیا(مایکل کاکویانیس) بیو ولف (رابرت زمه کیس) یا مجموعه فیلم های هرکول بر اساس اسطوره ها و افسانه هایی ساخته می شوند که آدرس خیالی اش برای مخاطب باور پذیر به اندازه عمر فرهنگ بشری کاملا شناخته شده است.
همه آنچه در زیر و بم کوه المپ رخ می دهد، تخیل محض است اما منظومه هومری تشریح مفصلی از المپ ارائه می کند تا مرز عینی و ذهنی در هم تنیده شده و تمییز ابژه و سوبژه ممکن نباشد. همانطور که سرزمین وستروس «جی آر آر مارتین» در مجموعه بازی تاج و تخت بر اساس تخیل محض شکل گرفته است اما این تخیل چون بر اساس چهارچوب های دراماتیک به صورت مفصلی برای مخاطب تشریح می شود نزد مخاطب صورت سوبژکتیو به خود خواهد گرفت. فیلم «آخرین شوالیه» از(کازاکی کِریا) که با پروداکشنی چند ملیتی ساخته شده، اثری حماسی است که صرفا به مخاطب آدرس غلط می دهد.
سرزمینی که ناکجا آبادی تعریف نشده است، زمان و برهه تاریخی رویدادهای فیلم بر مخاطب پوشیده است و در افسانه سازی لحن و زبان الکنی دارد.این کدام سرزمین است که یک رنگین پوست می تواند والی آن باشد؟ تاریخ موید آن است که در ایران باستان، روم و سرزمین اعراب همیشه رنگین پوستان برده بودند و باید جهل کارگردان کره ای را به سخره گرفت که کجاست این ناکجاآباد قرون وسطایی شما؟!این کدام سرزمین است که به صورت فدراتیو اداره می شود؟! سر مخاطب امروز را حتی در جزئیات دراماتیک، نمی توان کلاه گشادی تاریخی به سبک سیسیل ب دومیل و ویلیام وایلر گذاشت!
حس کردن گشادی کلاه کارگردان کره ای کار چندان سختی نیست. دسترسی به آرشیو تاریخ سینما آشکار می کند فیلم باسازی سطحی و دم دستی فیلم 47 رونین کنزو میزوگوشی است. خلاقیت عمده ای در باسازی فیلم صورت نپذیرفته است و از همان ابتدا مشخص است که نظام فدراتیوی که بر اساس حاکمیت کوچک والی های روستایی شکل گرفته است بیشتر شبیه نظم قدیمی ژاپنی است.
روایت از جایی آغاز می شود که بارتوک (مورگان فریمن) از پرداخت رشوه به والی اعظم امپراطور(اکسل هنی) پرهیز می کند و از جانب وی مورد غضب قرار می گیرد. والی اعظم اقدام به توطئه علیه وی می کند و با زمینه چینی موضوع نافرمانی، بارتوک توسط پادشاه و بدست وفادارترین جنگجو و محافظش رِیدن گردن زده می شود. رِیدن از اینکه به اجبار والی اعظم مجبور شده اربابش را گردن بزند سخت پریشان است. گازاموت ، والی اعظم، وزیر دربار می شود اما زنده بودن رِیدن که انگیزه های انتقامی فراوانی دارد او را وحشت زده کرده است. تهمیدات امنیتی فراوان و استخدام ایتو (پیشکار حفاظتی) برای تامین امنیت گازاموت از اقدام مراقبتی وزیر دربار به شمار می رود. رِیدن خودباخته، غرق در برزخ نوشیدن مواد الکلی می شود. پس از مدتی والی اعظم در میابد که رِیدن برای او خطری ندارد اما در همان زمانیکه که عدم خطر او را حس می کند رِیدن و وفاداران والی ناکجاآباد فیلم علیه وزیر دربار شورش می کنندو او را به قتل می رسانند.شاه(پیمان معادی) نافرمانی رِیدن را نمی تواند نادیده بگیرد و او را گردن می زند.
مشکل فیلم عمیق تر از حدود و ثغور زمانی و تاریخی است. هر کدام از بازیگران با لهجه خاص خود انگلیسی سخن می گویندو هر کدام نماینده ملیتی خاص هستند اما همین عیب به حدود مکانی فیلم دامن می زند و ضعف های فیلمنامه بیشتر آشکار می شود.
گازاموت وزیر و رِیدن انتقامجو کاملا به جهان فیلم میزوگوشی تعلق دارند و کاملا از اصول سامورایی پیروی می کنند و به این ناکجاآباد کره ای ربطی ندارند. پیام معادی نیز اکت خاصی در فیلمش ندارد. بازیگر فیلم برنده اسکار برندخوبی برای جامعه بازیگران بین المللی این فیلم است.شاه آخرین شوالیه،بی هیچ تفاوتی همان نادر فیلم جدایی است که پس از طلاق سیمین به خونریزی و گردن زنی افتاده است.