به گزارش مشرق، «گرت پورتر» روزنامهنگار و تحلیلگر آمریکایی که تحقیقات گستردهای در خصوص پرونده هستهای ایران و مذاکرات نمایندگان اتمی این کشور و 1+5 دارد، به ادعای جدید صهیونیستها در خصوص حمله به ایران پرداخته و با بررسی اسناد موجود، ضمن اثبات توخالی بودن این تهدیدات، فرصتطلبی با جلو انداختن صهیونیستها را نیز آشکار کرده است.
در ادامه توجه شما را به بخشهایی از این مقاله جلب می نمائیم.
«ایهود باراک» وزیر جنگ سابق صهیونیستها اخیراً مدعی شده که رژیم متبوعش در سالهای اخیر، 3 نوبت تا مرز حمله به ایران پیش رفت.
اما شما نباید این گفتههای باراک را باور کنید زیرا این تنها داستانی است ادامهدار و زیرکانه از سوی کابینههای مختلف اسرائیل از جمله کابینه ایهود اولمرت و بنیامین نتانیاهو که میخواهند دنیا را مجاب کنند که اسرائیل به صورت جدی به حمله به ایران فکر میکند و از این طریق دیگر کشورها را حداقل برای اعمال تحریمهای فلجکننده علیه این کشور، تحت فشار بگذارند.
شواهد قوی وجود دارد که آمریکا هم از این تهدیدها استفاده کرده و در این میان، نقش پلیس خوب را بازی میکند.
بر اساس گفتههای این وزیر سابق صهیونیست، یکی از این سه نوبت در سال 2010 اتفاق افتاده؛ وی گفته که در آن سال بنیامین نتانیاهو ارتش را در حالت آمادهباش کامل یعنی آمادگی برای جنگ واقعی قرار داد و فقط به خاطر مخالفت «اشکنازی» رئیس ارتش اسرائیل، از حمله به ایران منصرف شد.
بیمبنا بودن این ادعا اما در یک برنامه تلویزیونی در سال 2012 فاش شد؛ بر اساس گفتههای مجری این شبکه متعلق به تلویزیون رژیم صهیونیستی، فرمان مزبور پس از اعلام توافق ایران، ترکیه و برزیل برای تبادل سوخت هستهای صادر شد ولی اصلا مقدمهای برای جنگ نبود.
بر اساس اسناد فاش شده در این برنامه، مخالفت اشکنازی با این فرمان هم در حقیقت یک بلوف بوده زیرا هم این فرمانده کهنهکار صهیونیست و هم ایهود باراک میدانستند که ارتششان بدون مداخله ارتش آمریکا، شانسی برای حمله موفقیتآمیز به ایران را ندارد.
سران رژیم صهیونیستی بهرحال با وجود این اطلاع از ظرفیتهای نظامی خود، در صدد آن بودند که با تهدید به حمله نظامی، دنیا را به واکنش در برابر این تصمیم ایران وادار کنند. «یوسیپ آلفر» از دستیاران سابق بنیامین نتانیاهو نیز در سال 2012 به من (گرت پورتر) گفته که اکثریت مقامات بازنشسته امنیتی رژیم صهیونیستی با حمله به ایران مخالف بودند ولی نمیخواستند با علنی کردن مخالفت خود، تأثیر هیاهوهای نتانیاهو را از بین ببرند.
نوبت دومی که بنا بوده به گفته ایهود باراک، اسرائیل به ایران، مقارن با لغو رزمایش مشترک با ارتش آمریکا بود است.
باراک مدعی است که نتانیاهو برای اینکه آمریکا نتواند بر تصمیماش برای حمله به ایران تأثیر بگذارد، این رزمایش را که بنا بود که در بهار 2012 برگزار شود، لغو کرد. این ادعا در حالی مطرح میشود که خبر تعویق برگزاری رزمایش، در اوایل دی ماه اعلام شد و نتانیاهو اگر می خواست به ایران حمله کند، زمان کافی داشت.
دولت آمریکا هم از غیرواقعی بودن تهدید اسرائیل خبر داشت ولی برای اینکه بتواند حمایت لازم برای تحریمهای شدیدتر را به دست آورد، وانمود کرد که این تهدید حقیقی است.
یکی از شواهد این مدعا آنکه «گری سیمور» مشاور اوباما در امور سلاحهای کشتار جمعی، پیش از اینکه به سمت مشاورت برسد، در سال 2008 گفته بود که آمریکا باید از تهدید اسرائیل برای فشار بر برنامه اتمی ایران بهرهبرداری کند.
این امر وقتی روشنتر می شود که تنها چند هفته پس از ورود سیمور به کاخ سفید، در تاریخ 1 آوریل 2009، «رابرت گیتز» وزیر دفاع وقت و «دیوید پترائوس» رئیس آن روزهای «سیا» اعلام کردند که اگر ایران در مورد برنامه هستهای خود با دنیا همکاری نکند، اسرائیل حداکثر ظرف چند سال، مجبور به حمله به ایران خواهد بود.
بر اساس همین رویکرد، اوباما در اواسط نوامبر 2009، دنیس راس و جفری بیدر را به چین فرستاد و به سران پکن هشدار داد که اگر شورای امنیت، تحریمهای شدیدتری علیه ایران تصویب نکند، واشنگتن نخواهد توانست جلوی حمله نظامی اسرائیل به ایران را بگیرد.
آنچه اواخر 2011 و اوایل 2012 اتفاق افتاد، یک بازی پلیس خوب و پلیس بد معمولی بود که آمریکا با آن، در یک برهه تاریخی توانست ضمن متقاعد کردن ایران به مذاکره در خصوص برنامه هستهای خود، تحریمهای فلجکنندهای علیه این کشور اعمال کند.