به گزارش مشرق، روزنامه «جوان» در یادداشتی از «مجتبی امانی»نوشت:
شهریور ماه 1391 بود که مصریها تصمیم گرفتند اجلاس چهارجانبهای را با حضور کشورهای ایران، مصر، ترکیه و سعودی برای بحث درباره سوریه تشکیل دهند. در آن تاریخ در مأموریت مصر بودم و حدود 2/5 ماه از ریاست جمهوری محمد مرسی میگذشت. تشکیل این اجلاس، برآیند دو تفکر در مصر بود. تفکر اخوانی که سادهانگارانه بهدنبال سرنگون ساختن بشار اسد و حاکمیت اخوانالمسلمین در سوریه بود اما نمیخواست این تحول در مقابل ایران که با سوریه پیوندی استراتژیک در مقابله با رژیم صهیونیستی داشت، قرار گیرد. تفکر دیگر مربوط به ارتش مصر بود که سقوط نظام سوریه را برخلاف اهداف استراتژیک منطقهای مصر دانسته و به هم ریختگی اوضاع در سوریه را موجب تشدید تهدید امنیت مصر از سوی رژیم صهیونیستی میدید.
این اجلاس در مرحله اول با دعوت معاونان وزرای خارجه این چهار کشور در ساختمان وزارت خارجه مصر برگزار شد. سعودیها در این اجلاس در سطح مدیر کل شرکت کردند که نوعی بیاعتنایی به ابتکار مصریها بود. جلسه با حضور سه معاون وزیر و یک مدیرکل شروع شد و طرف سعودی که اعتقاد داشت بشار اسد بهزودی سقوط خواهد کرد با اجلاس با سردی برخورد کرد و در اجلاسهای بعدی که در سطح وزرای خارجه و رؤسای جمهور برگزار میشد، سعودیها غایب بودند، گرچه پرونده این اجلاس نیز با سقوط مرسی به هم پیچیده شد.
هنگامی که بیداری اسلامی در منطقه شکل گرفت، سعودیها همه تلاشهای خود را بهکار گرفتند که این انقلابها را ناکام گذاشته و آنها را سرد و منحرف کنند، غرب نیز با همه توان به کمک آنان آمد و برای هریک از کشورها نسخهای خاص را عملی کردند. بهدلیل ضعفهای ساختاری این انقلابها و عدم درایت رهبران گروهها و احزاب، به طور نسبی در برخی از اهداف خود موفق شدند. جای پای آنان با درجات مختلفی از تأثیر در یمن و لیبی و بحرین مشاهده میشود که البته کم هزینه هم نبوده است. غرب و سعودی به یک موضوع نیاز داشتند و آن این بود که بتوانند ثابت کنند این انقلاب ها، فقط خاص نظام هایی با ساختار امریکایی نیست، بنابراین در یک حرکت هماهنگ توانستند حرکتهای تروریستی را در سوریه تحت عنوان انقلابی شبیه انقلابهای عربی سامان دهند و رشتهای را که رژیم صهیونیستی و امریکا سالها در این منطقه بافته بودند، در دست بگیرند تا آن را تکمیل کنند اما این ایران بود که با فهم دقیق از سیر این حوادث، ثابت کرد نخواهد گذاشت تحت پوشش این انقلاب ها، حرکتی برای از بین بردن محور مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی شکل بگیرد. این جا بود که نقش ایران پررنگ شد و جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد در کنار نظام سوریه ایستاده است.
از همان ابتدای بحران سوریه در فروردین 1390، یک عبارت عجیب و غریب توسط امریکا و سعودی بهکار گرفته میشد که معتقد بود ایران جزئی از مشکل در سوریه است! البته آنها در کاربرد این عبارت مانور نیز میدادند و هرگاه به زعم خود میخواستند که کمی هم به ایران امتیاز دهند، ادعا میکردند ایران اگرچه جزئی از مشکل است اما میتواند جزئی از حل هم باشد. این بود که امریکا و سعودیها هرگونه شرکت ایران را در اجلاسهای بینالمللی برنمیتافتند و حاضر نبودند پای ایران به این اجلاس باز شود.
ظاهراً سعودیها دروغی را که خودشان به ترکیهایها گفته بودند، باور کردند. اردوغان وعده سعودیها را باور کرده بود که دو هفته بعد در مسجد دمشق نماز خواهند خواند اما امروز که اجلاس وین با حضور ایران تشکیل شده است بیش از سه سال از این وعده دروغ میگذرد. بالاخره امریکا و سعودیها مجبور شدند ایران را بر سر میز مذاکره بینالمللی درباره سوریه تحمل کنند؛ ایرانی که وزیر خارجه آن قبل از شروع این اجلاس میگوید هیچ پیش شرطی را قبول نکرده و معاون او نیز تأکید میکند موضع ایران در قبال سوریه همان موضع پیشین است.
