روزی كه دگرگون شود احكام خدا عید نداریم
روزی كه زمرجع شود اعلان عزا عید نداریم
روزی كه جوانان و عزیزان سلحشور بـه زندان
در تبعید بود رهبر شایستهی ما عید نــداریم
روزی كــه هـزاران ز همه حـقطلبان زیـر شكـنجــه
گردند به خون غوطهوز از ظلم و جفا عید نداریم
در روز اسفـناكترین فاجعههای قم و تبریز
كه محو نـخواهنـد شـد از خاطرهها عید نداریم
از وضع كنونی نبود هیچ كسی راضی و خشنـود
آنـگاه كـه آشوب بود در همه جا عید نداریم
روزی كـه جراید بـه نمایندگی از فرقهی مزدور
تـوهیـن بنمـایند بـه جمع علمـا عیـد نـداریم
آنـگاه كـه تبعید بود عدهای از روشنفكر و آگاه
دانشجو و بازاری و جمع علما عید نداریم
در تازهترین روزی كه آغشته به خون جسم عزیزان
نگـذشته چهـل روز خون شهدا عید نداریم
در گزارش 2/1/37 در مورد پخش نوارهای سخنرانی انقلابی آمده است: «اخیراً نوار سخنرانی مضره و تحریك آمیز ... بهوسیلهی پسر بچهی [حدود] پانزده ساله در منطقهی درب گجیل بهعنوان نوارخامی به قیمت پنجاه ریال به فروش میرسد و فروشنده پس از فروش یواشكی به خریدار میگوید كه نوار خامی نیست در منزل گوش نماید». در سومین روز فروردین گزارشهایی در مورد پاره كردن عكسهای شاه در منازل روستایی ارائه شده است. بهعنوان نمونه، گزارش ذیل كه حاوی نكات در خور توجهی است عیناً آمده است: «در مورخهی 3/1/37 واعظ محلی روستای خیرآباد سلطانیه در منزل شخصی ... ضمن موعظه و دعا به خمینی و شریعتمداری، در پایان سخنانش به صاحبخانه میگوید: تو كه این عكسها را به دیوار چسباندهای عكس شاه اگر در اینجا نماز بخوانی باطل است. شخص اخیرالذكر با شنیدن این وضع سرش را پایین انداخته وسپس بهسوی ... رئیس خانهی انصاف قریهی مزبور میگوید: «حاج آقا عكسهای شاهنشاه را میگوید و بهدنبال آن بلند میشود و عكسها را پاره میكند».
حمایت روستاییان از انقلاب علاوه بر تظاهرات سیاسی، در استان یزد ابعاد جدیدتری مییابد. در همین روز در بخش اشكذر روحانیای كه به منبر رفته بود «ضمن سخنرانی مذهبی اظهار میدارد: «مردم چرا شما پول، پتو و پوشاك به شهدای دین نمیدهید».
بهتدریج از اعتراضهای معمول در روستاها اعتراضهای برنامهریزی شده در این مناطق بروز مییابد و خواستههایی از طرف سخنگویان روحانی انقلابی در این مناطق مطرح میشود:
بهعنوان نمونه، در قریهی امامزاده یوجان روحانیای میگوید: «برای اینكه به این سرو صداها خاتمه داده شود و مردم مسلمان بیجهت از بین نروند، دولت بایستی اقدامات زیر را انجام دهد: وزارت آموزش و پرورش مانند سایر كشورهای اسلامی در اختیار مراجع تقلید باشد. پنج نفر از علمای برجسته، كه از طرف حوزهی علمیه انتخاب شوند، در دانشگاههای قانونگذاری باشند تا قوانین منطبق با دستورات اسلامی وضع شود. دولت از بودجهی مملكت به حوزههای علمیه كمك كنند. كلیهی سینماها، عرق فروشها و معروفهخانهها تعطیل و برچیده شوند. دولت به پسران و دختران هنگام ازدواج كمك مالی نماید. عید نوروز و سیزده، كه سنتی زردشتی و مغایر با احكام اسلام است، ملغی و دولت این روزها را تعطیل اعلام نكند». در توضیحات ساواك پیرامون این گزارش آمده: «فرد یاد شده دارای تعصبات خشك مذهبی است و در خمین و روستاها به این گونه تبلیغات ادامه میدهد.»
این امر موجبات ارتباط گستردهی روستاییان باشهرنشینان را فراهم آورد. گزارشها حاكی از انتقال اعلامیهها به مناطق مختلف كشور از جانب نیروهای انقلابی در روستاها بعضاً موجب درگیری و دستگیری افراد میشد، كه از آن جمله دستگیری دو نفر در روستای ساقی استان مازندران است. فعالیتهای انقلابی جهت ترویج این اندیشه توسط نیروهای تحصیلكرده در مناطق روستایی بهوقوع میپیوست. از جمله در گزارش 20/1/37 چنین آمده است:
«نامبردهی بالا از عناصر مذهبی و طرفدار خمینی است. بهوسایل گوناگون اطلاعات گروهها را اخذ و برای دیگران بازگو میكنند و اعلامیههایی كه اخیراً منتشر شده به دست او رسیده...كه برای مطالعه در اختیار دوستانش نیز گذاشته و نوارها و كتب مذهبی را ... پنهان نموده و به افراد خامی ... میفروشد... و هر چندگاه یكبار بهعنوان پیك نیك اسلامی به شهركها و دهات و بخشهای اطراف بندر عباس میروند و نشر عقاید میكنند.»
همچنین، آخوندی مقیم قم به قریه سبحان (مركز بخش سبحاسرود) آمده و علناً سخنان توهینآمیز به شخص اول مملكت و دولت به زبان آورد. ضمناً در منزل شخص یاد شده وجوهی جمعآوری و به نجف ارسال میگردد. همچنین در تاریخ 8/1/37 تعدادی از اعلامیههای انقلابی روحانیون و مراجع تقلید در اربعین شهدای تبریز در بخش تكاب آذربایجانغربی توزیع كه پنج نفر در این ارتباط دستگیر شدند.
