آقای کیانیان، شما دو فیلم مهم در کارنامه خود دارید که سالها اکران نشدهاند... .
بله
آنها هر دو پروانه نمایش دارند و به دلایلی که من نمیدانم حق اکران
ندارند! به این فیلمها، فیلم سومی هم به تازگی اضافه شده؛ فیلم «دلم
میخواد» ساخته آقای فرمانآرا، که بهدلیل اختلافی که میان آقای کارگردان
فیلم و تهیهکننده فیلم وجود دارد از اکران محروم است!... در هیات انتخاب
جشنواره فیلم فجر همه این فیلم را دیدهاند و متفقالقول معتقدند که فیلم
خوبی است و فیلم بدون مشکلی است، حالا این سؤال مطرح است که این اختلاف را
چه کسی باید حل کند؟ آیا قرار است این مشکل حلنشده باقی بماند و تبدیل به
یک زخم کهنه شود و هیچوقت دوا نشود؟ یا اینکه قرار است مسئولان سینمایی
کشور بهخاطر مسئولیتی که دارند باید برای حفظ سینمای ایران و سرمایههای
سینمای ایران تلاش کنند؟ و با پادرمیانی این مشکل را حل کنند؟... من با
آقای ایوبی صحبت کردم و نظراتم را به ایشان گفتم و راهحلهایم را با او در
میان گذاشتم. با آقای شاهآبادی و آقای تابش، مدیرعامل بنیاد سینمایی
فارابی هم صحبت کردهام؛ نظراتم و راهحلهایم را هم به این دوستان
گفتهام. اما متأسفانه هیچ... و هیچ... .
وقتی با آقای ایوبی صحبت میکردید چه واکنشی داشتند؟
من
حدود شش ماه پیش، به دفتر آقای ایوبی رفتم و از منشی ایشان یک وقت ملاقات
خواستم. هنوز این وقت را به من ندادهاند. اگر به من رضا کیانیان وقت ندهند
پس به چه کسی میخواهند وقت بدهند؟ آقای ایوبی از سوی دیگر شماره تلفنش را
به من داده و گفته هر وقت کاری داری به من زنگ بزن. من زنگ زدم و به ایشان
گفتم من به دفتر شما رفتم و وقت ملاقات خواستم ولی هنوز خبری نشده! آقای
ایوبی به من گفت: اصلا یک قرار ناهار میگذاریم و صحبت میکنیم. ولی این
قرار ناهار هنوز گذاشته نشده است. من چند ماه باید پشت در اتاق ایشان صبر
کنم تا این قرار گذاشته شود؟ آیا من باید بروم پشت آن در بست بنشینم؟ و مثل
بچه یتیمها وقت ملاقات بخواهم؟ من که با حکم و بخشنامه بازیگر نشدهام.
ولی آقای ایوبی مثل هر مدیر دیگری با بخشنامه و حکم، مدیر شدهاند و با یک
حکم و بخشنامه هم میتوانند از این شغل کنار بروند. ایشان باید یادشان
باشد اگر سینماگران نباشند معاونت سینمایی به دردی نمیخورد این همه معاونت
که در وزارت ارشاد است اعم از معاونت مطبوعاتی، معاونت سینمایی و معاونت
هنری و... به خاطر این است که کار هنرمندان را راه بیندازند. نه اینکه در
کار ما مشکل ایجاد کنند، نه اینکه من پشت در اتاق آقای ایوبی ماهها صبر
کنم. آقای جعفری جلوه (معاونت اسبق) هم با من همین رفتار را کردند! من و
بهمن فرمانآرا رفتیم از مدیر دفتر آقای جعفریجلوه یک وقت ملاقات خواستیم.
آقای جعفریجلوه تا پایان دوران ریاستش این وقت ملاقات را به ما نداد.
اما ما همچنان سینماگریم و ایشان تا به حال چندبار به شغلهای دیگر فرستاده شدند!
