صبح زود اولین روز زمستان سال 1394 است. هنوز اذان صبح طنینانداز نشده که از خانه میزنم بیرون. سر راه سیدیاسر را سوار میکنم. سیدیاسر راوی سیره شهداست و امام جماعت مسجد امام سجاد علیهالسلام ورامین. نماز جماعت صبح را میرویم مسجد. طبق قرار رضا عبدالهیصابر هم میآید. رضا هم مدیر دبستان است هم مؤلف خاطرات شهدا.
بین راه ورامین به تهران میرسیم به شهرک میرزایی. به رضا که رانندگی میکند، میگویم برو به فرعی میخواهم از مؤسسه برگههای تقدیرنامه و استامپ را برای انگشت نگاری بردارم.
از وقتی مدیرکل ارشاد تهران تشخیص داد فعالیت رسول آفتاب در ساختمان متعلق به وزارت ارشاد مضر به حال اسلام آنهاست، ما را از ساختمان بیرون کرد. ما هم طبق اسلامی که از امام فراگرفته بودیم، پارکینگ یکی از خانهها را در کوچهای بنبست اجاره کرده و بر حجم و دامنه فعالیتمان افزودیم. به گونهای که اکنون یک جشنواره بینالمللی را از داخل همین پارکینگ مدیریت میکنیم.
اینها را نمیگویم که دولت تدبیر و امید خجالت بکشد، چون مردم به اندازه کافی به خاطر عدم تحقق صدها وعده خجالت زدهاش کردهاند. فقط ناامیدانه کمی انتظار تدبیر دارم؛ که اگر ساختمان خالی وزارت فرهنگ را به موسسه فرهنگی نمیدهند، لااقل به پلیس هم ندهند. جولانگاه معتادان هم نکنند. این برایشان بهتر است اگر بدانند!
در شهرری با مهدی خدادادی و محمدحسن ابوحمزه قرار داریم. هر دو داستان نویس هستند. ابوحمزه دبیر بخش بینالملل جشنواره است و تا حالا بیش از 1000 نفر از داستاننویسان و هنرمندان کشورهای مختلف را جذب جشنواره کرده است.
یک شیرپاک خوردهای یک ون در اختیارمان گذاشته تا از صبح تا غروب، اتفاق ادبی مهمی را رقم بزنیم.
یکی از شیرینترین بخشهای جشنواره مردمی رسول آفتاب آمادهسازی لوح تقدیر برگزیدگان با سنت خاصی است که اعتبار و ارزش الواح را مادامالعمر میکند.
سنت همه جشنوارهها، اعتبار بخشی تقدیرنامهها با امضای رییس جمهور و وزیر و دیگر مسؤولین کشوری و لشکری است.
بنده یک تقدیرنامه دارم با امضای رییس وقت بنیاد شهید آقای مهدی کروبی. بعد از فتنهگری این شیخ فتنه تقدیرنامهام تبدیل شده به تحقیرنامه.
انصافا خجالت میکشم آن را جایی ارائه بدهم. از همین رو رسول آفتاب تصمیم گرفته تقدیرنامهها را به جای امضای مسؤولین، با اثر انگشت ولینعمتان واقعی انقلاب و چشم و چراغ ملت اعتبار ببخشد.
اثر انگشت حاج غلامعلی تاجیک؛ پدر سه شهید. سیاره محرمی؛ مادر سه شهید. حاج محمدشاطری و معصومه هاشمی نسب؛ پدر و مادر شهید مدافع حرم حاج حسن شاطری که الان هیچ یک در میان ما نیستند، اما اثر انگشتان مبارکشان روی طاقچه برگزیدگان جشنواره همواره راه را نشان میدهد.
امروز ما قصد داریم میهمان منازل چهارشهید دیگر شویم:
سردار شهید حاج حسین همدانی؛ سردار دو جنگ سخت و نرم. هم در فتنه 88 مثل کوه در برابر منافقان داخلی ایستاد، هم در دفاع از حرم بیبی زینب (س) عاشقانه و آگاهانه جانش را اهدا کرد.
طلبه شهید شیخ مهدی مطلبی؛ راوی شهید هستهای. نویسنده کتاب «راز آنچه مرقوم داشتهاید». طلبه جوانی که مالهکشی دولتمردان به گزارشهای راست و دروغ مذاکرات هستهای را باور نکرد. از این شهر به آن شهر رفت و در دفاع از دستاورد هستهای که به برکت خون شش شهید هستهای فراهم شده بود، فریاد کشید و سرانجام خود هفتمین شهید هستهای شد.
شهید دکتر غضنفر رکن آبادی؛ دیپلمات بسیجی که به قول برادرش مستضعفین خارج از مرزها، او را بهتر از مستکبرین داخل کشور میشناختند. پدرش گفت من کارگر معدن بودم!
و ما خوب میفهمیدیم تفاوت فرزندی که با نان معدن تربیت میشود با فرزندی که با آقازادگی و رانتخواری بر ثروت حرام چمبره میزند، تفاوتی است از شهید تا مفسد فی الارض.
شهید سیدمحمدعلی رحیمی. رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی در مولتان پاکستان. چه خوب نامی دخترش بر کتاب خاطرات پدر نهاده؛ «رسول مولتان» و پا جای پدر گذاشته. افسری فرهنگی در عصری که ترافیک بازیگران سیاسی، فضای فرهنگی را بدجوری آلوده کرده و دشمن در سایه حماقت همان بازیگران، فرهنگ را نشانه گرفته است.
دیدارها یکی پس از دیگری انجام شد. از صبح علی الطلوع تا نماز مغرب و عشا. سرکار خانم چراغ نوری، این نیمه پنهان ماه سردار همدانی؛ از برکتی گفت که در عمر سردار سایه افکنده بود.
لحظهای از وقتش به بطالت و باری به هرجهت نمیگذشت. اهتمام در نشر ادبیات دفاع مقدس، توجه به فرزندان، بازی با نوهها، کمک در امور منزل، توجه ویژه و همیشگی به نوافل و نماز شب و سه سال مجاهدت در جبهه مبارزه با اسلام تکفیری و ...
محمدرضا سرشار که دوستان رسول آفتاب را همراهی میکرد، رمان فاخر خودش «آنک آن یتیم نظر کرده» را به خانواده شهید اهدا کرد. بعد رفتیم منزل شیخ مهدی مطلبی.
همسرش میگفت مطلبی تمام مقدمات عزیمت به سوریه را پشت سر گذاشته بود. مهدی قرار بود شهید مدافع حرم شود، اما خدا مقدر کرد شهید مدافع امنیت ملی شد.
برادر شهید رکنآبادی دل پری داشت از وادادگی مسئولین در قبال جنایتهای آل سعود و دیپلماسی ترس و تنبلی در سیاست خارجی. از دکتر گفت، با این که در این دولت سنگر مقاومتش را گرفته و سنگری دکوری برایش تعریف کرده بودند، خللی در سربازیاش برای انقلاب اسلامی به وجود نیامد. به قول سیدیاسر، روز اول زمستان که روز آغاز خواب زمستانی بود، خانواده معظم شهدا زمستان ما را با بیداری آغاز کردند. امید آنکه هیچگاه خوابمان نبرد.
تقدیرنامه مهمور به اثر انگشت خانواده معظم چهار شهید مذکور در مراسم اختتامیه جشنواره مردمی رسول آفتاب با دست مبارک همین خانوادهها به برگزیدگان اهدا خواهد شد.