گروه جهاد و مقاومت مشرق: بعثی ها از شجاعت ودلاوری رزمندگان متحیر مانده بودند. شنیدم فرمانده، افراد خودش را جمع کرده و گفته بود: ای کاش ملت عراق، این چنین به سیدی رئیس وفادار باشند که نیستند.
این را یکی ازسربازان عراقی که در میان جمع آنها بوده، برایمان تعریف کرد. آن سرباز شیعه بود و همیشه به ما می گفت: من به عنوان یک فرد شیعه مذهب، به شما افتخار می کنم و به خود می بالم که شیعه هستم و با تمام وجود امام خمینی را دوست دارم. آرزو دارم ایشان را از نزدیک زیارت کنم. اما افسوس نمی توانم به ایران بروم وامام خمینی را زیارت کنم. شما را به خداوند قسم می دهم، اگر به ایران برگشتید، امام را عوض من زیارت کنید و بفرمایید در عراق، یک طرفدار سرسخت به نام جاسم اهل کاظمین دارید.
این سرباز دارای مدارک عالیه بود. او به ما پیشنهاد می داد که بیشتر قرآن بخوانید. زبان های خارجی یاد بگیرید و از این موفقیت استفاده کنید. گفتم: با چی، مداد و کاغذ نداریم.
گفت: من برای شما مداد تهیه می کنم، اما به کسی نگویید. اگر فرمانده اردوگاه متوجه شود، مرا به جبهه می فرستد. گفتم: خیالت راحت باشد.
او هم لطف کرد و چند عدد مداد آورد و به من تحویل داد که بسیار استفاده کردم. بعد از آن شروع به خواندن قرآن و زبان های خارجی کردم. حتی چندبار قرآن را به زبان انگلیسی ختم کرد. خوشبختانه قرآن به زبان انگلیسی در اختیار ما بود. هیئت صلیب سرخ آن را برایمان آورده بود.
راوی: آزاده حیدر فتاحی /سایت جامع آزادگان
کد خبر 497385
تاریخ انتشار: ۲۷ آبان ۱۳۹۴ - ۱۰:۴۳
- ۰ نظر
- چاپ
این سرباز دارای مدارک عالیه بود. او به ما پیشنهاد می داد که بیشتر قرآن بخوانید. زبان های خارجی یاد بگیرید و از این موفقیت استفاده کنید. گفتم: با چی، مداد و کاغذ نداریم.