به گزارش مشرق، سینما در چندسال اخیر با انواع بیماریهای مختلف در تولید و اکران روبرو بوده است، همانگونه که سینما ژانرهای مختلفی دارد تولید فیلمها در ایران نیز با شیوههای محیرالعقولی پی گیری شده است. گاهی سود فیلم در تولید بوده و همینکه شما اقدام به تولید میکنید تهیه کننده به سود رسیده و اصلا نیازی به بازگشت سرمایه در اکران نیست. فیلمهایی نیز بودهاند که درآمد فیلم خود را بر مبنای حضور در جشنوارههای خارجی و دریافت حق حضور و جوایز آن برنامه ریزی کردهاند و اتفاقا درآمد خوب و مطمئنی نیز کسب می کنند اما هیچ کدام از مسایل گفته شده محل بحث ما نیست. این روزها سینما دچار بیماری جدیدی شده است و آنهم اظهار نظر سرمایه گزاران، تهیه کنندگان و کارگردانان سینما در مواجهه با فیلمهایشان است که براحتی از قبول مسئولیت نسبت به فیلم خود شانه خالی میکنند. در6 ماهه ابتدایی سال 94 بارها شاهد بودیم که عوامل فیلم حاضر به حمایت از اثر خود نشدهاند.
1/ سال گذشته فیلمی در رابطه با انرژی هستهای و نقش وزارت اطلاعات در امنیت فضای کشور و مقابله با تروریستهای هستهای ساخته شد، این فیلم در حالی فروردین ماه 94 در اکران نوروز قرار گرفت که تهیه کننده تا چند روز پس از اکران برای فیلمش تنها یک پوستر ناشیانه برای فیلمش آماده کرده و در فضای مجازی بارگزاری کرده بود و هیچ آنونسی از فیلم در فضای مجازی یا فضاهای دیگر مشاهده نمیکردید، تهیه کننده هیچ علاقهای به تبلیغ و خرج کردن برای دیده شدن فیلمش نداشت، حتی از اقبال دانشجویان به فیلم و اکرانهای دانشگاهی نیز سر باز میزد و زمانیکه با سوال اهالی رسانه در این مورد مواجهه می شد، بااعتماد بنفس تمام می فرمودند فیلم خوب نیازی به تبلیغ ندارد و خودش مخاطب را به سینماها خواهند کشاند. گویی ایشان مسیر جدیدی را که کمپانیهای بزرگ جهان از آن بی خبرند یافته بود. کارگردان برای تبلیغ فیلم هر چه تلاش میکرد راه بجایی نداشت، بالاخره این فیلم با فروش 127میلیون تومان از پرده سینماها خداحافظی کرد تا یکی از شکستهای بزرگ در بهترین اکران سال را به خود اختصاص دهد.
2/ دوسال قبل یعنی در جشنواره سیودوم فیلم فجر در سانس 23:30شب فیلمی متعلق به زندگی یکی از شهدا اکران شد. پیشتر کتابی از خاطرات همسر این شهید در مجموعه اینک شوکران چاپ و نشر یافته بود، تعلیقها و عاشقانههای کتاب به حدی بود که اگر کارگردان 20درصد از آن را نیز میتوانست در فیلم به تصویر بکشد قطعا این روزها شاهد فروش میلیاردی آن اثر بودیم. فیلم کار پر خرجی است که نگارنده در گفتگو با کارگردان اثر با ادبیات حیرت آوری مواجهه شد، کارگردان از گریم، فیلمنامه و تهیه کننده شکایت داشت و میگفت میخواستم بجای بازیگران فعلی، از لیلا حاتمی و علی مصفا استفاده کنم اما این اتفاق رخ نداد. فیلم حقیقتا روایت الکن و فاقد خط داستانی دارد و تمام جذابیتهای آن در چند سکانس خلاصه شده است. بجای آنکه کارگردان بیشتر وقت خود را معطوف به محتوا کند فرم گرایی را سرلوحه کار کرده که آن نیز متاسفانه در نیامده است. این فیلم که به گفته تهیه کنندهاش، زمان تولید در سال 91 مبلغی نزدیک به یک میلیارد و هفتصد میلیون تومان خرج برداشته اما این روزها کمترین تبلیغ را در سطح شهر و فضای مجازی و ... دارد. اما عدم تعلق خاطر عوامل فیلم به ساخته خود بسیار عجیب و تاثر آور است تا جایی که کارگردان صراحتا اذعان میکند:«این فیلم من نیست».