مشکلی
که برای فیلم «دلم میخواد»، به وجود آمده، مشکلی است بین تهیهکننده و
کارگردان. این مشکل در تاریخ سینمای جهان بارها و بارها بین کارگردانها و
تهیهکنندهها پیش آمده است. اما بالاخره حلش کردهاند، چون آن فیلم مهم
است. چون تهیهکننده و کارگردان و بازیگران و سایر عوامل مهم هستند. آقای
ایوبی، شما باید قدم پیش بگذارید و این مشکل را حل کنید! آقای ایوبی، شما
قول اکران نوروز این فیلم را داده بودید. شما قول اکران عید فطر این فیلم
را داده بودید! شما قول اکران دوم عید فطر را داده بودید... این قولها چی
شد و کو؟
مثل اینکه از اوضاع خیلی شاکی هستید... .
من
میخواهم بگویم اوضاع از این ماجرا که تعریف کردم وخیمتر است. من تا زمانی
که توافق هستهای نشده بود از این حرفها نمیزدم... الان خوشبختانه توافق
به سلامتی و دل خوش انجام شده است... حالا مسائل پس از توافق وجود دارد هم
در ایران و هم در جهان... اما باید وضع ما هم روشن شود. من سینماگرم، باید
مشخص شود که این سینماگر از نظر مدیران چهکاره است؟ میخواهم خطاب به
آقای روحانی بگویم آقای روحانی عزیز، در سینمای ایران به جز چند کار خوب!
دیگر نه از تدبیر خبری هست و نه از امید.
آقایان جنتی و ایوبی هر دو
انسانهای خوبی هستند ولی خوببودن برای وزارت و معاونت فقط شرط لازم است.
آقای روحانی شما قول دادید خانه سینما را باز میکنید و باز کردید. این
اتفاق بسیار خوب و درجه یک و خوشحالکنندهای بود. ما بعد از بازگشایی خانه
سینما، جلسهای با مسئولان وزارت ارشاد داشتیم و من سؤالاتی را مطرح کردم.
از جمله از آقای ایوبی پرسیدم شما وقتی به معاونت سینمایی وزارت ارشاد
منصوب شدید چرا همچنان سازمان سینمایی را حفظ میکنید، سازمان سینمایی
میراث کسانی بود که با سینما دشمن بودند. سازمان سینمایی میراث کسانی است
که خانه سینما را بستند. سازمان سینمایی میراث کسانی بود که کوپن بین
هنرمندان پخش میکردند و گداپروری میکردند و کیسه برنج و روغن میدادند!
آقای ایوبی سازمان سینمایی میراث آن نوع مدیریت است شما چرا ادامهاش دادی و
حفظش کردهای؟ سازمان سینمایی میراث دولتی است که سازمان برنامه و بودجه
را منحل کرد! من همان روز اینها را از آقای ایوبی پرسیدم و هنوز که هنوز
است کسی جواب این سؤال را به من نداده است. یک نفر بیاید به من بگوید
سازمان سینمایی چه نفعی برای سینمای ایران دارد؟ ... سازمان سینمایی به ضرر
سینمای ایران و به ضررسیاستهای کلان نظام جمهوری اسلامی است.
زمانی که سازمان سینمایی را در دولت گذشته ایجاد کردند اصلا اهدافشان از ایجاد این سازمان چه بود؟
اصولا
سازمان سینمایی با هدف دولتیکردن کامل سینما ایجاد شد. سازمان سینمایی
تشکیل شد برای اینکه سینما را بهطور کامل زیر چتر دولت ببرد. درحالیکه ما
باید به سمت خصوصیسازی حرکت کنیم. هنر باید خصوصی شود. وقتی سازمان
سینمایی تشکیل شد آقای احمد نجفی آمد برنامه هفت و از تشکیل سازمان سینمایی
دفاع کرد. هم آقای نجفی و هم آقای شمقدری در آن زمان میگفتند که ما
سازمان سینمایی را تشکیل دادیم برای اینکه بتوانیم بودجه بیشتری را برای
سینما بگیریم تا سینمای ایران رونق بگیرد. به نظرم کسی نباید برای سینمای
ایران بودجه بگیرد برای اینکه سینمای ایران خودش بلد است برای خودش بودجه
بگیرد. فقط باید ممیزیها را از سر راه سینمای ایران بردارند. وقتی دولتی
میخواهد برای سینمای ایران بودجه تعیین کند منظورش این است که من به شما
پول میدهم تا آنچه را من میخواهم بسازید. پس اصل ٤٤ ما چه میشود؟ من این
سؤال را از آقای روحانی دارم. آقای روحانی! چرا در وزارت ارشاد شما همچنان
سازمان سینمایی را حفظ کردند؟ سینمای ایران مگر چیست که به یک سازمان
احتیاج داشته باشد؟ یک معاونت هم برایش زیاد است. سینمای ایران دچار
بیشترین نظارت و ممیزی در مقایسه با همه عرصههای دیگر است. ما الان یک
شورای تصویب فیلمنامه داریم بعد یک شورای پروانه ساخت داریم بعد یک شورای
پروانه نمایش. پس سه بار ممیزی میشویم. بعد از اینکه به ما پروانه نمایش
دادند چند شورای پنهان وجود دارد. یک جایی هم مثل حوزه هنری است که میگوید
من این فیلم را اکران نمیکنم. یک جایی مثل شهرداری وجود دارد که میگوید
من این فیلم را اکران نمیکنم. با اینکه از سه مرحله ممیزی گذشته است ولی
ارگانهای دیگر و کسان دیگری هم هستند که برای اکران یک فیلم باید و نباید
وضع میکنند!