در گزارش دیگری آمده: «اطلاع واصله حاكی است صبح روز 9/1/2537 چهارشنبه بازار شهرستان شاهی، كه بهطور سنتی هر چهارشنبه تشكیل و روستاییان برای فروش كالا و تهیهی مایحتاج خود به شاهی وارد و در آنجا تجمع مینمودند، تشكیل نشده است. نیز در مورد انگیزهی عدم مسافرت روستاییان مینویسد: «انگیزهی عدم مسافرت روستاییان به شهر، همبستگی با متعصبین مذهبی به مناسبت چهلمین روز قیام تبریز بوده است». در همین روز نیز بنا بر اطلاع ساواك، یك دستگاه كپی از مدرسهی راهنمایی بخش كلاردشت به سرقت رفته و از نیروهای انتظامی و امنیتی درخواست پیگیری و كمك شده است.
فرزندان دانشجوی كشاورزان یكی دیگر از مجاری انتقال اطلاعات و تجارب انقلابی است. بهطور نمونه، گزارش ساواك از نامهی دو خواهر روستایی كه یكی از آنها در دانشسرای راهنمایی یزد مشغول به تحصیل بوده و طی نامهای به خواهرش در یكی از روستاهای یزد گزارشی از فعالیتهای انقلابی ارائه نموده و میگوید: «یادت هست بهت گفتم جامعه پوست میندازه؟ حال دیگه دارند زیاد میشن. كجاست دكتر علی شریعتی روانش شاد وپاك ببیند هموطناشو ... ببیند كه سكوت از بین رفته و شعار این نسل همان گفتهی خودش شده است: اگر میتوانی بمیران و اگر نمیتوانی بمیر.»
تظاهرات توأم با حمله به اماكن دولتی در تاریخ 11/1/37 پس از وقایع یزد، كه در گزارش ساواك آمده، در سپیدان فارس بهوقوع پیوست؛ در این حمله چهار نفر توسط مأمورین ژاندارمری دستگیر شدند. همچنین، در لارستان به بخشداری منطقه حمله و یك خودرو را آتش زدند و در مرودشت نیز نمایشگاه اسناد و مدارك پنجاه سال سلطنت خاندان پهلوی در آتش سوخت. بهتدریج اعتصاب و سخنرانی به اقدامات تخریبی و حمله به اماكن دولتی در مناطق غیرشهری همانند كنارك نیز كشیده شد.
در خوزستان در روز 12/1/37 پس از پایان مجلس ختمی كه به مناسبت فوت یكی از اهالی اندیمشك در مسجد برگزار گردیده بود، جمعیت هنگام خروج از مسجد ضمن دادن شعار به نفع روحالله خمینی، قصد برپا كردن تظاهراتی خیابانی داشتند كه مأموران با شلیك تیرهوایی و دستگیری هفت نفر جمعیت را متفرق كردند، ولی متعاقب آن عدهای از جوانان در برابر بخشداری اندیمشك اجتماع كرده و مراتب اعتراض خود را ابراز داشتند.
اعتراضات مردم در شادگان در مورد عدم توجه دولت سبب گردید تا كارشناسان امنیتی توصیه نمایند تا « به منظور جلوگیری از فاسد شدن افكار جوانان و سر و سامان دادن به وضع نابسامان منطقه»؛ كلیهی مدارس روستایی حوزهی شادگان «از حالت سپاهی و عادی... درآمده و بهصورت مدرسهی عشایری درآیند». همچنین «مراقبت دایم و مستمر مأمورین انتظامی و جلوگیری از اجحاف شیوخ به مردم روستا»، ایجاد مراكزی از قبیل خانهی جوانان روستایی و روستاها برای تعلیم و ترویج زبان فارسی و تقویت مبانی ملی مردم ...، انشعاب برق برای روستاها و ترغیب روستاییان به استفاده از تلویزیون كه به نوبهی خود در تعلیم زبان ملی و مبانی میهنی بسیار مؤثر است.
بهتدریج درجهی نفرت جوانان انقلابی روستایی و باورهای راسخ آنان در فعالیتهای انقلابی به منصهی ظهور رسید. گزارش مشروح ذیل از اسناد ساواك، حاوی نكات جدید و در خور توجهی است. موضوع در اسناد موجود چنین آمده است: «نامبردهی بالا محصل سال سوم نظری بخش گلوگاه میباشد و اخیراً نیز برادر وی بهعلت نوشتن شعار مضره و تخریب شیشههای سینما مهتاب گلوگاه بهوسیلهی ژاندارمری دستگیر گردید». وی پس از ترك منزل و رفتن به تهران در خانهی اقوام «مطرح نموده كه در چهلمین روز كشتهشدگان تبریز در مراسمی كه در مسجد برگزار و سپس با تحریك مردم اقدام به شكستن شیشهی بانك » نموده است. وی در پاسخ مخالفت اقوام میگوید: از راهی كه انتخاب كرده منصرف نمیشود: «اگر ناخن هایش را بكشند و اگر چشم هایش را از حدقه در بیاورند، از این كار دست برنخواهد داشت» وی اضافه میكند كه: مگر شما مسلمان نیستید، برادران دینی ما را در تبریز و قم به گلوله بسته و كشتهاند، ما هم باید تظاهرات برپا نماییم و به هر مأموری كه برخورد نمودیم با چوب و سنگ حمله كنیم و عدهای از مأمورین دولت را به انتقام خون كشتهشدگان تبریز به قتل برسانیم.