فرار به جلوی کارگردان، تهیه کننده و عوامل فیلمهایی که با پول دولتی ساخته میشوند پدیده عجیبی نیست، این روزها مکرر شاهد ابراز نظر کارگردانانی هستیم که براحتی عباراتی از این جنس را بر زبان میرانند، بطوریکه شما تصور میکنید این کارگردانان را مجبور به ساخت فیلم با هزینههای زیاد و پول دولتی کردهاند، کارگردانان این جنس کارها در زمان اکران و پس از عدم اقبال مخاطب به کارهای متوسط و فاقد کیفیتشان فراموش میکنند برای گرفتن بودجه به چه راهایی متوصل شده اند تا آن نهاد را برای ساخت فیلمشان قانع کنند.
3/ در تعجب آورترین اتفاق از سه گانه مد نظر، فیلمی متعلق به یکی از ناگوارترین اتفاقات معاصر کشور بود که 17 سال پیش کشور را تا پای جنگ با یکی از کشورهای همسایه برد. فیلم گرچه نتوانسته بود از عهده آن ماجرای عظیم بر بیاید اما زحمت خود را کشیده بود و سعی نموده بود تمام تلاش خود را متعهدانه در این زمینه انجام دهد و برای اولین کار در رابطه با این حادثه بزرگ قابل قبول بود. اما صاحبان و سرمایه گزاران این فیلم استراتژیک بدترین زمان را برای اکران در نظر میگیرند و با آنکه تعداد زیادی سینما در کشور دارند این فیلم با کمترین تبلیغات موثر اکران خود را در رقابت با فیلم ستایش شده«محمدرسول الله(ص)» آغاز کرد، شرایط اکران در روزهای اول بسیار بد بود و فروش بسیار پائین تر از حد انتظار بود بطوریکه از کف فروش فیلمهای هم رده نیز پائین تر بود.
زمان اکران بد و تبلیغات پائین آنقدرها تعجب برانگیز نبود اما مصاحبه یکی از مدیران مجموعه ای که هزینههای سنگین فیلم را تقبل کرده بود باعث حیرت شد، ایشان با مصاحبه ای در هفته اول اکران فیلم گفت:« فیلم را با علم به اینکه ممکن است در کنار فیلم «محمد رسول الله(ص)» فروش کمتری داشته باشد اکران کردیم. تشخیص ما این بود که شاید این تنها زمان مناسب برای اکران باشد، زیرا شهریور ماه یکی از فصلهای پررونق سینما است و ممکن بود پس از آن با توجه به نزدیک شدن به ماه محرم و صفر فرصت بهتری برای اکران حاصل نشود». جالب است که این فیلم پرهزینه پس از 23روز نمایش هنوز به 200میلیون تومان نرسیده است و سرمایه گزاران دولتی فیلم هم از هفته اول دستها را به نشانه تسلیم بالا بردهاند.
در هر سه نمونه ذکر شده بالا یک نکته حائز اهمیت است، براستی اگر تهیه کننده، کارگردان و مدیران دخیل در ماجراهای بالا هزینه تولید فیلم را شخصا تقبل کرده بودند باز هم با این آرامش به تماشای شکست فیلمشان می نشستند؟ آیا حاضر بودند چند میلیارد هزینه کنند و چند میلیون عایدی بردارند و باز نیز ژست افراد پیروز را بگیرند؟
شاید مثال زدن فیلم «قندون جهیزیه» از جهاتی بد نباشد، فیلمی که با سرمایه بخش خصوصی ساخته شد و اتفاقا به اندزاه فیلمهای آقایان نیز پر هزینه نبود اما ملاقلی پور در اعتراض به گرفته شدن یک یا چند سانس فیلمش از تراکت پخش کردن در خیابان تا جیمی جامپ را به نمایش گذاشت تا بگوید برای من، ریال به ریالی که خرج کردهام مهم است. علی ملاقلی پور با صدای رسا عنوان میکرد این فیلم من است، من «قندون جهیزیه» ساخته ام و از آن دفاع میکنم.
این سوال اساسی ازمسئولان و سرمایه گزاران دولتی همواره بی جواب مانده است که چرا به تهیه کننده و کارگردانی که بارها آزمون خود را پس داده باز اعتماد میکنید و پول بیت المال را در اختیارشان میگزارید و سوال مهمتر آنکه چرا کسی با مدیران و سرمایه گزاران دولتی که بارها در تصمیم گیری خود نسبت به سینما اشتباه کردهاند و میلیاردها تومان از پول مردم را به باد داده اند برخورد نمیکند و این مدیران نابلد که هر چند ماه یکبار چرخ را اختراع میکنند سالهاست در مراجع حساس تصمیم گیری حضور دارند؟