به گزارش مشرق، آنچه در پی می آید ویراسته گفتاری از وحید جلیلی در بیست و نهمین اردوی سراسری جنبش عدالتخواه دانشجویی در 12شهریورماه 94 است که در آن توطئه نفوذ از زاویه اخلال در ارکان جمهوریتی نظام تحلیل شده است.
بسم الله الرحمن الرحیم.
تلک الدار الآخره نجعلها للذین لا یریدون علواً فی الارض و لا فسادا و العاقبه للمتقین
دو مقدمه عرض کنم و بعد به بحث اصلی برسم.
امیرالمؤمنین در خطبه شقشقیه میفرمایند "لو لا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر و ما اخذ الله علی العلماء ان لا یقاروا علی کظه ظالم و لا سغب مظلوم لالقیت حبلها علی قاربها".
مانیفست عدالتخواهی
این فراز خطبه شقشقیه خیلی قابل بحث است و بنده در بحثهای قبلی از جمله بحث "مهجوریت جمهوریت" چند کلمهای اشاره کردم اما این جا میخواهم در مورد پیمانی که خداوند از دانشمندان و علما و فرهیختگان و نخبگان گرفته است صحبت کنم.
میفرماید "اخذ الله علی العلما ان لا یقاروا علی کظه ظالم ولا سغب مظلوم". خداوند از علما و دانشمندان و نخبگان و فرهیختگان پیمان گرفته است که بر پرخوری ظالم و گرسنگی مظلوم ساکت نباشند و بلکه بیقرار باشند. این را از دو سو میشود دید. یک طرف آن این است که فضای علمی و دانشجویی و دانشگاهی و فرهنگی و اینها باید نسبت به توازن اجتماعی و عدالت در جامعه و جهان حساسیت داشته باشند و به اصطلاح سیبزمینی نباشند. متعهد باشند. احساس مسؤولیت بکنند. دائم جامعه را رصد بکنند و روح عدالتخواهی و نوعدوستی را در خودشان و دیگران زنده نگه دارند.
شاید یک زاویه دیگری که بشود به این حدیث شریف نگاه کرد، این است که بنا به تعبیر امیرالمؤمنین علیهالسلام پرچم عدالتخواهی در جامعه باید دست اقشار عالم و عمیق باشد. یعنی پرچم عدالتخواهی نباید به دست کسانی بیفتد که عمق زیادی ندارند. کسانی که به مسائل نگاه عالمانه ندارند. نگاه جامع ندارند. من تفصیل این را در همان صحبت دو سال پیش گفتم. و پیشنهاد کردم این فراز خطبه شقشقیه را به عنوان مانیفست جنبش عدالتخواه دانشجویی اعلام کنید. خیلی جای کار دارد.
جامعیت؛ شاخصه رویکرد عالمانه
این نکته اول. از این جا میخواهم با یک مقدمه دیگر وارد بحث اصلیام بشود. آن مقدمه چیست؟
این نگاه عالمانه به مسائل چه معنایی دارد؟ مخصوصاً برای کسانی که ادعای عدالتخواهی دارند. در حدیث دیگری از امیرالمؤمنین روایت شده, فرمود العدل یضع الامور مواضعها. یعنی رویکرد عدالتخواهانه رویکردی است که هر چیزی را سر جای خودش قرار میدهد. نگاه جامع دارد. جایگاه هر چیزی را میفهمد.
ما امروز در جامعهمان و در فضای فکری و رسانهای و سیاسیمان با مقولات گوناگون و متنوعی مواجه هستیم. با گفتمانهای مختلف. مختلف نه به معنای متضاد. مثلاً مفهوم اقتصاد مقاومتی، یا جنبش نرمافزاری، یامفهوم پیشرفت، مفهوم استقلال، منافع ملی و ... و .... گاهی از اوقات به خصوص با گروههای دانشجویی که آدم صحبت میکند یا جوانان فعال فرهنگی و فکری و اینها. میبینیم که این سؤال برایشان مطرح است که ما در کدام یکی از این حوزهها کار کنیم؟ همهاش را هم آقا گفتهاند و مسائل مهمی هم هست. مگر ما چقدر وقت داریم که بخواهیم همه اینها را همزمان پیش ببریم؟
ضرورت امروز: "نگاه جامع به مفاهیم اصلی انقلاب اسلامی"
کانه یک پیشفرض ناگفتهای وجود دارد که این مفاهیم در عرض هم هستند و با هم نسبت منظومهای ندارند. به اصطلاح همه چرخ دندههای یک موتور نیستند بلکه هر کدامشان یک موتور جداگانهای هستند. این باعث میشود که خیلی از اوقات بچهها نیروهای تک ساحتی و تک بعدی بار بیایند. وارد یک عرصهای که میشوند دیگر فکر میکنند از انجام تکالیف و مسؤولیتهایشان در یک حوزه دیگر بینیاز هستند. ما داریم مثلاً در تولید علم کار میکنیم. ما داریم مثلاً از اسلامیت نظام دفاع میکنیم. جمهوریتش یک چیز دیگر است. اگر کسی خواست برود از مردمسالاری هم دفاع بکند.
