به گزارش مشرق، پیشتر نیز گفته شد که گلزنی مهاجمان نوظهور تیم ملی در بازی با گوام و هند نمیتواند ملاک اثبات شایستگی آنها باشد اما تقابلهایی نظیر بازی با ژاپن و ایضا بازیهای سختتر در آینده محلی است برای آنالیز دقیقتر میزان تواناییهای مردانی که به تازگی در خط آتش تیم ملی قرار گرفتهاند.
مشخصا در این بحث باید یاد کرد از سردار آزمون، مهاجم خوشاستیل تیم ملی و مهدی طارمی که اخیرا شانس بازی در خط آتش را یافتهاند. این دو بازیکن که چکیدهای از سرمایههای کنونی فوتبال ایران به شمار میروند در بازی با عمان نه تنها نتوانستند همچون بازیهای گذشته انتظارها را برآورده سازند که عملکرد برجا مانده از آنچه آنها در این میدان رقم زدند منجر به حساسیت بیشتر در مواجهه با خط آتش تیم ملی شده است. در افت محسوس خط آتش تیم ملی البته فقط آزمونها مقصر نیستند و بخشی از این ناکامی ارتباط مستقیم دارد با نوع چیدمان، انتخاب تاکتیک و حربههایی که کارلوس کیروش در فاز هجومی به کار میگیرد.
در بازی با عمان ملیپوشان به جز صحنهای که منجر به گل شد - که این تنها موقعیتسازی مردان تیم ملی هم بود - نتوانستند ضربهای را به سمت دروازه حریف شلیک کنند و دست بسته تنها به ارسال پاسهای عرضی و گاها بیهدفی میپرداختند که هیچ برنامه تاکتیکی را پشت خود نمیدید. در این فضا انتظار داشتن از مهاجمان تیم ملی نیز محال است بخصوص که مهاجمان در ابتدای راه خود قرار دارند و عملا آن مردان زهردار و دارای تجربه کافی نیستند که از آنها توقع داشت موقعیتهای نبوده را هم بدل به گل کنند. چنین خلاقیتهایی در طول تاریخ فوتبال ایران تنها از مهاجمانی خاص همچون دایی، غلامحسین مظلومی و خداداد عزیزی برمیآمد که این مردان نیز در ایام باتجربگی چنین خصلتهایی را در لوای تیم ملی از خود بروز میدادند.
در این ایام که سردارهای تیم ملی هنوز در ابتدای مسیر قرار دارند چنانچه میخواهیم مهاجمانی باتجربه، گلزن و فرصتطلب را تربیت کنیم باید در فاز بازیسازی نیز برنامههای سازماندهی شده منظمی به کار گرفته شود. در واقع انتظار داشتن خلاقیت و گلزنی تنها از مردان خط حمله نمیرود و مردانی که در پستهای میانی قرار دارند و حتی مدافعان کناری باید در ارسال و پاسهای نهایی دقت کنند. تیم کیروش در بازی با عمان به غایت از داشتن بازیکنان خلاق بیبهره بود که ادامه این روند تیم ملی را در بازیهای دشوارتر با مشکلات عدیده مواجه میکند. آنچه در بازی با عمان مشاهده کردیم بیتعارف یک ناامیدی آشکار به آینده تیم ملی بود، مگر آنکه کیروش و شاگردانش همه آنچه در چنته دارند را به دلایل گوناگون اعم از بیانگیزگی، نداشتن شادابی لازم در این برهه، گرما و عواملی از این دست، آشکار نکرده باشند. ب
ازی با ژاپن اما به لحاظ انگیزشی به نظر میرسد آنقدر کفایت کند که ملیپوشان تمام داراییهای فنی خود را از توبره خارج و بار دیگر بارقههای امید را در دلها زنده کنند. یاسهای برجا مانده از بازی با عمان محصول حرکت متزلزل تیم ملی به سوی مرحله آینده است. گرچه شاید کیروش در فاز گلزنی و بازیسازی به مردانی تکیه کرده باشد که در این مرحله با مصدومیتهایی مواجهند اما به طور کلی تیم او پس از مرحله پیش مقدماتی جام جهانی 2014 برزیل دیگر بازیهای پرشوری را به اجرا نگذاشت که بخشی از این تغییر تاکتیکی برمیگردد به فقدان تیم ملی از داشتن بازیکنان خلاق. بازیکنانی نظیر جباری، کریمی و حتی محمد نوری که دیگر در تیم ملی نیستند. کیروش نیز برای آنکه تیمش را از این رخوت خلاص کند باید یا به سرعت اقدامهایی اساسی در جهت تغییر برخی نفرات و تغییرات تاکتیکی را اعمال کند و یا از بازیکنان جدید برای بازی در ترکیب تیم ملی دعوت کند.
تکمله: تیم ملی اگر به جام جهانی برزیل رفت، اگر توانست به عنوان اولین تیم راهی بزرگترین آوردگاه فوتبالی شود و اگر در جام جهانی مقابل آرژانتین آبروداری کرد و تیمی بود فراتر از انتظارها، این تیم حاصل جسارت و بیپرواییهای گاه و بیگاهی بود که از مردان تحت فرمان کیروش سر میزد. میگویند از کوزه همان تراود که در او است. تیم ملی آن زمان عمیقا محصول برنامههای ذهنی کیروش بود و ایضا تیم امروز نیز نمیتواند محصولی جز کاشتههای کیروش باشد. مرد پرتغالی اگر در ادامه راه بخصوص بازیهای بزرگی همچون بازی با ژاپن تغییر رویه ندهد و نتواند از ظرفیتهای موجود بهره مطلوبتری بگیرد شاید بار دیگر اما و اگرهای منزجرکننده سد راه تیم ملی شود.
