این شعر که به پدر بزرگوار این شهید یعنی حاج موسی کریمی اصل تقدیم شده، به شرح زیر است:
چشم بگشا به روی من، باری
جان بابا؛ بخند اسماعیل!
با تو این زخمها چهها کردند،
آه بالا بلند، اسماعیل!
تیغ عریان دشمنان، آری
ناتوان است در برابر تو
از وجود «مدافعان حرم»
دور بادا گزند، اسماعیل!
زخم خوردی، گل از گلت وا شد
زنده گشتی به عشق در عالم
از یکی قطره خون تو برخاست،
از زمین، چند چند «اسماعیل»
در هوای شهادتی زیبا
باز شد پای تو به قربانگاه
بت پرستان به جرم بت شکنی
گردنت را زدند، «اسماعیل»!
خواب دیدم میان دشتی گل
همنشین فرشتگان شده ای
چهره آراستی و بر تن توست
جامه ای از پرند، اسماعیل!