مثل ماجرای فیلم رستاخیز... .
ما خیلی فیلم داریم
که با چنین مشکلاتی مواجه شدند. این موضوع فقط مربوط به سالهای اخیر نیست!
ما فیلمهایی داریم که هیچوقت اکران نشدهاند و وزارت ارشاد هیچوقت هیچ
مشکلی با آنها نداشته است. مثل فیلم «صد سال به این سالها»... وزارت ارشاد
هیچوقت مشکلی برای اکران این فیلم نداشته است. مثل «خانهای روی آب» که
وزارت ارشاد هیچ مشکلی با آن نداشت ولی مشکلات زیادی برای اکران داشت و
البته بالاخره اکران شد؛ مثل «گزارش یک جشن». همان کسانی که سازمان سینمایی
را درست کردند که سینما را دولتی کنند، گزارش یک جشن را از کارگردان و
تهیهکنندهاش خریداری کردند! یعنی آنچه مورد تأیید ما نیست پولش را
میدهیم و میاندازیم گوشه انبار!!! از این به بعد هم آن چیزی را میسازید
که مورد نظر ماست. این یعنی کاملا سینمای دولتی. تا قبل از هشت سال دوران
آقای احمدینژاد و سیاست دولتیکردن سینما، سینمای ایران در جشنوارههای
جهانی میدرخشید. اینکه سینمای ایران در جشنوارهها میدرخشید باعث شد
یکسری از آدمها که ناراحتهای همیشگیاند...
منظورتان دلواپسان هست دیگر...
دلواپسند، ناراحتند،
دلخورند، اعتراض دارند. هستند که ایراد بگیرند. از همهچیز دلخورند و با
همه چیز هم مخالفند و حتی با خودشان هم مخالفند. اصلا شغلشان این است.
اینان وقتی فیلمی از سینمای ایران در جشنوارههای جهانی میدرخشید میگفتند
بهخاطر سیاهنمایی است. من میگویم بهخاطر سیاهنمایی نیست بهخاطر نوعی
از سینماست که قبل از انقلاب متولد شد و در نظام جمهوری اسلامی رشد کرد.
این سینما در برابر سینمای آمریکا ایستاده بود و هنوز هم ایستاده است.
سالها پیش، هر کشوری از اروپا برای خودش سینمای مستقل خودش را داشت؛
ایتالیا سینمای مستقل خودش را داشت؛ فرانسه سینمای مستقل خودش را داشت؛
آلمان، سوئد، انگلیس... و در آسیا هم ژاپن سینمای مستقل خودش را داشت. اما
سینمای آمریکا آمد و همه این سینماها را نابود کرد. با وجود آنکه سینمای
آمریکا توانست همه سینماهای مستقل کشورها را نابود کند نتوانست سینمای یک
کشور را نابود کند و آن سینمای ایران بود که فرمول مخصوص خودش را داشت. این
سینما یعنی سینمای ایران را اروپاییها خیلی دوست داشتند و دارند! چون
نوستالژی سینمایی را که آمریکا نابودش کرده بود در سینمای ایران میدیدند.