در بخش چالوس از توابع شهرستان نوشهر نیز افراد ناشناس با پرتاب سنگ، شیشهی درب دبیرستان را شكسته و با انداختن پارچهی آغشته به نفت به داخل آموزش و پرورش قصد به آتش كشاندن آنجا را داشتند.
در گزارشها همچنین بهتدریج از نارضایتی كاركنان مرتبط با روستاها و در مناطق روستایی سخن به میان آمده است. بهطور نمونه گزارش 24/1/37 حاكی است: «كارمند سازمان تعاون روستایی بافت... در دهستان دهسر (از توابع بافت) در حضور تعدادی از همكاران خود ضمن بیان مطالبی خلاف مصالح مملكت و انتقاد از رژیم سلطنتی، اظهار داشته: خداوندا! شاه ایران را سرنگون بفرما تا ملت ایران از شر او راحت شوند.»
سازمان یافتگی نیروهای انقلابی در مناطق روستایی از فروردین سال 1357 بهطور فزاینده در اسناد ساواك تشكیل شده است. بهطور نمونه در گزارش 15/1/2537 آمده در قریهی گرجیمحلهی بهشهر در هنگام جمعآوری هیزم توسط زنان قریهی مذكور «عدهای از افراد غریبه و مشكوك را مشاهده كردند كه موجب وحشت زنها گردید، ولی یكی از افراد ناشناس به زنها مراجعه و اظهار مینماید: ما با شماها كاری نداریم و هدف دیگری داریم. لطفاً به رفقای ما اطلاع بدهید كه در جنگل منتظرشان هستیم، فوراً به ما ملحق شوند و سپس اسامی چند نفر از متعصبین مذهبی گرجیمحله را میبرد». در گزارش كارشناس ساواك نیز آمده است: «با توجه به تشكیل جلسات افراد مذهبی در قریهی گرجیمحله، توزیع اعلامیههای مكرر هنوز هم ادامه دارد». در همین ایام این رخدادها بعضاً نیز بهصورت پخش اعلامیههای ضد رژیم در جادهی هراز ـ آمل توسط افراد نقابدار بهوقوع پیوست كه گزارش آن به ژاندارمری منعكس شد.
در كازرون نیز دبیر دبیرستان راهنمایی در بالاده در مسجد قریه بالای منبر رفته، مردم را تحریك نموده و به اغتشاش و خلع سلاح پاسگاه دعوت مینماید. ضمناً در خبر اضافه شده است كه غیرنظامیان مشروحهی ذیل ساكن قریهی مذكور در منزل مسكونی خود تعدادی كتب مضره نگهداری نموده كه جهت مطالعه بین دانشآموزان و روستاییان توزیع مینمایند. همچنین، گروهان ژاندارمری كاشان در 17/1/37 در قریهی برزك، معلمی را به اتهام قرائت شعار مضره به دانشآموزان قریه و داشتن اعلامیههای مضره دستگیر مینماید.
در روستاهای دامغان استان سمنان نیز گزارش یكی از زنان معلم سپاهی در مورد اتفاقات قریهی غنیآباد در تاریخ 17/1/37 گویای شعاع تأثیرات نیروهای انقلابی است كه كارشناس ساواك آن را به روحانیون استان مرتبط نموده و از طریق عوامل محلی به منصهی ظهور رسیده است. گزارش حاكی است كه «به مدرسه رفتم. مشاهده كردم كه تمثال اعلیحضرت و علیاحضرت پاره شده و تمثال والاحضرت ولیعهد را درون توالت انداختهاند و مقداری از اعلامیهها در میان راه دفتر و كلاسهای دبستان ریخته شده بود.»
همچنین در قریهی كوشك گرمسار نیز شبها بهصورت محرمانه مجالس خصوصی تشكیل و مطالعهی كتابها و نوارهای انقلابی برای اهالی ارائه میشود و گردانندگان آن دبیران منطقه، یك راننده، یك كارمند جنگلبانی و یك كارگر ساختمانی بودند و حاكی است: تقریباً تمامی اقشار در روستاها در فرایند نهضت انقلابی متشكل گردیدند. در بخش آستانهی اشرفیه، نهضت انقلاب ایران همچنین بهطور روز افزون گسترش مییافت. بهطوریكه در 18/1/2537، شش نفر از طلاب محلی به جرم انتشار اعلامیههای انقلابی دستگیر شدند.
با شایعهی سفر شریعتمداری به تبریز در 20/1/1357 تمهیدات فراوانی جهت حضور روستاییان در تبریز تدارك دیده شده بود كه با تكذیب شریعتمداری بهوقوع نپیوست، ولی تحلیل كارشناس ساواك مبنی بر اینكه «مقصود از این گفته آن است كه به این وسیله مردم روستاها را به شهر بیاورند و در تظاهرات شركت دهند» در خور توجه است. در كریم آباد ورامین نیز رانندهی اتوبوس صنایع نظامی پارچین ضمن شركت در جلسات مذهبی گاهی افراد دیگری را نیز جهت شركت در جلسات مذهبی، به پیشوای ورامین میبرده است.
گزارشهای دیگر حاكی است: این موضوع انتشار اعلامیههای انقلابی به بخش مینودشت گرگان نیز كشیده شده و در بین محصلین توزیع گردیده كه نگرانی مقامات امنیتی و نظامی منطقه را برانگیخته است. در بهبهان نیز در همین ایام گزارشی پیرامون یكی از دبیران مدارس راهنمایی منعكس شده كه به اتفاق یكی از روحانیون بومی كه فرزندش طلبهی دینی قم در قریهی كردستان بهبهان در پوشش قرائت قرآن، روستاییان را علیه مصالح مملكتی تحریك مینماید. در ادامهی سند نیز آمده است: «نامبرده به سایر دهات بخش مركزی بهبهان نیز تردد دارد.»
همچنین در مذاكرات صورت گرفته بین تعدادی از دانشجویان شیرازی و برازجانی اطلاعات درخوری پیرامون مسائل انقلابی در روستاها مبادله میشود. «... در هقایه، یكی از روستاهای برازجان، هزاران كتاب ضددولتی وجود دارد و در جستجویی كه از طرف ساواك بوشهر شد حتی نتوانستند كوچكترین آثاری از آن به دست بیاورند. همچنین در بخش بستان، از توابع دشت میشان خوزستان، شب هنگام افراد ناشناس مبادرت به پاشیدن قیر ذوب شده به تابلوی ساختمان حزب رستاخیز در بخش مذكور نموده بودند (20/1/37).»
در بخش باشت از توابع گچساران نیز معلمان انقلابی و مذهبی در آگاهسازی و تحریم شركت در مراسمهای دولتی نقش بسزایی داشتند. از سروستان فارس نیز گزارشهای تحركات انقلابی با هدایت فرهنگیان منطقه انتشار یافت.
ادامهی این انتشار اعلامیهها به نصرآباد تفت نیز توسط دانشجویان حومهی این مناطق محقق شد و در گزارش ارتباط این افراد با گروههای برانداز اصفهانی در دانشگاه اصفهان مورد تأیید قرار گرفته است. در آذربایجان شرقی و از طریق ژاندارمری مشكینشهر پنج نفر از روحانیون و ساكنین قریهی پیركندی ...به اتهام توزیع اعلامیهی پخش نوار، كه بر علیه مملكت پر شده بود، دستگیر شدند. انعكاس گزارش آن به وزارت كشور حاكی از آن است كه موضوع تا چه مرحلهای عمق یافته بود. در آبیك قزوین نیز مباحث كلاسهای آموزشی به صحنهی مباحث سیاسی و انقلابی و سؤالات مطروحه پیرامون آن تبدیل گردید.
در سندی جالب و تقریباً منحصر بهفرد اسامی دانشآموزان بخش دوانگهی ساری، كه نشریات مذهبی «راه حق» از قم برایشان ارسال میشده، ذكر گردیده و نظریات كارشناسی ساواك این بود كه ارسال این قبیل نشریات از قم به مصلحت نیست. افراد ذیل با محلههای مختلف تقریباً گسترهی جغرافیایی را در انتشار آگاهی مذهبی در این بخش فراهم میآورند،. شامل؛ رضایی از قریهی شلمدره، شیرزاده و شیرزاد از قریهی مرگاوعلیا، باكری و كمالی از قریهی پاشاكلا، رمضانی از قریهی جورجاده، قربانی و وندادی از قریهی محبی و تقوی از قریهی تلارم. این سند حاكی از آن است كه تحصیلكردگان روستایی دسترسی قابل توجهی را به آثار دینی داشته بودند.
همانطور كه قبلاً آمد؛ تشكلیافتگی نیروهای انقلابی جوان در سطح روستاها در سال 1357 ابعاد جدیدی یافت. به طور نمونه در آبادی زارچ از توابع شهرستان یزد تعدادی از جوانان و دانشجویان و محصلین فوقدیپلم هیئتی به نام هیئت دینی تشكیل و عدهای از جوانهای محل را بالاجبار میطلبند و وارد آن هیئت مینمایند. این هیئت ضمن بحث دینی، به انتقاد اجتماعی و سیاسی میپردازد. همچنین در «سرچشمهی زارچ كتابخانهای بنا كردهاند كه شخصاً كتابهایی چاپ و به اطراف و اكناف پخش مینماید كه عامل اصلی آن هم شیخ ... است كه از شهرستان قم آمده.»
همچنین در تاریخ 30/1/37 یكی از مدیران دبیرستان بخش اشنویه از توابع شهرستان نقده در آذربایجانغربی به علت داشتن تعدادی دستنویس مضره حاوی مطالبی علیه حزب رستاخیز ملت ایران توسط مأمورین ژاندارمری محل دستگیری گردید. در آبادی اطراف شهرستان خرمآباد لرستان در دبستان ماسور در 31/1/37 فرد یا افراد ناشناسی ضمن پاره كردن تمثالهای مبارك شاهنشاه آریامهر، روی كمد یكی از كلاسها نوشتهاند: ما از این عكسها نمیخواهیم. اگر از این عكسها بزنید پاره خواهیم كرد.
سید عبدالرضا حجازی از روحانیون جنوب شهر از سیاستهای رژیم در زمینهی كشاورزی و اصلاح اراضی انتقاد میكند (3/3/37). «سال 1343 وزیر كشاورزی وقت، هنگام تقسیم اراضی، زمین عدهای را گرفت و به گردن كلفتها داد »...
حاج حاتم در كرج در گزارشی به تاریخ 14/3/37 انتقادات خود را، بنا به گزارش ساواك، چنین بیان نمود:
«كلیهی مطالب وی دربارهی مندرجات روزنامه و جملات كشور و كاخ جوانان و یا دربارهی رادیو و فیلمهای تلویزیون خود كه چگونه جوانان را منحرف میكنند و سپس، مواردی دربارهی عقبماندگی امور كشاورزی در ایران صحبت كرد و گفت: كشاورزی را در ایران از بین بردهاند.»
در گزارش ساواك آمده:
«موضوع: حاجی اصغر سمتی معلم قریهی نوبندگان»
نامبردهی بالا مدتی است كه در دبستانهای قریهی نوبندگان نفوذ كرده و با اظهارات سوء تحریكآمیز موجب انحراف آموزگاران و محصلین گردیده است.
نظریهی شنبه: خبر صحت دارد.
