به گزارش مشرق، الی گرانمایه، محقق شورای روابط خارجی اروپا، در مقالهای در المانیتور مینویسد فضای بوجود آمده پس از تفاهم هستهای ایران و گروه 1+5 تا کنون برای پیشبرد صلح در منطقه مورد استفاده قرار نگرفته است. "بجای آن، انشقاق منطقهای بر سر سوریه عمیقتر شده و قدرتهای بزرگ نتوانستهاند ریاض و تهران را به صورت جدی برای کاهش نبرد نیابتی در سوریه تحت فشار بگذارند."
گرانمایه مینویسد: "در غیاب توافق بین ریاض و تهران، مناقشه سوریه در یک بنبست قرار گرفته است. این بنبست از سه حوزه بنیادین تفاوت در مواضع حداکثرگرای این دو ناشی میشود."
نخست، درباره منبع بیثباتی در خاورمیانه یک اختلافنظر مهم وجود دارد، و در نتیجه تضادی بارز در مفهوم "دشمن" پدید آمده است. از نظر عربستان سعودی، ایران یک بازیگر منطقهای "شریر" است که جاهطلبیهای خود را به جهان عرب کشانده و منجر به بیثباتی بسیاری گشته است.... در مقابل، ایران داعش را به عنوان مهمترین خطر پیش روی امنیت منطقهای دانسته و در کل با حضور نظامی آمریکا در همسایگیاش مخالف است.
چگونگی آغاز پایان بخشیدن به بحران سوریه دومین نقطه مورد اختلاف ریاض و تهران است. گرانمایه مینویسد:
در اصل، هر دو کشور درباره نیاز به تشکیل یک دولت انتقالی، همانگونه که در کنفرانس ژنو 1 اشاره شد، وحدت نظر دارند. با این حال، ریاض هیچ نقشی برای اسد در این انتقال قائل نیست. برعکس، یک مقام ارشد ایرانی درگفتگو با المانیتور اظهار داشت که دستاوردهای اخیر داعش لزوم نقش اسد در دولت انتقالی را ضروریتر کرده است تا از انحلال دستگاه امنیتی سوریه و فروپاشی کامل دولت جلوگیری شود.
از زمان تفاهم هستهای، مقامات اروپایی و آمریکایی به صورت خصوصی تأیید کردهاند که اتخاذ یک موضع میانه شاید ضروری باشد. فیلیپ هاموند، وزیر خارجه انگلستان، هفته گذشته گفت که میتوان برای اسد و حلقه سیاسی وی یک نقش محدود به زمان را در دولت انتقالی در نظر گرفت. در 18 سپتامبر، جان کری، وزیر خارجه آمریکا، نیز اعلام کرد که آمریکا امکان حضور اسد در قدرت برای مدتی کوتاه را میتواند بپذیرد. چنین پیشنهادهایی تاکنون توسط دمشق رد شدهاند و ایران و عربستان نیز نامحتمل است که به صورت آشکار از این پیشنهادات استقبال کنند.
سومین عامل اختلاف بین دو کشور، حمایتهای نظامی خارجی از طرفین بحران سوریه است. "همکاری استراتژیک عربستان سعودی با ترکیه و قطر منجر به تقویت جیشالفتح، گروه شورشی در شمال و جنوب سوریه شده، و منجر به ضربات سختی به مناطق تحت کنترل دولت شده است." ایران و روسیه نیز در واکنش به این اقدام عربستان و متحدینش حمایت خود را از بشار اسد افزایش دادند.
حل و فصل بنبست سوریه به مانند پرونده هستهای ایران یک مسأله امنیت جهانی است که نیازمند دیپلماسی سنگین و مداومی است. مشکل آوارگان که پیش روی غرب قرار گرفته، به دلیل قطبیشدگی منطقهای بین ایران و عربستان که به نظر مناقشه سوریه را طولانیتر خواهد کرد، بدتر میشود. پس از تفاهم هستهای، غرب بیش از هر زمان دیگری در ایستادن در کنار یکی از طرفین مردد بوده است. شاید این محتاطانهترین موضع باشد زیرا مدلهای ایران و یا سعودی هیچکدام نمیتوانند نوید یک آتشبس ممتد، حمایت از اقلیاتها یا یک مبارزه مؤثر علیه داعش را ارائه کنند.
