به گزارش مشرق، مفهوم زندگی و مرگ به هم وابسته اند و هر جایی که زندگی وجود دارد مرگ، نه در کنار و بیرون آن، بلکه در درون آن در انتظار دمی است تا بتواند چیرگی خویش را بنمایاند و خود را نشان دهد.
همان اندازه که مفهوم زندگی برای انسان روشن و آشکار است، به همان میزان مرگ در تاریکی و ابهام قرار دارد. به همان اندازه که زندگی، ظاهر و هویداست، مرگ در باطن و نهان است. این گونه است که نام مرگ و مفهوم و معنای آن، مردمان را به هراس می اندازد و دلهره را در جانشان فرو می افکند.
بی گمان شناخت مسئله ای به این مهمی برای همگان از ارزش و اهمیت بسیاری برخوردار است. دسترسی به منابع شناختی نسبت به آن بسیار سخت و دشوار است؛ زیرا کسی که با مرگ دست و پنجه انداخته و مرگ بر او چیره شده، هرگز این فرصت را نیافته است تا بازگردد و تجربه خویش را بازگویه نماید و از رخدادها و اموری که بر وی گذشته خبری دهد.
این مسئله عدم بازگشت، خود ترس و دلهره ای دیگر در میان زندگان انداخته است تا مفهوم مرگ بیش از پیش خود را هراسناک تر بنمایاند. باور به اینکه این بازگشت نشدنی، پایان هر چیزی باشد و نیستی و نابودی را به همراه داشته باشد، موجب می شود تا مرگ، گاه به مفهوم پایان زندگی و آغاز بی بازگشت نیستی باشد.
سکر حالتی است که بین انسان و عقل او عارض می شود و اغلب در مورد شراب به کار می رود، اما معنای اصلی آن زوال عقل به سبب استعمال اموری است که موجب آن می شود. قرآن از سکرة الموت سخن گفته است: «وَجَاءتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِكَ مَا كُنتَ مِنْهُ تَحِیدُ»(1) که مراد از آن حالتی شبیه مستی است که برای انسان در هنگام مرگ حاصل می شود. پیدایش چنین حالتی ناشی از طبیعت مرگ است که گام نهادن در جهانی جدید و ناشناخته و تولدی دوباره است. هم چنان که نوزاد در هنگام تولد با دشواریی هایی مواجه است، انسان نیز در لحظه جان کندن با شداید و مشکلاتی روبروست. در روایتی از امام رضا (علیه السلام) از سه روز به عنوان سخت ترین ایام انسان یاد شده است: روز تولد، روز مرگ، روز رستاخیز.(2)
امیرمؤمنان علی (علیه السلام) از این مرحله سخت و جانكاه چنین خبر مى دهد: «آنچه برایشان فرود مى آید، وصف ناپذیر است. بر آنان «مستى مرگ» و حسرت از دست دادن دنیا و لذّات آن، یا حسرت از دست دادن توبه و پشیمانى و جبران گناهان جمع مى شود، اعضایشان به سستى مى گراید و رنگشان تغییر مى كند؛ آن گاه مرگ، در آنان بیش تر نفوذ مى كند و بدین سبب، قدرت سخن را از ایشان مى گیرد؛ او در میان خانواده اش با چشمش مى بیند و با گوشش مى شنود و در حالى كه عقل و خردش سالم و باقى مانده است مى اندیشد كه در چه چیزى عمرش را هدر داد و در چه چیزى روزگارش را تباه ساخت».(3)
ار آنجا که سکرات مرگ ناشی از طبیعت جان کندن است و اولیاء الله نیز با آن مواجه اند هر چند آنان ترس و هراسی از مرگ ندارند و آن را به خوبی می شناسند آن را لقای پروردگار و پرکشیدن به جوار قرب او می دانند. در سخنی از امام علی (علیه السلام) آمده است: «به راستی که برای مرگ سختی هایی است که شدیدتر از آن است که در وصف بگنجد یا با عقل اهل دنیا راست و درست درآید».(4) از این رو هر مرگی این دشواری ها را دارد و از این جهت فرقی میان کافر و مؤمن نیست. اما اولیاء الله با قطع نظر از این سکرات که موجب نوعی نگرانی و ترس است، هرگز از مرگ کراهت ندارند و مرگ ناخوشایند آنان نیست.