چون در گذشته در مقابل سینمای آمریکا حرفی برای گفتن داشتند ولی سینمای
آمریکا سینمای آنها را نابود کرد. بههمیندلیل در جشنوارههای اروپایی
مرتب به سینمای ایران جایزه میدادند؛ برای اینکه سینمای ایران یک هویت
مستقل داشت.
وضعیت سینمای ایران در سالهای اخیر در آن سوی مرزها چگونه است؟
در
هشت سال گذشته خواستند این هویت مستقل از بین برود و تقریبا هم به خواسته
خود رسیدند. برای اینکه در جشنوارههای مختلف مرتب جای سینمای ایران خالی و
خالیتر شد. بدنه سینمای ایران هم تضعیف شد. در مقابل این تضعیف سینمای
بدنه، چه کار کردند؟ شرایطی ایجاد کردند که سینمای ایران وارد بازی سینمای
آمریکا و هالیوود شود؛ یعنی کاری که آمریکا با سینمای اروپا کرد. مسئولان
سینمایی در رؤیاهاشان میگفتند ما میتوانیم فیلم بزرگ هالیوودی بسازیم!!
طوری که روی هالیوود را کم کند. این در حالی بود که ما با فیلمهایی که
ساخته بودیم سالها بود روی هالیوود را کم کرده بودیم. آقای دکتر صالحی
یکبار که درباره سینمای ایران حرف میزدیم، تعریف کردند در نشریهای خارجی
مطلبی خواندهاند که فیلمهای سینمای ایران با هزینهای به اندازه خرج
قهوه بین پلانهای فیلمهای آمریکایی ساخته میشود و همین فیلمهای ایرانی
که با چنین بودجههای کمی ساخته میشوند در برابر سینمای آمریکا
ایستادهاند و حرف برای گفتن دارند!
آمدند سینمایی به اسم سینمای فاخر
درست کردند. سینمای فاخر، یعنی یک بودجهای در حد فیلمهای هالیوودی به شما
میدهیم تا بروید فیلم هالیوودی بسازید!!! حتی یکی از این فیلمهای فاخر
نهفقط شبیه فیلمهای هالیوودی نشد، بلکه از آنچه خودمان داشتیم هم عقب
ماند! و هیچ هم نفروخت. ما چرا با دست خودمان سینمای مستقلمان را خراب
میکنیم و خودمان را میاندازیم در بازی سینمای آمریکا که قرار است در آن
شکست بخوریم. ما با فیلمهای سینمای ایران برنده بودیم، حتی اسکار هم مجبور
شد به سینمای ایران جایزه بدهد. جشنوارههای جهانی مجبور شدند به سینمای
ایران جایزه بدهند؛ اما به سینمای فاخر ما نه جایزهای دادند و نه تحویلش
گرفتند. چون از این نوع فیلمها، خیلی بهترش را در انبارهایشان به تعداد
زیادی دارند.
سینمای فاخر یعنی: آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد!
آیا سریالهای تاریخی مثل مختارنامه، فاخر محسوب میشوند؟
ببینید
آقای میرباقری که تاریخی میسازد، مثل مختارنامه، مثل امام علی(ع)، هرگز
شکست نخورده است! برای اینکه ثابت کرده این کار را بلد است و دیگر اینکه،
آن یک سریال است! و ما در ساخت سریال تاریخی تجربه و پیشینه داریم! اما
فیلم مسافر ری ایشان هرگز به پای سریالهایشان نرسید!
درباره فیلمهایی مثل رستاخیز و محمدرسولالله(ص) هم چنین تحلیلی دارید؟
من فیلمهای محمدرسولالله(ص) و رستاخیز را هنوز ندیدهام؛ ولی برای هر دو کارگردان آنها احترام قائلم!
به نظر میرسد انتقادات فراوانی از مدیران فعلی دارید...
