بازیکنی که با عشق بازی کرد و فوتبالش فقط فوتبال نبود، ابرستاره ای که یک روز همه هوادارانش را شگفت زده کرد و درون استخری از رسوایی های عجیب و غریب شیرجه زد؛ مواد مخدر، فرزندهای نامشروع، مواد الکلی، قاچاق مواد مخدر، تصادف، عدم پرداخت مالیات، فرار از دست پلیس مرزی، اظهارات عجیب و غریب و سرشار از بار حقوقی و از این دست موارد تکان دهنده که بخش از آنها ثابت شد و بخشی دیگر شاید برای ماندن در هاله ای از ابهام مطرح شد و همان طور هم باقی ماند.
در هر حال اگر آنها که به او تهمت زده بودند نتوانستند حرفشان را ثابت کنند، در عوض مارادونا هم نتوانست نادرست بودن آنها را به اثبات برساند و در قبال انبوهی از اتهامات تکان دهنده فقط سکوت و به امید معجزه "گذر زمان" صبر کرد.
ماه بهمن سال 92 شمسی بود که خبر رسوایی اخلاقی تازه مارادونا، دوستداران او را در سراسر جهان بار دیگر ساکت کرد، هواداران مارادونا که مدتی بود چیزی از رسوایی های وی نشنیده بودند کم کم برای از اسطوره نوشتن، آماده می شدند که بار دیگر ناامید شدند.
خبر این بود: «این طور به نظر می رسد که جنجالها و رسوایی های اخلاقی دیگو مارادونا پایانی ندارد. تا چندی پیش بود که همه چیز در زندگی دن دیگو خوب پیش می رفت و درکنار همسرش ورونیکا اوخه دا، زندگی آرامی را سپری می کرد ولی خبر بارداری ورونیکا باعث برآشفته شدن همسر سابق و دو دختر دن دیگو شد، تا جایی که فرزندان او، پدرشان را مجبور کردند تا از ورونیکا جدا شود.»
و این دن دیگو گویا به زندگی سینوسی عادت دارد، گاه آرام و باوقار و سنگین و با شخصیت و گاه تا مرز یک جوان مست و بی نام و نشان و مجرم!
فرزند ورونیکا به دنیا آمد و دیگو بعد از مدتها به دیدن پسرش رفت و در طول این مدت با دختر جوان و فوتبالیست آرژانتینی به نام روسیو اولیوای 24 ساله آشنا شد و حالا در دوبی با او زندگی می کند. در صورتی که این خبر صحت داشته باشد، فرزند ورونیکا، ششمین فرزند دیگو مارادونا خواهد بود. او از ازدواج اولش دو دختر به نامهای دالما و جیانینا دارد.
او در اوایل مسابقات مقدماتی جامجهانی 2010، جانشین آلفیو باسیلهای شد که بهرغم شرایط خوب کاریاش، اسیر قلبدرد بود و باید میرفت. از اینجای قصه به بعد را دیگر همه مردم دنیا خوب میدانند و به یاد دارند. او تیمش را به دشواری و در آخرین لحظات راهی جامجهانی کرد و در مسابقات نهایی آفریقای جنوبی، با اتخاذ استراتژیهای عجیب و تاکتیکهایی که هیچکس سر از آن درنمیآورد، به حذف فاجعهبار آرژانتین پرستاره کمک کرد. او که در مسابقات مقدماتی چیزی حدود 100بازیکن گوناگون را به اردوی تیمملی فراخوانده بود و به همین دلیل مجموعهای همیشه ناهماهنگ و آسیبپذیر دراختیار داشت.
با فرا نخواندن بازیکنانی چون زانتی، ریکلمه، کامبیاسو و والتر ساموئل به ژوهانسبورگ، حیرت همگان را برانگیخت؛ در عوض دیهگو به مارتین پالرمویی بازی داد که دوست صمیمیاش بود و در مرز 40سالگی به سر میبرد! در جامجهانی با انبوهی از مدافعان و مهاجمان پا به میدان گذاشت و با تبعید لیونل مسی به خط میانی و قراردادن او در کنار ماسکرانو، عملا شیوه نابودسازی بهترین بازیکن دنیا را به همه جهانیان نشان داد.