شاید بپذیریم امریکاییها بر آهن سرد میکوبند و در تلاش هستند در این مراودات چندجانبه، راه مذاکره دوجانبه با ایران را در دیگر موضوعات منطقهای هموار کنند و به امید منفعتی، مجبورند ایران را تحمل نمایند. اما با توجه به مواضع قبلی سعودی ها، تن دادن سعودیها به حضور ایران، خفتی برای آنان است. با اینکه وزیر خارجه سعودی سعی کرده است این خفت را کمی قبل از شروع اجلاس وین، با بیان اظهارات تند و توهین آمیز و هیستریک جبران کند اما همه تحلیلگران بینالمللی حضور کشورمان را در اجلاس سوریه، پیروزی واضحی برای ایران و سوریه و روسیه، عقب نشینی برای غرب و یک شکست برای سیاستهای منطقهای سعودی میدانند.
به نظر نمیرسد در این اجلاس و اجلاسهای نظیر آن، نسخه شفابخشی برای سوریه پیچیده شود. چه بسا که بسیاری از 15 کشور شرکت کننده در این اجلاس، پایان بحران سوریه را به نفع خود ندانند. تکلیف تروریستهای تحت حمایت غرب و سعودی باید در میدان معلوم شود و همین موضوع است که سعودی و امریکا را وادار میکند که در برابر ایران و روسیه نرمش نشان دهند. در عین حال، همه طرفها و به ویژه گروههایی که در داخل سوریه برای منافع سعودی در حال قربانی دادن هستند، یک بار دیگر متوجه میشوند چگونه دشمنان مردم سوریه در صحنههای مختلف به عقب رانده میشوند.
با پافشاری ایران بر حمایت از محور مقاومت، مردم سوریه اینک نه فقط در میدان درگیری نظامی، شاهد حضور مؤثر یاران خود از کشورهای مختلف هستند بلکه از آسمان نیز کمک هواپیماهای روسی رسیده است. این تغییر را میتوان نتیجه سیاست هایی دانست که از ابتدای بحران سوریه اعمال شده و توانسته نقشه سعودی، صهیونیستی را برای از بین بردن مقاومت در منطقه خنثی کند. تأثیرات حضور ایران در این اجلاس، قبل از اینکه در فضای بینالمللی بارز شود، در صحنه کارزار با تروریستهای وارداتی به سوریه واضح خواهد شد و باید منتظر بود که بهزودی اخبار خوشی از این پیروزیها برسد. اینگونه است که این اجلاسهای بینالمللی، قبل از آنکه بخواهد نتیجه زد و بندهای قدرتهای بینالمللی را عرضه کند، مجبور است خود را با واقعیتهای میدان تطبیق دهد.
* رئیس سابق دفتر حفاظت منافع ایران در قاهره
شهریور ماه 1391 بود که مصریها تصمیم گرفتند اجلاس چهارجانبهای را با حضور کشورهای ایران، مصر، ترکیه و سعودی برای بحث درباره سوریه تشکیل دهند. در آن تاریخ در مأموریت مصر بودم و حدود 2/5 ماه از ریاست جمهوری محمد مرسی میگذشت. تشکیل این اجلاس، برآیند دو تفکر در مصر بود. تفکر اخوانی که سادهانگارانه بهدنبال سرنگون ساختن بشار اسد و حاکمیت اخوانالمسلمین در سوریه بود اما نمیخواست این تحول در مقابل ایران که با سوریه پیوندی استراتژیک در مقابله با رژیم صهیونیستی داشت، قرار گیرد. تفکر دیگر مربوط به ارتش مصر بود که سقوط نظام سوریه را برخلاف اهداف استراتژیک منطقهای مصر دانسته و به هم ریختگی اوضاع در سوریه را موجب تشدید تهدید امنیت مصر از سوی رژیم صهیونیستی میدید.
این اجلاس در مرحله اول با دعوت معاونان وزرای خارجه این چهار کشور در ساختمان وزارت خارجه مصر برگزار شد. سعودیها در این اجلاس در سطح مدیر کل شرکت کردند که نوعی بیاعتنایی به ابتکار مصریها بود. جلسه با حضور سه معاون وزیر و یک مدیرکل شروع شد و طرف سعودی که اعتقاد داشت بشار اسد بهزودی سقوط خواهد کرد با اجلاس با سردی برخورد کرد و در اجلاسهای بعدی که در سطح وزرای خارجه و رؤسای جمهور برگزار میشد، سعودیها غایب بودند، گرچه پرونده این اجلاس نیز با سقوط مرسی به هم پیچیده شد.
