فرانسوا اولاند، رئیسجمهور فرانسه، زمانی که با این سؤال مواجه شد به هیچ عنوان به مانند باراک اوباما و یا جان کری واکنش نشان نداد. اولاند گفت که رد شدن این توافق در کنگره به معنای یک "عدم قطعیت" جدید است، و عدم قطعیت در خاورمیانه برخی مواقع به جنگ منتهی میشود.
وینکور در یادداشتش که در روزنامه والاستریتژورنال منتشر شد میگوید سایر اروپاییها نیز چنین موضعی داشتند. نه آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، و نه دیوید کامرون، نخستوزیر انگلستان، به صورتی علنی ارتباطی بین رأیگیری کنگره در ماه سپتامبر و آنچه دولت اوباما از آن تعبیر به تشدید فوری اوضاع میکند، قائل نیستند.
کامیلی گراند، مدیر بنیاد تحقیقات استراتژیک، میگوید: "از سال 2013، آمریکاییها چنین نشان میدادند که گویی توافق را بیش از ایرانیها میخواهند. دولت آمریکا بیش از ایرانیها به دوستانش فشار آورد." وی در ادامه میگوید: "واقعیت منطقه اکنون این است که ایران بیش از آمریکا در عراق، و بیش از روسیه در سوریه نفوذ دارد."
وینکور مینویسد، با این حال، حتی اگر انتقاداتی هم از جانب فراسه وجود داشته باشد، هیچ نیروی سیاسی و یا دولتی به صورت فعالانهای به مخالفت با توافق نپرداختهاند. فرانسویها بیشتر به صورت حاشیهای عمل میکنند و دست به بسیج عمومی برای درخواست مذاکره دوباره درباره این توافق نزدهاند.
البته اقدام در حاشیه نیز میتواند تأثیرگذار باشد. گزارشهای اخیر درباره اظهارات یاکوس اودیبرت، مشاور امنیت ملی اولاند، را به یاد آورید که به هیأت کنگرهای آمریکا در پاریس گفته بود فرانسه، اگرچه مجموعا از توافق حمایت میکند، اما اقدام کنگره برای متوقف کردن این توافق را نیز قابل مدیریت میداند بدون اینکه موجب گسستی در روابط آمریکا و اروپا شود.
پس چرا فرانسه در کنار جاده متوقف کردن توافق ایستاده؟ پاسخ وینگور چنین است:
زیرا اولاند که از نظر اقتصادی کارآمدی لازم را نشان نداده، نتوانست به صنایع فرانسه که خواهان امضای قراردادهای جدید در ایران هستند، "نه" بگوید. زیرا فرانسه دیگر نیروهای سیاسی بینالمللی را برای ایجاد یک انزوای تأثیر گذار فرا نمیخواند. و زیرا هزینه تبدیل شدن به تنها متحد عینی بنیامین نتانیاهو را نمیخواهد در نظر گیرد.
و اکنون، آیا فرانسه احساس پشیمانی میکند؟ در تئوری، اندکی. اما نه آنقدر کافی که سعی کند توافقی هستهای ایران را متوقف سازد.