کار
مثبتی که آقای ایوبی انجام داده است، تشکیل گروه هنر و تجربه است. خوب و
قابل دفاع است! اصلا کار دولت همین است که در کار سینما دخالت نکند و فقط
حمایت کند. این سینمای هنر و تجربه حمایت از سینمایی است که قرار است
تجربههای جدید در آن انجام شود و وجوه هنریاش قویتر از وجوه بازاریاش
است؛ بنابراین دولت از آن حمایت میکند و یکسری سالن هم میدهد برای اینکه
حمایت شود. من مصاحبه مفصلی در زمینه سینمای هنر و تجربه کردهام و خیلی
هم آنجا تشکر کردهام؛ اما از کارهای نکرده ایشان گله دارم!
محسن امیریوسفی هم همین را میگفت... . او نیز معتقد است تنها
کار مثبتی که سازمان سینمایی انجام داده، تشکیل گروه هنر و تجربه است...
همه
سینماییهای دلسوز همین را میگویند...، اما من این سؤال را میپرسم که
سازمان سینمایی به چه دردی میخورد؟ آقای ایوبی باید توضیح دهد چرا این
سازمان را نگه داشته است... از سویی دیگر، الان تهیهکنندگانی هستند که از
بعد از انقلاب فعالیت خود را شروع کردهاند و در این سیوچندسال برادری خود
را ثابت کردهاند و نشان دادهاند تهیهکنندگان خوبی هستند. یکسری
تهیهکنندگان هم از قبل از انقلاب فعالیت داشتهاند. آنها هم تهیهکنندگان
خوبی بودهاند و تا حالا کارشان را بسیار خوب انجام دادهاند. آیا شأن این
تهیهکنندگان با تهیهکنندگانی که یکی، دوسال است تهیهکننده شدهاند یکی
است؟ باید خطاب به رئیسجمهور بگویم آقای رئیسجمهور در وزارت ارشاد شما از
تهیهکنندگان قدیمی گرفته تا تهیهکنندگان جدید، همه با یک چوب رانده
میشوند. درصورتیکه آقای ایوبی و جنتی فقط دو سال است که به سینما
آمدهاند؛ اما همه این تهیهکنندگان قدیمی در طول عمر نظام جمهوری اسلامی
با سینما در ارتباط بودهاند. آیا این تهیهکنندگان قدیمی همانقدر باید
نظارت شوند که یک تهیه کنندهای که تازه وارد این کار شده است! آن هم بعضا
با رابطه! پس سرمایه تجربه کجا میرود؟ آیا سرمایه مادی و معنوی را باید
ارج بگذارند یا نه؟ الان تهیهکنندهای که سالها فعالیت کرده با
تهیهکنندهای که فقط یک سال است وارد این عرصه شده است، هیچ فرقی ندارد.
چرا؟ هر دو باید همان مراحل ممیزی را بگذرانند! این ندیدن شأن آدمها در
سینما و احترامنگذاشتن به سالها تجربه و کار آدمها، از کجا آب میخورد؟
آقای
ایوبی هر وقت سخنرانی میکنند شعر از مولانا میخوانند. خب شعرخواندن از
مولانا چه فایدهای برای سینمای ایران دارد؟ اگر مولاناست پس باید درجه
شناخت او از آدمی و خدا در سینمای ما پرتو بیفکند! من از ایشان میپرسم!
پرتو مولانا در سینمای ما کجاست! به شکل عینی نشان دهید!
وقتی سینمای
ایران در جشنوارهای خارجی حضور پیدا میکند، چند هزار کلمه مثبت راجع به
سینمای ایران نوشته میشود؟ چند هزار کلمه مثبت در برابر سینمای آمریکا به
نفع سینمای ایران نوشته میشود؟ به نظرم این همان جلوه شعور عرفانی است که
خیلی مهم است. چرا این چیزها را کسی نمیبیند. آقای کیارستمی با
موفقیتهایش در جشنوارههای بینالمللی جزء پرچمداران مقاومت در برابر
سینمای آمریکاست و جزء خط مقدم جبهه است. آقایان ایوبی و جنتی هم آمدند
گفتند ما هم فیلم فاخر خواهیم ساخت. برای چه میخواهید فیلم فاخر بسازید؟
فیلم فاخر سینمای ایران را نابود میکند. دو چیز به سینمای ایران به شدت
ضربه میزند؛ یکی تلهفیلمها و فیلمهای تلویزیونی و یکی هم فیلمهای فاخر
که هر دو با سرمایه دولتی حمایت میشوند! ز یک طرف فیلمهای ارزانقیمت و
تلهفیلم درست میکنند برای اینکه سینمای خصوصی از فرط ارزانی نتواند با آن
برابری کند. از یک طرف فیلم فاخر میسازند که سرمایه خصوصی از فرط گرانی
نتواند با آنها برابری کند و در ضمن به سرمایه بخش خصوصی اجازه فعالیت
نمیدهند. در ظاهر از بخش خصوصی استقبال میکنند! اما با ممیزیهای گوناگون
او را پس میزنند! آقایان! سینمای دولتی در همه کشورهای جهان بارها شکست
خورده است. همسایه شمالی ما بزرگترین و پرقدرتترین سینمای دولتی را داشت،
ولی بالاخره شکست خورد؛ حالا ما میخواهیم جا پای آنها بگذاریم.؟
بالاخره نظرتان را درباره وضعیت اکران فیلم «صد سال به این سالها» نگفتید... .
