گروه بینالملل مشرق - 29 نوامبر سالروز تصویب تجزیه فلسطین در سازمان ملل متحد است. روزنامه الاخبار لبنان در مقالهای به بررسی راهکار رژیم صهیونیستی از زمان اعلام موجودیت ننگین خود تاکنون برای جلب توجه افکار عمومی در پی اشغالگری اراضی فلسطین پرداخته و به تشریح پنج دروغ بزرگی پرداخت که جنبش صهیونیسم در راستای جلب توجه افکار عمومی از آن بهره می برند.
اول: سرکوب یهودیان در جهان عرب
ابزار تبلیغاتی رژیم صهیونیستی همواره به دنبال ترویج این دروغ برآمده که یهودیان در دولتهای عربی قبل از اعلام موجودیت رژیم صهیونیستی در سال 1948 اذیت و آزار میشوند. واقعیت این است که یهودیان هرگز از قدیمی ترین دوره ها تا قرن بیستم در دولتهای عربی مورد بدرفتاری قرار نداشتند، بلکه اذیت و آزار آنها در اروپا مطرح بود. این اتفاقات نیز تنها منحصر به جنبش نازیسم در قرن بیستم نیست، بلکه از زمانی دنبال می شود که پاپ واتیکان در سال 1555 دستور ضرورت انزوای آن ها را صادر کرد.
در جهان عرب یهودیان در اوج شکوفایی بوده و مراکز مهمی را از زمان دولت عباسی در اختیار داشتند. هنگامی که اروپا درهای خود را به روی یهودیان در سال 1492 بست، یهودیان اندلس به سمت کشورهای عربی گرویدند. هنگامی که ارتش ناپلئون در سال 1798 به فلسطین حمله کرد، احمد پاشا الجزار در برابر او مقاومت کرد، و دو یهودی فلسطینی به نام های شاوول فرحی و فرزندش حاییم به او در مسیر مقاومت کمک کردند.
در سال 1843 کنسولگری های انگلیس در مورد یهودیان دمشق می نویسد که آن ها جزو ثروتمندان هستند و خانه ای آن ها مانند قصر است. مهم ترین بازرگانان دمشق در آن زمان خانواده نسیم با نام های مراد و فرحی و رافائل نسیم بودند که در آمد هر کدام از آن ها یک میلیون و پانصد هزار لیره عثمانی در سال است. کنسولگری های اروپا در دمشق از اینکه اوضاع تاجران یهودی در دمشق از سطح مالی پادشاه انگلستان بهتر است، تعجب می کردند.
با این وجود عامل موفقیت جنبش صهیونیسم در شستشوی مغزی دنیای غرب است، چرا که ملت های اروپایی و آمریکای شمالی عادت داشتند که از آزار و اذیت یهودیان در اروپا بشنوند و فیلم هایی را در این رابطه دیده و کتاب هایی را در مورد آن خوانده بودند. آن ها به این ترتیب این آمادگی را دارند که بلافاصله موضوع آزار و اذیت یهودیان در کشورهای عربی را بپذیرند و قبول کنند که عرب ها آن ها را به دریا می انداختند.
دوم: دروغ سرزمین موعود
موسسات تبلیغاتی رژیم صهیونیستی از مدت ها پیش ایده بازگشت یهودیان به فلسطین به عنوان سرزمین موعود را ترویج کرده و مدعی هستند که این موضوع در کتب عهد قدیم نوشته شده است. آن ها در این دروغ پردازی نیز بویژه در کشورهایی با اکثریت پروتستانتیسم نظیر آمریکا و انگلیس موفق بودند، چرا که کتاب مقدس اهمیت بالایی در عبادات آن ها دارد.
به این ترتیب حمایت از اسرائیل اساساً از اعتقادات دینی مردم مغرب زمین سرچشمه میگیرد. ادعاهای مربوط به سرزمین موعود در کتابها و نوشتههای صهیونیستی از قرن 19 مطرح شده است، اما این مسائل مبتنی بر خیال پردازیها و اطلاعات غلط و شناخت جزئی مؤلفان این کتابها نسبت به تورات بوده است. اشاره به بازگشت در کتاب مقدس آمده، اما در مرحله بردگی برای بابلی ها نوشته شده است، یعنی زمانی که طیطس حاکم روم در فلسطین در سال 70 قبل از میلاد مسیح یهودیان را به عراق تبعید کرد. در این دوره یهودیان فلسطین تنها 15 درصد از یهودیان جهان را شامل می شدند که در غرب آسیا و اروپا و شمال آفریقا زندگی می کردند.
