به گزارش مشرق، اعلام خبر مرگ ملاعمر رهبر گروه طالبان (7 مرداد) و تأیید رسمی آن از سوی این گروه، پرسشهای متعددی را دراینباره مطرح ساخته است. چرایی اعلام مرگ ملاعمر در شرایط فعلی، تأثیر مرگ او در فرایند مذاکرات صلح افغانستان، آرایش داخلی گروه طالبان پس از مرگ ملاعمر و نقش برخی از بازیگران منطقهای در مدیریت اعلام این خبر، از جمله پرسشهای قابلتأملی است که رسانههای گروهی در یک هفته گذشته آن را مطرح کردهاند. در نوشتار پیش رو به برخی از پرسشها پاسخ داده میشود.
به گفته رسانههای پاکستانی، اعلام خبر مرگ ملاعمر بهصورت رسمی و برای اولین بار از سوی مقامات اسلامآباد منتشر شده و در اختیار مقامات افغانستان قرار گرفته است و به تبع آن نیز، دولت افغانستان و گروه طالبان آن را تأیید کردند. به اذعان رسانههای منطقه، ملاعمر دو سال و چهار ماه پیش در کراچی پاکستان از دنیا رفته است. اکنون این سؤال مطرح است که چرا مرگ ملاعمر بعد از دو سال منتشر شده است؟ در مقطع کنونی چه کسانی از مرگ ملاعمر سود میبرند؟
الف) چه کسانی از مرگ ملاعمر سود میبرند؟
1- در مهرومومهای گذشته چندین بار مرگ ملاعمر در رسانهها مطرح شده بود اما همواره این خبرها مورد تأیید قرار نگرفت. چراکه رهبر طالبان در قید حیات بودند؛ اما این بار خبر مرگ ملاعمر مورد تأیید دولتهای پاکستان و افغانستان و گروه طالبان قرار گرفت؛ اما نکته قابلتأمل دراینباره اینکه خبر مرگ ملاعمر با اعلام مرگ اشخاصی مشهور و صاحب نفوذ در بخشهایی از پاکستان و افغانستان چون جلالالدین حقانی، ملک اسحاق، غلام رسول شاه و در نهایت عمر عبدالطیف معروف به لقمان نیز همزمان شد.
2- در هفتههای اخیر خبر مرگ ملاعمر از سوی «محاذ فدایی» گروهی که اخیراً از گروه طالبان جدا شده، منتشر شد. گروه مذکور در سال 2013 زمانی که طالبان گفتگوی رسمی خود را با آمریکا خارج از افغانستان آغاز کرد به نشانه اعتراض از طالبان از این گروه جدا شدند. به گفته برخی رسانههای منطقه گروه «محاذ فدایی» ارتباط تنگاتنگی با نهادهای امنیتی و اطلاعاتی پاکستان از جمله «آی اس آی» دارد.
3- خبر مرگ ملاعمر دو روز پیش از آغاز دور دوم گفتگویهای دولت افغانستان و گروه طالبان منتشرشده است. اعلام خبر مرگ ملاعمر در شرایطی منتشر شد که طالبان بر سر مکان دور دوم مذاکرات صلح با افغانستان، با دو لت پاکستان اختلاف نظر داشت. پیش از این برخی رسانهها چین را محل دور دوم مذاکرات اعلام کرده بودند؛ اما در نهایت این مذاکرات قرار شد در اسلامآباد برگزار شود.
4- و نکته آخر اینکه خبر مرگ «ملاعمر» در شرایطی اعلام میشود که برخی کارشناسان انتشار این خبر را با دریافت بسته جدید حمایتی پاکستان از آمریکا- 336 میلیون دلار- قابلتأمل ارزیابی میکنند. به هر تقدیر آنچه مسلم است اینکه تاکنون خبر موثقی از دلایل اصلی مرگ ملاعمر اعلام نشده است. اگرچه اعلام خبر مرگ تأیید نشده جلالالدین حقانی، ملک اسحاق با مرگ ملاعمر نمیتواند تصادفی باشد. البته اگر در این میان، روایت اخیر سخنگوی «گروه محاذ فدایی» را درباره چگونگی مرگ ملاعمربپذیریم، کمک مالی جدید امریکا به پاکستان و انتخاب جانشین ملاعمر، میتواند ما را به تحلیل نزدیکتر به واقعیت نزدیک نماید.
