علی فرودوسی از شاعران جوان استان اصفهان است که از او آثاری در حوزه شعر از جمله کتاب «دسته گل را به آب باید داد» منتشر شده است. او جدیدترین غزل خود را با موضوع حادثه خونبار منا سروده که به شرح ذیل است:
از مِنا میآورند اخبار داغ دور را
نوحهخوان کو تا بخواند "سعیکم مشکور" را؟
جامه احرام پوشیدند، اما شد کفن
مرگ در هم کرده اینجا خاک را، کافور را
سرزمین وحی در دستان کفر است، ای دریغ
در سیاهیها فرو بردند کوه نور را
شعله این خشم را دشنام هم بیفایده است
پس چه باید کرد آل اینقدر منفور را؟
چارهای جز مشورت با قبضه شمشیر نیست
چون نمیداند طرف غیر از زبان زور را
همتراز بشکه نفت است، لطفاً قبرکن
باز بیزحمت بیا و پهنتر کن گور را
رضا اسماعیلی نیز جدیدترین سروده خود را با همین موضوع سروده است. غزل جدید شاعر درد دلیست با امام زمان(عج):
ای صبح صادق! بر رُخ آیینه چین است
در کوچههای نور، ظلمت در کمین است
از حیله رمّالها دنیا سیاه است
از فتنه دجّالها ، قرآن غمین است
دنیا ز بوی معرفت خالیست مولا
جهل مُرکب با دل انسان قرین است
حالی نمیپرسد کسی از حضرت دین
دین در زمین تبعیدی و حسرتنشین است
بُت میپرستد روح انسان مُچاله
شیطان اغواگر خداوند زمین است
«لا مذهبی» دین جدید خلق دنیاست
تلخ است، اما قصۀ دنیا همین است
عصر ظهورست و زمین از مُدعی پُر
دجّال هم شد مُدعی! این چندمین است؟!
عَجِل عَلی ... یا حضرت موعود، یا عشق!
والعصر! انسان در زمین تنهاترین است
تکلیف دنیا میشود روشن به نورت
لا تُخلف المیعاد، صد در صد چنین است
در صبح یک آدینه میتابی به عالم
دلهای ما مشتاق آن صبح مُبین است
باید که ما از پردۀ غیبت درآییم!
شرط ظهور حضرتت، تنها همین است
حجتالاسلام و المسلمین محمدرضا انصارینژاد نیز قصیده جدید خود را با همین موضوع سروده و منتشر کرده است:
باد میآشوبد از هر سو صفوف کاج را
در مزارع بنگر از این بیشتر تاراج را
پیش از این هنگامه از دریای سرخ آورده است
تا کجاهای سواحل سیلی امواج را؟!
ماه مهر است و چنین نامهربان آورده است
پایکوبان بر زمین این شیوه تاراج را
با شباهنگان به آهنگی حجازی خوانده است
بین خاکستر، وصیتنامه حلاج را
های و هویش چون مقامر پیشگان در کعبه است
در شیبخون بین میان مشعر این لیلاج را
قاصدکهای کبودی پشت هم میآورند
بال در بال از منا خون نامه حجاج را
بنگر این جامه سپیدان را به لبیکی شگفت
بعد از آن با حیرت آن سوتر امیرالحاج را
این شقایقسیرتان در خون تماشایی ترند
پس چه حاجب بعد ازین گلدوزی نساج را ؟!
"حجکم مقبول " ای قوم ای به چرخاچرخ خون!
"سعیکم مشکور"،کم میآید این معراج را!
بشنوید ای فتنهزادان حرم! آل سقوط
با طنین خون، شکست برجهای عاج را
سهمتان میبینم آن بالا ابابیلی دگر
غرق خون بر قامت ناسازتان دیباج را
ابرها سجیل میگردد به چشم ابرهه
کس نمیبیند از او حتی نشان تاج را
در علامات ظهور است اتفاقات منا
برستم سوزی ببین چشمان هاج و واج را
یک زمان، کوچه ی بنی هاشم!
یک زمان، بسته، راه های مِناست...
قتل مظلوم، در شلوغی ها ...
راه بستن، تخصص اینهاست!!