الگوی مشارکت راهبردی فراگیر و تفاوت آن با روابط راهبردی
شکلگیری «مشارکت راهبردی فراگیر» (1) بهعنوان شیوه نوینی از تعاملات میان دولتها در حوزه روابط بینالملل، پدیدهای جدید محسوب میشود. در حالیکه اتحادها، موافقتنامههای تجارت آزاد، مشارکت، همکاری و روابط ویژه، گونههای قدیمیتر روابط بین بازیگران سیاسی بینالمللی هستند، مشارکت راهبردی بهمثابه زبانی که تعاملات در روابط بینالملل را تعریف مینماید، از دهه 1990 مطرح گردید (2). مشارکت راهبردی فراگیر از سه مفهوم محوری تشکیل شده است: «مشارکتی» بودن این الگوی رفتاری بهمعنای آن است که همکاری باید در شرایطی برابر و مبتنی بر نفع متقابل و در یک بازی برد- برد تحقق یابد. در واقع، دو طرف باید بر مبنای احترام متقابل و اعتماد متقابل در جهت جستجوی فعالانه زمینههای مشترک در مسائل مربوط به منافع متقابل، پشتیبانی از دستورکارهای سیاسی یکدیگر و اقدام سیاسی مشترک همکاری کنند. «راهبردی» بودن نیز بر این نکته دلالت دارد که همکاری باید پایدار و باثبات و فراتر از تفاوتها و ایدئولوژی و نظامهای اجتماعی و تأثیر وقایع فردی باشد، و در نهایت قید «فراگیر» در این الگوی رفتاری بدین معناست که همکاری باید همهجانبه، گسترده و چندلایه باشد. این مؤلفه، طیف متنوعی از حوزههای اقتصادی، علمی، تکنولوژیکی، سیاسی و فرهنگی، امنیتی- دفاعی، در سطوح دوجانبه و چندجانبه را شامل میگردد. این محورها بهوضوح الگوی مشارکت راهبردی فراگیر را از سایر روابط راهبردی متمایز میسازد.
مهمترین کارکرد الگوی مشارکت راهبردی، هموارسازی مسیر افزایش قدرت کشورها است. بر این اساس، مشارکت راهبردی تفاوتهای عمدهای با ائتلافهای کلاسیک امنیتمحور یا همگرایی اقتصادی و سیاسی (مانند اتحادیه اروپا) دارد. مشارکت راهبردی برخلاف ائتلافهای امنیتمحور، لزوماً و بهطور مستقیم علیه رقیب مشترکی شکل نمیگیرد. از این جهت، الگوی رفتاری مزبور در مقابل برداشت رئالیستها قرار میگیرد که بر عامل تهدیدات بهعنوان عامل اساسی در شکلگیری اتحادها تأکید دارند. بهعلاوه، شرکای راهبردی هیچگونه تغییری در حاکمیت ملی یکدیگر ایجاد نمیکنند و در واقع، ضمن پیگیری افزایش قدرت، استقلال عمل طرف مقابل را نیز حفظ مینمایند.
شکل گیری «مشارکت راهبردی» در سیاست خارجی چین بهعنوان پاسخی به پایان جنگ سرد و فروپاشی نظام دوقطبی و تغییرات الگوهای رفتاری دولتها به موازات شرایط بینالمللی نوین در دستورکار قرار گرفت.(3) چین در ابتدا این راهبرد را در راستای پیشگیری از رویارویی قدرتهای بزرگ با این کشور بهکار گرفت اما بهتدریج با ظهور مسائل امنیتی و سیاسی جدید روابط مشارکتی راهبردی خود را به حوزه همسایگان و همچنین مناطق حساس و راهبردی جهان گسترش داد. بر این اساس، از سال 1993 که چین برای نخستین بار دیپلماسی مشارکت راهبردی را در رابطه با برزیل بهکار گرفت، تاکنون الگوی رفتاری مزبور را به روابطش با حدود 50 کشور و سه سازمان بینالمللی تسرّی بخشیده است.