نظریهی یكشنبه: نامبردهی بالا یكی از روحانیون و وعاظ قریهی نوبندگان در شهرستان فسا میباشد كه با همكاری تعدادی از متعصبین مذهبی در فسا فعالیتهای مذهبی خود را دنبال و طرفداران افراطی وی اقداماتی در جهت توزیع اعلامیه و نوشتن شعارهای مضره انجام داهاند.»
همچنین در اعلامیهای به مناسبت تعطیلی 15 خرداد 1357 با ذكر از بین بردن زراعت و ثروت ملی به عنوان یكی از موارد مورد انتقاد جهت تعطیلی و در ادامه افزوده است: به پیروی از نظرات مراجع عظام و رهبران ملی همگی روز دوشنبه 25 خرداد 1357 در خانههای خود به تحصن نشسته زن و مرد، كاسب و كارمند، روحانی و بازاری، كشاورز و كارگر دانشجو و دانشآموز دانشگاه و فرهنگی، پیر و جوان ... تا 5 بعداز ظهر.
در یك گزارش بسیار جالب كه تحت عنوان «تظاهرات» موضوعبندی شده است، چنین آمده است:
«اخیراً آقایان حسن سیفی و علینقی نیكزاد كارمندان دادگستری شهركرد در یك صحبت خصوصی اظهار نمودهاند كه چون اهالی شهركرد تاكنون دست به تظاهراتی نزده و از سایرین تبعیت كردهاند، لذا افراد ناشناسی با ارسال تعدادی اعلامیه به مناطق عشایرنشین، بالاخص كوهرنگ، در صدد حمایت ایلات و عشایر بختیاری در رویدادهای اخیر برآمده و احتمال دارد كه روز 15 خرداد ماه سال جاری تعدادی از عشایر و اهالی قراء به شهركرد وارد و سپس به منظور پیوستن به گروههای تظاهركننده به طرف اصفهان حركت نمایند و دیگران را در این امر یاری دهند. ضمناً یادشدگان در پی اظهارت خود عنوان نمودند كه تعداد زیادی اعلامیه در مورد جزئیات تظاهرات و رویدادهای اخیر از طریق پست بین اهالی كوهرنگ توزیع گردد و از آنها در جهت شركت در تظاهرات دعوت به عمل آمده است.»
امان الله عباسیان، فرزند نظر، ساكن قریهی لطیفی لار اخیراً از شیخنشین كویت به لطیفی مراجعت و همراه خود كتاب و نوار مضره از كربلا به ایران آورده و چند روز قبل به اتفاق حسینقلی آگاه، فرزند رحیم، اهل لطیفی با معمم سید حسن نساوه معمم ساكن شهر لار تماس و تبادل افكار نمودهاند.
در گزارش دیگر ساواك چنین آمده است:
«مدتی است كه شخصی به نام شیخ احمد فقیهی بهوسیلهی یك دستگاه لندرور با تعدادی از همراهان خود از اصفهان به قرای دستگرد، امامزاده دهنو، ایرانچه، سورك، گشنیزجان و سرگشنیز تردد داشته و با كمك طلبههای همراه خود به صورت زیركانه سعی مینماید كه اهالی را بر ضد حكومت ملی تحریك نموده و ظاهراً با تشكیل هیئتی برنامههای تبلیغاتی خود را بالاحض در ایام سوگواری گسترش دهد. ضمناً یاد شده بهوسیلهی تعدادی از اهالی اصفهان از نظر مالی و معنوی مورد حمایت قرار میگیرد.»
در گزارشی دیگر كه به ساواك رسیده، آمده است:
«اطلاعیهی رسیده از نیروی پایداری استان حاكی بود: غیرنظامی حداد جواجویی، رئیس طایفهی حاجی خواجهلو كه در تبریز ساكن میباشد، نواری از آقای شریعتمداری از تبریز به دشت مغان منزل برادرزادهاش اسماعیل خواجویی كه در قشلاق خواجویی حاجی امیرخان ساكن میباشد، برده و اسماعیل خواجوی و امیرخان به نوار گوش داده، سپس حاجی امیرخان اظهار كرده: اگر رژیم به هم خورد دو تا شتر قربانی خواهیم كرد كه مراتب ذیل به همین شماره به هنگ اردبیل ابلاغ شد.»
در گزارش مفصل از رویكرد روحانیون به مسائل اجتماعی و سیاسی كه عمدتاً ماهیت انتقاد از رژیم پهلوی و عملكردهای آن را داشته چنین آمده است:
«شیخ نعمتاله صالحی، واعظ ناراحت اصفهانی، اخیراً به همراه برادرزن خود شیخ ابوطالب، كه به نظر میرسد او هم وضع غیرعادی دارد، مجدداً به قریهی خانوك بازگشت. در مسجد همین قریهی ضمن سخنرانی و عنوان مطالب كنایهآمیز و تحریككننده، در بالای منبر اظهار داشته: یك رهبر كه مملكت را رهبری میكند باید از هر نظر سالم باشد. شرع مقدس اسلام، مشروبات الكلی و اذیت و آزار مردم و بیرون كردن مردم از خانه و كاشانهی خود را حرام دانسته؛ زیرا باید در آن مملكت از این دستورات اسلامی پیروی نگردد و یا اینكه كنفرانس تشكیل میشود و پس از پایان كنفرانس گیلاس شراب خودشان را به سلامتی یكدیگر مینوشند و حق مردم را میخورند و با توپ و تانك و تفنگ به جان مردم میافتند و آخر اینها چه مسلمانی است. ضمناً در بین سخنرانی شیخ ابوطالب، نعمتاله صالحی، كه در مسجد حضور داشتهاند، پایین منبر سؤال میكند، در بحث دیگر اگر كسی به حرف ما و گفتار قرآن عمل نكرد پس بشر و بندهی خدا باید چه بكند؟ شیخ ابوطالب جواب داده است: «بجنگد، بكشد و یا كشته شود. باید در راه دین قیام كرد و جهاد نمود و اگر مملكتی یك رهبری برای خودش تعیین كرده و رهبر باید دین و مذهب و جامعهی روحانیت را هم داشته باشد ...» شیخ ابوطالب سپس اضافه كرده است: «مردم! اگر مملكت دگرگون شد شما نباید پشت پا به دین و مذهب بزنید و باید تا آخرین لحظهی حیات دست از دین و دینداری خود برندارید.»
