به گزارش مشرق، یکی از تئوریپردازان ارشد آمریکایی و صاحب نظر در روابط بینالملل مواضع دولتهای سابق و کنونی این کشور در قبال افغانستان، عراق و لیبی را به باد انتقاد گرفت.
متن گفتگوی «جان مرشایمر» با «نشنال اینترست» بدین شرح است: «هدف از قدرت آمریکا آن است تا ایالات متحده امن باقی بماند تا مردمش بتوانند در رفاه اقتصادی باشند و در آزادی نسبی زندگی کنند البته بر سر چگونگی رسیدن به این هدف توافق کمی وجود دارد.
از زمانی که جنگ سرد پایان یافت و به ویژه از زمان 11 سپتامبر نخبگان و هیات حاکم در واشنگتن اعتقاد داشتهاند که بهترین راه برای حفاظت از آمریکا، تسلط آن بر جهان و بازسازی آن با یک تصویر آمریکایی است. آنها بر قدرت نظامی و دیگر اشکال دیپلماسی مبتنی بر زور تکیه کردهاند تا دولتهای غیر دوست را ساقط و دموکراسی را ترویج کنند. در نتیجه جای تعجب نیست که آمریکا از سال 1989 در هفت جنگ حضور داشته و جنگیده است.
متاسفانه این استراتژی به سلسلهای از فجایع منجر شده و دلیل اصلی بی ثباتی رو به گسترش در اطراف و اکناف جهان است.
خاورمیانه را به عنوان مثال در نظر بگیرید. دولت جورج بوش جنگهای ناموفقی در افغانستان و عراق به راه انداخت که به قیمت جان هزاران نفر، نابودی توازن منطقهای قدرت و کمک به ایجاد داعش شد. دولت اوباما به طرز احمقانهای جنگ در افغانستان را طولانی کرد و علیه داعش جنگی را براه انداخت که در آن نمیتواند پیروز شود. او همچنین به ساقط کردن معمر قذافی در لیبی کمک کرد که یک دولت ورشکسته ایجاد کرد. سیاستهای دولت اوباما به طولانی شدن جنگ داخلی ویرانگر سوریه کمک کرده است.
در اروپا، واشنگتن و متحدان اروپایی با تلاش برای دور کردن اوکراین از قمر مسکو و تبدیل آن به یک خاکریز و سنگر غربی در درهای ورودی روسیه، بحران بزرگی را با روسیه تسریع کردهاند. عناصر کلیدی این سیاست ابلهانه توسعه و گسترش ناتو و اتحادیه اروپا بود که این موضوع با ترویج دموکراسی همراه شد که به گونه موثر یعنی استقرار رهبران حامی غرب در کشورهایی شبیه به اوکراین و شاید حتی خود روسیه. جای تعجب نیست که روسیه شدیدا در برابر تلاشهای غرب برای پیروزی در اوکراین مقاومت کرده است.
تلاش برای تسلط بر جهان و ترویج دموکراسی در دیگر کشورها کار ساز نیست چون آمریکا در 25 سال گذشته این موضوع را ثابت کرده است. آمریکا به خاطر موقعیت جغرافیایی، قدرت و زرادخانه هستهای به طرز قابل توجهی در امنیت است و نیازی برای ترویج و تلاش برای تسلط و غلبه جهانی نیست.
تنها یک تهدید معنادار برای آمریکا وجود دارد: ظهور هژمون بالقوه در آسیا یا اروپا. هدف از قدرت آمریکا باید اطمینان یافتن از باقی ماندن این کشور به عنوان هژمون در نیمکره غربی باشد و همچنین این موضوع که هیچ هژمون منطقهای در اوراسیا وجود نداشته باشد. این منطق آمریکا را به جلوگیری از تبدیل امپراطوری آلمان، ژاپن و نیز آلمان نازی و اتحاد شوروی به هژمونهای منطقهای در قرن بیستم کمک کرده است و امروز هم این موضوع صادق است.
هژمونهای منطقهای برای آمریکا خطرناک هستند چرا که تسلط بر منطقه خودشان به آنها آزادی برای دخالت در دیگر جاها را خواهد داد. خطر بزرگ آن است که یک هژمون در فاصله دور به تدریج و در نهایت شروع به دخالت در نیمکره غربی خواهد کرد که این میتواند تهدیدی جدی برای آمریکا باشد.
خوشبختانه هیچ هژمون بالقوهای در اروپا وجود ندارد اما یک هژمون بالقوه در آسیا وجود دارد و آن چین است. بر همین مبنا هدف اصلی و مهم قدرت آمریکا باید حفظ تسلط آمریکا در نیمکره غربی و ممانعت از رسیدن چین به جایگاه هژمون منطقهای باشد».