حوزههای موضوعی راهبردی در روابط ایران و چین
روابط مشارکتی راهبردی ایران و چین حوزههای سیاسی، اقتصادی، امنیتی- دفاعی، انسانی و فرهنگی، امور منطقهای و بینالمللی، و نهایتاً امور اجرایی (انرژی، زیرساختی، صنعتی، فناوری) را در برمیگیرد (4). در بعد سیاسی، دو کشور از طریق ایجاد مکانیسم دیدارهای سالانه وزرای امور خارجه و همچنین نشستهای دورهای مشورتهای سیاسی معاونین منطقهای آنان، بهدنبال تقویت گفتگوهای سیاسی مقامات ارشد پیرامون مسائل مورد علاقه و تقویت اعتماد راهبردی متقابل هستند. براساس تفکر راهبردی چین، ایران بهعنوان یک قدرت درحال خیزش و باثبات تلقی میشود که بهواسطه برخورداری از موقعیت راهبردی در غرب آسیا، از منزلت ویژهای در طرحهای راهبردی چین برخوردار است.
همکاریها و مبادلات اقتصادی بعد دیگری از روابط دوجانبه دو کشور بهشمار میآید که در سالهای اخیر بهسرعت گسترش یافته است. حجم تجارت دو کشور بهعنوان یکی از مهمترین شاخصها در این عرصه، روند روبهگسترش را بهخوبی نشان میدهد. در سال 1994، حجم تجارت دوجانبه، 448 میلیون دلار بود، در حالیکه این رقم در سال 2001 به 2/3 میلیارد دلار، در سال 2010 به 30 میلیارد دلار و در سال 2013 به 36 میلیارد دلار رسید (5). ایران با دارا بودن منابع غنی نفت و گاز و بهعنوان یک شریک عمده برای ابتکار «یک کمربند، یک جاده» و چین نیز با توجه به رشد اقتصادی و نیاز روزافزون به انرژی، از زمینههای لازم برای همکاری گسترده بهعنوان شرکای اقتصادی برخوردارند. چین در مراودات تجاری خود با ایران علاوه بر تأمین انرژی مورد نیاز خود، بهدنبال فرصتهای تجاری برای شرکتهای ملی نفت چینی نیز میباشد. این موضوع از آنجایی اهمیت مییابد که ایران یکی از معدود کشورهای غرب آسیا محسوب میشود که به چین حق تجارت در زمینه فعالیتهای بخش بالادستی را داده است.
نقطه عطف روابط مشارکتی راهبردی ایران و چین
یکی از موضوعات اصلی مناظرات بسیاری از پژوهشگران روابط بینالملل، نقش چین در نظام بینالملل است. در این میان، رهیافت «حفظ وضع موجود» بر آن است که چین در چارچوب نظم جهانی موجود عمل میکند؛ در حالیکه رهیافت «تجدیدنظرطلب» بر این باور است که چین در تلاش برای به چالش کشیدن نظم جهانی است. اخیراً رهیافت سومی نیز مطرح شده که قائل بر آن است که اگرچه چین در قالب جامعه بینالمللی، اجتماعی شده است، اما بهطور همزمان در تلاش برای تغییر نظام بینالملل از درون است. طرح و توسعه دیپلماسی مشارکت راهبردی در سیاست خارجی چین را باید بازتابی از رهیافت سوم دانست. در این چارچوب، الگوی مشارکت راهبردی دو منطق اصلی را تعقیب میکند: منطق تدافعی و منطق قاطعانه.
براساس منطق تدافعی، مادامیکه منافع محوری چین تحقق یابد، این کشور ادغام در درون نظام بینالملل را میپذیرد. منافع محوری چین مشتمل بر حاکمیت کشور، امنیت ملی، تمامیت سرزمینی و وحدت ملی و نیز تدابیر لازم برای تضمین توسعه پایدار اقتصادی و اجتماعی است (6). در منطق قاطعانه نیز چین از رهگذر دیپلماسی مشارکت راهبردی بهدنبال آن است تا محیط مناسبی را برای رشد مداوم این کشور بهوجود آورد.