به این ترتیب موضوع بازگشت هیچ ارتباطی به فلسطین کنونی یا یهودیان اروپا در قرن بیستم ندارد ، چرا که اصلاً آباء و اجداد آن ها هرگز در فلسطین حضور نداشتند. اساس ادعاهای صهیونیسم در این رابطه مطالب منتشرشده در روزنامه یهودیان آلمانی با عنوان "دیر اورینت" است. این روزنامه در مقاله ای تخیلی نقشه ای از مشرق عربی را ترسیم کرده و بخش عمدهای از آن از رود فرات تا نیل شامل کشورهای لبنان و فلسطین و بخش های وسیعی از سوریه و کرانه رود نیل در مصر را جزو سرزمین موعود نامیده است. این نقشه 56 سال قبل از انتشار این روزنامه در کنفرانس جنبش صهیونیسم در شهر بازل سوئیس در سال 1897 ترسیم شده بود.
اما واقعیت تاریخی ارائه شده از سوی کارشناسان و باستانشناسان غربی این است که یهودیان فلسطین و شرق اردن در 2500 سال پیش 12 قبیله بودند که مناطق کوهستانی کرانه باختری و منطقه الجلیل در مدت مشخصی زندگی کرده اند. 10 مورد از این قبایل مدتی بعد منقرض شدند و نسب آنها از بین رفت و تنها دو قبیله در بخش کوچکی از کرانه باختری باقی ماند. اهالی این قبیله ها در بین همان افرادی بودند که طیطس حاکم روم آن ها را به بابل تبعید کرد و بعدها فارس ها به آن ها اجازه بازگشت دادند. این در حالی است که یهودیان ساکن سرزمینهای اشغالی در قرن بیستم آمیختهای مردمشناختی از اروپاییها و آسیاییها و آفریقاییها و نژادهای دیگر هستند و هرگز نوادگان قبیله یهودا مستقر در این منطقه نیستند.
سوم: دروغ جنبش مسالمتآمیز
پروپاگاندای صهیونیسم جهانی همچنین به دنبال ترویج این دروغ برآمدهاند که ملت یهود تنها به سرزمین تاریخی خود یعنی فلسطین بازگشته است. این در حالی است که سازمانهای صهیونیستی که این دروغ را ترویج کردند، رویکردهایی استعماری در اروپا بودند که در سالهای 1897 تا 1900 در اوج استعمار اروپا در جهان ایجاد شدند. یهودیان اروپایی، سفیدپوستان را به سمت اشغالگری فلسطین گرایش دادند، همان گونه که انگلیسیها جنوب آفریقا و استرالیا و نیوزلند و مناطق دیگر جهان را به ضرر ساکنان اصلی خود اشغال کرده بودند.
تنها تفاوت در اینجا بود که رژیم صهیونیستی بدترین مورد از میان تمامی فعالیتهای استعماری و اشغالگری در دنیا به شمار میرفت. اروپاییها (شامل فرانسه ، انگلیس، ایتالیا، بلژیک، هلند، اسپانیا و پرتغال) ملتهای آفریقایی و آسیایی و آمریکایی را سرکوب کرده و سرزمینهای آنها را اشغال کردند، اما مدتی بعد آنها را رها کرده و استعمار آنها به پایان رسید. اما جنبش صهیونیسم پس از سرکوب ملت فلسطین همواره به دنبال اخراج آنها از سرزمین مادری و غارت املاک و داراییهای آنها هستند. به این ترتیب در طول 200 سال گذشته از استعمار اروپایی در آفریقا و آسیا و آمریکای لاتین هیچ نمونهای مشابه اقدامات سازمان جهانی صهیونیسم در فلسطین مشاهده نمیشود.
چهارم: دروغ نمایندگی صهیونیسم از یهودیان دنیا
در سال 1917 تعداد عناصر وابسته به جنبش صهیونیسم جهانی از 250 هزار نفر فراتر نمی رفت. این میزان به نسبت یهودیان دنیا در آن زمان ( 12 میلیون نفر) بسیار کم بود، چرا که آنها از مناطق اقامت خود چه در اروپا یا در مناطق دیگر راضی بودند و فکر ترک وطن خود و رفتن به فلسطین به ذهن آنها هم خطور نمیکرد. در ژوئن 1918 حاییم وایزمن رهبر جنبش صهیونیسم با امیر فیصل بن شریف حسین در لندن دیدار کرد و به وی وعده داد که سرمایهگذاریهای یهودیان در فلسطین برای عربها بسیار مفید خواهد بود و یهودیان در مسائل مربوط به عربها از آنها حمایت خواهند کرد.