ب) آینده گروه طالبان بعد از مرگ ملاعمر
سؤال دیگری که اکنون مطرح است اینکه با مرگ ملاعمر و انتخاب جانشین وی- ملا منصور- طالبان به چه سمتی حرکت خواهد کرد؟
بعد از انتشار خبر ملاعمر در 7 مرداد، گروه طالبان بلافاصله تشکیل جلسه دادند و «ملا محمد اختر منصور» را بهعنوان رئیس جدید و «سراجالدین حقانی» و «هیبت الله آخوندزاده» را نیز بهعنوان معاونان ملاعمر انتخاب کردند در این میان انتخاب «ملا منصور» بهعنوان جانشین «ملاعمر» با واکنشهای مختلفی روبرو شد. برخی از اعضای برجسته گروه طالبان از انتخاب ملا منصور جانبداری کردند و بخشی دیگر نیز انتخاب ملا منصور را زیر سؤال بردند و با درک همین شرایط آینده گروه طالبان نامعلوم است و «انشعاب و یا فروپاشی» این گروه اجتنابناپذیر به نظر میرسد.
*مخالفان ملا منصور چه کسانی هستند؟
اگرچه «ملا منصور» رئیس گروه طالبان روز شنبه چهار روز بعد از مرگ ملاعمر-11 مرداد- در اولین پیام صوتی 33 دقیقهای خود تلاش کرد مشروعیت انتخاب خود را به مخالفانش ثابت کند، اما مخالفان وی همچنان انتصاب وی را غیر مشروع و بهنوعی کودتا ارزیابی میکنند. چنین دیدگاهی در میان مخالفان ملاعمر در حالی است که به باور برخی آگاهان، مخالفان او افراد عادی نیستند:
1- سید طیب آغا
برجستهترین فرد طالبان در این میان، «سید طیب آغا» است که در زمان حیات ملاعمر در سال 2011 هنگامی که کمیته سیاسی این گروه با ریاست «ملا آغاجان معتصم» گسترش یافت و تبدیل به دفتر سیاسی در قطر شد، مسئولیت این دفتر را به وی واگذار کردند. اولین مذاکرات طالبان با امریکا نیز در همین سال در آلمان شکل گرفت و قبل از شروع مذاکرات، وقتی «ملا برادر» معاون وقت «ملاعمر» پیشنهاد میکند که خوب است برای مذاکره با امریکا، فتوایی از شورای علمای طالبان اخذ شود، «ملاعمر» میگوید دفتر سیاسی مجاز است با آمریکاییها مذاکره کند. اینک او بهعنوان کسی که در رأس مهمترین تشکیلات تصمیمگیریهای سیاسی طالبان و یکی از افراد مورد اعتماد «ملاعمر» بود در صف مخالفان قرار گرفته است. او استعفانامه خود را تسلیم «ملا منصور» نکرد و با انتشار بیانیهای به مطبوعات اعلام کرد که من دیگر سهمی در هرگونه تصمیم و بیانیههای امارت اسلامی طالبان نخواهم داشت.
«طیب آغا» در بیانیه خود با ابراز تأسف از پنهانکاری در مرگ «ملاعمر» میافزاید: «رهبر جدید امارت اسلامی باید در سنگرها و در جمع فرماندهان و نظامیان طالبان انتخاب میشد و تعیین رهبر طالبان در خارج از افغانستان را دارای عواقب بدی میداند که استقلال خود را از دست داده و در تاریخ رسوا خواهد شد.»
2- ملا عبدالمنان نیازی
«ملا عبدالمنان نیازی» یکی دیگر از اعضای ارشد گروه طالبان نیز در مقابل رهبر جدید طالبان صفآرایی کرده و میگوید که در این انتخاب، همه نمایندگان طالبان حضور نداشتهاند و بهزودی با حضور سران و فرماندهان این گروه، رهبر جدیدی برای جانشینی ملاعمر انتخاب خواهد شد.