حال این پرسش مطرح میشود که چین از رهگذر دیپلماسی مشارکت راهبردی فراگیر با ایران چه اهدافی را در سطوح منطقهای و بینالمللی دنبال میکند؟ و کدامیک از منطقهای سهگانه فوق در ارتباط با مشارکت راهبردی چین با ایران صدق میکند؟
بهطور کلی، اصلیترین موضوعی که چین را به طرح الگوی مشارکت راهبردی فراگیر در غرب آسیا و در ارتباط با ایران ترغیب نموده است، تحولات غرب آسیا و تغییر در معادلات قدرت در این منطقه راهبردی است. از این زاویه، همکاری در امور راهبردی غرب آسیا را میتوان اصلیترین بعد مشارکت راهبردی میان چین و ایران دانست. گرچه برخی از تحلیلگران به مسئله ورود چین به ترتیبات امنیتی از جمله در غرب آسیا با دیده تردید مینگرند، اما عواملی از قبیل جایگاه انرژی در معادلات جدید بینالملل و اهمیت امنیت انرژی در روند امنیتسازی و قدرتسازی چین، و همچنین تشدید عوامل ناامنی و بیثباتی در محیط امنیتی چین در قالبهایی مانند سرریز ناامنی در کشور همسایه یعنی افغانستان به غرب چین و برقراری ارتباط میان جداییطلبان استان سینکیانگ چین با گروههای تروریستی در غرب آسیا، از جمله داعش و جبهه النصره، تأثیرات مخربی بر امنیت ملی و توسعه چین دارند. مجموعه این عوامل در کنار تلاش چین برای نقشآفرینی مؤثر در روند معادلات قدرت غرب آسیا باعث شده تا چین سیاست عملگرایی و درگیری فعالانه را بر راهبرد انفعالی سنّتی ترجیح دهد.
بهعلاوه چین در راستای کسب جایگاه ممتاز در نظام بینالملل، در کنار حضور فعال در منطقه آسیا- پاسیفیک بهعنوان حلقه نخست منظومه امنیتی چین، سیاست گسترش نفوذ به مناطق راهبردی جهان را در رویکرد سیاست خارجی خود دنبال کرده است. در این میان حوزههایی مانند آسیای مرکزی، غرب آسیا و آفریقا از منزلت ویژهای در تفکر راهبردی چین برخوردارند. اهمیت ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک منطقه خلیجفارس، تلاش چین برای ایفای نقش مؤثر در امور منطقهای غرب آسیا، نقش محوری جمهوری اسلامی در معادلات غرب آسیا و شمال آفریقا و تأثیرات شگرف معادلات قدرت در این منطقه بر توزیع قدرت جهانی از جمله مهمترین دلایلی است که چین را به مشارکت راهبردی با جمهوری اسلامی ایران سوق میدهند. تأکید شی جین پینگ، رئیسجمهوری خلق چین، بر ضرورت «ایجاد سازوکاری برای افزایش همکاریهای امنیتی ایران و چین در مواجهه با تروریسم و مسائل پیچیده منطقه» (7) را باید در همین راستا مورد بررسی قرار داد.
آینده روابط ایران و چین و فرصتهای فراروی جمهوری اسلامی ایران
شکلگیری الگوی مشارکت راهبردی فراگیر میان ایران و چین، دیپلماسی دوجانبه دو کشور را به بالاترین سطح خود ارتقا داده است. در این میان، همسویی منافع ژئوپلیتیک دو کشور در پرتو مؤلفههایی از قبیل برداشت مشترک آنان از اصل حاکمیت و نفی مداخله در امور داخلی سایر کشورها و تأکید بر ضرورت مقابله با تروریسم و افراطگرایی، بسترهای لازم را برای همپوشانی سیاست خارجی دو کشور در ارتباط با بسیاری از بحرانهای غرب آسیا و شمال آفریقا فراهم آورده است. تأکید ایران و چین بر حلوفصل مسالمتآمیز بحرانهای سوریه و یمن، ضرورت حفظ استقلال، حاکمیت و انسجام سرزمینی این کشورها و جلوگیری از مداخله نظامی، مؤید منافع راهبردی مشترک دو کشور در پهنه منطقهای است. از همین روست که در صفبندیهای بینالمللی در قبال بحرانهای غرب آسیا، ایران و چین و روسیه در مقابل غرب، ترکیه و اتحادیه عرب قرار گرفتهاند.