من به ذهنم میآید که امروز یکی از مهمترین ضرورتهایی که در فضای فکری و سیاسیمان داریم، نگاه جامع به مفاهیم اصلی انقلاب اسلامی است و فهمیدن نسبت بین اینها و ارتباط بین اینها.
یکی از مهمترین شعارها و شاید محوریترین شعاری که ما در انقلاب اسلامی داشتیم که شاید بشود گفت همه آن چه را که ما در انقلاب میخواستیم و همه آرمانهای انقلاب را میشود در این شعار جمع آمده دانست، شعار" استقلال آزادی جمهوری اسلامی" است.
چهار مفهوم و یک منظومه
یک نیروی فعال هوادار انقلاب اسلامی باید بتواند لااقل چهار مفهوم را در یک منظومه واحد بفهمد و تبیین بکند. استقلال، آزادی، جمهوریت و اسلامیت. اگر نتوانیم این مفاهیم را در کنار هم و در نسبتی که با هم دارند بفهمیم ممکن است از بعضیهایشان برای زدن بعضیهای دیگر استفاده بکنند. کما این که تا کنون از این استفادهها کردهاند. بعضیها به اسم اسلامیت تلاش کردند جمهوریت را بزنند. نمونه خیلی بارز آن فتنه هشتاد و هشت بود که اینها نهادهای اسلامیتی نظام را تحت فشار قرار دادند که فرایندهای جمهوریتی نظام را وتو کنند. ولی فقیه و شورای نگهبان را تحت فشار قرار دادند که آقا نظام ما اسلامی است و شما میتوانید نتیجه انتخابات را در این نظام وتو کنید. میتوانید از ساختار جمهوریتی نظام عبور کنید. کسانی که تا پیش از آن تلاش میکردند با ساختارهای جمهوریتی ؛اسلامیت نظام را بزنند.
جالبیاش این بود که این هر دو یک گروه بودند. یعنی یک دورهای تلاش کردند به اسم مردم و دمکراسی و ساختارهای جمهوریتی به نهادهای اسلامیتیاش حمله کنند. همانها در یک دوره دیگری شروع کردند برعکس آن را از نظام تقاضا کردن. این نشان میدهد که برای اینها نه جمهوریت اصالت دارد و نه اسلامیت و با هیچ کدام از این دو آرمان اصلی انقلاب اسلامی عقد اخوتی نبستهاند.
من بعضی از این بحثها را در جلسات دیگری که قبلاً بوده، تفصیلش را تا جایی که میتوانستم عرض کردم. امروز میخواهم روی یک مفهوم محوری دیگر تأکید بکنم و آن مفهوم استقلال است و نسبتی که با جمهوریت دارد.
استقلال؛ شرط لازم جمهوریت
الگوی حکومتی نظام جمهوری اسلامی مبتنی بر استقلال است. استقلال یعنی چه؟ استقلال در مقابل وابستگی به قدرتهای خارجی است. ما در طول تاریخمان یک تجربه بسیار تلخی از عدم استقلال و وابستگی شدید به قدرتهای خارجی داشتیم. شاید ایران در هیچ دورهای مستعمره به معنای مصطلحش نبوده ولی در بعضی از دورهها هیچ کم از مستعمره نداشته. یعنی در عین این که در ظاهر مثلاً دولت انگلیس و دولت آمریکا فرماندار یا نائبالسلطنهای در ایران نداشتند که مستقیماً و علناً دولت و رژیم شاهنشاهی را کنترل بکند اما عملاً این اتفاق افتاده بوده و دستگاههای دولتی و قدرت حاکمه ذیل قدرتهای خارجی عمل میکرده.