متن گفتگوی «جان مرشایمر» با «نشنال اینترست» بدین شرح است: «هدف از قدرت آمریکا آن است تا ایالات متحده امن باقی بماند تا مردمش بتوانند در رفاه اقتصادی باشند و در آزادی نسبی زندگی کنند البته بر سر چگونگی رسیدن به این هدف توافق کمی وجود دارد.
از زمانی که جنگ سرد پایان یافت و به ویژه از زمان 11 سپتامبر نخبگان و هیات حاکم در واشنگتن اعتقاد داشتهاند که بهترین راه برای حفاظت از آمریکا، تسلط آن بر جهان و بازسازی آن با یک تصویر آمریکایی است. آنها بر قدرت نظامی و دیگر اشکال دیپلماسی مبتنی بر زور تکیه کردهاند تا دولتهای غیر دوست را ساقط و دموکراسی را ترویج کنند. در نتیجه جای تعجب نیست که آمریکا از سال 1989 در هفت جنگ حضور داشته و جنگیده است.
متاسفانه این استراتژی به سلسلهای از فجایع منجر شده و دلیل اصلی بی ثباتی رو به گسترش در اطراف و اکناف جهان است.
خاورمیانه را به عنوان مثال در نظر بگیرید. دولت جورج بوش جنگهای ناموفقی در افغانستان و عراق به راه انداخت که به قیمت جان هزاران نفر، نابودی توازن منطقهای قدرت و کمک به ایجاد داعش شد. دولت اوباما به طرز احمقانهای جنگ در افغانستان را طولانی کرد و علیه داعش جنگی را براه انداخت که در آن نمیتواند پیروز شود. او همچنین به ساقط کردن معمر قذافی در لیبی کمک کرد که یک دولت ورشکسته ایجاد کرد. سیاستهای دولت اوباما به طولانی شدن جنگ داخلی ویرانگر سوریه کمک کرده است.
در اروپا، واشنگتن و متحدان اروپایی با تلاش برای دور کردن اوکراین از قمر مسکو و تبدیل آن به یک خاکریز و سنگر غربی در درهای ورودی روسیه، بحران بزرگی را با روسیه تسریع کردهاند. عناصر کلیدی این سیاست ابلهانه توسعه و گسترش ناتو و اتحادیه اروپا بود که این موضوع با ترویج دموکراسی همراه شد که به گونه موثر یعنی استقرار رهبران حامی غرب در کشورهایی شبیه به اوکراین و شاید حتی خود روسیه. جای تعجب نیست که روسیه شدیدا در برابر تلاشهای غرب برای پیروزی در اوکراین مقاومت کرده است.
تلاش برای تسلط بر جهان و ترویج دموکراسی در دیگر کشورها کار ساز نیست چون آمریکا در 25 سال گذشته این موضوع را ثابت کرده است. آمریکا به خاطر موقعیت جغرافیایی، قدرت و زرادخانه هستهای به طرز قابل توجهی در امنیت است و نیازی برای ترویج و تلاش برای تسلط و غلبه جهانی نیست.
تنها یک تهدید معنادار برای آمریکا وجود دارد: ظهور هژمون بالقوه در آسیا یا اروپا. هدف از قدرت آمریکا باید اطمینان یافتن از باقی ماندن این کشور به عنوان هژمون در نیمکره غربی باشد و همچنین این موضوع که هیچ هژمون منطقهای در اوراسیا وجود نداشته باشد. این منطق آمریکا را به جلوگیری از تبدیل امپراطوری آلمان، ژاپن و نیز آلمان نازی و اتحاد شوروی به هژمونهای منطقهای در قرن بیستم کمک کرده است و امروز هم این موضوع صادق است.
هژمونهای منطقهای برای آمریکا خطرناک هستند چرا که تسلط بر منطقه خودشان به آنها آزادی برای دخالت در دیگر جاها را خواهد داد. خطر بزرگ آن است که یک هژمون در فاصله دور به تدریج و در نهایت شروع به دخالت در نیمکره غربی خواهد کرد که این میتواند تهدیدی جدی برای آمریکا باشد.
خوشبختانه هیچ هژمون بالقوهای در اروپا وجود ندارد اما یک هژمون بالقوه در آسیا وجود دارد و آن چین است. بر همین مبنا هدف اصلی و مهم قدرت آمریکا باید حفظ تسلط آمریکا در نیمکره غربی و ممانعت از رسیدن چین به جایگاه هژمون منطقهای باشد».