وایزمن در همان روز سخنرانی را در لندن در برابر مردم انگلیس انجام داد و گفت: ما میخواهیم فلسطین را یهودی کنیم، همان گونه که انگلیس متعلق به مردم این کشور است. وی در ادامه این تحولات هموراه این عبارت را در مناطق مختلف زمزمه میکرد که یهودیان حق مشروع در دستیابی به تمامی اراضی فلسطین دارند. این تکرار تا جایی بود که سخنان وی افکار عمومی مردم انگلیس و اروپا جای گرفت و همه بدون تفکر در مورد مضمون آن، این سخنان را می پذیرفت.
پنجم: دروغ آزار نرساندن به ملت فلسطین
جنبش صهیونیسم و حامیان آن در اروپا وجود ملت اصیل فلسطینی در اراضی این کشور را منکر میشوند ، فشارهای لابی صهیونیستی در انگلیس تا جایی است که بعد از جنگ جهانی اول وقتی مجمعی از کشورهای جهان به انگلیس اجازه نمایندگی در فلسطین را دادند، در اظهارات آن ها عبارت یهود و صهیونیسم 12 بار در سخن آن ها تکرار شده بود، اما هیچ اشارهای در این اظهارات به ملت فلسطین نبود که در سال 1920 بیش از 93 درصد از ساکنان این کشور را به خود اختصاص داده بودند.
در سال 1917 وقتی یک طرح صهیونیستی برای اشغال فلسطین و اخراج ملت آن کاملاً مشخص شد، دولتهای اروپایی وانمود به بیاطلاعی از این طرح میکردند. آنها اظهار میکردند که ماهیت اقداماتی که در حمایت از صهیونیسم انجام دهند از جمله معاهده شوم بالفور را نمی دانند. معاهدهای که مشرق عربی را به صد سال جنگ و مصیبت و ویرانی کشاند و با خون فلسطینی ها بهشت موعود یهودیان را در فلسطین اشغالی رقم زد.
در روز 29 نوامبر سال 1947 مجمع عمومی سازمان ملل متحد پروژه تقسیم فلسطین را به تصویب رساند. این در حالی بود که دولتهای مستقل آسیایی و آفریقایی با این طرح مخالف بودند. به این ترتیب رژیم صهیونیستی خود را با زور سرنیزه به دهها دولت مجاور و ملت اصیل فلسطین تحمیل کرد. ملت متحدی که تنها بعد از یک نسل خود را در خارج سرزمینهای فلسطین و گوشه و کنار دنیا آواره دید.
اول: سرکوب یهودیان در جهان عرب
ابزار تبلیغاتی رژیم صهیونیستی همواره به دنبال ترویج این دروغ برآمده که یهودیان در دولتهای عربی قبل از اعلام موجودیت رژیم صهیونیستی در سال 1948 اذیت و آزار میشوند. واقعیت این است که یهودیان هرگز از قدیمی ترین دوره ها تا قرن بیستم در دولتهای عربی مورد بدرفتاری قرار نداشتند، بلکه اذیت و آزار آنها در اروپا مطرح بود. این اتفاقات نیز تنها منحصر به جنبش نازیسم در قرن بیستم نیست، بلکه از زمانی دنبال می شود که پاپ واتیکان در سال 1555 دستور ضرورت انزوای آن ها را صادر کرد.
در جهان عرب یهودیان در اوج شکوفایی بوده و مراکز مهمی را از زمان دولت عباسی در اختیار داشتند. هنگامی که اروپا درهای خود را به روی یهودیان در سال 1492 بست، یهودیان اندلس به سمت کشورهای عربی گرویدند. هنگامی که ارتش ناپلئون در سال 1798 به فلسطین حمله کرد، احمد پاشا الجزار در برابر او مقاومت کرد، و دو یهودی فلسطینی به نام های شاوول فرحی و فرزندش حاییم به او در مسیر مقاومت کمک کردند.
در سال 1843 کنسولگری های انگلیس در مورد یهودیان دمشق می نویسد که آن ها جزو ثروتمندان هستند و خانه ای آن ها مانند قصر است. مهم ترین بازرگانان دمشق در آن زمان خانواده نسیم با نام های مراد و فرحی و رافائل نسیم بودند که در آمد هر کدام از آن ها یک میلیون و پانصد هزار لیره عثمانی در سال است. کنسولگری های اروپا در دمشق از اینکه اوضاع تاجران یهودی در دمشق از سطح مالی پادشاه انگلستان بهتر است، تعجب می کردند.
