آنها فکر میکردند که سیستم امنیتی- نظارتی آنها، قابلیت و پتانسیل تهدیدسازی در محیطهای غربی را از تروریسم تکفیری گرفته و همه چیز تحت کنترل است. لذا با آسودگی از ضرورت حمایت همه جانبه از این تروریستها در سوریه دم زدند و در 5 سال گذشته هم، توان خود را در کنار کشورهای مرتجع و ماجراجو، به کار گرفتند. این یک تحول خطرناک در مناسبات بینالملل باید تلقی شود که غرب به جای پذیرش اولویت مبارزه واقعی با تروریسم، نگاه ابزاری به کارکردهای این پدیده ضد بشری اعمال کرده و از طریق پافشاری بر کنار گذاشتن مقامات کشورهای مستقل، صرفا به منافع نامشروع و غیرمنطقی فکر کند.
حوادث خونین در پاریس، در ادامه چندین سال جنایت در کشورهای خاورمیانه قابل تفسیر است و برای معناسنجی از این حادثه خونین، باید به رخدادهای همزمان در حدیده یمن، ضایحه بیروت و مناطق مسکونی در بغداد توجه کرد.
پیوند کشورهای غربی و ارتجاع عرب منطقه آنچنان با تروریستها مستحکم است که حتی حاضر نیستند در دستهبندی و شناسایی تروریستی در سوریه، گامی بردارند و مسئولیت قانونی و اخلاقی و انسانی خود برای مبارزه با این تروریستها را به اجرا بگذارند. غربیها با وقاحت اعلام میکنند، مبارزه با این تروریستها در شرایط فعلی به نفع نظام سیاسی سوریه است و لذا از اولویت آنها خارج است و حتی باید همه گونه حمایت از آنها به عمل آید تا راهبرد مشترک ایران، روسیه و سوریه و مقاومت در مبارزه واقعی بر علیه تروریستها، به نتیجه نرسد و راهبرد مداخله و براندازی از خارج به عنوان یک بدعت جدید در روابط بینالملل محقق شود. دیروز هم که در وین، نشست جدید و سوم در حال انجام بود، به جای پذیرش مسئولیت در مبارزه با تروریسم و داعش، شیپور را از سرگشادساز مینوازند و با خشکسری بر مواضع غیرقانونی و قیومتمآبانه سخن میگویند. آنچه روشن است اینکه رویکرد غرب، شانسی برای موفقیت در وین ندارد، چراکه از یکسو کشورهای قدرتمندی مانند ایران، روسیه و چین و بسیاری از کشورهای جهان، به راهبرد مبارزه با تروریسم اصرار داشته و از سوی دیگر معادله و برگ میدان نیز در اختیار آنهاست.
اینکه پیام و معنای اقدام تروریستی در پاریس و موارد مشابه در لبنان و یمن و عراق و حادثه مشکوک در شرم الشیخ مصر (که هواپیمای مسافربری روسیه را هدف قرار دادند) چیست، از دو منظر، قابل بررسی است. ابتدا از منظر گروههای تروریستی و به ویژه داعش باید موضوع را بررسی کنیم، که این روزها هم در عراق و هم در سوریه با شرایط دشوار و مهلک روبروست و رجزخوانی کشورهای حامی هم ثمری نداشته است. اینها خود را طلبکار میدانند، بدین سبب که در حال پیشبرد اهداف غربی در منطقه هستند. البته نباید این مسئله را نادیده گرفت که در درون طیف گروههای تروریستی، جریانهای ضد غرب هم حضور دارند که از کنترل و مدیریت کشورهای غربی خارج هستند. نمونه عینی آن در چند هفته گذشته در مورد گروه احرار الشام اتفاق افتاد که قطر تلاش کرد رهبری این گروه را برای خارج شدن از بیعت القاعده قانع نماید که رهبری سیاسی احرار الشام آن را پذیرفتند تا تحت عنوان گروههای معتدل با حمایت رسمی و علنی و بیشتر آمریکا و شرکای آن همراه شوند. رهبران نظامی این گروه این در خواست را نپذیرفته و بیانیه تجدید بیعت با النصره و عدم تمایل برای جنگ با داعش صادر کردند! اقدامات تروریستی در چند هفته اخیر، دو پیام تروریستی دارد. از یک طرف قصد دارد نشان دهد که پتانسیل و قدرت کافی برای باقی ماندن در صحنه تحولات را دارد و از سوی دیگر به حامیان مرتجع منطقهای و یا غربی با این انتقام، بگوید که، حمایت بیشتر از آنها در سوریه و عراق، امری حیاتی است!