همین
فیلم «صدسال به این سالها» که حدود هفت سال از ساخت آن گذشته است، اگر
اکران شود قطعا مردم از آن استقبال بسیار خوبی خواهند کرد. فیلم پروانه
نمایش هم دارد، ولی اکران نمیشود. چرا نمیشود؟ کسی نمیداند.
درباره فیلم «گزارش یک جشن» هم چنین نظری دارید؟
آن را هم که خریدند و انداختند در انبار... .
...
موضوع مهم دیگری که حتما باید به آن اشاره کنم موضوع ایجاد مدرسه ملی
سینماست. آقای ایوبی میخواهد مدرسه ملی سینما ایجاد کند. آقای تاجیک شما
میدانید مدرسه ملی سینما چیست؟ مگر ما در ایران مدرسه سینمایی کم داریم که
قرار است یکی دیگر اضافه شود؟ ما چند تا مدرسه سینمایی در ایران داریم؟
شاید فکر کردهاند این مراکز تأثیرهای لازم را ندارند... .
خوب
کمک کنند تا تأثیرهای لازم را داشته باشند. آیا پژوهش و آسیبشناسی
کردهاند که ضعف آنها چیست؟ و چرا نتوانستهاند خوب آموزش بدهند؟ بدون
اینکه درباره سطح آموزشی مدرسههای ملی و دولتی سینما پژوهشی کرده باشند!
فقط میخواهند یک مدرسه جدید ایجاد کنند. به چه حقی میخواهند از بودجه
بیتالمال مدر سه ملی سینما را ایجاد کنند؟ که چه بشود؟ من که بازیگرم هدف
این مدرسه ملی سینما را نمیدانم شما که روزنامهنگارید نمیدانید، پس چه
کسی میداند؟ میدانم آقای ایوبی با افرادی از داخل سینمای ایران مشورت
کرده و تعدادی از آنها به او گفتهاند این کار را نکنید. چون فایدهای
ندارد، ولی آقای ایوبی همچنان دارد ادامه میدهد! درست مثل ماجرای سازمان
سینمایی. آقای ایوبی باید بیاید دقیقا توضیح دهد که مدرسه ملی سینما برای
چه ایجاد شده است؟ از من دعوت کردند که بروم آنجا و نظرهای کمکی بدهم، من
اصلا با جبههگیری نرفتم. من اصلا نسبت به هیچ موضوعی جبههگیری ندارم، مگر
اینکه خلافش ثابت شود. آنها گفتند ما در وهله اول میخواهیم وُرکشاپهایی
برای صنوف مختلف سینما بگذاریم که سطح دانش آنها بالا برود و از استادهایی
استفاده کنیم که خارج از کشور هستند و در سطح جهانی کار میکنند که بیایند
به صنوف آموزش بدهند تا سینمای ما با سینمای جهان وارد تعامل شود. حرف
بسیار خوبی است؛ اما فقط در ظاهر. من گفتم این کار که وظیفه خانه سینماست و
وظیفه مدرسه عالی سینما نیست، چه لزومی دارد مدرسه عالی سینما به وجود
بیاید، که چنین کاری را انجام دهد؟ خانه سینما هست. به آنجا کمک کنید و این
ورکشاپها را راه بیندازید! چرا باید یک تشکیلات موازی ایجاد کنیم؟
تشکیلاتی که کارش خوردن وقت و هزینهکردن بودجه کشور است. بهتر است اول
پژوهش شود!