با این وجود عامل موفقیت جنبش صهیونیسم در شستشوی مغزی دنیای غرب است، چرا که ملت های اروپایی و آمریکای شمالی عادت داشتند که از آزار و اذیت یهودیان در اروپا بشنوند و فیلم هایی را در این رابطه دیده و کتاب هایی را در مورد آن خوانده بودند. آن ها به این ترتیب این آمادگی را دارند که بلافاصله موضوع آزار و اذیت یهودیان در کشورهای عربی را بپذیرند و قبول کنند که عرب ها آن ها را به دریا می انداختند.
موسسات تبلیغاتی رژیم صهیونیستی از مدت ها پیش ایده بازگشت یهودیان به فلسطین به عنوان سرزمین موعود را ترویج کرده و مدعی هستند که این موضوع در کتب عهد قدیم نوشته شده است. آن ها در این دروغ پردازی نیز بویژه در کشورهایی با اکثریت پروتستانتیسم نظیر آمریکا و انگلیس موفق بودند، چرا که کتاب مقدس اهمیت بالایی در عبادات آن ها دارد.
به این ترتیب حمایت از اسرائیل اساساً از اعتقادات دینی مردم مغرب زمین سرچشمه میگیرد. ادعاهای مربوط به سرزمین موعود در کتابها و نوشتههای صهیونیستی از قرن 19 مطرح شده است، اما این مسائل مبتنی بر خیال پردازیها و اطلاعات غلط و شناخت جزئی مؤلفان این کتابها نسبت به تورات بوده است. اشاره به بازگشت در کتاب مقدس آمده، اما در مرحله بردگی برای بابلی ها نوشته شده است، یعنی زمانی که طیطس حاکم روم در فلسطین در سال 70 قبل از میلاد مسیح یهودیان را به عراق تبعید کرد. در این دوره یهودیان فلسطین تنها 15 درصد از یهودیان جهان را شامل می شدند که در غرب آسیا و اروپا و شمال آفریقا زندگی می کردند.
به این ترتیب موضوع بازگشت هیچ ارتباطی به فلسطین کنونی یا یهودیان اروپا در قرن بیستم ندارد ، چرا که اصلاً آباء و اجداد آن ها هرگز در فلسطین حضور نداشتند. اساس ادعاهای صهیونیسم در این رابطه مطالب منتشرشده در روزنامه یهودیان آلمانی با عنوان "دیر اورینت" است. این روزنامه در مقاله ای تخیلی نقشه ای از مشرق عربی را ترسیم کرده و بخش عمدهای از آن از رود فرات تا نیل شامل کشورهای لبنان و فلسطین و بخش های وسیعی از سوریه و کرانه رود نیل در مصر را جزو سرزمین موعود نامیده است. این نقشه 56 سال قبل از انتشار این روزنامه در کنفرانس جنبش صهیونیسم در شهر بازل سوئیس در سال 1897 ترسیم شده بود.
اما واقعیت تاریخی ارائه شده از سوی کارشناسان و باستانشناسان غربی این است که یهودیان فلسطین و شرق اردن در 2500 سال پیش 12 قبیله بودند که مناطق کوهستانی کرانه باختری و منطقه الجلیل در مدت مشخصی زندگی کرده اند. 10 مورد از این قبایل مدتی بعد منقرض شدند و نسب آنها از بین رفت و تنها دو قبیله در بخش کوچکی از کرانه باختری باقی ماند. اهالی این قبیله ها در بین همان افرادی بودند که طیطس حاکم روم آن ها را به بابل تبعید کرد و بعدها فارس ها به آن ها اجازه بازگشت دادند. این در حالی است که یهودیان ساکن سرزمینهای اشغالی در قرن بیستم آمیختهای مردمشناختی از اروپاییها و آسیاییها و آفریقاییها و نژادهای دیگر هستند و هرگز نوادگان قبیله یهودا مستقر در این منطقه نیستند.
پروپاگاندای صهیونیسم جهانی همچنین به دنبال ترویج این دروغ برآمدهاند که ملت یهود تنها به سرزمین تاریخی خود یعنی فلسطین بازگشته است. این در حالی است که سازمانهای صهیونیستی که این دروغ را ترویج کردند، رویکردهایی استعماری در اروپا بودند که در سالهای 1897 تا 1900 در اوج استعمار اروپا در جهان ایجاد شدند. یهودیان اروپایی، سفیدپوستان را به سمت اشغالگری فلسطین گرایش دادند، همان گونه که انگلیسیها جنوب آفریقا و استرالیا و نیوزلند و مناطق دیگر جهان را به ضرر ساکنان اصلی خود اشغال کرده بودند.
