مظنون اصلی پرونده قتل پسر 10 ساله در خیابان وحدت اسلامی تهران، عصر دیروز در حوالی محل قتل شناسایی و دستگیر شد.

به گزارش مشرق، بعدازظهر سه شنبه، اهالی بازارچه محله وحدت اسلامی هنگام گذر از کوچه مقدم با جسد غرق در خون پسر 10 ساله ای نزدیک دیوار آپارتمانی روبه روشدند. آنها زنگ در همسایه ها ر ا به صدا درآوردند تا خانواده او را پیدا کنند که مشخص شد خانواده مقتول در همان ساختمان زندگی می کند.

با گزارش وقوع این جنایت به بازپرس سجاد منافی آذر، جسد سپهر 10 ساله به پزشکی قانونی منتقل شد. همزمان با تشکیل پرونده قضایی، خانواده مقتول در تحقیقات گفتند روز حادثه سپهر برای خرید نان و خوراکی به مغازه سر کوچه رفته بوده که بازنگشته و این حادثه تلخ برایش رخ داده است.

در این مرحله، کارآگاهان جنایی برای رازگشایی از این جنایت و دستگیری قاتل کودک بی گناه به تحقیق از همسایه ها پرداختند تا این که معلوم شد یکی از آنها که مغازه دار بوده، مرد جوانی را در حالی که لباسش خون آلود بوده و سراسیمه از کوچه محل جنایت خارج می شده، مشاهده و گمان کرده است او با فردی درگیری داشته تا این که موقع بازگشت به مغازه اش با صدای فریاد همسایگان، متوجه این جنایت شده و تصور می کند قاتل فراری باید همان مرد جوان باشد.

شناسایی مظنون

تیم جنایی پلیس با تحقیقات محلی متوجه شدند، دوربین های مداربسته یک شرکت در محل جنایت، تردد مرد جوانی را در زمان قتل در کوچه ضبط کرده است. بلافاصله فیلم دوربین های مداربسته بررسی شد و چهره مرد جوان در اختیار پلیس قرار گرفت. در ادامه پسر جوانی که در نزدیکی محل قتل زندگی می کرد به عنوان مظنون شناسایی شد و زمانی که ماموران راهی خانه او شدند مشخص شد پسر جوان همزمان با قتل ناپدید شده است.

قاضی سجاد منافی آذر، دستور دستگیری پسر جوان را صادر کرد و عکس و مشخصات او در اختیار گشتی های پلیس قرار گرفت.

سرانجام پس از گذشت 30 ساعت از این جنایت هولناک، عصر دیروز ماموران موفق شدند پسری 30 ساله را در چهارراه گلوبندک دستگیر کنند. او پس از انتقال به پلیس آگاهی منکر قتل شد که تحقیقات از او زیر نظر بازپرس جنایی تهران ادامه دارد تا مشخص شود وی در قتل سپهر نقش داشته است یا نه.

بازداشت عامل سربریدن پسربچه‌ای در خیابان وحدت‌اسلامی/ روایتی از روز حادثه/ تصویر قربانی

حسرتی که بر دل مادر ماند

سپهر منتظر بازگشایی مدرسه بود تا بعد از سه ماه دوری از دوستان مدرسه اش آنها را بار دیگر ملاقات کند. چند روز پیش با مادر و خواهر نوجوانش، سحر، لباس و کیف نو برای رفتن به مدرسه خریده بود و روزها را می شمرد تا زودتر فصل پاییز فرابرسد و با پوشیدن آنها و برداشتن کوله پشتی زیبایش به مدرسه برود، اما زندگی ورق دیگری برای آرزوهای کوچک او رقم زد و برای همیشه سپهر را به خاک سرد سپرد.

جای سپهر امسال با باز شدن مدرسه و حضور دوستانش در سر کلاس درس خالی است. هنوز کوله پشتی سپهر، لباس نو مدرسه اش و کتانی های سفیدش کنج اتاق است.

لیلا، مادر سپهر کنج اتاق نشسته و مدام او را صدا می کند.

صدای سپهر همچنان در گوش مادر می پیچد و خانه بی او صفایی ندارد.

هق هق گریه امانش نمی دهد. قاب عکس سپهر را محکم بغل کرده و بی تاب اوست و زیر گوش قاب عکس برایش لالایی مادرانه می خواند.

باورش نمی شود مردی غریبه این چنین گل زندگی اش را چید و او را عزادار کرد. مادر بزرگ آن سوتر نشسته و گریه می کند. دایی، خاله و دیگر اعضای خانواده همه سیاهپوش هستند و باور این مرگ برایشان سخت و جانکاه است.

سحر، خواهر بزرگ سپهر در حالی که به پهنای صورت اشک می ریزد، فریاد می زند داداش خوبم برگرد، چرا من و مامان را تنها گذاشتی، زیر لب به قاب عکس برادرش می گوید نگران نباش، قاتلت دستگیر می شود و خودم چهارپایه مرگ را از زیر پایش می کشم.