نظریهی یكشنبه: خبر را تایید نمود.
نظریهی هـ . ز: معتقد است كه اظهارات سوء و تحریكآمیز و خلاف مصالح شیخ ابوطالب در ذهن كارگران ساده لوح منطقه تأثیر خواهد داشت و خواستار آن شده تا به سرعت به این مسئله رسیدگی شود.
در گزارش خبر آمده:
«نامبردهی بالا از دانشآموز سال ششم متوسطه، ساكن اهر، چهار نوع نوار كه از سخنرانان به نام ... كه در نجف پر شده ... این نوارها توسط وی و دوستان وی در اهر تكثیر و پخش میگردد. در بخش ورزقان نیز این نوارها پخش شده است. گفته میشود؛ در ورزقان توسط فردی به نام اسدی پخش شده است.»
در گزارش خبر دیگر آمده است كه «آقای خسرو رستگار، معلم شهرستان فسا، ضمن یك صحبت خصوصی با یكی از دوستانش اظهار داشته: افراد مشروحهی زیر در شهرستان فسا و روستاهای اطراف اقدامات خلاف و ضدشاه انجام میدهند.
انتقاد به اصلاحات ارضی در نمایشگاه عكس دانشجویان صنعتی آریامهر «قسمت كشاورزی به وضع كشاورزان اشاره و اضافه شده است بعد از اصلاحات ارضی سر و كلهی افرادی به نام دلالان روستاها پیدا شده كه به كشاورزان وام میدهند...
خبر رسیده گویا است: غیرنظامی غضنفری، آموزگار دبستان ابوریحان بیرونی واقع در قریهی نبوشت شهرستان ساوه، دارای افكار ضدمیهنی میباشد. در محل خدمت، اعلامیهی ضدمیهنی به دیوار نصب و برای محصلین تبلیغ سوء مینماید. به طوری كه محتوای اعلامیههای نصب شده قبل از اینكه پاره شود عبارت بودهاند از: «زنده باد خمینی، كشور ایران اسلامی است، باید حكومت اسلامی برقرار شود.»(8/3/37)
در گزارش جلسهی شورای هماهنگی مورخهی 8/3/2537 امنیت استان ایلام، افراد شركت كننده در تظاهرات ضدرژیم ضمن طبقهبندی آمده است. در بند پنج ذكر گردیده: «تعدادی از محصلین و نوجوانان سادهلوح و عشایر منطقه در اثر تلقین و تبلیغ عناصر مندرج در بند چهار، روحانیون با نفوذ، مشكوك به توزیع اعلامیههای مضره و شعارنویسی در بعضی از معابر فرعی شهر و بخشیهای حومه بودند كه با بررسیهای لازم نسبت به احضار و ارشاد آنان اقدام گردید، از جمله؛ 1- محمد صادقی، فرزند عبدالحسین، شغل: محصل، ساكن بخش ایوان؛ 2- غلامرضا رستمی فرزند شریعت، شغل: محصل، ساكن بخش ایوان؛ 3- یونس نوروزی، فرزند... شغل: محصل
در گزارش ساواك از پیام امام خمینی به مناسبت 15 خرداد 1357 آمده است: «در تهران چهل و چند منطقه است كه ساكنان آنها مثل حیوانات زندگی میكنند. این مناطق هیچ آثاری از تمدن ندارند. ساكنان این محلات كسانی هستند كه از دهات بیرون رانده شدهاند یا اینها را از دشت قزوین كوچ دادهاند و آنها را به دست یهودیها و صهیونیستها سپردهاند». توزیع اعلامیه در زرگان رزفان از توابع شیراز توسط اكرم قاسم، انترن دانشگاه پهلوی شیراز و همدستان.
به گزارش ساواك، امام خمینی در جایی گفته: «الان .. با تقسیم املاك میخواهند ملت ایران را از جنبش باز دارند ولی كسی فریب آنها را نمیخورد.»
گزارش خبر
موضوع: تبلیغ در روستاهای آذربایجان شرقی
در روستاهای آذربایجانشرقی كه شامل قرهداغ با هفده محال و پنج هزار آبادی كوچك و بزرگ است كلیهی ملاها جهت تبلیغ ضد ملی و میهنی بسیج شدهاند، از جمله؛ در كلیبرملا حبیب برای توابع كلبیر و درویش اسماعیل، كه اهل روستای دمیرو در جوار كلیبر است، در سایر دهات مردم را جمع میكند و پس از ذكر مصیبت... شروع به تبلیغ و تحریك مردم بر علیه دولت مینمایند و اظهار مینماید كه دو نفر از آیتاللهها به دستور دولت تبعید شدهاند و منزل آیت الله گلپایگانی در قم بهوسیلهی مأمورین دولت به آتش كشیده شده است و همچنین در قریهی شمشیرلو، كه دارای دویست خانوار و از توابع كلبیر است، نوارهای شریعتمداری و گلسرخی پخش گردیده است.
نظریهی یكشنبه: «در قرای فوقالذكر وضع غیرعادی و حساس به نظر میرسد و مردم در حالت شك و تردید بسر میبرند.»
در گزارشی از ژاندارمری به وزارت كشور آمده است:
«مقام عالی را آگاه میسازیم: خبر واصله حاكی است كه حدود 150 نفر از طلاب علوم دینی در مورخهی 13/3/37 وارد قریهی ستمكلای بهشهر شده و با دوختن لباس سفید در نظر دارند در بهشهر و قرای اطراف تظاهراتی به عمل آورند، كه در این زمینه به هنگهای تابعه ابلاغ گردید ضمن صدور دستورات لازم مراقبتی و تأمین به یگانها ... گزارش نمایند.»