تنها تفاوت در اینجا بود که رژیم صهیونیستی بدترین مورد از میان تمامی فعالیتهای استعماری و اشغالگری در دنیا به شمار میرفت. اروپاییها (شامل فرانسه ، انگلیس، ایتالیا، بلژیک، هلند، اسپانیا و پرتغال) ملتهای آفریقایی و آسیایی و آمریکایی را سرکوب کرده و سرزمینهای آنها را اشغال کردند، اما مدتی بعد آنها را رها کرده و استعمار آنها به پایان رسید. اما جنبش صهیونیسم پس از سرکوب ملت فلسطین همواره به دنبال اخراج آنها از سرزمین مادری و غارت املاک و داراییهای آنها هستند. به این ترتیب در طول 200 سال گذشته از استعمار اروپایی در آفریقا و آسیا و آمریکای لاتین هیچ نمونهای مشابه اقدامات سازمان جهانی صهیونیسم در فلسطین مشاهده نمیشود.
در سال 1917 تعداد عناصر وابسته به جنبش صهیونیسم جهانی از 250 هزار نفر فراتر نمی رفت. این میزان به نسبت یهودیان دنیا در آن زمان ( 12 میلیون نفر) بسیار کم بود، چرا که آنها از مناطق اقامت خود چه در اروپا یا در مناطق دیگر راضی بودند و فکر ترک وطن خود و رفتن به فلسطین به ذهن آنها هم خطور نمیکرد. در ژوئن 1918 حاییم وایزمن رهبر جنبش صهیونیسم با امیر فیصل بن شریف حسین در لندن دیدار کرد و به وی وعده داد که سرمایهگذاریهای یهودیان در فلسطین برای عربها بسیار مفید خواهد بود و یهودیان در مسائل مربوط به عربها از آنها حمایت خواهند کرد.
وایزمن در همان روز سخنرانی را در لندن در برابر مردم انگلیس انجام داد و گفت: ما میخواهیم فلسطین را یهودی کنیم، همان گونه که انگلیس متعلق به مردم این کشور است. وی در ادامه این تحولات هموراه این عبارت را در مناطق مختلف زمزمه میکرد که یهودیان حق مشروع در دستیابی به تمامی اراضی فلسطین دارند. این تکرار تا جایی بود که سخنان وی افکار عمومی مردم انگلیس و اروپا جای گرفت و همه بدون تفکر در مورد مضمون آن، این سخنان را می پذیرفت.
جنبش صهیونیسم و حامیان آن در اروپا وجود ملت اصیل فلسطینی در اراضی این کشور را منکر میشوند ، فشارهای لابی صهیونیستی در انگلیس تا جایی است که بعد از جنگ جهانی اول وقتی مجمعی از کشورهای جهان به انگلیس اجازه نمایندگی در فلسطین را دادند، در اظهارات آن ها عبارت یهود و صهیونیسم 12 بار در سخن آن ها تکرار شده بود، اما هیچ اشارهای در این اظهارات به ملت فلسطین نبود که در سال 1920 بیش از 93 درصد از ساکنان این کشور را به خود اختصاص داده بودند.
در سال 1917 وقتی یک طرح صهیونیستی برای اشغال فلسطین و اخراج ملت آن کاملاً مشخص شد، دولتهای اروپایی وانمود به بیاطلاعی از این طرح میکردند. آنها اظهار میکردند که ماهیت اقداماتی که در حمایت از صهیونیسم انجام دهند از جمله معاهده شوم بالفور را نمی دانند. معاهدهای که مشرق عربی را به صد سال جنگ و مصیبت و ویرانی کشاند و با خون فلسطینی ها بهشت موعود یهودیان را در فلسطین اشغالی رقم زد.
در روز 29 نوامبر سال 1947 مجمع عمومی سازمان ملل متحد پروژه تقسیم فلسطین را به تصویب رساند. این در حالی بود که دولتهای مستقل آسیایی و آفریقایی با این طرح مخالف بودند. به این ترتیب رژیم صهیونیستی خود را با زور سرنیزه به دهها دولت مجاور و ملت اصیل فلسطین تحمیل کرد. ملت متحدی که تنها بعد از یک نسل خود را در خارج سرزمینهای فلسطین و گوشه و کنار دنیا آواره دید.