میبینیم انقلاب اسلامی از همان نقطه شروعش با پرچم استقلالخواهی آغاز میکند. بعضیها در دانشگاه این طرف و آن طرف میروند و خیلی با صراحت و البته وقاحت ادعا میکنند که" اصلاً در انقلاب اسلامی مرگ بر آمریکا وجود نداشته! مرگ بر آمریکا مال سال پنجاه و هشت به بعد است. کی گفته مردم ما در انقلاب علیه قدرتهای جهانی حرفی داشتند؟ نه آقا. یک استبداد داخلی بوده. میخواستند با او مقابله کنند و انقلاب کردند."
متأسفانه این یک مقدارش به فقر اطلاعاتی برمیگردد که در فضاهای جوانان ما و دانشجویان ما نسبت به تاریخ انقلاب وجود دارد. سال چهل و یک نقطه شروع ابتدایی انقلاب اسلامی و نهضت امام با اعتراض به اجرایی شدن طرحهای توسعه آمریکایی شروع شد. دولت وقت آمریکا به دولت شاه ابلاغ کرده بود و شاه موظف بود آنها را اجرا بکند. بعد در جامعه یک چالشهایی به وجود آورد و حوزه علمیه به میدان آمد و حضرت امام در میدان باقی ماند و ادامه داد. اما مشخصاً سخنرانی سیزده آبان چهل و سه حضرت امام را که نگاه میکنید، کل آن در مورد استقلالخواهی است. من خواهش میکنم دوستان جنبش دانشجویی در همه تشکلهایی که هستند، این پیام را یک بازخوانی بکنند. این سخنرانی تاریخی حضرت امام را یک بازخوانی بکنند و دوباره آن را در فضای دانشگاهی امروز بازتاب بدهند. حالا نمیخواهم در این جا وارد تحلیل فرازهای آن بشوم. این جمله امام که "تمام گرفتاریهای ما از آمریکا است" مال سال چهل و سه است. نه مال سال پنجاه و هشت و پنجاه و نه.
بحث از کاپیتولاسیون مطرح شده بود. غیرت دینی امام اجازه نداد که ساکت بنشیند. سخنرانی آتشینی کرد. البته ایشان بلافاصله بازداشت و از کشور اخراج شد. خیلی جالب است. ایشان به خاطر این که به آمریکا حمله کرده بود از ایران تبعید شد. یک مرجع تقلید، یک شخصیت بزرگ علمی و فکری کشور به خاطر این که به جناب کدخدا اعتراض کرده بود از کشور اخراج شد. و تا پانزده سال در تبعید بود که مردم با انقلابشان ایشان را برگرداندند.
از سلطنت وابسته تا جمهوری درونزا
ما انقلاب کردیم و یک شاه دیکتاتور را که با یک کودتای آمریکایی در مرداد 32به ایران برگشته بود خلع ید کردیم و سران سیستمش را از کشور بیرون کردیم. به دنبالش چه اتفاقی افتاد؟ به دنبالش نظام سلطنتی به نظام جمهوری تبدیل شد.
این افتخار روحانیت شیعه است که در کشوری که چند هزار سال سابقه پادشاهی داشت، نظام مردمسالار را سر کار آورد. امام عَلَم جمهوریت برافراشت. با این که چه بسا امام با محبوبیتی که داشت میتوانست مدلهای دیگری از حکومت را هم پیشنهاد کند و رأیش را هم از مردم بگیرد ولی امام فرمود جمهوری.
مستقل شدیم. در کشور آزادی برقرار شد. جمهوریت آمد آن استقلال و آزادی را نهادینه کرد که دیگر هیچ وقت یک حکومتی نتواند با زور سرنیزه بر مردم حکومت بکند و امکان دیکتاتوری را با ایجاد کردن فرایندهای مردمسالارانه برای همیشه از قدرت داخلی سلب کرد. یعنی قدرت داخلی کشور نمیتواند با فشار به مردم اراده خودش را به آنها تحمیل بکند. این یکی از مبانی نظام و یکی از افتخارات جمهوری اسلامی است که در سخنرانی 14 خرداد 93 رهبری در حرم امام مبانیش تبیین شده است.
اقتضای جمهوریت چیست؟ اقتضای جمهوریت این است که انتخابات وجود داشته باشد. در چارچوب ثوابت نظام ، رقابتهایی در بگیرد. گزینههای مختلفی وجود داشته باشند. مردم بتوانند از بین آن گزینهها آگاهانه و آزادانه انتخاب بکنند.