طایفهی شفیعیها در تظاهرات خمینی، كه از اهالی یكی از روستاهای لطفی بهنام قورچی باشی هستند.
بنابر گزارشی از جانب ساواك، اوضاع مركز بخش درود چنین آمده است:
«گزارش واصله حاكی است: روز جاری تعدادی اعلامیهی تحریكآمیز و مضره، كه در مورد اغتشاش در 15 خرداد جاری و اسائهی ادب به كد 66 [شاه] میباشد، برای مرتبهی دوم در دبیرستان پروین اعتصامی و مدرسهی راهنمایی شرافت درود پخش گردیده.»
بهتدریج با نزدیك شدن به رویدادهای انقلاب گزارشهای مربوط به روستا در ذیل برگ خبر آمده است كه به نظر میرسد عدم دسترسی نیروی امنیت و انتظامی به روستاها باعث گردیده تا این گزارشها به صورت مذكور تهیه و تدوین گردد و در گزارش مذكور نیز آمده است.
«خبر رسیده گویا است: حدود بیست روز پیش غیرنظامی حبیب باقری، كه تاجر فرش در كاشان و محل اقامتش در قریهی جوشقان استك كاشان میباشد و از بازاریان متعصب و افراد مذهبی و طرفدار خمینی میباشد، مبلغ دویست هزار تومان به عنوان سهم امام برای روحالله خمینی به كشور عراق فرستاده است و گویا این مبلغ را از خود و بازاریان كاشان جمعآوری و ارسال داشته است. ضمناً این شخص ... با برگزاری مجالس سوگواری و پخش اعلامیهی مضرهی مذهبی و پخش نوارهای مضره و تحریك مردم جوشقان استك فعالیت داشته. برای پسر خمینی نیز مجلس ختم در جوشقان استك برگزار نموده و شیخی به نام صالحی را در تمام مجالس برگزار شده به منزل خود راه داده و...»
در تاریخ 18/3/57 یك راننده و یك جوشكار به جرم توزیع اعلامیه در تهران و ورامین دستگیر شدند. در گزارشی دیگر آمده است:
«نامبردهی بالا صدیقی یا صدیقیان آموزگار دبستان دولتی غزافی قریهی باجیان جعفرآباد ساوه، شاگردان دورهی ابتدای را وادار نموده تمثال همایونی را كه به دیوار نصب شده سنگباران و دانشآموزانشان را نیز به این كار تشویق نموده است.»
انتقاد مردم از وضعیت روستاها و كشاورزی در گفتار خسرو مسعودی، كارمند شركت نیلو، در نظریهی شنبه آمده: «گویا مشارالیه دارای چند قبضه اسلحه میباشد كه آنها را در قریهی ساوجبلاغ مخفی نموده است.
گزارش خبر
موضوع: امراله سیاهپوش دانشجوی سال سوم دانشكدهی كشاورزی
اكثر دانشجویان دانشكدهی كشاورزی مازندران را افراد مذهبی و پیروان عقاید دكتر شریعتی و مكارم شیرازی و روحالله خمینی تشكیل میدهند ... اضافه نموده: بعد از مرگ شریعتی و تبعید مكارم شیرازی ... تنها راه مبارزه جهاد است». در ادامهی گزارش آمده: «در هنگام شب در منزل حاج فرامرز سیاهپوش ... امراله سیاهپوش در حالی كه نوار سخنرانی دكتر علی شریعتی را با صدای بلند پخش مینمود عدهای از عشایر و روستاییان نیز در جلسه جمع شدهاند و كتابهایی از شریعتی نیز در دست حاضران به چشم میخورد.»
نظریهی شنبه : امراله سیاهپوش به حدی عشایر سادهلوح را تحت تأثیر قرار داده كه به كلی افكار آنان را شستشو داده و این افراد كه تا چندی قبل در خانههایشان صدای موزیك آوازهای محلی به گوش میرسید، اینك به جای آن نوارهای مذهبی و جلسات بحث و گفتگو دربارهی مسائل مملكتی و روزمره رواج دارد و در یك حالت بلاتكلیفی و بیقیدی به سر میبرند و اكثراً به جای استماع صدای ایران به رادیوهای بیگانه بهخصوص رادیو لندن، گوش فرا میدهند.»
موضوع: محمد خاكپور كارمند سازمان تعاون روستای مراغه
محمد خاكپور كارمند سازمان تعاون روستایی مراغه كه در مركز حوزهی عجب شیر مشغول كار میباشد چندی قبل ضمن ملاقات دوستانه، یك حلقه نوار ضبط صوت از سخنرانیهای یكی از واعظین قم را، كه به نفع خمینی میباشد، در اختیار دوستش قرار داده و عنوان نموده: هفت حلقه نوار دیگر به یكی از دوستانش به نام هوشنگ فخر واعظی، كارمند سازمان تعاون روستایی مراغه و سرپرست شركتهای تعاون روستایی بخش عجبشیر، قرار داده كه او از روی نوارها تكثیر و سپس نوارها را به وی برگرداند.
نظریهی شنبه: محمد خاكپور قبلاً یك فرد شاهدوست و میهنپرست بوده ولی در این اواخر به علت تبلیغات و تحریكات یكی از عمال بیگانه، كه در آن محیط پراكنده شدهاند، در شرف گمراهی میباشد. ضمناً حلقهی نوار تقدیمی در منزل شخصی به نام امامعلی امامی، كارمند دفتری آموزش و پرورش عجبشیر، تكثیر گردیده و افراد اشاره شده با یكدیگر جلسات خصوصی تشكیل میدادند.»
