به گزارش مشرق، پروفسور تیم اندرسون، با اشاره به وضعیت اقتصادی کشورهایی که مدل اقتصادی ایالاتمتحده را دنبال می کنند، گفت: نمیتوان این مدل را به طور قطع مدل اقتصادی ایالات متحده دانست. در واقع ایالاتمتحده امپراتوری را ساخت و بهوسیلهی آن توانست برای چندین دهه اقتصادش را به جهان تحمیل کند؛ اما باید بگویم این مدل تنها به این کشور منحصر نشده است.
وی گفت: با وجود این، ایدههای لیبرالی اقتصادی که بخش کلان شالوده ی آن از بریتانیا به ارث گرفتهشده، صنایع این کشور را به بزرگترین سیستم بردهداری جهانی تبدیل کرده است؛ کارتل های بزرگ و طیف وسیعی از اقدامات حفاظتی، همه دستبهدست هم داده و در نهایت ارتباط این نظام اقتصادی را با تجارت جهانی و البته بهوسیله ارز (دلار) فراهم کرده است. این موارد به ایالاتمتحده کمک کرد تا انباشت ذخایر و سرمایهگذاری خارجی خود را حفظ کند (و حتی ارتقا بخشد). البته با پذیرفتن این واقعیت که در درازمدت به تجارتش آسیب وارد میشود.
وی مطلوب آمریکا را پس از سلطه بر جهان گسترش «بازار آزاد» و «پایان دادن به نظامهای اقتصادی دیگر کشورها» دانست و ادامه داد: اکنونکه میزان قابلتوجهی از تولید صنعتیاش به آسیا را از دست داده است، اصرار دارد تا با سایر ابزارها، جای خالی آن را پر کند. افزایش امتیازات و قراردادهای مشترک، حقوق انحصاری و افزایش سهام بهوسیله سرمایهگذاریهای خارجی از ابزارهای این سیاست موردنظر واقع شد. ما میتوانیم در تاریخ اقتصادی بریتانیا بسیاری از این ویژگی را شاهد باشیم یا بهتر این است که گفته شود این ویژگیها برای اقتصاد ایالاتمتحده به اشتراک گذاشته است؛ اما هیچ کشوری - و نه آمریکا و نه بریتانیا، نه ژاپن و نه چین – نتوانسته است با این الگو بهصورت موفق آمیزی پیشرفت کند. آنها تلاش کردهاند تا از طریق سیاست «بازار آزاد» و «کشورهای ضعیف شده» به موعظه دیگران بپردازند و سعی کنند این مدل را کاراتر ازآنچه هست به نمایش بگذارند.
وی با اشاره به شکاف طبقاتی در اقتصاد نو لیبرال افزود: اگر منظور از شکاف طبقاتی را نابرابری اقتصادی بدانیم، در حال حاضر و نسبت به سال های اخیر در بالاترین سطح خودش قرار گرفته است. دراین خصوص نویسندهی آمریکایی «جردن وایسمان» مقالهای را با عنوان «نابرابری درآمد در ایالاتمتحده: امروز بدتر از سال 1774» منتشر کرد که در آن با اشاره به نابرابری در ایالاتمتحده در سالهای اخیر، آن را بالاترین میزان در تاریخ و حتی نسبت به دوران بردهداری عنوان کرد. اقتصاددان فرانسوی «توماس پیکتی» هم با اشاره به سطح بالای نابرابری در جهان سرمایهداری، اقتصاد لیبرال را وابسته به مفهوم «مالکیت» دانست تا فعالیت تولیدی.
سردبیر مجله مطالعاتی اقتصاد آمریکای لاتین با بیان اینکه نئولیبرالیسم عملاً توسط «مالکیت» و آنهم در حوزهی فعالیتهای اقتصادی تعریفشده است، گفت: بسیاری از مناطق تولیدی توسط امور مالی قویتر شده است و البته گرانتر و سطحیتر. بخش مالی بهتنهایی توانسته است امتیازاتی را به دست آورده و بهطور چشمگیری گسترش یابد. به همین خاطر این بخش وابسته به مالکیت، بهعنوان قسمتی از «اقتصاد» پتانسیل خود را تا حدی بالابرده است که حتی اگر بانکها هیچچیز تولید نکنند، تنها تسهیل تولید و مبادله کافی برایشان کافی است. در جهان سرمایهداری همه انواع بدهی در بالاترین سطح قرار دارد و از سوی دیگر سایر بنیانها ناپایدار شده و کل اقتصاد وضعیتهای آشفتهای را دنبال می کند.
او همچنین با اشاره به کاهش قیمت نفت در ماه هاای اخیر تصریح کرد: بر اساس شواهد میتوان دلیل اصلی عربستان و دیگر سلطنت خلیجفارس دانست که با تولید مازاد خود قصد دارند به درآمد روسیه، ونزوئلا و ایران صدمه بزنند، در این میان آمریکا به ذخایر خودش میپردازد و بر آن اضافه میکند. پیشبینی میشود در میانمدت قیمت نفت دوباره افزایش یابد، چراکه باید اعتراف کرد ذخایر آن محدود است و این روند نمیتواند مدت زیادی ادامه یابد.
استاد دانشکده اقتصاد سیاسی دانشگاه سیدنی در خصوص نتایج پیروی از مدل آمریکا در اقتصاد کشورهای آمریکای لاتین گفت: درواقع آمریکای لاتین نخستین هدف ایالاتمتحده بود تا سیاستهایی نظیر خصوصیسازی، سیاستهای باز برای سرمایهگذاری ایالاتمتحده، محدودیت مالی در دولت و خدمات در آن انجام پذیرد. در دههی 1970 و همچنین دههی 1980، این سیاستها تحت رژیم «توافق واشنگتن» به بیشترین میزان خود رسید.
اندرسون افزود: با این حال در سالهای اخیر اقتصاد آمریکا لاتین توانست بخشهایی از بدنهی خود را ترمیم کند. چراکه بسیاری از دولتهای این منطقه، به روشهای مختلف، خواستههای آمریکا را رد کردند. این دوره را «دوره پسا توافق» نامیدهاند. علیرغم فرازوفرودهای مدلهای اقتصادی مختلف باید اعتراف کرد که تجارت هنوز به اقتصاد آمریکا وابسته است. عملکرد اقتصادی بهطورکلی در امریکا لاتین بهتر شده است و شاید مهمتر از آن، شاخصهای اجتماعی مهم مانند بهداشت، آموزش و سایر موارد مشابه بهطور قابلملاحظه، از دههی 1990 پیشرفت داشته است.