این جمهوریت لوازمی دارد و بقای این جمهوریت لوازمی دارد. یکی از آن لوازم این است که شرایط برای طرفهایی که وارد مرحله انتخابات میشوند حتی الامکان مساوی باشد.
باز کردن پای قدرت های سلطه جو به انتخابات داخلی
نکتهای که من به خصوص میخواستم در این جلسه به آن اشاره بکنم، تهدید و خطری است که امروز جمهوریت ما و فرایندهای مردمسالارانه در جمهوری اسلامی را هدف قرار داده. وممکن است اگر ما هوشیاری و حساسیت لازم را نداشته باشیم، جلوی رأی آگاهانه و آزادانه مردم را بگیرد. یعنی صورت جمهوریت وجود داشته باشد ولی در عمل ماهیت جمهوریتی وجود نداشته باشد. یعنی چه؟ یعنی به مردم بگویند شما رأی بدهید ولی برای تحت تأثیر قرار دادن رأی مردم از ابزارهای نامشروع استفاده بکنند.
یادتان هست. در فتنه هشتاد و هشت بعضیها میگفتند درست است که روستائیان به فلانی رأی دادهاند اما رأی آنها ارزشی ندارد. چرا؟ به خاطر این که آنها تطمیع شدهاند. به خاطر این که یک سری امتیازات خاص به آنها داده شده. مثلاً برای آنها جاده کشیده شده، گاز داده شده، سهام عدالت داده شده و اینها تطمیع شدند. آن رأی دیگر ارزش ندارد. ما آن رأی را رأی آزادانه تلقی نمیکنیم. بعضیها از این جنبه به آن انتخابات حمله میکردند که حالا جای بحث دارد. واقعاً آیا اگر حقوق طبیعی شهروندان جمهوری اسلامی به آنها داده بشود، این به معنای تطمیع هست یا نیست.
انتخابات زیر سایه تهدید!
اما من میخواهم این جا یک مسأله دیگری را طرح بکنم که آیا رأی با تهدید هم مشمول این حکم میشود یا نه؟ اگر ما گفتیم انتخابات باشد ولی یک طرف وارد شده در انتخابات ابزار و قدرتی را در اختیار داشته باشد که طرف مقابل از آن محروم است یا ممنوع است یا به خاطر مبانی خودش اصلاً نمیتواند از آن ابزار استفاده بکند. آن هم رأی با تهدید است. اگر یک طرف بتواند مردم را تهدید بکند که یا به من رأی بده یا میگویم کدخدا بخوردت. به من رأی بده یا جنگ خواهد شد. به من رأی بده یا در تحریم خواهی ماند. این آرزوی غرب جهان خوار است که شمشیر داموکلس یا مکانیسم ماشه غرب بالای سر مردم جاسازی شود تا امکان تاثیرگذاری کدخدا بر مناسبات داخلی تشدید و تمدید شود.شاید هشدارهای اخیر و مکرر رهبری در مورد آینده برجام ناظر به همین روزنه هایی است که استکبار از خلال آن برای ورود موثر به مناسبات داخلی کشور طمع کرده است. شمشیر داموکلس اگر مهار نشود بر سر ملت ما باقی خواهد ماند تا ذوالفقار جمهوریت و اسلامیت از دستمان بیفتد.
این یکی از بزرگترین اختلالها در فرایند مردم سالاری در این نظام دمکراتیک نوپا در منطقه خاورمیانه است. چون میدانید که در منطقه ما عمدتاً غرب اجازه پا گرفتن دموکراسی را نمیدهد. غرب در منطقه خاورمیانه (یا به قول آقا خاورمیانه به کار نبریم. منطقه جنوب غربی آسیا و شمال آفریقا) روابطش را با کشورها بر اساس دوری و نزدیکی به دمکراسی تنظیم میکند. هر چه کشوری از دمکراسی دورتر باشد، روابطش با غرب گرمتر است. نه امروز بلکه دیروز و پریروز و فردا و پس فردا و برای همیشه کدام کشور در منطقه ما بهترین روابط را با آمریکا دارد؟ نظام عربستان که مردمش تا کنون حتی رنگ صندوق رأی را هم ندیدهاند. فرق صندوق رأی با کندو را نمیدانند. بهترین روابط با اینها برقرار است.