3- محمد یعقوب (پسر ملاعمر) و ملا عبدل منان (برادر ملاعمر)
4- ملا قیوم ذاکر، ملاحبیب الله، ملا حسن رحمانی، منصور دادالله
ملا قیوم ذاکر فرمانده عملیات نظامی طالبان، «ملاحبیب الله» عضو شورای کویته یا شورای اصلی طالبان و «ملا حسن رحمانی» استاندار قندهار در زمان حکومت طالبان و «منصور دادالله» فرمانده فعلی طالبان در جنوب افغانستان، محمد یعقوب پسر ملاعمر و ملا عبل منا برادر ملاعمر از برجستهترین اعضای دیگر طالبان هستند که ریاست ملامنصور بر این گروه را نپذیرفتهاند. «دادالله» یکی از فرماندهان مشهور طالبان میگوید از «ملا محمد یعقوب» پسر «ملاعمر» رهبر پیشین طالبان حمایت خواهد کرد و «ملا منصور» که در یک جمع 100 تا 150 نفری انتخاب شده است، مورد قبول بیشتر اعضای این گروه نیست. اکنون این پرسش مطرح است که با توجه به مخالفتهای اعضای برجسته گروه طالبان از انتخاب ملا منصور بهعنوان رهبر جدید طالبان، این گروه در آینده به چه سمتی سوق پیدا خواهد کرد؟
*سه فرضیه درباره آینده گروه طالبان
کارشناسان سه فرضیه درباره آینده طالبان پس از مرگ ملاعمر و انتخاب ملا منصور مطرح میسازند:
1- ادامه حیات طالبان (خوشبینانه)
برخی از کارشناسان بر این باورند که از آنجا که ملا منصور در سالهای اخیر معاون ملاعمر بوده و در دو سال گذشته در محور مذاکرات صلح افغانستان قرار داشته، میتواند مسئولیت طالبان را بر دوش بکشد و مذاکرات صلح را نیز به پیش ببرد. این کارشناسان به ارتباطات خوب ملا منصور با بازیگران منطقهای از جمله پاکستان نیز اشاره میکنند و تأکید میکنند که وی میتواند با کمترین چالش هدایت طالبان را در دست بگیرد.
2- مرگ ملاعمر؛ مرگ طالبان (بدبینانه)
عدهای دیگر از تحلیلگران معتقدند که با مرگ ملاعمر، طالبان نیز به سرنوشت ملاعمر دچار خواهد شد، چرا که با مرگ ملاعمر اختلافات در این گروه و بازیگران مؤثر آن بالا خواهد گرفت و همین عامل باعث فروپاشی آن خواهد شد. صرفنظر از این موضوع کسانی که در 2 سال گذشته مدیریت خبر مرگ ملاعمر را بر عهده داشتند امروز نیز مثل اعلام خبر مرگ ملاعمر، به نوعی در صدد حذف بازی گروه طالبان در تحولات منطقه از جمله در افغانستان و پاکستان خواهند بود.
3- انشعاب در گروه طالبان
برخی دیگر از کارشناسان اینطور تحلیل میکنند که با مرگ ملاعمر آنچه که بیشتر محتمل به نظر میرسد موضوع انشعاب و ریزش در طالبان است. از آنجا که برخی از رهبران طالبان با انتخاب ملا منصور مخالف هستند و برخی نیز از انتخاب وی حمایت و جانبداری کردند، پیشبینی میشود گروه طالبان در کوتاهمدت مسیر انشعاب و تجزیه را تجربه نماید و به گروههای کوچکتر تقسیم شود. در چنین شرایطی این فرض متحمل است که بازیگران منطقهای نیز از این شرایط در جهت منافع خود بهرهبرداری نمایند.
