به گزارش مشرق، سعدالله زارعی در یادداشتی تحلیلی به مرور مواضع جمهوری اسلامی ایران در رابطه با حل بحران سوریه پرداخت که متن این یادداشت در ادامه می آید:
«حرف ما در این زمینه - سوریه- مستحکمترین حرفها است؛ ما معتقدیم معنا ندارد، کشورهای دیگر دور هم جمع شوند و راجع به یک نظام حکومتی و رئيس آن حکومت تصمیم بگیرند؛ این بدعتی خطرناک است که هیچ حکومتی در جهان اجرای آن را درباره خود نمیپذیرد» سخنان پریروز رهبر معظم انقلاب اسلامی در جمع وزیر، معاونین و سفرای وزارت خارجه کشورمان، خطوط اساسی مواجهه جمهوری اسلامی ایران با محیط منطقهای را مشخص کرد کما اینکه امام خامنهای- دامت برکاته- به طور مشخص درباره عراق، یمن و بحرین نیز صحبت کردند و ماهیت مداخلات خارجی در این کشورها که ترکیبی از اشغال نظامی، تجاوز نظامی و تلاش برای واژگونسازی مطالبات مردمی است را تشریح کردند.
اظهارات مذکور که پس از برگزاری نشست وین- که سومین نشست در این نوع درباره سوریه به حساب میآید- بیان شد، موضع جمهوری اسلامی را در مورد اینگونه نشستها بیان میکند اما همزمان با این موضعگیری روشن، ایران در سطح وزیر خارجه در نشست وین شرکت کرده و این موضوع نشان میدهد که میان جمعبندی جمهوری اسلامی ایران از این نشستها و رفتار دیپلماتیک ایران تفاوتی وجود دارد اما این تفاوت به معنای تناقض موضع و عمل نیست بلکه به این معناست که جمعبندی ایران از رفتار آمریکا، انگلیس، فرانسه، عربستان، قطر و ترکیه درباره تحولات کشورهایی نظیر سوریه مبتنی بر عدم اعتماد و حتی «انتقاد شدید» است اما همزمان با آن برای تقلیل اقدام ناروای این قدرتها و کمک به مردم سوریه برای عبور از شرایطی که قدرتها دنبال میکنند، در اجلاسهایی که به طور جمعی و با مبنای مسئولیت سازمان ملل در پیدا کردن راه حلی برای بحرانها شکل میگیرد، شرکت میکند. اما در این میان همه میدانند که خطوط اساسی سیاست ایران در ارتباط با تحولات منطقهای را نمیتوان از لابلای خطوط دیپلماتیکی که در «بیانیههای مشترک» منتشر میشود، دریافت بلکه درک ایران از تحولات و نوع رفتار و کنش آن را باید در چارچوب نگرش عمیق و تغییرناپذیر ایران که در گذشته در سخنان امام خمینی(ره) تبلور مییافت و امروزه در کلام امام خامنهای تبلور مییابد جستجو کرد. البته همانطور که پریروز رهبر معظم انقلاب به آن اشاره کردند تاکتیکهای سیاست خارجی وقتی با مبانی راهبردی منطبق باشد، نقش افزاینده پیدا میکند.
همه شرکتکنندگان در نشست سوم سوریه که این بار در وین برگزار شد، قاعدتا نیت پیدا کردن راهحلی برای بحران سوریه نداشتهاند آمریکا، عربستان، فرانسه، انگلیس، ترکیه و بعضی دیگر از این 17 عضو نشست ژنو اگر بخواهند بحران سوریه خاتمه یابد، نباید به ارسال سلاح برای تروریستها ادامه دهند. وقتی وزیر خارجه آمریکا همزمان با نشست وین، از اعزام 5000 نیروی جدید و ارسال تسلیحات جدید به سوریه خبر میدهد- که البته این عدد و رقمها غلو است و توانایی آمریکا در اعزام نیروی نیابتی جدید بسیار کمتر از این است- نمیتوان گفت وزیر خارجه آمریکا برای کمک به استقرار صلح به وین آمده است. البته در این بین تعدادی از کشورهای عضو گروه 17 با هدف کمک به مردم سوریه و پیدا کردن راهحل به پایتخت اتریش رفتهاند.
اما در این میان دو مناقشه درباره اجلاسها و نشستهایی از این دست وجود دارد؛ یک مناقشه به بنیان شکلگیری چنین جلساتی برمیگردد و یک مناقشه به اهداف و عملکرد آنها مربوط میشود. طبعا این دو میتوانند متفاوت بوده و قضاوت ما در این باره را متفاوت نماید. همانطوری که وقتی یک انسان درگیر مشکلات میشود به طور طبیعی و اصولی از همنوعان خود انتظار دارد که به او در حل یا کاهش مشکل کمک نمایند، یک کشور نیز وقتی درگیر بحران میشود از کشورهای دیگر انتظار دارد که به او برای کاهش یا غلبه بر مشکل کمک نمایند و در دنیا معمولا انسانها و کشورها از چنین کمکهایی دریغ نمیورزند. با این وصف، اصل اینکه یک مجتمع جهانی از کشورهای توانمند برای حل مشکل یک کشور تشکیل شود نه تنها اشکالی ندارد بلکه مطلوب هم میباشد و لذا شرکت در چنین مجتمع یا فرایندی قابل قبول میباشد. در این میان کشورها میتوانند علیرغم داشتن اصول متفاوت و نگرشهای ناهمگون بر سر موضوعی که در آن ولو بطور نسبی اصول و نگرش مشترک دارند، توافق کرده و همکاری نمایند. طبعا قرار گرفتن این کشورها کنار یکدیگر نباید به معنای وحدت نظر یا وحدت رویه در اکثر موضوعات تلقی شود.
اما البته در این موضوع لااقل دو نکته اساسی و دو شرط لازم الرعایه وجود دارد. یکی از این نکات و شروط این است که ملت، دولت و کشوری که برای آن یک مجتمع تصمیمگیری تشکیل شده، خود درخواست برگزارشدن چنین مجتمعی داده و به آن راغب باشد کما اینکه همین حرف درباره کمک به فرد نیز صادق است. بنابراین اگر یک گروه بدون رغبت و رضایت آن ملت و دولت به نام کمک به حل مشکل آن ملت و دولت دور هم جمع شده و تصمیمگیری نمایند، این کار منطقا ورود به حریمی است که ورود به آن ممنوع است. این نوع ورود در مورد فرد به سلب اختیار او و در مورد کشور به سلب استقلال آن منجر میشود و همه میدانند که اختیار و استقلال دو گوهر هویتی برای فرد و کشور به حساب میآیند.
یکی دیگر از این دو نکته و شرط وجود «وحدت عمل» در مواجهه با پدیده است. کمک به یک همنوع نمیتواند آمیخته با اموری شود که به نابودی قطعی او منجر میشود. کما اینکه کمک به یک کشور نمیتواند با زیر پا گذاشتن حقوق آن کشور همراه شود. اگر نگاهی به رفتار آمریکا و شرکای آن در وین بیاندازیم میبینیم که رفتار آنان درباره سوریه اگرچه عنوان کمک و دوستی به خود گرفته اما توام با به رسمیت شناختن ملت، کشور، حاکمیت و سرزمینی به نام سوریه نیست پس کاملا پیداست که آنچه به عنوان دارو در وین دست به دست شده در واقع زهر مرگباری است که در جامی بلورین به ملت سوریه پیشنهاد شده است. در خطوط بیانیه 9 مادهای که در پایان نشست وین صادر شده اگرچه به لزوم حفظ استقلال و تمامیت ارضی سوریه اشاره شده اما به وجود دولت قانونی اسد در آن اشاره نشده است. و این موضوع میتواند پایبندی طرف غربی به بندهایی که مثلا ناظر بر «برگزاری انتخاباتی با برترین استانداردهای بینالمللی تحت نظارت سازمان ملل» است را با تردید مواجه کند. با این وصف به فرض آنکه دولت سوریه به خاطر انتخابات ناچار به پذیرش آتشبس با معارضه مسلحی که این بیانیه آن را قانونی میداند- یعنی جیشالحر و...- شود و در نهایت هم بار دیگر از سوی مردم انتخاب شود که محتملترین احتمالات است، با ابهامپراکنی غربیها و متهم شدن دولت به تقلب و... اوضاع به نقطه صفر باز میگردد و در این حالت، که دولت سوریه ضمن پذیرش شورشهای جدید که با هدایت غربیها به سمت «کودتای مخملین» خواهد رفت، به تروریستها در بخشهای مختلف سوریه امکان بازسازی خود را داده است و این در حالی است که آمریکا، عربستان، ترکیه و... به طور آشکار از ادامه حمایت نظامی از تروریستها در سوریه سخن میگویند.
با این وصف موضع جمهوری اسلامی در مورد چنین اجلاسها و نشستهایی تا آنجا که به مسئولیت دولتها در قبال تأمین امنیت ملتها و دولتهای نیازمند مربوط میشود، مثبت است و بر این اساس گرایش کلی جمهوری اسلامی به شرکت میباشد و رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز- در گذشته و حال- در مورد اصل حضور منعی نداشتهاند، هر چند خوشبین هم نبودهاند کمااینکه این عدم خوشبینی در مواردی با صراحت بیان هم شده است. رهبر معظم انقلاب از این رو به دیپلماتهای جمهوری اسلامی که علیرغم بنیان کج و معوج اینگونه نشستها، عنوان «رزمندگان و جنگآوران خطوط مقدم بینالمللی» دادند. دیپلماتهایی که وارد این هماوردی میشوند و به دستاوردهایی هم دست پیدا میکنند، حتما مأجور هستند. اما این فقط یک روی سکه است.
روی دیگر سکه این است که آمریکا، عربستان، ترکیه، فرانسه، انگلیس و... تنها زمانی از ما برای شرکت در اینگونه نشستها دعوت میکنند که به بنبست رسیده باشند نه اینکه برای کمک به سوریه و حل بحران امنیتی آن دچار بنبست شده باشند بلکه در اداره پرونده به گونهای که برای آنان منفعت داشته باشد دچار بحران گردیده و راه برون رفتی را برای خویش سراغ ندارند. در این مواقع از ما میخواهند که مسئولیتی بپذیریم و سهم منطقهای خود را به عنوان عضوی از سازمان ملل بپردازیم. البته این نکته هم وجود دارد که بنبستهای پدید آمده در مسیر سیاست و هزینههای آمریکا بیارتباط با ما نیست. یکی از اصلیترین عوامل شکست سیاستهای ضد مردمی آمریکا، نوع نگرش و عملکرد ایران است. اینکه آمریکا 33 سال بعد از فرار از لبنان نتوانسته است بار دیگر به لبنان بازگردد به ما مربوط است. اینکه آمریکا ناگزیر به ترک عراق شد به ما مربوط است. اینکه حیاط خلوت عربستان اینک خواب را بر شاهزادگان سعودی حرام کرده به ما مربوط است اما نه اینکه یک رقابتی بین ما و آنان برای ایجاد بحران وجود داشته باشد بلکه از این رو که ملتهای مسلمان به سطحی از بصیرت رسیدهاند که برای رسیدن به آزادی و استقلال راهی جز مقاومت و مقابله با غرب و عوامل منطقهای آن نمیشناسند و در این راه ما کنار ملتها قرار داشته و بقاء ما و پایبندی به سیاستهایمان به آنان پیغام میدهد که میتوان در مقابل غرب و عوامل جنایتکار آن ایستاد و پیروز شد.
«حرف ما در این زمینه - سوریه- مستحکمترین حرفها است؛ ما معتقدیم معنا ندارد، کشورهای دیگر دور هم جمع شوند و راجع به یک نظام حکومتی و رئيس آن حکومت تصمیم بگیرند؛ این بدعتی خطرناک است که هیچ حکومتی در جهان اجرای آن را درباره خود نمیپذیرد» سخنان پریروز رهبر معظم انقلاب اسلامی در جمع وزیر، معاونین و سفرای وزارت خارجه کشورمان، خطوط اساسی مواجهه جمهوری اسلامی ایران با محیط منطقهای را مشخص کرد کما اینکه امام خامنهای- دامت برکاته- به طور مشخص درباره عراق، یمن و بحرین نیز صحبت کردند و ماهیت مداخلات خارجی در این کشورها که ترکیبی از اشغال نظامی، تجاوز نظامی و تلاش برای واژگونسازی مطالبات مردمی است را تشریح کردند.
اظهارات مذکور که پس از برگزاری نشست وین- که سومین نشست در این نوع درباره سوریه به حساب میآید- بیان شد، موضع جمهوری اسلامی را در مورد اینگونه نشستها بیان میکند اما همزمان با این موضعگیری روشن، ایران در سطح وزیر خارجه در نشست وین شرکت کرده و این موضوع نشان میدهد که میان جمعبندی جمهوری اسلامی ایران از این نشستها و رفتار دیپلماتیک ایران تفاوتی وجود دارد اما این تفاوت به معنای تناقض موضع و عمل نیست بلکه به این معناست که جمعبندی ایران از رفتار آمریکا، انگلیس، فرانسه، عربستان، قطر و ترکیه درباره تحولات کشورهایی نظیر سوریه مبتنی بر عدم اعتماد و حتی «انتقاد شدید» است اما همزمان با آن برای تقلیل اقدام ناروای این قدرتها و کمک به مردم سوریه برای عبور از شرایطی که قدرتها دنبال میکنند، در اجلاسهایی که به طور جمعی و با مبنای مسئولیت سازمان ملل در پیدا کردن راه حلی برای بحرانها شکل میگیرد، شرکت میکند. اما در این میان همه میدانند که خطوط اساسی سیاست ایران در ارتباط با تحولات منطقهای را نمیتوان از لابلای خطوط دیپلماتیکی که در «بیانیههای مشترک» منتشر میشود، دریافت بلکه درک ایران از تحولات و نوع رفتار و کنش آن را باید در چارچوب نگرش عمیق و تغییرناپذیر ایران که در گذشته در سخنان امام خمینی(ره) تبلور مییافت و امروزه در کلام امام خامنهای تبلور مییابد جستجو کرد. البته همانطور که پریروز رهبر معظم انقلاب به آن اشاره کردند تاکتیکهای سیاست خارجی وقتی با مبانی راهبردی منطبق باشد، نقش افزاینده پیدا میکند.
همه شرکتکنندگان در نشست سوم سوریه که این بار در وین برگزار شد، قاعدتا نیت پیدا کردن راهحلی برای بحران سوریه نداشتهاند آمریکا، عربستان، فرانسه، انگلیس، ترکیه و بعضی دیگر از این 17 عضو نشست ژنو اگر بخواهند بحران سوریه خاتمه یابد، نباید به ارسال سلاح برای تروریستها ادامه دهند. وقتی وزیر خارجه آمریکا همزمان با نشست وین، از اعزام 5000 نیروی جدید و ارسال تسلیحات جدید به سوریه خبر میدهد- که البته این عدد و رقمها غلو است و توانایی آمریکا در اعزام نیروی نیابتی جدید بسیار کمتر از این است- نمیتوان گفت وزیر خارجه آمریکا برای کمک به استقرار صلح به وین آمده است. البته در این بین تعدادی از کشورهای عضو گروه 17 با هدف کمک به مردم سوریه و پیدا کردن راهحل به پایتخت اتریش رفتهاند.
اما در این میان دو مناقشه درباره اجلاسها و نشستهایی از این دست وجود دارد؛ یک مناقشه به بنیان شکلگیری چنین جلساتی برمیگردد و یک مناقشه به اهداف و عملکرد آنها مربوط میشود. طبعا این دو میتوانند متفاوت بوده و قضاوت ما در این باره را متفاوت نماید. همانطوری که وقتی یک انسان درگیر مشکلات میشود به طور طبیعی و اصولی از همنوعان خود انتظار دارد که به او در حل یا کاهش مشکل کمک نمایند، یک کشور نیز وقتی درگیر بحران میشود از کشورهای دیگر انتظار دارد که به او برای کاهش یا غلبه بر مشکل کمک نمایند و در دنیا معمولا انسانها و کشورها از چنین کمکهایی دریغ نمیورزند. با این وصف، اصل اینکه یک مجتمع جهانی از کشورهای توانمند برای حل مشکل یک کشور تشکیل شود نه تنها اشکالی ندارد بلکه مطلوب هم میباشد و لذا شرکت در چنین مجتمع یا فرایندی قابل قبول میباشد. در این میان کشورها میتوانند علیرغم داشتن اصول متفاوت و نگرشهای ناهمگون بر سر موضوعی که در آن ولو بطور نسبی اصول و نگرش مشترک دارند، توافق کرده و همکاری نمایند. طبعا قرار گرفتن این کشورها کنار یکدیگر نباید به معنای وحدت نظر یا وحدت رویه در اکثر موضوعات تلقی شود.
اما البته در این موضوع لااقل دو نکته اساسی و دو شرط لازم الرعایه وجود دارد. یکی از این نکات و شروط این است که ملت، دولت و کشوری که برای آن یک مجتمع تصمیمگیری تشکیل شده، خود درخواست برگزارشدن چنین مجتمعی داده و به آن راغب باشد کما اینکه همین حرف درباره کمک به فرد نیز صادق است. بنابراین اگر یک گروه بدون رغبت و رضایت آن ملت و دولت به نام کمک به حل مشکل آن ملت و دولت دور هم جمع شده و تصمیمگیری نمایند، این کار منطقا ورود به حریمی است که ورود به آن ممنوع است. این نوع ورود در مورد فرد به سلب اختیار او و در مورد کشور به سلب استقلال آن منجر میشود و همه میدانند که اختیار و استقلال دو گوهر هویتی برای فرد و کشور به حساب میآیند.
یکی دیگر از این دو نکته و شرط وجود «وحدت عمل» در مواجهه با پدیده است. کمک به یک همنوع نمیتواند آمیخته با اموری شود که به نابودی قطعی او منجر میشود. کما اینکه کمک به یک کشور نمیتواند با زیر پا گذاشتن حقوق آن کشور همراه شود. اگر نگاهی به رفتار آمریکا و شرکای آن در وین بیاندازیم میبینیم که رفتار آنان درباره سوریه اگرچه عنوان کمک و دوستی به خود گرفته اما توام با به رسمیت شناختن ملت، کشور، حاکمیت و سرزمینی به نام سوریه نیست پس کاملا پیداست که آنچه به عنوان دارو در وین دست به دست شده در واقع زهر مرگباری است که در جامی بلورین به ملت سوریه پیشنهاد شده است. در خطوط بیانیه 9 مادهای که در پایان نشست وین صادر شده اگرچه به لزوم حفظ استقلال و تمامیت ارضی سوریه اشاره شده اما به وجود دولت قانونی اسد در آن اشاره نشده است. و این موضوع میتواند پایبندی طرف غربی به بندهایی که مثلا ناظر بر «برگزاری انتخاباتی با برترین استانداردهای بینالمللی تحت نظارت سازمان ملل» است را با تردید مواجه کند. با این وصف به فرض آنکه دولت سوریه به خاطر انتخابات ناچار به پذیرش آتشبس با معارضه مسلحی که این بیانیه آن را قانونی میداند- یعنی جیشالحر و...- شود و در نهایت هم بار دیگر از سوی مردم انتخاب شود که محتملترین احتمالات است، با ابهامپراکنی غربیها و متهم شدن دولت به تقلب و... اوضاع به نقطه صفر باز میگردد و در این حالت، که دولت سوریه ضمن پذیرش شورشهای جدید که با هدایت غربیها به سمت «کودتای مخملین» خواهد رفت، به تروریستها در بخشهای مختلف سوریه امکان بازسازی خود را داده است و این در حالی است که آمریکا، عربستان، ترکیه و... به طور آشکار از ادامه حمایت نظامی از تروریستها در سوریه سخن میگویند.
با این وصف موضع جمهوری اسلامی در مورد چنین اجلاسها و نشستهایی تا آنجا که به مسئولیت دولتها در قبال تأمین امنیت ملتها و دولتهای نیازمند مربوط میشود، مثبت است و بر این اساس گرایش کلی جمهوری اسلامی به شرکت میباشد و رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز- در گذشته و حال- در مورد اصل حضور منعی نداشتهاند، هر چند خوشبین هم نبودهاند کمااینکه این عدم خوشبینی در مواردی با صراحت بیان هم شده است. رهبر معظم انقلاب از این رو به دیپلماتهای جمهوری اسلامی که علیرغم بنیان کج و معوج اینگونه نشستها، عنوان «رزمندگان و جنگآوران خطوط مقدم بینالمللی» دادند. دیپلماتهایی که وارد این هماوردی میشوند و به دستاوردهایی هم دست پیدا میکنند، حتما مأجور هستند. اما این فقط یک روی سکه است.
روی دیگر سکه این است که آمریکا، عربستان، ترکیه، فرانسه، انگلیس و... تنها زمانی از ما برای شرکت در اینگونه نشستها دعوت میکنند که به بنبست رسیده باشند نه اینکه برای کمک به سوریه و حل بحران امنیتی آن دچار بنبست شده باشند بلکه در اداره پرونده به گونهای که برای آنان منفعت داشته باشد دچار بحران گردیده و راه برون رفتی را برای خویش سراغ ندارند. در این مواقع از ما میخواهند که مسئولیتی بپذیریم و سهم منطقهای خود را به عنوان عضوی از سازمان ملل بپردازیم. البته این نکته هم وجود دارد که بنبستهای پدید آمده در مسیر سیاست و هزینههای آمریکا بیارتباط با ما نیست. یکی از اصلیترین عوامل شکست سیاستهای ضد مردمی آمریکا، نوع نگرش و عملکرد ایران است. اینکه آمریکا 33 سال بعد از فرار از لبنان نتوانسته است بار دیگر به لبنان بازگردد به ما مربوط است. اینکه آمریکا ناگزیر به ترک عراق شد به ما مربوط است. اینکه حیاط خلوت عربستان اینک خواب را بر شاهزادگان سعودی حرام کرده به ما مربوط است اما نه اینکه یک رقابتی بین ما و آنان برای ایجاد بحران وجود داشته باشد بلکه از این رو که ملتهای مسلمان به سطحی از بصیرت رسیدهاند که برای رسیدن به آزادی و استقلال راهی جز مقاومت و مقابله با غرب و عوامل منطقهای آن نمیشناسند و در این راه ما کنار ملتها قرار داشته و بقاء ما و پایبندی به سیاستهایمان به آنان پیغام میدهد که میتوان در مقابل غرب و عوامل جنایتکار آن ایستاد و پیروز شد.