آمریکا بهترین روابط را در شمال آفریقا با کدام نظام داشت؟ با مصر. مصری که آقای حسنی مبارک سی سال در انتخابات تک نفره ریاست جمهوری رأی میآورد. آن آماری که اعلام میکردند خیلی آمار افتضاحی بود. یعنی کلاً پانزده درصد مردم در انتخابات شرکت میکردند. ایشان از آن پانزده درصد در همان رقابت تک نفره پنجاه درصدش را میآورد. در این شرایط آمریکا سی سال بهترین روابط را با مصر داشت. همین امروزش هم شما میبینید باز با حتی آن حضرات اخوان المسلمین هم که بارها اعلام کردند با جمهوری اسلامی مرزبندی دارند و نگاهشان نگاه ما نیست و خیلی تلاش کردند که به آمریکا و غرب نزدیک بشوند و حتی حاضر نشدند سفارت اسرائیل را تعطیل بکنند. سفارت بشار اسد را تعطیل کردند ولی آقای مرسی حاضر نشد سفارت اسرائیل را تعطیل بکند. باز هم غرب راضی نشد و گفتند اگر فرایندهای دمکراتیک در منطقه فعال بشود خطرناک است. اگر ملتهای منطقه حس بکنند که میتوانند سرنوشتشان را خودشان انتخاب و مشخص بکنند، این خطرناک است. کودتا کنید! باید از این بخش از جهان حق توحش گرفت. اینها باید بفهمند که اجازه رأی دادن ندارند. اگر هم حالا تحت شرایطی مجبور شدیم یک سری فرایندهای دمکراتیک را به شکل صوری در اینها به رسمیت بشناسیم، باید ماهیت مردمسالاری را از اینها بگیریم.
جمهوریت در خطر ؛ اقتصاد مقاومتی مدافع مردم سالاری
امروز جمهوری اسلامی به نوعی در معرض این خطر است. جمهوریت نظام و فرایند مردمسالاری در کشور از این منظر در خطر است که فرایندهای دمکراتیک را به سمت رقابت ناعادلانه ببرند. که اگر به گزینهای که برای غرب ترجیح دارد رأی ندهید، ما بر گرده شما فشار اقتصادی خواهیم آورد. تحریم را تشدید خواهیم کرد. این شرایط رأی دادن را از حالت رأی داوطلبانه و آزادانه خارج خواهد کرد. ماهیت مردمسالاری را تحت الشعاع قرار خواهد داد. امروز می بینیم که مقامات ارشد سیاسی آمریکا رسما و علنا اعلام می کنند که ما باید هوای گزینه های مرجحمان را در انتخابات های ایران داشته باشیم.
اینجا میخواهم به بحث بعدی منتقل بشوم. اگر ما امروز از اقتصاد مقاومتی صحبت میکنیم، بایدنسبت آن را با استقلال بفهمیم. با آزادی بفهمیم. با جمهوریت نظام بفهمیم. شاید بشود گفت اقتصاد مقاومتی امروز بزرگترین و مهمترین جریان دفاع از مردمسالاری و جمهوریت در ایران است. مهمترین ضرورت برای دفاع از رأی آزادانه مردم در ایران است. چرا بعضیها اقتصاد مقاومتی را جدی نمیگیرند؟ به خاطر این که خلاف منافع سیاسیشان است. آنها دوست دارند همواره یک کدخدای جهانی وجود داشته باشد که بتواند برای منافع سیاسی اینها روی گرده مردم ایران فشار بیاورد. اینها منافع سیاسی آنها را تأمین کنند. آنها هم منافع سیاسی جناح اینها را تأمین کنند. در ظاهر هم فرایندهای جمهوریتی وجود داشته باشد ولی ماهیت مردمسالاری زیر سؤال رفته باشد. هرچه امکان بیشتری برای بیگانگان در جهت تاثیرگذاری بر مقدرات امنیتی و اقتصادی کشور فراهم شود امکان انتخابات زیر سایه تهدیدخارجی و محدود کردن قدرت انتخاب مردم بیشتر خواهد بود.
هر چقدر که ما در ماجرای اقتصاد مقاومتی ضعیف عمل کنیم، حساسیت نداشته باشیم و از آن نقطه ایدهآل فاصله داشته باشیم، اختلال در جمهوریت نظام تشدید خواهد شد و بر عکس. هر چقدر که ما بتوانیم وابستگی مردممان را به قدرتهای بیرونی کمتر بکنیم. هر چقدر که ما بتوانیم استحکام داخلی نظام را افزایش بدهیم. این به ارتقای جمهوریت در نظام خواهد انجامید.