با درک چنین شرایطی این پرسش مطرح میشود که با مرگ ملاعمر و انتخاب جانشین وی، آیا مذاکرات دولت افغانستان و گروه طالبان به نتیجه خواهد رسید؟
ج) آینده مذاکرات صلح بعد از ملاعمر
کارشناسان مسائل شبهقاره پس از مرگ ملاعمر درباره مذاکرات گروه طالبان و دولت افغانستان دو نظر متفاوت دارند. برخی به ازسرگیری مذاکرات دو طرف امیدوارند، بعضیها هم آینده این مذاکرات را پس از مرگ ملاعمر تیرهوتار میبینند:
1- نگاه بدبینانه
به اعتقاد این دسته از کارشناسان از آنجا که بعد از مرگ ملاعمر بهاصطلاح شیرازه گروه طالبان از هم پاشیده، امکان مذاکرات صلح وجود ندارد چرا که:
الف) برای هر مذاکراتی، وجود «رئیس یا رهبر» واحد شرط لازم است و این موضوعی است که بعد از ملاعمر، وجود خارجی ندارد. چرا که انتخاب ملامنصور به محل اختلافنظر اعضای طالبان تبدیل شده است.
ب) و نکته دوم اینکه برای هر مذاکراتی «اتحاد» حرف اول را میزند که اکنون با انتخاب ملا منصور، در گروه طالبان دیده نمیشود. با این شرایط این امکان وجود ندارد که در کوتاهمدت مذاکرات صلح افغانستان از سر گرفته شود.
2- نگاه خوشبینانه
به باور نگارنده مقاله و اکثر کارشناسان سیاسی، به چند علت این امکان وجود دارد که در کوتاهمدت دور دوم مذاکرات صلح افغانستان برگزار شود:
الف) به گفته رسانههای منطقه «ملاعمر» دو سال و چهار ماه پیش مرده است و در این مدت «ملا منصور» که از حدود 5 سال پیش «معاونت ملاعمر» را بر عهده داشته، عملا رهبری گروه طالبان را بر عهده داشته است.
ب) ملا منصور در جریان تحرکات اخیر دیپلماتیک یعنی گفتگوهای صلح افغانستان، بیشترین نقش را در گروه طالبان بر عهده داشته است چرا که وی معاون ملاعمر بوده و در 2 سال گذشته- با مرگ اعلام نشده «ملاعمر»- در واقع از فرایند صلح مطلع بوده است و با موافقت وی مذاکرات پیش رفته است.
ج) به اذعان اکثر رسانههای پاکستان و افغانستان، ملا منصور با نهادهای اطلاعاتی منطقه بهخصوص پاکستان ارتباط نزدیک دارد. در دو سال و نیم گذشته وی با هماهنگی نهادهای اطلاعاتی پاکستان، از انتشار خبر مرگ ملاعمر رهبر طالبان صرفنظر کردند. به گفته سخنگوی «محاذ فدایی»، هم پاکستان و هم گروه طالبان از مرگ ملاعمر با خبر بودند و در واقع، اعلام زمان خبر مرگ ملاعمر بدون هماهنگی و مدیریت وی امکانپذیر نبوده است.
د) دور اول مذاکرات صلح دولت افغانستان و گروه طالبان در 15 تیرماه در پاکستان برگزار شد. نکته مهم در این دور از مذاکرات این بود که نمایندگانی از دولت امریکا و چین نیز در این دور از مذاکرات حضور داشتند و این به این معنی است که اولاً این مذاکرات بهصورت رسمی بوده و دوم اینکه این مذاکرات مورد پذیرش دولتهای واشنگتن و پکن است. نماینده ویژه امریکا در امور پاکستان و افغانستان بعد از مرگ ملاعمر، با سفر غیرمنتظره به کابل، به مقامات افغانستان تأکید کرد که مرگ ملاعمر بهترین فرصت برای ادامه مذاکرات صلح است.
ه) و نکته پایانی در این باره اینکه، مذاکرات صلح افغانستان بعد از مدت کوتاهی- انسجام در داخل گروه طالبان- با ایفای نقش دولت پاکستان و با محوریت دولت اسلامآباد از سرگرفته خواهد شد. به اعتقاد رسانههای افغان، گفتگوهای صلح میان دولت افغانستان و گروه طالبان بدون ایفای نقش مثبت مقامات پاکستانی به سرانجام نخواهد رسید. با درک این شرایط، مذاکرات دور دوم صلح افغانستان در آیندهای نزدیک با نقشآفرینی اسلامآباد از سر گرفته خواهد شد.