هنگامی که بیداری اسلامی در منطقه شکل گرفت، سعودیها همه تلاشهای خود را بهکار گرفتند که این انقلابها را ناکام گذاشته و آنها را سرد و منحرف کنند، غرب نیز با همه توان به کمک آنان آمد و برای هریک از کشورها نسخهای خاص را عملی کردند. بهدلیل ضعفهای ساختاری این انقلابها و عدم درایت رهبران گروهها و احزاب، به طور نسبی در برخی از اهداف خود موفق شدند. جای پای آنان با درجات مختلفی از تأثیر در یمن و لیبی و بحرین مشاهده میشود که البته کم هزینه هم نبوده است. غرب و سعودی به یک موضوع نیاز داشتند و آن این بود که بتوانند ثابت کنند این انقلاب ها، فقط خاص نظام هایی با ساختار امریکایی نیست، بنابراین در یک حرکت هماهنگ توانستند حرکتهای تروریستی را در سوریه تحت عنوان انقلابی شبیه انقلابهای عربی سامان دهند و رشتهای را که رژیم صهیونیستی و امریکا سالها در این منطقه بافته بودند، در دست بگیرند تا آن را تکمیل کنند اما این ایران بود که با فهم دقیق از سیر این حوادث، ثابت کرد نخواهد گذاشت تحت پوشش این انقلاب ها، حرکتی برای از بین بردن محور مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی شکل بگیرد. این جا بود که نقش ایران پررنگ شد و جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد در کنار نظام سوریه ایستاده است.
از همان ابتدای بحران سوریه در فروردین 1390، یک عبارت عجیب و غریب توسط امریکا و سعودی بهکار گرفته میشد که معتقد بود ایران جزئی از مشکل در سوریه است! البته آنها در کاربرد این عبارت مانور نیز میدادند و هرگاه به زعم خود میخواستند که کمی هم به ایران امتیاز دهند، ادعا میکردند ایران اگرچه جزئی از مشکل است اما میتواند جزئی از حل هم باشد. این بود که امریکا و سعودیها هرگونه شرکت ایران را در اجلاسهای بینالمللی برنمیتافتند و حاضر نبودند پای ایران به این اجلاس باز شود.
ظاهراً سعودیها دروغی را که خودشان به ترکیهایها گفته بودند، باور کردند. اردوغان وعده سعودیها را باور کرده بود که دو هفته بعد در مسجد دمشق نماز خواهند خواند اما امروز که اجلاس وین با حضور ایران تشکیل شده است بیش از سه سال از این وعده دروغ میگذرد. بالاخره امریکا و سعودیها مجبور شدند ایران را بر سر میز مذاکره بینالمللی درباره سوریه تحمل کنند؛ ایرانی که وزیر خارجه آن قبل از شروع این اجلاس میگوید هیچ پیش شرطی را قبول نکرده و معاون او نیز تأکید میکند موضع ایران در قبال سوریه همان موضع پیشین است.
شاید بپذیریم امریکاییها بر آهن سرد میکوبند و در تلاش هستند در این مراودات چندجانبه، راه مذاکره دوجانبه با ایران را در دیگر موضوعات منطقهای هموار کنند و به امید منفعتی، مجبورند ایران را تحمل نمایند. اما با توجه به مواضع قبلی سعودی ها، تن دادن سعودیها به حضور ایران، خفتی برای آنان است. با اینکه وزیر خارجه سعودی سعی کرده است این خفت را کمی قبل از شروع اجلاس وین، با بیان اظهارات تند و توهین آمیز و هیستریک جبران کند اما همه تحلیلگران بینالمللی حضور کشورمان را در اجلاس سوریه، پیروزی واضحی برای ایران و سوریه و روسیه، عقب نشینی برای غرب و یک شکست برای سیاستهای منطقهای سعودی میدانند.
به نظر نمیرسد در این اجلاس و اجلاسهای نظیر آن، نسخه شفابخشی برای سوریه پیچیده شود. چه بسا که بسیاری از 15 کشور شرکت کننده در این اجلاس، پایان بحران سوریه را به نفع خود ندانند. تکلیف تروریستهای تحت حمایت غرب و سعودی باید در میدان معلوم شود و همین موضوع است که سعودی و امریکا را وادار میکند که در برابر ایران و روسیه نرمش نشان دهند. در عین حال، همه طرفها و به ویژه گروههایی که در داخل سوریه برای منافع سعودی در حال قربانی دادن هستند، یک بار دیگر متوجه میشوند چگونه دشمنان مردم سوریه در صحنههای مختلف به عقب رانده میشوند.
با پافشاری ایران بر حمایت از محور مقاومت، مردم سوریه اینک نه فقط در میدان درگیری نظامی، شاهد حضور مؤثر یاران خود از کشورهای مختلف هستند بلکه از آسمان نیز کمک هواپیماهای روسی رسیده است. این تغییر را میتوان نتیجه سیاست هایی دانست که از ابتدای بحران سوریه اعمال شده و توانسته نقشه سعودی، صهیونیستی را برای از بین بردن مقاومت در منطقه خنثی کند. تأثیرات حضور ایران در این اجلاس، قبل از اینکه در فضای بینالمللی بارز شود، در صحنه کارزار با تروریستهای وارداتی به سوریه واضح خواهد شد و باید منتظر بود که بهزودی اخبار خوشی از این پیروزیها برسد. اینگونه است که این اجلاسهای بینالمللی، قبل از آنکه بخواهد نتیجه زد و بندهای قدرتهای بینالمللی را عرضه کند، مجبور است خود را با واقعیتهای میدان تطبیق دهد.
* رئیس سابق دفتر حفاظت منافع ایران در قاهره