مشارکت راهبردی ایران و چین در کنار سیاستهای مستقل و تجدیدنظرطلبانه چین در عرصه سیاست بینالملل، ظرفیتهای متنوعی را در حوزههای سیاسی، دفاعی- امنیتی، علمی- فناورانه، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی برای جمهوری اسلامی ایران بهوجود میآورد. بهعنوان نمونه، میتوان به حمایت چین از حق ایران در استفاده از انرژی هستهای صلحآمیز و همچنین پشتیبانی این کشور از مردم فلسطین برای دستیابی به حقوقشان اشاره کرد- که البته با نگاه ایرانی به این مسئله تفاوتهایی دارد. افزون بر این، چارچوب مذکور این امکان را برای ایران فراهم میسازد تا با ایجاد ائتلاف راهبردی، از چین بهعنوان متحدی راهبردی در نهادهای بینالمللی بهره گیرد. در این خصوص، میتوان به نقش چین در تبدیل عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای از عضو ناظر به عضویت دائم اشاره داشت. نقش چین در پیریزی و پیشبُرد این سازمان و همچنین ارتقای سطح روابط و همکاریهای راهبردی ایران با روسیه و چین (بهعنوان مهمترین بازیگران این سازمان) در ماههای اخیر، بهعنوان متغیرهای میانجی در این حوزه قابل بهرهبرداری خواهند بود. با توجه به منطقه تحت پوشش سازمان همکاری شانگهای، همکاری راهبردی در این چارچوب میتواند نقش مؤثری در تأمین امنیت حلقه دوم منظومه امنیتی ایران، یعنی آسیای مرکزی، داشته باشد.
نتیجهگیری
بر مبنای الگوی مشارکت راهبردی فراگیر در روابط ایران و چین و با پیریزی همکاریها در حوزههای موضوعی مختلف، ایران بهعنوان اصلیترین شریک راهبردی چین در منطقه غرب آسیا مطرح میگردد هرچند روابط چین و عربستان هم قابل تأمل است. بر مبنای نگرش راهبردی، گرایش چین به دیپلماسی مشارکت راهبردی در ارتباط با جمهوری اسلامی ایران، انعکاسی از معادلات غرب آسیا و نقش محوری ایران در شکلگیری چنین معادلاتی است. چنین روندی از آنجا که در تعیین هندسه آتی دنیا بسیار تعیینکننده است، لذا برای رهبران چین نیز از اهمیت راهبردی برخوردار خواهد بود.
----------------------------------------
منابع:
1- Comprehensive Strategic Partnership
2- Luis Blanco, Strategic Partnership: a new form of association in International Relations? May 2011:
www.wiscnetwork.org/porto2011/papers/WISC_2011-523.pdf
3- Li Chenyang, China–Myanmar Comprehensive Strategic Cooperative Partnership: A Regional Threat? Journal of Current Southeast Asian Affairs, 31, 2012, p. 54.
4- متن بیانیه «مشارکت جامع راهبردی جمهوری اسلامی ایران و جمهوری خلق چین». بازیابی در:
http://www.isna.ir/fa/news/94110301127
5- امید طاهرنژاد. «جمهوری خلق چین؛ تهدیدها و فرصتهای دستیابی به توافق احتمالی هستهای با ایران». اندیشکده راهبردی تبیین. شهریور 1394. قابل دسترس در:
http://tabyincenter.ir/index.php/menu-examples/child-items/
6- Feng Zhongping and Huang Jing, China’s strategic partnership diplomacy: engaging with a changing world, ESPO working paper, n. 8, June 2014, pp. 12-14.
7- http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=32059
نویسنده:
سعید پیرمحمدی: کارشناس مسائل راهبردی