طبق اطلاع واصله؛ «1- عدهای از ساكنین قریهی عباسآباد ساوه، حوزهی استحفاظی پاسگاه رازقان فرقان كه مدتی است در تهران و شهرستان ساوه مشغول كار هستند، اعلامیههایی به دست آورده و در بین اهالی قریهی فوق، كه افراد كوته فكری هستند، توزیع مینمایند. آنها ... شبانه مبادرت به پخش اعلامیه مینمایند و مدتی قبل نیز ... از اهالی قریهی عباسآباد مبالغی به عنوان اعانه جمعآوری نموده تا به قم ارسال نمایند.
2- قرچعلی یك جلد كتاب از غزلیات و رباعیات فرخی یزدی را به دست آورده و اشعار آن را در بین بستگان خود قرائت و با سخنرانی ضد ملی ذهن مردم را خراب میكند». بر این اساس، بهتدریج روستاییان خود فعالیتهای انقلابی را در ارتباط با نیروهای شهری سامان دادند.
موضوع: شیخ پیر علی عباسی فرزند كربلایی
خبر رسیده گویاست: غیرنظامی یاد شدهی بالا از افراطیون مذهبی است كه در سنوات گذشته در شهرستان قم طلبه بوده و در تظاهرات اخیر مشهد شركت نموده است و مأمورین شهربانی وی را شناسایی و در صدد دستگیریش بودهاند كه نامبرده موفق به فرار گردیده است. در حالی كه در قریهی نودهبام اسفراین، محل سكونت دایمیاش، سكنی گزیده و به رانندگی تراكتور اشتغال دارد.»
«برابر اعلام ناحیهی ژاندارمری كرمان، سه نفر به اسامی؛ محمد رضا اسماعیلی راد، علی شهابالدین پاریزی معروف به علی خالق و احمد انصاری، كه خود را ستاری معرفی نموده، به مسجد معدن آب دشت بافت رفته ضمن بیان مطالب ضدمیهنی، از مسجد خارج و مبادرت به نوشتن جملات اهانتآمیز علیه مقامات عالیهی مملكت بر در و دیوار خارج مسجد نمودهاند كه به وسیلهی مأمورین ژاندارمری دستگیر و با تشكیل پرونده به دادگاه...»
موضوع: محمدعلی تقوی راد
«نامبردهی بالا كه به اتفاق دوستان به ده فردیس رفته بود برای عدهای از جوانان، كه اكثراً دانشآموز هستند، صحبت مینمود كه برای دختران هم روز بهخصوصی معین كنید تا برای آنها هم صحبت كنیم و تعداد سی جلد كتاب دكتر علی شریعتی را، كه همراه آورده بود، به كتابخانهی مدرسهی فردیس داده و اظهار نمود: خدا بیامرزد دكتر علی شریعتی را! كتابهایش تا ده فردیس هم راه پیدا كرده» و اضافه نمود: «روز 28/3/37 در مسجد ارك یاد بود دكتر علی شریعتی بود. مردم قیام كردند و با مأمورین به برخورد پرداختند و در خیابان سپه شعار میدادند ... منصور شاه را میكشیم به امید پیروزی حكومت اسلامی ...» تاریخ سند 3/4/37 است، یعنی ظرف چند روز خبر به روستا رسیده است.
یكی از طلاب علوم دینی شهر قم به نام شیخ فرجاله فرزند محمد حسن كه در منزل شیخ علی نامی در شهر قم سكونت دارد، اخیراً كه برادرش جهت دیدار وی به شهر قم رفته در راه برگشت به محل سكونت خود، واقع در قریهی زانگلانلو، شایع نموده كه شیخ فرجاله اظهار داشته: ما جام بلا را نوشیده و قرارداد امضا كردهایم كه بایست در راه دین شهید شویم و با برگزاری چهلم و بعد از چهلم دیگر كار را شروع میكنیم و بالاخره، یا موفق یا شهید خواهیم شد».
در گزارش تظاهرات بابلسر آمده كه «مورخهی 24/3/37 عدهای عناصر ناصالح، حدود هشتاد نفر كه اغلب از شهرستانهای مجاور به بابلسر آمده بودند، ضمن تظاهرات مبادرت به دادن شعارهای مضره و اخلال نظم نمودند». در خلال گزارش از قریهی امیركلا نیز سخن به میان آمده است.
گزارش خبر
«نامبردهی بالا شیخ محمد رضا نكونام در تاریخ 27/3 در مجلس ترحیم به مناسبت چهلمین روز كشته شدگان قم، كه از طرف حاج رضا عمادی و حاج اردبیلی در قریهی روئین گرفته شده بود، شروع به بدگویی از دولت نموده و اظهار داشته: وظیفهی شما است اعلامیه بخوانید و پخش نمایید و نوارهایی را كه آقایان علما در چهلم كشته شدگان حوادث اخیر منبر رفتهاند گوش نمایید. ضمناً شیخ محمد علیزاده، كه در قم ساكن است، اعلامیهی شریعتمداری، گلپایگانی و خمینی را به قریهی روئین آورده و به شیخ محمد رضا نكونام داده، وی نیز اعلامیهی مزبور را به چند نفر منجمله علی اصغر صادقی داده كه در مسجد روئین نصب نمایند.»
خبر دیگری كه ساواك از مازندران داشت و آن را در بولتن تكبرگی منتشر كرد مربوط به یكی از روستاهای گرگان بود. «شب هنگام مورخ 19/3/37 شیشهی كلاسها و همچنین قاب تمثالهای همایونی موجود در كلاسهای دبستان یادبود قریهی یساوی گرگان توسط افراد ناشناس شكسته شده است».
منبع: پایگاه اطلاع رسانی مركز اسناد انقلاب اسلامی