تفاوت احوال انسان ها در لحظه مرگ
از نظر قرآن و روایات احوال مؤمنان و صالحان با کافران و فاسقان در لحظه مرگ کاملا متفاوت است. مرگ دسته نخست آسان و همراه با استقبال و خوشامد گویی فرشتگان است: «الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِكَةُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْكُمُ ادْخُلُواْ الْجَنَّةَ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ»؛ «همان كسانى كه فرشتگان جانشان را در حالى كه پاكند مى ستانند [و به آنان] مى گویند درود بر شما باد به [پاداش] آنچه انجام مى دادید به بهشت درآیید».(5)
اما مرگ دسته دوم دشوار و همراه با شکنجه و عذاب است:«وَلَوْ تَرَى إِذْ یَتَوَفَّى الَّذِینَ كَفَرُواْ الْمَلآئِكَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ وَذُوقُواْ عَذَابَ الْحَرِیقِ*ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیكُمْ وَأَنَّ اللّهَ لَیْسَ بِظَلاَّمٍ لِّلْعَبِیدِ»؛ «و اگر ببینى آنگاه كه فرشتگان جان كافران را مى ستانند بر چهره و پشت آنان مى زنند و [گویند] عذاب سوزان را بچشید این [كیفر] دستاوردهاى پیشین شماست و [گر نه] خدا بر بندگان [خود] ستمكار نیست».(6) بنابراین از نظر قرآن علاوه بر شدائد و سختی هایی که مرگ دارد و مشترک بین همگان است، مرگ برای ظالمان و کافران از دشواری های خاصی برخوردار است.
در روایات مرگ برای مؤمن بزرگ ترین مژده، بسان باز کردن زنجیر از پا و پوشیدن فاخرترین و خوش بوترین لباس ها، سوار شدن بهترین مرکب ها و سکنی گزیدن در مأنوس ترین خانه ها و بسان بوئیدن بوی خوش و برای کافران و ظالمان بزرگ ترین هلاکت، پوشیدن کثیف ترین و خشن ترین لباس ها و انتقال از خانه های مأنوس و سکنی گزیدن در وحشت آورترین منازل و در کنار بزرگ ترین عذاب ها قرار گرفتن دانسته شده است.(7)
به امید آنکه با افزودن اطلاعات خود در مورد مرگ و اندیشیدن پیرامون این موضوع و جمع کردن توشه برای سرای دیگر، از ترس و هراس هایمان پیرامون مرگ کاسته شود. ان شاء الله...
پی نوشت ها:
1. ق: 19.
2. بحارالانوار، ج6، ص 158.
3. نهج البلاغه، خطبه 109.
4. غررالحکم، ج1، ص 247.
5. نحل: 32 و نیز ر.ک: فجر: 28 ٓ 27.
6. انفال: 51-50.
7. بحارالانوار، ج 6، ص 155 -154.
منبع: تبیان
همان اندازه که مفهوم زندگی برای انسان روشن و آشکار است، به همان میزان مرگ در تاریکی و ابهام قرار دارد. به همان اندازه که زندگی، ظاهر و هویداست، مرگ در باطن و نهان است. این گونه است که نام مرگ و مفهوم و معنای آن، مردمان را به هراس می اندازد و دلهره را در جانشان فرو می افکند.
بی گمان شناخت مسئله ای به این مهمی برای همگان از ارزش و اهمیت بسیاری برخوردار است. دسترسی به منابع شناختی نسبت به آن بسیار سخت و دشوار است؛ زیرا کسی که با مرگ دست و پنجه انداخته و مرگ بر او چیره شده، هرگز این فرصت را نیافته است تا بازگردد و تجربه خویش را بازگویه نماید و از رخدادها و اموری که بر وی گذشته خبری دهد.
این مسئله عدم بازگشت، خود ترس و دلهره ای دیگر در میان زندگان انداخته است تا مفهوم مرگ بیش از پیش خود را هراسناک تر بنمایاند. باور به اینکه این بازگشت نشدنی، پایان هر چیزی باشد و نیستی و نابودی را به همراه داشته باشد، موجب می شود تا مرگ، گاه به مفهوم پایان زندگی و آغاز بی بازگشت نیستی باشد.