سپهر مرد خانه بود

لیلا کمی که آرام تر گرفت و سپس گفت: چهار سال پیش بنابر دلایل و مشکلاتی که برایمان پیش آمد، شوهرم به ناچار من و دو فرزندم را ترک کرد و قرار شد با پایان مشکلات دوباره همه با هم زندگی کنیم. در نبود شوهرم، سپهر مرد خانه مان شده بود. هرچه می خواستیم او تهیه می کرد. همیشه مراقب من و خواهرش بود. هیچ وقت دوست نداشت گریه من و خواهرش را ببیند. خوب درس می خواند و همیشه شاگرد اول بود و خیلی دوست داشت این چند هفته تعطیلات تابستانی تمام شود و دوستانش را در کلاس چهارم ببیند.

وی ادامه داد: ظهر سفره ناهار را پهن کردم. سپهر از من اجازه خواست برای خرید نان و خوراکی به مغازه سر کوچه برود و زود بازگردد. من هم اجازه دادم. ده دقیقه از رفتن او نگذشته بود که با صدای فریاد همسایه ها و به صدا درآمدن زنگ خانه مان سراسیمه به خیابان آمدم و مشاهده کردم همسایه ها مدام نام سپهر را به زبان می آورند. وحشت سرتا پای وجودم را فراگرفته بود. دست و پایم می لرزید، بسختی قدم برداشتم و از میان جمعیت رد شدم. سپهرم غرق در خون بود. خوراکی ها و نانی که خریده بود، کنارش افتاده بود. پایم لرزید و کف خیابان افتادم.

مادر داغدیده می گوید: من، شوهرم و دیگر اعضای خانواده ام با کسی اختلافی نداشتیم و نمی دانیم چرا آن مرد غریبه بی رحمانه جان فرزندم را گرفت و این چنین ما را داغدار کرد. یک ماه قبل برای سپهر جشن تولد 10 سالگی گرفتیم. از مسئولان قضایی و پلیس می خواهم قاتل فرزندم را هرچه زودتر دستگیر و در محله مان و همان جایی که بی رحمانه جان فرزندم را گرفت، مجازات کنند. قاتل بی رحمانه پسرم را کشته و سپهر حتی فرصت نکرده بود، زنگ خانه را بزند.



منبع: جام جم آنلاین

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 11
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • ۰۰:۰۰ - ۱۳۹۴/۰۶/۱۳
    0 0
    لعنت بهش.
  • ۰۰:۰۵ - ۱۳۹۴/۰۶/۱۳
    0 0
    قاتل باید بدن به اون فستیوال بز کشی مثل بز بکشنش جر واجرش کنند قاتل از خدا بی خبر دلیل جنایتش نگفت ؟
  • ۰۰:۱۲ - ۱۳۹۴/۰۶/۱۳
    0 0
    وقتی یک قاتل و عامل سر بریدن شهید رو میبخشید بخاطر تهدید این میشه تبعاتش! به حای حمایت از خانواده مقتول و شهید در برابر تهدیدها سکوت میکنیم تا مجبور به رضایت شن. هنز چند روز بیشتر نگذشته! با چه افتخاری هم از گذشت خانواده تو اخبار میگن!
  • ۰۹:۰۳ - ۱۳۹۴/۰۶/۱۳
    0 0
    مواظب باشید حق قاتل مظلوم ضایع نشود . عکسش را چاپ نکنید اگر خواستید اسمش را بنویسید از حروف اختصاری استفاده کنید . وقتی نان و غذا نداری چرا سفره پهن می کنی .
  • دبل ۰۹:۲۶ - ۱۳۹۴/۰۶/۱۳
    0 0
    باز یه عده امام زاده میگن زضایت بدیت خدا رضایتش بیشتر میشه سر اینجور ادما فقط یک کار کرد اونم ......
  • ۰۹:۳۹ - ۱۳۹۴/۰۶/۱۳
    0 0
    لعنت بر این حرامزاده سگ صفت بی شرف تو هم مثل برادران داعشیت مردنیستی
  • ۱۰:۲۰ - ۱۳۹۴/۰۶/۱۳
    0 0
    باید تحولی در شیوه اعدام انجام بشه اینکه چوبه داری بیاوریم و طرف را حلق آویز کنیم فایده ندارد چرا از روش های دیگر قطع دست و پای مخالف گردن زدن پرتاب از بلندی یا سوزاندن استفاده نمی شود مجازات باید به جامعه شوک وارد کند مثل این ملعون که به همه شوک وارد کرد
  • ۱۱:۰۹ - ۱۳۹۴/۰۶/۱۳
    0 0
    گفته : من روانیم و وقتی سپهررو دیدم به یاد بچگی های خودم افتادم و او را در رویا هایم دیدم..
  • ۱۱:۱۶ - ۱۳۹۴/۰۶/۱۳
    0 0
    داعشی بوده حتما خدا لعنتش کنه
  • ۱۲:۳۰ - ۱۳۹۴/۰۶/۱۳
    0 0
    من که میدونم قاتل الان داره این خبر رو میخونه اون بنده خداییم که گرفتین انقد میزنین که اعتراف کنه ولش کنین بره پی کارش گناه داره
  • ۱۳:۱۲ - ۱۳۹۴/۰۶/۱۳
    0 0
    خودتو به اون قاتله نشون بده دوای دردت پیش اونه.

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس