پیش بهار ادامه داد: خستگی وقوف در عرفات و مشعر از یک طرف و گرما و تشنگی از طرف دیگر، حاجیان را تحت تاثیر قرار داد و ناگهان جمعیت از حرکت ایستاد و از پشت سر، سیل جمعیت در حال افزایش بود.حاجیان از فرط خستگی روی زمین می نشستند، اما نشستن همان و برنخاستن دوباره همان. من هم بی رمق شدم و درحال افتادن بودم و اگر دکتر توکلی (یکی از دوستان سفر) مرا بیرون نمی کشید و به داخل چادری نمی انداخت، شاید من هم تمام کرده بودم.
وی اظهار داشت: بعد از مدتی حالم که اندکی بهتر شد، به خیابان 204 برگشتم و با فجیع ترین صحنه زندگی ام مواجه شدم. جنازه حاجیان روی هم انباشته شده بود و هرکس دنبال گمشده ای می گشت. از همه بدتر، رفتار نیروهای سعودی بود که نه تنها کمک نمی کردند، بلکه مانع کمک رسانی دیگران هم بودند. می خواستم خبررسانی کنم، اما همکارانم را گم کرده بودم. لحظات سختی بود. بعد از چند ساعت دو تصویربردار گروه (صمدی و قلیچ خانی) را مصدوم پیدا کردند، اما خبری از آقایان حسینی و میرزاده نبود. با آن حال بد، خبررسانی هم می کردم و بدتر این که هر دفعه به واسطه اخبار جدید، عمق فاجعه بیشتر نمودار می شد.
پیش بهار گفت: در این میان، رسانه های سعودی سیاست سکوت در پیش گرفته بودند و اندک خبری هم که ارائه می کردند، طوری تنظیم می شد که گویا یک اتفاق عادی و ساده و معمولی است و فاجعه ای رخ نداده است و با این حال، حکام سعودی بسیار نگران حال حاجیان هستند.
وی تاکید کرد: به هر حال، زمان ماموریت تمام شد و پیش از بازگشت، به یاد دوستان و همکارانی بودیم که با هم یک سفر را آغاز کردیم و حال بدون آنها باید سوار هواپیما می شدیم و برمی گشتیم که غمی بزرگ و لحظه ای فراموش نشدنی بود.