مهر ماه 1389 بود که مارادونا از سوی پله فردی سرشار از رسوایی و فساد توصیف شد: «خيلي جالب است كه فردي تنها در دو ماه به 5 دادگاه اروپايي ميرود كه موضوع آنها عبارت است از: سرقت، عدم پرداخت ماليات، تخريب اموال عمومي در حالت مستي، شكايت زني در مورد فريب خوردگي و رابطه جنسي و همچنين پيدا شدن پسري كه تصور ميكند پدرش مارادونا است و مادرش را هرگز نديده است.»
«اگر قرار باشد در عصر طلايي بازي خود فردي را از آرژانتين معرفي كنم كه خيلي بهتر از من بود آن شخص قطعا آلفردو دياستفانو است نه مارادونا. دياستفانو براي فوتبال ملي كشورش بازي نكرد چون برابر مافياي فوتبال آرژانتين سر خم نكرد و حتي مجبور شد از ترس جان خود و همسرش به اسپانيا پناهنده شود. شرف اين مرد قابل ستايش است و هميشه براي او احترام قائل هستم.»
پله براي فوتبال آرژانتين ابراز تاسف كرد و گفت: «وقتي مارادونا براي مربيگري در جام جهاني برگزيده شد خيلي تعجب كردم و با خود گفتم يعني آينده جوانان و طرز فكر كودكان آرژانتيني هيچ اهميتي براي مقامات فوتبال اين كشور ندارد. يعني فردي در تمام عمر خود به انواع فساد اخلاقي روي ميآورد و در نهايت سرش را بالا ميگيرد و ميگويد: ببخشيد كه قهرمان جام جهاني نشديم! و جالب اين كه او هنوز هم منتظر بازگشت به تيم ملي كشورش است.»
پله ادامه داد: «اگر كسي مرا الگوي جوانان برزيل بخواند دروغ گفته چون من مطمئن نيستم كه انسان خوبي باشم و مثل خيليها در زندگي خود مرتكب اشتباهاتي شدهام، من هرگز به خود اجازه نميدهم در حالي كه در تمام زندگيم هيچ نقطه سياهي در زمينه رفتار و اخلاق وجود ندارد خود را الگوي كودكان برزيل بدانم.»
هواداران دیگو در ایران هم کم نیستند و اتفاقا او هم این را خیلی خوب می داند وقتی قرار بود به ایران سفر کند، درباره مردم ایران و میهمان نوازی آنها سخنرانی کرده بود، این همه هوادار بدون تردید از مطالعه چنین متنی دلخور می شوند و هیچ دوستدار مارادونایی را پیدا نمی کنید که از خواندن متنی علیه او خشمگین نشود، شاید حق داشته باشد، او بالاخره مارادونا است و برگ برنده بزرگی به نام "مردمی بودن" دارد اما اتفاقا سوال اصلی این است که اینهمه حاشیه و فراز و نشیب عجیب در زندگی یک اسطوره چگونه کوچکترین تاثیری در "مردمی بودن" وی نداشته است!
دن دیگو مترصد ریاست فیفا!
انتخابات فیفا نزدیک شده و بلاتر با توجه به اتفاقات اخیر امید زیادی به پیروزی مجدد در این فرایند ندارد، خلیفه هم نهایت تلاش خود را می کند تا به پیروزی برسد و در این میان زیکو و فیگو هم دست به کار شده اند اما مارادونا این روزها خیلی آدم خوبی شده و طوری رفتار می کند که گویا یگانه فوتبالیست پاک و بی ریا و مردمی تاریخ دنیا فوتبال بوده و هست!
بر صورت داور بازی آرژانتین و انگلیس بوسه می زند و با او آشتی می کند و در دو روز چهار بار مصاحبه می کند و می گوید: 12 سال است که مواد مخدر مصرف نکرده است!
در هر حال، مارادونا در قلب میلیون ها هوادار با ملیتهای مختلف جای دارد و همیشه یک ستاره محبوب بوده و هست اما زندگی نه چندان پنهان او، حقیقتی است که نمی شود آن را با کری خواندن و تعصب فوتبالی، نادیده گرفت.