*محوریت اسلامآباد در دور دوم مذاکرات صلح افغانستان
تحلیلگرانی که تحولات سیاسی شبهقاره هند بهویژه تحولات افغانستان و پاکستان را دنبال میکنند بر این موضوع متفقالقولند که مذاکرات صلح افغانستان بدون ایفای نقش اسلامآباد به نتیجه نخواهد رسید. اما این کارشناسان در دلایل همکاری و مشارکت اسلامآباد در مقوله صلح افغانستان با یکدیگر اختلافنظر دارند:
الف) ایفای نقش پاکستان در مذاکرات «با اجبار خارجی»
برخی از کارشناسان بر این باورند که بازیگران غربی در منطقه بهویژه آمریکا و انگلیس، دولت پاکستان را تحت فشار قرار داده تا در فرایند صلح افغانستان نقش مثبتی ایفا نماید. در غیر این صورت بازیگران غربی تهدید کردند که در صورتی که پاکستان در این زمینه با سیاستهای کشورهای غربی همراهی نکند، مورد تحریم مالی و سیاسی این کشورها قرار خواهند گرفت. به همین دلیل مقامات پاکستان با «جبر» تن به این همکاری داده است و گزینه دیگری در این باره ندارد. چراکه این کشورها تهدید کردند حمایتهای مالی خود را از اسلامآباد قطع خواهند کرد.
ب) مشارکت پاکستان در مذاکرات «با انتخاب داخلی»
به اعتقاد اکثر کار شناسان و نگارنده مقاله، مشارکت اسلامآباد در تحولات افغانستان نه از روی جبرگرایانه است بلکه اتخاذ این سیاست از سوی پاکستان یک نگاه «انتخابی» است و بر اساس اولویتها و منافع سیاسی- امنیتی صورت میگیرد. چراکه:
1- «افغانستان» عمق استراتژیک سیاست خارجی «پاکستان» محسوب میشود.
2- «هند» رقیب دیرین «پاکستان» در تحولات افغانستان به شمار میرود.
3- اسلامآباد همیشه درصدد روی کار آمدن دولتی در افغانستان است که همسو با منافع پاکستان باشد.
4- به اعتقاد تحلیلگران، در 14 سال گذشته، سیاست پاکستان در افغانستان دوگانه بوده و فشارهای خارجی نتوانست پاکستان را از این مسیر خارج سازد.
5- به باور رسانههای افغان، اسلامآباد از بیشتر گروههای افراطی در افغانستان حمایت میکند و در واقع نگاه ابزاری به این گروها دارد.
6- ملاعمر از زمان حمله آمریکا به افغانستان تا مرگش، با حمایت نهادهای اطلاعاتی پاکستان در داخل این کشور مخفی شده بود.
7- بعد از حدود 14 سال از حضور نیروهای غربی، این بهترین فرصت برای مقامات پاکستانی است که با خروج 130 هزار از نیروهای خارجی، جای پای خود را مجدداً در خاک افغانستان سفت نماید.
8- و کلام آخر اینکه، الآن که نیروهای غربی از خاک افغانستان خارج شدند، الآن بهترین فرصت است تا از طریق گفتگوها، گروههای همسو با خود را –گروههای رادیکال- در قدرت سهیم و شریک سازد. به هر تقدیر، بهاصطلاح وقت برداشت محصول پس از 14 سال برای مقامات پاکستانی فراهم شده است و در این شرایط با اختیار و نه اجبار در مذاکرات صلح افغانستان مشارکت میکند. و دور از ذهن نیست در فاصلهای نهچندان دور، میزبانی دور دوم مذاکرات صلح افغانستان را بر عهده گیرد. ارائه این تحلیل در حالی است که دور اول مذاکرات صلح افغانستان نیز با محوریت اسلامآباد برگزار شد. این تحلیل در شرایطی است که با توجه به مرگ ملاعمر و عدم انسجام در میان گروه طالبان، دولت افغانستان برای پی گیری مذاکرات دور دوم صلح افغانستان به «پدر معنوی طالبان» یعنی «سمیع الحق» متوصل شده است آن هم در شرایطی که طالبان بعد از مرگ ملاعمر، فعالیتهای تروریستی خود را در کابل و قندوز افغانستان از سرگرفته است.
