با همین مقدمه و ضمن در نظر گرفتن وضعیت مالی صدا و سیما باید چند نکته را در مورد «سرگرم سازی رقابتی» مطرح کرد. در شش سال اخیر رسالت سازمان صدا و سیما سخت تر از گذشته شده است. رشد اینترنت و رقبای سر سخت ماهواره ای عرصه را بر سازمان صدا و سیما تنگ تر کرده است. اما در همین شرایط با تغییر مدیریت نشانههایی از تلاش برای تغییر مشی و روش در رویکرد و عملکرد رسانه ملی قابل مشاهده است.
در دهه شصت و هفتاد، تلویزیون ملی ایران با اکتفا به یکی دو سریال جمع و جور مثل همسران، همسایه ها، نرگس و پخش انیمشین فوتبالیست ها به سادگی توده گسترده ای از مخاطبان را پای رسانه ملی می نشاند؛ با همان سیاست عدم تنوع در حوزه برنامه سازی. به علت عدم دسترسی مخاطب به سایر رسانهها، با همه کاستی ها زمینه اغنایی مخاطبان فراهم میشد. اما سئوال این است آیا با وجود قارچ های سمی (مثل شبکه فارسی وان،من و تو و گروه تلویزیونی جم تی وی) همان روش های قدیمی مبنی بر تولید داخلی میتوان همچنان مخاطب رسانه ملی را راضی نگاه داشت؟ با توجه به «دسترسی گسترده رسانه ای» توده های مختلف اجتماعی به تولیدات روز سینمایی و تلویزیونی همچنان باید استدلال های غیر منطقی تولید محور داخلی را در حوزه سرگرم سازی دنبال کنیم؟
در شرایط کنونی اصلی ترین حوزه سرگرم سازی، سریال سازی تلویزیونی است اما چرا مثل گذشته غیر از یکی دو مورد خاص همچون سریال پایتخت، در چشم باد و مختارنامه سریال چندان موفقی دیگری را نمی توانیم به مخاطبان عرضه کنیم؟! با این اوصاف شاید بتوان یکی از موفق ترین دوران مدیریتی سازمان صدا و سیما با همه فراز ها و فرود ها، تا امروز به نام رئیس مجلس فعلی، علی لاریجانی دانست.
چرا انحصار 8+1 را باید شکست؟
کافیست الگوی مدیریتی لاریجانی را حلاجی کنیم. در دوره لاریجانی سطح اعتمادها به فیلمسازان گروهی و محفلی نبود. در حال حاضر با وجود همه تلاشها برای درآوردن شکل تهیه کنندگی محفلی که از سوی ریاست سازمان با جدیت دنبال میشود اما همچنان بر اساس سیاستهای گذشته، مهمترین سریال های تلویزیونی را نه نفر از تهیه کنندگان سیما موسوم به هشت به علاوه یک (1+8)، تولید می کنند و ته دیگ تولید محصولات نمایشی به سایر تهیه کنندگان غیر حرفه ای میرسد.
اعتماد سازی یا اعتمادبازی؟!
اما علی لاریجانی به عنوان مدیری که موفقیتی قابل قبولی در دوران هنربانی اش داشت، در مجموعه سازمان و صدا داشت اعتقادی به انحصاری شدن سازو کار تهیه کنندگی نداشت. نمونه مصداقی قابل ذکر مثال مهدی فخیم زاده است. مهدی فخیم زاده در اواخر دهه شصت و هفتاد چندین ملودرام موفق و پر فروش در گیشه را با محدودیت های همان دوره ساخته بود. لاریجانی شخصا وارد مذاکره با فخیم زاده شد و دو سریال بزرگ مذهبی را به وی سفارش داد. وی فخیم زاده را وارد کارزای کرد که با کارنامه سینمای وی در سینما تناسبی نداشت اما الگوی دایره وسیع اعتماد سازی حداقل در مورد این دو سریال ماندگار، سرانجام خوبی داشت. اما در شرایط فعلی بعضی تهیهکنندگان با لطایفالحیل اجازه نمیدهند این دایره وسیع اعتماد سازی آنچنان گسترده شود و کارگردانان و تهیه کنندگان تلویزیونی دایره وسیعی ندارند.