سکر حالتی است که بین انسان و عقل او عارض می شود و اغلب در مورد شراب به کار می رود، اما معنای اصلی آن زوال عقل به سبب استعمال اموری است که موجب آن می شود. قرآن از سکرة الموت سخن گفته است: «وَجَاءتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِكَ مَا كُنتَ مِنْهُ تَحِیدُ»(1) که مراد از آن حالتی شبیه مستی است که برای انسان در هنگام مرگ حاصل می شود. پیدایش چنین حالتی ناشی از طبیعت مرگ است که گام نهادن در جهانی جدید و ناشناخته و تولدی دوباره است. هم چنان که نوزاد در هنگام تولد با دشواریی هایی مواجه است، انسان نیز در لحظه جان کندن با شداید و مشکلاتی روبروست. در روایتی از امام رضا (علیه السلام) از سه روز به عنوان سخت ترین ایام انسان یاد شده است: روز تولد، روز مرگ، روز رستاخیز.(2)
امیرمؤمنان علی (علیه السلام) از این مرحله سخت و جانكاه چنین خبر مى دهد: «آنچه برایشان فرود مى آید، وصف ناپذیر است. بر آنان «مستى مرگ» و حسرت از دست دادن دنیا و لذّات آن، یا حسرت از دست دادن توبه و پشیمانى و جبران گناهان جمع مى شود، اعضایشان به سستى مى گراید و رنگشان تغییر مى كند؛ آن گاه مرگ، در آنان بیش تر نفوذ مى كند و بدین سبب، قدرت سخن را از ایشان مى گیرد؛ او در میان خانواده اش با چشمش مى بیند و با گوشش مى شنود و در حالى كه عقل و خردش سالم و باقى مانده است مى اندیشد كه در چه چیزى عمرش را هدر داد و در چه چیزى روزگارش را تباه ساخت».(3)
ار آنجا که سکرات مرگ ناشی از طبیعت جان کندن است و اولیاء الله نیز با آن مواجه اند هر چند آنان ترس و هراسی از مرگ ندارند و آن را به خوبی می شناسند آن را لقای پروردگار و پرکشیدن به جوار قرب او می دانند. در سخنی از امام علی (علیه السلام) آمده است: «به راستی که برای مرگ سختی هایی است که شدیدتر از آن است که در وصف بگنجد یا با عقل اهل دنیا راست و درست درآید».(4) از این رو هر مرگی این دشواری ها را دارد و از این جهت فرقی میان کافر و مؤمن نیست. اما اولیاء الله با قطع نظر از این سکرات که موجب نوعی نگرانی و ترس است، هرگز از مرگ کراهت ندارند و مرگ ناخوشایند آنان نیست.
تفاوت احوال انسان ها در لحظه مرگ
از نظر قرآن و روایات احوال مؤمنان و صالحان با کافران و فاسقان در لحظه مرگ کاملا متفاوت است. مرگ دسته نخست آسان و همراه با استقبال و خوشامد گویی فرشتگان است: «الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِكَةُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْكُمُ ادْخُلُواْ الْجَنَّةَ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ»؛ «همان كسانى كه فرشتگان جانشان را در حالى كه پاكند مى ستانند [و به آنان] مى گویند درود بر شما باد به [پاداش] آنچه انجام مى دادید به بهشت درآیید».(5)
اما مرگ دسته دوم دشوار و همراه با شکنجه و عذاب است:«وَلَوْ تَرَى إِذْ یَتَوَفَّى الَّذِینَ كَفَرُواْ الْمَلآئِكَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ وَذُوقُواْ عَذَابَ الْحَرِیقِ*ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیكُمْ وَأَنَّ اللّهَ لَیْسَ بِظَلاَّمٍ لِّلْعَبِیدِ»؛ «و اگر ببینى آنگاه كه فرشتگان جان كافران را مى ستانند بر چهره و پشت آنان مى زنند و [گویند] عذاب سوزان را بچشید این [كیفر] دستاوردهاى پیشین شماست و [گر نه] خدا بر بندگان [خود] ستمكار نیست».(6) بنابراین از نظر قرآن علاوه بر شدائد و سختی هایی که مرگ دارد و مشترک بین همگان است، مرگ برای ظالمان و کافران از دشواری های خاصی برخوردار است.
در روایات مرگ برای مؤمن بزرگ ترین مژده، بسان باز کردن زنجیر از پا و پوشیدن فاخرترین و خوش بوترین لباس ها، سوار شدن بهترین مرکب ها و سکنی گزیدن در مأنوس ترین خانه ها و بسان بوئیدن بوی خوش و برای کافران و ظالمان بزرگ ترین هلاکت، پوشیدن کثیف ترین و خشن ترین لباس ها و انتقال از خانه های مأنوس و سکنی گزیدن در وحشت آورترین منازل و در کنار بزرگ ترین عذاب ها قرار گرفتن دانسته شده است.(7)
به امید آنکه با افزودن اطلاعات خود در مورد مرگ و اندیشیدن پیرامون این موضوع و جمع کردن توشه برای سرای دیگر، از ترس و هراس هایمان پیرامون مرگ کاسته شود. ان شاء الله...
پی نوشت ها:
1. ق: 19.
2. بحارالانوار، ج6، ص 158.
3. نهج البلاغه، خطبه 109.
4. غررالحکم، ج1، ص 247.
5. نحل: 32 و نیز ر.ک: فجر: 28 ٓ 27.
6. انفال: 51-50.
7. بحارالانوار، ج 6، ص 155 -154.
منبع: تبیان