*سناریوهای دور دوم مذاکرات صلح افغانستان
به اعتقاد اغلب کارشناسان سیاسی دور دوم مذاکرات صلح افغانستان در آیندهای نزدیک از سر گرفته خواهد شد. کارشناسان با درک شرایط حاکم در منطقه، چند سناریو را درباره «دور دوم مذاکرات افغانستان» مطرح میسازند:
1- سناریوی اول
برخیها بر این باورند که گروه طالبان با رهبر جدید خود- ملامنصور- دور دوم مذاکرات خود را با نقشآفرینی پاکستان از سر میگیرد. اگر این اتفاق بیفتد معنیاش این است که ملامنصور توانسته است با دادن انسجام به گروههای طالبان، مشروعیت خود را به دست آورد. البته این مطلوب اسلامآباد نیز خواهد بود چراکه ملا منصور با توجه به ارتباط قویی که با «آی.اس.ای» دارد، هرگونه موفقیت ملا منصور- یکی از مهرههای خود- موفقیت نهادهای امنیتی پاکستان هم محسوب میشود. این موضوع از این منظر اهمیت دارد که قبل از اینکه دور اول مذاکرات صلح افغانستان آغاز شود، مقامهای امنیتی- اطلاعاتی پاکستان با نگارش پیامی به «ملا منصور»- پیش از انتخاب شدن به جانشینی ملاعمر- در افغانستان، از ملا منصور سه خواسته را مطالبه کرده بودند:
الف) در مدت یک ماه، جنگ علیه دولت افغانستان را متوقف کنید.
ب) توافقنامه امنیتی پاکستان- افغانستان را بپذیرد (این توافقنامه، بهنوعی به رسمیت شناختن خط مرزی دیوراند محسوب میشود)
ج) مذاکرات صلح با دولت افغانستان را تحت سرپرستی «پاکستان» آغاز کند.
2- سناریوی دوم
در صورتی که «ملا منصور» رهبر جدید گروه طالبان نتواند گروههای طالبان را گرد خود جمع نماید، این امکان متصور است که گروه طالبان بعد از مرگ ملاعمر دچار انشعاب داخلی شود. وبر این اساس، امکان مذاکرات صلح افغانستان نیز به دلیل «عدم انسجام داخلی و فقدان رهبری واحد»، از سر گرفته نشود. در چنین شرایطی، این امکان وجود دارد که برخی از رهبران گروه طالبان به داعش بپیوندند. در ماههای اخیر این موضوع در افغانستان و پاکستان قوت گرفته است که داعش با اتکا به دو عنصر «مواد مخدر و فقر در افغانستان» روزبهروز به فعالیتهای خود در این کشور افزوده است تا آنجا که برخی از گروهای افغانی- حکمتیار- در هفتههای اخیر بهموازات فعالیتهای این گروه در بخشهای مختلف افغانستان حمایت خود را از داعش اعلام کردند.(البته این امر تکذیب شد) پررنگ شدن حضور داعش در افغانستان در حالی است که، برخی از کارشناسان بر این باورند که بازیگران خارجی شبهقاره هند-پاکستان و افغانستان- سناریویی را در این منطقه پیگیری میکنند که با حذف و ترور لایه اول رهبران گروههای افراطی در این منطقه، بستر برای انشعاب در این گروهها و درنهایت پیوستن آنها به جریان داعش را در افغانستان فراهم میسازند. اگر این فرض را بپذیریم حذف ملاعمر، حقانی، ملک اسحاق، غلام رسول شاه و در نهایت «عمر عبدالطیف» در این چارچوب صورت گرفته است.