امروز شما در فضای دانشجویی و دانشگاهی باید با سر بلند و افراشته دوباره فریاد "استقلال آزادی جمهوری اسلامی" را طنینانداز بکنید. اگر نسل جوان ما، دانشجویان ما، اساتید ما هوشیار باشند و از آرمانهای انقلاب اسلامی و مبانی جمهوری اسلامی فهم دقیق و جامع داشته باشند، کمتر دچار فتنهها و شبهات میشوند. اگر ما بتوانیم با نگاه عدالتخواهانه با آن معنایی که در اول صحبتم عرض کردم، حق هر کدام از این آرمانها و مفاهیم را ادا بکنیم و اینها را درست تبیین بکنیم و در نسبتی که با همدیگر دارند ببینیمشان ؛ استقلال و آزادی و جمهوریت و اسلامیت با همدیگر همافزایی دارند.
استقلال مهمترین ضامن سلامت جمهوریت در ایران است. همین طور اسلامیت که باز یک صحنه کاملاً واضح و روشن آن در فتنه هشتاد و هشت روشن شد. که ولایت و مردمسالاری و اسلامیت و جمهوریت در ایران نه تنها تباین و تضادی با هم ندارند بلکه با همدیگر همافزا هستند. بلکه ضامن همدیگر هستند.
شما در همین دوتا دموکراسی نصفه نیمهای که در دو طرف ما هست. در پاکستان و ترکیه ببینید. در سی چهل سال گذشته بارها و بارها در اینها کودتا شده. تازه اینها مثل عربستان و امارات و بحرین و مصر نظامهای دیکتاتوری خیلی علنی هم نداشتند. در ظاهر دموکراسی بوده. بارها و بارها در اینها کودتا انجام شده. در حالی که این جمهوری اسلامی است که یک نهادی مثل ولایت فقیه پاسدار رأی مردم بوده. چه به بنیصدر رأی بدهند، چه به آقای روحانی رأی بدهند، چه به آقای احمدینژاد رأی بدهند، چه به آقای خاتمی رأی بدهند، چه به آقای هاشمی رأی بدهند. ولایت فقیه کارنامه بسیار روشن و درخشانی در دفاع از رأی مردم دارد.
بحثم را جمع کنم. بحث استقلال، امروز بسیار بحث مهمی است. این که دارند تلاش میکنند استقلال را بزنند و از سکه بیندازند و دارند به شکل تئوریک تلاش میکنند که بگویند در جهان امروز استقلال دیگر معنا و مفهومی ندارد، بدانیم که ریشهاش کجا است. هدف نهایی اینها زدن جمهوریت است. اینها اذیت میشوند در نظامی زندگی بکنند که تک تک مردم و آحاد ملت حق رأی داشته باشند. ما اوج اذیت شدن اینها را در فتنه هشتاد و هشت دیدیم. قد بدت البغضاء من أفواههم و ما تخفی صدورهم أکبر. یک جوری شد که اصلاً دیگر نتوانستند تحمل بکنند و به فریاد آمدند:" آقا مگر میشود یک آدم پابرهنه توی بشاگرد رأیش با من نیاوراننشین یکی باشد؟ این چه نظامی است؟ این چه حکومتی است؟ چه منطقی است؟ چه عقلی است؟"
جمهوری کدخدایی به جای جمهوری اسلامی
اگر ما وابستگی را پذیرفتیم، اگر ما نظام ظالمانه حاکم بر جهان را پذیرفتیم، اگر ما پذیرفتیم که در جهان باید کدخداها حکومت کنند، این به دنبالش این خواهد بود که اگر قرار است نظام جهانی را کدخدا اداره کند و کدخدایی اداره بشود، پس نظام داخلی هم باید از سنخ همان نظام جهانی باشد. نظام داخلی هم باید کدخدایی اداره بشود. معنا ندارد که جمهوریتی اداره بشود. قدرت باید در دست یک اشرافیتی باشد. کما این که در آمریکا هم همین است. دویست سال است قدرت بین دوتا حزب جابهجا میشود.