گرانمایه معتقد است تنها راهحل سیاسی درباره بحران سیاسی میتواند از مصالحهای بین نقشهراههای ایران و عربستان سعودی پدید آید. "با توجه به خستگی نظامی غرب و سابقه مداخلات توأم با شکست آنها در عراق، واقعگرایانهترین گزینه برای قدرتهای غربی این است که به جای نظاره بر افزایش تنشها در سوریه، متعهد به یک دیپلماسی فزاینده شوند که تهران و ریاض را در جهت دستیابی به راهحل به یکدیگر نزدیک سازد."
گرانمایه مینویسد: "در غیاب توافق بین ریاض و تهران، مناقشه سوریه در یک بنبست قرار گرفته است. این بنبست از سه حوزه بنیادین تفاوت در مواضع حداکثرگرای این دو ناشی میشود."
نخست، درباره منبع بیثباتی در خاورمیانه یک اختلافنظر مهم وجود دارد، و در نتیجه تضادی بارز در مفهوم "دشمن" پدید آمده است. از نظر عربستان سعودی، ایران یک بازیگر منطقهای "شریر" است که جاهطلبیهای خود را به جهان عرب کشانده و منجر به بیثباتی بسیاری گشته است.... در مقابل، ایران داعش را به عنوان مهمترین خطر پیش روی امنیت منطقهای دانسته و در کل با حضور نظامی آمریکا در همسایگیاش مخالف است.
چگونگی آغاز پایان بخشیدن به بحران سوریه دومین نقطه مورد اختلاف ریاض و تهران است. گرانمایه مینویسد:
در اصل، هر دو کشور درباره نیاز به تشکیل یک دولت انتقالی، همانگونه که در کنفرانس ژنو 1 اشاره شد، وحدت نظر دارند. با این حال، ریاض هیچ نقشی برای اسد در این انتقال قائل نیست. برعکس، یک مقام ارشد ایرانی درگفتگو با المانیتور اظهار داشت که دستاوردهای اخیر داعش لزوم نقش اسد در دولت انتقالی را ضروریتر کرده است تا از انحلال دستگاه امنیتی سوریه و فروپاشی کامل دولت جلوگیری شود.
از زمان تفاهم هستهای، مقامات اروپایی و آمریکایی به صورت خصوصی تأیید کردهاند که اتخاذ یک موضع میانه شاید ضروری باشد. فیلیپ هاموند، وزیر خارجه انگلستان، هفته گذشته گفت که میتوان برای اسد و حلقه سیاسی وی یک نقش محدود به زمان را در دولت انتقالی در نظر گرفت. در 18 سپتامبر، جان کری، وزیر خارجه آمریکا، نیز اعلام کرد که آمریکا امکان حضور اسد در قدرت برای مدتی کوتاه را میتواند بپذیرد. چنین پیشنهادهایی تاکنون توسط دمشق رد شدهاند و ایران و عربستان نیز نامحتمل است که به صورت آشکار از این پیشنهادات استقبال کنند.
سومین عامل اختلاف بین دو کشور، حمایتهای نظامی خارجی از طرفین بحران سوریه است. "همکاری استراتژیک عربستان سعودی با ترکیه و قطر منجر به تقویت جیشالفتح، گروه شورشی در شمال و جنوب سوریه شده، و منجر به ضربات سختی به مناطق تحت کنترل دولت شده است." ایران و روسیه نیز در واکنش به این اقدام عربستان و متحدینش حمایت خود را از بشار اسد افزایش دادند.
حل و فصل بنبست سوریه به مانند پرونده هستهای ایران یک مسأله امنیت جهانی است که نیازمند دیپلماسی سنگین و مداومی است. مشکل آوارگان که پیش روی غرب قرار گرفته، به دلیل قطبیشدگی منطقهای بین ایران و عربستان که به نظر مناقشه سوریه را طولانیتر خواهد کرد، بدتر میشود. پس از تفاهم هستهای، غرب بیش از هر زمان دیگری در ایستادن در کنار یکی از طرفین مردد بوده است. شاید این محتاطانهترین موضع باشد زیرا مدلهای ایران و یا سعودی هیچکدام نمیتوانند نوید یک آتشبس ممتد، حمایت از اقلیاتها یا یک مبارزه مؤثر علیه داعش را ارائه کنند.
گرانمایه معتقد است تنها راهحل سیاسی درباره بحران سیاسی میتواند از مصالحهای بین نقشهراههای ایران و عربستان سعودی پدید آید. "با توجه به خستگی نظامی غرب و سابقه مداخلات توأم با شکست آنها در عراق، واقعگرایانهترین گزینه برای قدرتهای غربی این است که به جای نظاره بر افزایش تنشها در سوریه، متعهد به یک دیپلماسی فزاینده شوند که تهران و ریاض را در جهت دستیابی به راهحل به یکدیگر نزدیک سازد."