*چه کسانی از حضور داعش در افغانستان و پاکستان سود میبرند؟
به موازات تلاشهای دیپلماتیک در خاورمیانه برای حل بحران سوریه و ... در منطقه، عدهای از تحلیلگران معتقدند که کشورهای غربی با تغییر جغرافیای فعالیت داعش در منطقه، در تلاشند با پیوند دادن «داعش خاورمیانهای» و «داعش شبهقارهای» در افغانستان و پاکستان، کارویژه جدیدی را به آنها محول سازند. در حال حاضر پیوند این دو گروه را در منطقه، گروهی با عنوان «محاذ فدایی» بر عهده دارد. محاذ فدایی گروهی است که خبر مرگ «ملاعمر» و «استعفای سید طیب آغاز» رئیس دفتر سیاسی پیشین طالبان را قبل از همه در رسانه منتشر ساخت. به گفته رسانههای افغان این گروه پیوندهای عمیقی با نهادهای امنیتی و اطلاعاتی پاکستان دارد. «محاذ فدایی» این روزها به دنبال تشکیل «هسته داعش» در افغانستان است. نکته جالبتر اینکه در این میان، رسانههای گروهی غرب همانطور که از ظهور داعش در عراق و سوریه حمایت کردند، اکنون از «محاذ فدایی» حمایت میکنند. حمایت و جانبداری کشورهای غربی از حضور داعش در افغانستان و پاکستان این فرضیه را پررنگ ساخته که کشورهای غربی- امریکا- با همکاری نهادهای اطلاعاتی پاکستان بسترهای لازم داعش در مرزهای چین و روسیه را فراهم میسازند.
*نتیجهگیری
به هر تقدیر آنچه مسلم است اینکه، خبر مرگ ملاعمر در شرایط کنونی برای بازیگران منطقه، خبر مهمی محسوب میشود. مرگ ملاعمر را با هر فرضیهای که این روزها مطرح میشود بپذیریم، این نکته قابل کتمان نیست که بازیگران منطقهای و فرامنطقهای از انتشار خبر مرگ ملاعمر سود میبرند. مرگ ملاعمر باعث میشود که گروه طالبان در تقلیلگرایانهترین تحلیل به سمت انشعاب پیش رود. با شکاف در میان رهبران گروه طالبان، این امکان وجود دارد که داعش گروهی که این روزها همه نیروهای مستعد و رانده شده را در منطقه جذب میکند، از در اختیار قرار گرفتن آنها دریغ نورزد. در کنار این موضوع باراک اوباما میتواند ادعا نماید که بعد از کشتن اسامه بنلادن رهبر القاعده، دومین فرد خطرناک منطقه را نیز شکار کرده است و این موضوع از این منظر میتواند مستمسک دموکراتها در انتخابات ریاست جمهوری آینده امریکا باشد. پاکستان هم که در 14 سال گذشته متهم به حمایت از گروههای رادیکال افغانستان بوده است، میتواند با استناد به اعلام خبر مرگ ملاعمر- اولین کشور- به این موضوع تأکید نماید که در مبارزه با تروریسم دوگانه عمل نمیکند. در چنین شرایطی این امکان وجود دارد بازیگران منطقهای و فرا منطقهای با حمایت از داعش- گروهی که این روزها کارکرد مقابله و تضعیف مخالفان کشورهای غربی را در منطقه بر عهده دارد- مأموریت جدیدی را با کنار زدن گروه طالبان در افغانستان بر عهده بگیرد. البته این موضوع قابل پیشبینی است که در آینده نزدیک مذاکرات صلح افغانستان با حمایت همین بازیگران از سر گرفته شود. در این میان گروه طالبان هم که این روزها حذف رهبران آنها در دستور کار قدرتهای منطقه قرارگرفته است، شاید برای اثبات و جلوگیری از حذف خود، تحرکاتی را در افغانستان و پاکستان دوباره انجام دهد-اقدامات تروریستی اخیر طالبان در کابل و قندوز در این تحلیل میگنجد.
منبع: اندیشکده تبیین