مشخصا در این بحث باید یاد کرد از سردار آزمون، مهاجم خوشاستیل تیم ملی و مهدی طارمی که اخیرا شانس بازی در خط آتش را یافتهاند. این دو بازیکن که چکیدهای از سرمایههای کنونی فوتبال ایران به شمار میروند در بازی با عمان نه تنها نتوانستند همچون بازیهای گذشته انتظارها را برآورده سازند که عملکرد برجا مانده از آنچه آنها در این میدان رقم زدند منجر به حساسیت بیشتر در مواجهه با خط آتش تیم ملی شده است. در افت محسوس خط آتش تیم ملی البته فقط آزمونها مقصر نیستند و بخشی از این ناکامی ارتباط مستقیم دارد با نوع چیدمان، انتخاب تاکتیک و حربههایی که کارلوس کیروش در فاز هجومی به کار میگیرد.
در بازی با عمان ملیپوشان به جز صحنهای که منجر به گل شد - که این تنها موقعیتسازی مردان تیم ملی هم بود - نتوانستند ضربهای را به سمت دروازه حریف شلیک کنند و دست بسته تنها به ارسال پاسهای عرضی و گاها بیهدفی میپرداختند که هیچ برنامه تاکتیکی را پشت خود نمیدید. در این فضا انتظار داشتن از مهاجمان تیم ملی نیز محال است بخصوص که مهاجمان در ابتدای راه خود قرار دارند و عملا آن مردان زهردار و دارای تجربه کافی نیستند که از آنها توقع داشت موقعیتهای نبوده را هم بدل به گل کنند. چنین خلاقیتهایی در طول تاریخ فوتبال ایران تنها از مهاجمانی خاص همچون دایی، غلامحسین مظلومی و خداداد عزیزی برمیآمد که این مردان نیز در ایام باتجربگی چنین خصلتهایی را در لوای تیم ملی از خود بروز میدادند.
در این ایام که سردارهای تیم ملی هنوز در ابتدای مسیر قرار دارند چنانچه میخواهیم مهاجمانی باتجربه، گلزن و فرصتطلب را تربیت کنیم باید در فاز بازیسازی نیز برنامههای سازماندهی شده منظمی به کار گرفته شود. در واقع انتظار داشتن خلاقیت و گلزنی تنها از مردان خط حمله نمیرود و مردانی که در پستهای میانی قرار دارند و حتی مدافعان کناری باید در ارسال و پاسهای نهایی دقت کنند. تیم کیروش در بازی با عمان به غایت از داشتن بازیکنان خلاق بیبهره بود که ادامه این روند تیم ملی را در بازیهای دشوارتر با مشکلات عدیده مواجه میکند. آنچه در بازی با عمان مشاهده کردیم بیتعارف یک ناامیدی آشکار به آینده تیم ملی بود، مگر آنکه کیروش و شاگردانش همه آنچه در چنته دارند را به دلایل گوناگون اعم از بیانگیزگی، نداشتن شادابی لازم در این برهه، گرما و عواملی از این دست، آشکار نکرده باشند. ب
ازی با ژاپن اما به لحاظ انگیزشی به نظر میرسد آنقدر کفایت کند که ملیپوشان تمام داراییهای فنی خود را از توبره خارج و بار دیگر بارقههای امید را در دلها زنده کنند. یاسهای برجا مانده از بازی با عمان محصول حرکت متزلزل تیم ملی به سوی مرحله آینده است. گرچه شاید کیروش در فاز گلزنی و بازیسازی به مردانی تکیه کرده باشد که در این مرحله با مصدومیتهایی مواجهند اما به طور کلی تیم او پس از مرحله پیش مقدماتی جام جهانی 2014 برزیل دیگر بازیهای پرشوری را به اجرا نگذاشت که بخشی از این تغییر تاکتیکی برمیگردد به فقدان تیم ملی از داشتن بازیکنان خلاق. بازیکنانی نظیر جباری، کریمی و حتی محمد نوری که دیگر در تیم ملی نیستند. کیروش نیز برای آنکه تیمش را از این رخوت خلاص کند باید یا به سرعت اقدامهایی اساسی در جهت تغییر برخی نفرات و تغییرات تاکتیکی را اعمال کند و یا از بازیکنان جدید برای بازی در ترکیب تیم ملی دعوت کند.
تکمله: تیم ملی اگر به جام جهانی برزیل رفت، اگر توانست به عنوان اولین تیم راهی بزرگترین آوردگاه فوتبالی شود و اگر در جام جهانی مقابل آرژانتین آبروداری کرد و تیمی بود فراتر از انتظارها، این تیم حاصل جسارت و بیپرواییهای گاه و بیگاهی بود که از مردان تحت فرمان کیروش سر میزد. میگویند از کوزه همان تراود که در او است. تیم ملی آن زمان عمیقا محصول برنامههای ذهنی کیروش بود و ایضا تیم امروز نیز نمیتواند محصولی جز کاشتههای کیروش باشد. مرد پرتغالی اگر در ادامه راه بخصوص بازیهای بزرگی همچون بازی با ژاپن تغییر رویه ندهد و نتواند از ظرفیتهای موجود بهره مطلوبتری بگیرد شاید بار دیگر اما و اگرهای منزجرکننده سد راه تیم ملی شود.