جوک جُنگ جومونگ و بساط دونگی بازی!
اما الگوهای سرگرم سازی در دوره مدیریت لاریجانی در سازمان اکتفا به تولید داخلی نبود. بهترین سریال های شبکه تلویزیونی با کیفیت دوبلاژ عالی، موجب تنوع ژنریک در حوزه تولیدات نمایشی از جمله حوزه سریال شد. اما سیاست های غلط برای عدم پخش سریال های خارجی در ریزش مخاطبان تلویزیونی بسیار موثر بود. سیاست جایگزین هم منجر به ماجرای جومونگ بازی شد. در مقطعی خاص، پخش سریالی مثل جومونگ از گریز مخاطبان ممانعت به عمل آورد. اما استقبال خیل مخاطبان از این سریال موجب شد پخش سریال های کره ای ارزان قیمت کره ، به سیاست جایگزینی سریال های خارجی منجر شود. این فرمول بسیار غلط است که تصور کنیم اگر سالهای دور از خانه(اوشین) مخاطبان فراوانی داشت، حتما سریال هانیکو نیز به همان اندازه مخاطب دارد. جومونگ مخاطب زیادی داشت اما ادامه سیاست دونگی بازی در رسانه ملی اشتباه بود.
اکنون در حالیکه که شبکه های فارسی زبان برای اقشار سنی مختلف حتی برای نوجوانان فارسی زبان، یک شبکه سرگرمی خاص ویژه همان قشر سنی خاص تولید می کند، شاید اصرار به سیاست تولید صرف سریال در داخل با این گروه های انحصاری چندان به موفقیت نزدیک نخواهد بود.
باید دربست فرهنگ آمریکایی را به مخاطبان هدیه دهیم؟!
آیا هدف نگارنده این است که بی محابا سریال های بی اخلاق تولید غرب را از رسانه ملی پخش کنیم و دربست فرهنگ آمریکایی را به مردم هدیه بدهیم؟! عمدتا در مواجه با چنین نقدهایی مدیران رسانه ملی سعی می کنند بر همان مشی نه چندان درست گذشته اصرار کنند و با شعار پاسداری از فرهنگ ایرانی در یک کلام بر سر مخاطبان و منتقدان شیره بمالند. اما اصرار به تنوع خرید سریال از کشورهای مختلف، جای پاسخ ندارد و اتفاقا به پاسداری و حفاظت از رسانه ملی منجر می شود. رسانه ملی تا زمانی ملی است که مخاطب داشته باشد و اصرار به پخش متنوع سریال های فرنگی به این دلیل است که در شبکه های فارسی زبان از جم تا فارسی وان بی نهایت سریال خارجی پخش می شود با دوبله فارسی. دوبله هایی که به صورت حرفه ای تری انجام می شوند و اتفاقا خروجی دوبلورهایی است که دست پروده سازمان صدا و سیما هستند.
چگونه از شر خرم سلطان رها شویم ؟!
سطح سلیقه مخاطب را شبکه های فارسی زبان خارجی با سریال های ترکی و کلمبیایی به آستانه ابتذال رسانده اند و وظیفه رسانه ملی است که با انتخاب و گزینش سریال های سرگرم کننده متناسب با فرهنگ بومی ،موجب رهایی مخاطبان رسانه از شر خرم سلطان ها شود. به راستی می توان با اتکا به نمونه های موفقی و سایر تولیدات بومی و ایرانی، از اغلب کشورهای دنیا سریال های تراز و پر مخاطب خریداری کنیم و مخاطب بیشتری جذب رسانه ملی کنیم.