حزب جمهوریخواه و حزب دمکرات. فرق این دوتا حزب چیست؟کسی نمیداند. این دوتا چه تفاوتی با هم دارند؟ چه تنوع گزینهای برای مردم آمریکا برای رأی دادن وجود دارد؟ مثلاً آقای پیت رامنی چه تفاوتی با آقای اوباما دارد. آقای بوش با آقای کلینتون چه فرقی دارند؟ حداکثرش این است که این میگوید نرخ مالیات دو و سه دهم، آن میگوید سه و دو دهم مثلاً. اگر همین را هم داشته باشند. یک خیمهشب بازی. یعنی شما تفاوت گزینههایی که در انتخابات ریاست جمهوری ایران هست را با انتخابات ریاست جمهوری آمریکا مقایسه کنید. نمیگویم مثلاً تفاوت بین روحانی و جلیلی، تفاوت بین روحانی و ولایتی به مراتب بیشتر از تفاوت بین اوباما و پیت رامنی است. آنها دمکراتیک هستند و ما دمکراتیک نیستیم! دویست سال است مردم آمریکا اجازه دارند که قدرت را به این گروه از اشراف یا به این گروه دیگر از اشراف بسپارند و اسم این دمکراسی است!
می خواهند همین را بر ایران هم تحمیل کنند.
"همدلی و همزبانی" به جای "تهدید و همراهی"
آمریکا دنبال این است که همین الگو را به ایران هم تحمیل بکند و به انقلاب اسلامی و به نظام جمهوری اسلامی تحمیل بکند. بگوید عیب ندارد. حالا ما پذیرفتیم. خار در چشم و استخوان در گلو. درست است که شما مثل عربستان که نظام ایدهآل حکومتی غرب در آسیای جنوب غربی است؛ نیستید و بالاخره ما را مجبور کردید که این فرایندهای جمهوریتی را بپذیریم ولی بیایید آن را مثل الگوی ما بازسازی کنید و ما کمکتان میکنیم. ما کمکتان میکنیم. ما تلاش میکنیم که جلوی رأی آزادانه مردمتان را بگیریم. ما میآییم مردم را تهدید میکنیم. تحریم میکنیم. فشار میآوریم. فشار تبلیغاتی میآوریم. دهها و صدها رسانه ایجاد میکنیم. انواع و اقسام فشارها را میآوریم تا کمکم شما هم به یک دمکراسی خالص برسید! مثل نظام آمریکا.
یعنی همدلی و همزبانی بین دولت با ملت را جایگزین کنند با همدلی و همزبانی بین احزاب با قدرت های استکباری. و تهدید کردن آحاد مردم برای پذیرش آنچه سلطه گران ترجیح می دهند.
رهبری در 20 فروردین ماه به تفصیل ؛ شرط همدلی و همزبانی را رویکرد اقناعی در دولت ها دانستند.
محورمردم سالاری در جمهوری اسلامی نه همراهی و همزبانی بر اثر تهدید خارجی که همدلی بر محور گفت و گوی داخلی است. مدل فرعونی مدل همراهی گرفتن با تحقیر است:"استخف قومه فاطاعوه" مردمش را تحقیر می کرد.اعتماد به نفس را از آنها می گرفت. "ما نمی توانیم" و" ما محتاجیم ، ما مستاصلیم" و "استکبار هر غلطی بخواهد بکند می تواند" را در آنها نهادینه می کرد تا از او اطاعت کنند.
هدف نفوذ آمریکا: مهار جمهوریت در ایران
این آن هدفی است که به نظرم میرسد امروز آمریکاییها دارند توی ایران دنبال میکنند و ما باید مقابل این بایستیم و شعار استقلال آزادی جمهوری اسلامی را با همه ابعادش، اولاً عمیق و دقیق و جامع بفهمیم و ثانیاً درست و صریح و شفاف به جامعهمان، چه به نخبگانمان، چه به تودههای جامعه منتقل بکنیم. اگر این آگاهی به وجود آمد. اگر تحلیل درستی از مفاهیم و آرمانهای انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی داشتیم، میتوانیم مرحله به مرحله با چالشهای مختلف و فتنههای گوناگون، با خط نفوذ، با خط تهدید، با خط تردید، با همه اینها مواجهه درست پیدا بکنیم و از اینها عبور بکنیم ولی اگر این درک جامع را نداشتیم، چه بسا انقلاب اسلامی و "جمهوری" اسلامی و مردم سالاری در ایران با خطرهای جدی مواجه بشود.