مشرق- در مدل دموکراسی ایالات متحده دو حزب دموکرات و جمهوری خواه همواره به طور چرخشی در منصب قدرت قرار می گیرند. مردم پس از دوره ای، از حزبی که در راس است خسته شده و در انتخابات بعدی حزب دیگر را بر سر کار می گمارند. گروهی که در خارج از قدرت قرار می گیرند در طول این دوره به بازسازی و ترمیم نقاط ضعف خود پرداخته و دوباره به قدرت می رسند. این دو حزب هم اکنون بیش از150 سال است که قدرت را بین خود می چرخانند.
عمده ترین دلیل نهادینه شدن این دو حزب آن است که مدل مهندسی اجتماعی جامعه ایالات متحده به صورت دو وجهی(دوحزبی) طراحی شده و برای تفکیک سیاسی و اجتماعی جامعه به دو طیف آبی و قرمز، همواره نقش روزنامه "نیویورک تایمز و واشنگتن تایمز" و مجله "تایمز و نیوزویک" مدیریت علایق و احساسات و گرایشات مردم ایالات متحده به دو حزب لیبرال دموکرات و جمهوری خواه بوده است. در این راستا حتی موسسه ای تحت عنوان(BPC Bipartisan Policy Center )با هدف تئوریزه کردن دموکراسی دو وجهی در سال 2007 در ایالات متحده تاسیس شد.
با توجه به دگرگونی جهان اجتماعی و تغییر ذائقه فرهنگی مردم جهان این نیاز احساس شده بود که برای ادامه روند مدیریت اجتماعی توده های مردم، روند سیاست می بایست از شیوه کلاسیک خود خارج شده و به شکل های دیگری دنبال شود و فوتبال می توانست بهترین گزینه باشد. در طول قرن بیستم و همراه با گسترش مدرنیته، فوتبال نیز به سراسر جهان اشاعه می یابد و به تدریج جذب فرهنگ جهانی می شود. اما آنچه فوتبال را از بدو شروع به ورزشی مدرن دگرگون ساخته است رسانه ها هستند. فوتبال از دهه60 میلادی به دنیای رسانه ورود پیدا کرد و همراه با گسترش رسانه ها موجب توده گیر شدن و پر رنگ تر شدن نقش آن در زندگی مردم شده است.
هنری کیسینجر استراتژیست ارشد ایالات متحده در دهه60 میلادی در زمان رئیس جمهور کندی، پروژه دموکراتیزه کردن جهان از طریق فوتبال را آغاز کرد. این پروژه که به ترویج و بسط دموکراسی دو وجهی می پردازد در بسیاری از کشورها نظیر کره جنوبی، ترکیه، پاکستان و.. کلید خورد و همزمان با ورود رسانه به عرصه فوتبال گرمای خاصی به آن بخشید. مهندسی اجتماعی مناسبات ورزشی این مدل به گونه ای است که همواره در بیشتر شهرها و کشورهای جهان دو تیم اصلی فوتبال وجود دارد که رقابت اصلی میان آن هاست. کارکرد فوتبال در جوامع این است که مردم در آن به تمرین سیاست می پردازند. در جایی که بازیکنان دو تیم در زمین بازی رقابت می کنند، تماشگران نیز به هواداری یکی از دو تیم می پردازند و با دو قطبی کردن فضای اجتماعی جامعه، به شیوه القای غیر مستقیم، نظام دو وجهی را به مردم آموزش می دهد و مردم تحت تاثیر آن به حمایت و هواداری یکی از دو حزب اصلی جامعه برمی خیزند و زمانی که از حزب "الف" خسته شدند به حمایت از حزب "ب" می پردازند.اهمیت نقش پروژه کسینجر در تثبیت حکومت های دو حزبی جهان توسط فوتبال این روزها با بیداری اسلامی در کشورهای منطقه و حتی اروپا بیش از پیش برجسته می شود. به ویژه با نفوذ و گسترش مکتب اسلام به عرصه سیاسی کشورها عرصه را بر مکاتب لیبرالیسم و سوسیالیسم تنگ تر خواهد ساخت.