ممکن است برای تأسیس مدرسه ملی سینما با افراد زیادی مشورت کرده باشند... .
مشورت
بله ولی مشورت با پژوهش فرق دارد... پژوهش یک علم است؛ یعنی سیر تا پیاز
مدارس سینمایی را میریزند روی میز و متخصصان این حوزه را دعوت میکنند.
چارتهای آموزشی را مشاهده میکنند، تحقیقات میدانی و اسنادی میکنند.
اینکه فقط با برخی افراد مشورت کردهاند که اسمش پژوهش نیست. الان این سؤال
مطرح است که پژوهشکده سینمای ایران کجاست؟ آیا سینمای ایران به پژوهش
احتیاج دارد یا نه؟ نمیتوانیم بگوییم احتیاج ندارد. امروز در جهان همهچیز
براساس پژوهش پیش میرود! عجیب است که ما پژوهشکده نداریم! پژوهشکده
موسیقی و تئاتر ایران کجاست؟ من به دوستان گفتم به جای مدرسه ملی سینما،
پژوهشکده سینمای ایران را تأسیس کنید که جزء وظایف ملی شما هم است. سالیان
سال است میگویند ضعف سینمای ایران در فیلمنامه است. برخلاف آنکه گفته
میشود ما در زمینه فیلمنامه مشکل داریم، به نظرم ما بهترین
فیلمنامهنویسان را داریم؛ ولی فیلمنامههای آنان در شوراهای مختلف نابود
میشود...؛ اما کسی حق ندارد درباره این شوراها حرف بزند. در این شوراها
چه کسانی هستند؟ پژوهشکده سینمای ایران باید به این مسائل بپردازد. سینمای
ایران بعضی مواقع فروش میکند، بعضی مواقع فروش نمیکند، چرا اینگونه است؟
پژوهشکده سینمای ایران باید به این موضوعات بپردازد. چرا یک کارگردان
سینمای ایران در یک سال فیلم درجه یک میسازد و بعد دیگر نمیتواند فیلم
خوب بسازد؟ در مدرسه ملی سینما و سازمان سینمایی به این سؤالات جواب داده
نمیشود. درباره مدرسه عالی سینما، از میان افرادی که به آقای ایوبی مشاوره
دادهاند، چه کسانی گفتهاند مدرسه ملی سینما خوب است و چه کسانی گفتهاند
مدرسه ملی بد است! چرا این بحثها علنی نمیشوند؟ من از مدتها قبل
میخواستم انتقاداتم را مطرح کنم، ولی میترسیدم کسانی سوءاستفاده کنند و
انتقاداتم را گذاشتم برای بعد از توافق هستهای. الان هم که توافق انجام
شده است. کارنامه دولت در زمینه وعدههایی که آقای روحانی داده، کارنامه
خوبی است. تورم پایین آمده است و دارد مهار میشود. تعامل با کشورهای جهان
در حال افزایش است. صلحطلبی جایگزین افراطیگری و جنگطلبی شده است. الان
با سیاستهای دولت، حتی افراطیگری در دنیا منزوی شده و در گوشه دیوار قرار
گرفته و تضعیف شده است. اینها را باید دید و تشکر هم باید کرد و حتی باید
گفت دمش گرم! ولی آقای روحانی پس وضعیت فرهنگ و هنر چه میشود؟ آقای روحانی
شما به فرهنگ و هنر توجه ندارید. هنر ذاتش اعتدال است. هنر یعنی اعتدال.
هنر قلوب را تسخیر میکند. هنر میتواند جهان را معتدل کند. پس چرا دولت
اعتدال به هنر توجهی نمیکند؟
فارغ از اینکه انتقاداتی به مدیران سینمایی وارد است، بهنظر
میرسد کلا سینما و هنر ایران زیر ضربه است... و دلواپسان مرتب فشار
میآورند... مثلا از یک طرف کنسرتهای زیادی لغو میشود و از طرف دیگر، به
شبکه مستند برای پخش مستند چنارستان خیلی فشار میآید یا حتی وضعیت برنامه
هفت خیلی مشخص نیست... .