از منظر دیگر باید دید بازیگرانی مثل آمریکا، ترکیه و عربستان، چه نسبتی با رخداد تروریستی پاریس دارند؟ آمریکاییها که چند گزینه کماثر برای موازنهسازی در قبال همکاری روسیه- ایران در سوریه فعال کردهاند، به شدت خود را نیازمند یک نیروی زمینی در کشورهای عربی و غربی برای حضور در سوریه و احتمالا عراق میدانند که وزیر دفاع آمریکا چند روز قبل با سرزنش کشورهای عربی عضو شورای همکاری خلیجفارس آن را علنا عنوان کرد. آمریکا از اینکه با شرکای غیرفعال در معادله سوریه همراه است، بسیار ناراحت است و از هر ابزاری برای تحریک آنها استفاده میکند. لذا حتما اگر بپذیریم که حادثه پاریس مستقیما توسط آمریکاییها مدیریت نشده، باید تاکید کنیم که سیستم جاسوسی و اطلاعاتی آنها، از این رخداد غافل و بیاطلاع نبوده است. ترکها در مدت 1.5 سال گذشته، همواره در کنار عربستان، به دنبال کشاندن مستقیم کشورهای غربی و منطقهای به جنگ در سوریه بودهاند ولی هیچ گاه این کشورها و حتی ناتو، تمایلی برای ورود مستقیم از خود نشان ندادهاند. ترکها به ایجاد منطقه امن و یا منطقه پرواز ممنوع هم قانع شدهاند و بارها با هیجانسازی در حوادث مرزی دست به دامن ناتو شدهاند که بینتیجه بوده است. حتی اگر نقشی برای ترکیه و عربستان در حوادث پاریس قائل نباشیم، آنها در کنار آمریکا بزرگترین برنده حوادث پاریس هستند و از آن سود میبرند. ترکیه که از مدتی قبل دست به کار شده، از طریق تحریک حرکت آوارگان سوری به سمت اروپا، تمامی اتحادیه اروپا را با بحران فروپاشی (بنا به گفته برخی رهبران اروپایی) روبرو کرده است تا امتیازات لازم و یا زمینه کافی برای تحمیل دیدگاههای خود را به اروپاییها به دست آورد. دستگاه اطلاعاتی ترکیه که هماهنگکننده اصلی تروریستهای داعش و بقیه تروریستهای تکفیری است که از دیگر نقاط جهان از طریق کشورشان به سوریه سرازیر شدهاند، به خوبی این امکان را دارا است که به جز پاریس و فرانسه، در دیگر کشورهای اروپایی هم همین تصویر خونین را ایجاد کند تا آنها برای حمایت جدیتر از تروریستها، رمقی از خودشان نشان دهند.
قطعا نیاز وزیر دفاع آمریکا- اشتون کارتر- به اعزام نیروی زمین از کشورهای عربی به خاک سوریه و عراق، غیرقابل تحقق است و آنها فقط نقش تامینکننده مالی را دارند ولی آمریکا، مایل است که این فشار از طریق ارعاب در دیگر کشورها، به یک پتانسیل نظامی جدید در روی زمین، تبدیل شود و بتواند تا حدودی در برابر راهبرد سوریه- ایران، توازن ایجاد نماید. اگر از تشدید فضای اسلامهراسی و معادل قرار دادن مسلمانان با تروریسم بگذریم که در کشورهای اروپایی موج میزند، در نشست وین، آمریکا و غرب و شرکای حامی تروریسم، این بار به عنوان قربانی ظهور پیدا میکنند تا با پشتوانه روانی از حوادث پاریس، نتایج بهتری کسب کنند.
البته آنها نمیتوانند، همچون گذشته برخواسته غیرقانونی در مورد مداخلهگری و حذف بشاراسد اصرار نمایند ولی این امکان وجود دارد که در یک شبیهسازی تکراری و مضحک از حوادث 11 سپتامبر، موج جدید غربی برای لشکرکشی به منطقه را پایهریزی کنند.