در فضای فوتبال دو قطبی می توان از رئال مادرید و بارسلونا یاد کرد. بارسلونا برای مردم کاتالونیا نه تنها پدیده ای فراتر از یک تیم فوتبال، بلکه نمادی برای اعتراض به حکومت ژنرال فرانکو بود. دیکتاتوری که دوره ای از خفقان و استبداد را در اسپانیا به وجود آورد. در مقابل رئال مادرید متعلق به سلطنت طلبان مادریدی و از حامیان فرانکو بود. جدال این دو تیم همواره در عرصه سیاسی نماد رویارویی چپ و راست است. همچنین در آتن پایتخت یونان سبزهای پاناتینایکوس که به طبقه بورژوا تعلق دارند به رویارویی المپیاکوسی قرار می گیرند که به قشر ضعیف جامعه تعلق دارد.
در ادامه این مدل و تقسیم بندی سیاسی در کشورهای متحد ایالات متحده از جمله ایران ترویج یافت و بر اساس آن در سال های قبل از پیروزی انقلاب اسلامی فضای اجتماعی جامعه دو قطبی شد. به طوری که مجله اطلاعات هفتگی و جوانان و روزنامه اطلاعات و کیهان در جامعه فراگیر شد که روزنامه اطلاعات با لوگوی قرمز به جریان سیاسی چپ و روزنامه کیهان با لوگوی آّبی به جریان سیاسی راست تعلق داشت و این دو اکنون نیز پس از سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی از تاثیرگذارترین رسانه های جامعه می باشند. در عرصه ورزش نیز دو تیم فوتبال آّبی و قرمز از گذشته تا به حال کانون اصلی توجه توده های جامعه بوده است. کارکرد این مدل در فوتبال تفکیک فضای اجتماعی، گرایش ها و ذائقه های مختلف جامعه به دو بخش قرمز و آبی جامعه خلاصه می شد.
در جهان کنونی نهادهای ملی و بین المللی فوتبال از اهمیت فراوانی برخوردار است. در جایی که فوتبال برای سیاستمداران به عنوان یکی از عوامل مهم پیروزی در بین توده ها مورد توجه است. در این میان مجالس و پارلمان های قانون گذاری رویکرد انتخاباتی افزونی را نسبت به فوتبال دارند. برخی از نمایندگان از طریق فوتبال به پارلمان ها راه می یابند. با توجه به تاثیرات و تحولاتی که در عرصه فوتبال به وجود آمده است دیگر نمی توان فوتبال را صرفا نوعی بازی یا ورزش برای سرگرمی دانست بلکه کاملا چیستی و چرایی آن دگرگون شده است.
امروزه فوتبال به مهمترین ورزش دنیا تبدیل شده است تا جایی که توجه افکار عمومی جهان به جام جهانی فوتبال به مراتب از المپیک نیز بیشتر است. در موردNGO فیفا همین قدر کافی است که تعداد اعضای عضو آن از تعداد اعضای سازمان ملل بیشتر است. یکی از اهداف گسترش فیفا در جهان امروز ادامه سیاست به شیوه دیگر است به طوری که به لحاظ حقوقی قوانین NGO فیفا که برای کشورهای جهان غیرالزام آور بوده تا جایی پیش رفته که سران کشورهای جهان را نسبت به خود پاسخ گو کرده و دولت ها از ترس تعلیق فدراسیون فوتبال و فشار افکار عمومی، جرات ورود به مسائل فوتبال ملی خود را پیدا نمی کنند. جایگاه فیفا در تحولات بین الملل به حدی رسیده است که کشوری که به قطعنامه های شورای امنیت ذره ای توجه نمی کند و آن را بی اعتبار می داند، در جهان موازی سیاست تسلیم خواسته های فیفا می شود و موظف است به خواسته های غیرالزام آور فیفا تن دهد و آن را سریعا اجرا کند.