خیلی خوب است اینهایی که شما
میگویید، حمله میکنند. برای اینکه در مسئلهای نظراتشان را میگویند ولی
این دوستان یعنی مدیران سینمایی مگر قدرت دولتی ندارند؟ بایستند و استدلال
کنند. چرا عقب مینشینند؟ باید شرایطی باشد که همه نظراتشان را بگویند و
دولت هم باید بتواند از خودش دفاع کند. وقتی دولت میگوید باید کنسرت باشد
باید کنسرت برگزار و بعد سمیناری برگزار شود و مخالفان نظراتشان را بگویند.
مثلا در قضیه پخش مستند چنارستان از شبکه مستند، دلواپسان بسیار
به نمایش این فیلم اعتراض کردند ولی مدیر شبکه مستند به این اعتراضها
توجهی نکرد و حتی این مستند دوبار پخش شد، بعد هم دیگر دلواپسان اعتراضی
نکردند... .
بله، اعتراضها خوابید و معلوم هم نشد اعتراضها
سر چهچیزی هست؟ البته معلوم بود ولی از یکسوی دیگر اصلا معلوم نشد!
مسئولان باید با دلایل روشنی درباره اقدامات خود سخن بگویند، مثلا برنامه
هفت را تعطیل میکنند بدون اینکه دلیلی برای تعطیلی آن بیاورند. بعد هم
شایعه میشود چون برنامه هفت با خانم بنیاعتماد صحبت کرده، تعطیل شده است.
اگر دلیلش این است، خب بگویند... برنامهای که به سینمای ایران
میپرداخته، به همین سادگی تعطیل میکنید؟ برای چه این کار را میکنید؟ به
چه حقی؟ مگر تلویزیون شبکه خصوصی شماست؟ باید با حسابوکتاب و با دلیل
بیایند علت تعطیلی برنامه هفت را بگویند. مثلا آقای ایوبی بهگونهای رفتار
میکند که خیلی سروصدا نشود و همهچیز آرام باشد. سروصدا نشود! آقای ایوبی
میتواند این پست را قبول نکند. وقتی قبول میکنید باید کار انجام دهید.
شاید ترجیح میدهند چهار تا فیلم اکران نشود ولی آرامش در سینما برقرار باشد... .
خب، این آرامش به چه دردی میخورد؟
شما در اکران خصوصی فیلم «پاداش» کمال تبریزی حضور داشتید... آیا نسخه اصلی این فیلم را قبلا دیده بودید؟
من
اصل فیلم پاداش را دیدهام. با تماشای این فیلم آدم از خنده رودهبر
میشود. ولی سروته این فیلم را کلی زده و کلی سانسور کردهاند. من
نمیدانم مسئولان چرا چنین نسخه بیسروتهی را اکران کردهاند بعد هم
احتمالا افتخار میکنند این فیلم را نشان دادهاند! با چه وضعیتی نشان
دادهاند؟ با وضعیت بدی نشان دادهاند و خودشان هم میدانند! من همان اوایل
که آقای تبریزی فیلم را ساختند و مونتاژ شد فیلم را دیدم. من هنوز هم آن
نسخه اصلی فیلم را دوست دارم. کدام یک از موضوعاتی که در «پاداش» به آن
پرداخته میشد، وجود ندارد؟ ما راجعبه ریا و دروغگویی حق نداریم حرف
بزنیم؟ من وقتی نسخه سانسورشده و بیسروته فیلم پاداش را دیدم، دلم خیلی
سوخت.
دلتان برای که سوخت؟
دلم برای فیلم، برای کمال
تبریزی، برای بازیگران و سایر عواملش سوخت! یک چیز دستوپاشکستهای نشان
دادند، اینکه آن فیلم نیست. حال آدم بد میشود. حالا افتخارشان این است که
این فیلم را نشان دادهاند. آیا این نوع نشاندادن، افتخارکردن دارد؟
همین نسخه فعلی را هم آقای تبریزی مصاحبه کردهاند که وزارت ارشادیها نگران بودند سر نمایشش اتفاقی بیفتد... .
خب بشود! چطور فقط عدهای حق دارند سروصدا درست کنند و بقیه حق ندارند.
منبع: شرق