جریان اصلاحات در روز‎هاي اخير به‎واسطه مشکلاتي که در رسيدن به ليست 30 نفر در تهران داشت، حاضر شد تا آنجا پيش برود که براساس تاکتيکي انتخاباتي، امثال علي مطهري و کاظم جلالي‎‎ها را نيز در ليست خود جاي دهد. به تعبير ديگر، اصلاحاتي‌ها با کساني به ائتلاف رسيدند که روزگاري يکديگر را رقيب سرسخت خود تلقي مي‎کردند؛ حال ما نبايد براساس عقل سياسي و حتي شرعي، دايره اصولگرايي را گسترده‎تر ببينيم و به دليل وجود پيچ تاريخي در ادامه مسير، با تسامح بيشتري نيرو‎هاي درون جريان اصولگرايي را مورد ارزيابي قرار دهيم؟

گروه سیاسی مشرق - شايد خيلي از افراد نخبه اعم از دانشگاهي و رسانهاي جريان مذهبي، با اين تصور که براي نخبگان منطق ليستي رأي دادن توجيهي ندارد، بهدنبال رسيدن به يک ليست اصلح براي خود، در شهرهاي بزرگي مانند تهران باشند و شايد هم اين چالش بهنوعي خاص شهر تهران است؛ ولي به هر جهت براي گزينش ميان ليست و شخص، بايد يکي را برگزينيم و آنچه سبب ميشود به اين «بايد» برسيم، تحليل فضاي داخلي و خارجي جمهوري اسلامي ايران است که در ادامه بهصورت خلاصه به آن اشاره ميشود.

شبهه عدم رأي به ليست از کجا نشأت گرفت؟

بنابر شواهد تاريخي، باگذشت سه دهه و اندي از عمر جمهوري اسلامي ايران، مردم تهران و کلانشهرها از همان ابتدا، با اعتماد به نهادها و رأي دادن به ليست (جامعتين، حزب جمهوري اسلامي ايران، جامعه روحانيون مبارز و...) نهتنها مشکلي نداشتند بلکه بهواسطه تقوا و خبرگي و تجارب سياسي احزاب و تشکلها، وظيفه خود را براي رأي دادن آسان ميديدند و تنها وظيفهاي که از آن‎‎ها انتظار ميرفت، حضور حداکثري در پاي صندوق‎‎هاي رأي بود.

اما از دو دوره گذشته انتخابات مجلس شوراي اسلامي به اينطرف، شبههاي در ميان جوانان جريان انقلابي بهوجود آمد مبني بر اينکه ليستي رأي دادن، با توجه به شناخت نسبت به افراد نامزد شده، منطقي ندارد و بايد براساس شناخت و رسيدن به فرد اصلح، رأي بدهند. لذا نبايد منتظر ليست جامعتين يا فلان نهاد حزبي ـ سياسي باشيم...

بهنظر ميرسد اگر بگوييم چنين شبههاي در ميان مردم عادي کوچه و بازار وجود ندارد، خيلي به خطا نرفتهايم. مردم عادي اطراف ما، با اعتماد به همان نهادهاي سنتي ـ مذهبي، با حضور در پاي صندوق رأي نهتنها به وظيفه خود بهدرستي عمل ميکنند بلکه از بسياري از نخبگان در درک سياسي جلوتر بوده و کمک شاياني به جريان انقلابي خواهند کرد.

اما براي قبول منطق رأي دادن به يک ليست واحد، دلايلي نياز است تا بتوانيم در کنار تحليل وضعيت سياسي به حجت شرعي براي رأي به ليست برسيم. مهمترين اين دلايل در ادامه ميآيد:

1. فضاي فعلي جمهوري اسلامي ايران در داخل و خارج از کشور

جمهوري اسلامي ايران بهموازات درگير شدن با دشمنان داخلي در فتنه 88، با موج بيداري اسلامي در مصر و بحرين و... نيز درگير شد و بعد از آن، اشغال عراق و سوريه توسط جريان معارضان، چالش ديگري را در برابر نظام اسلامي قرار داد. از يک طرف معاندين داخلي شعار «نه غزه نه لبنان، جانم فداي ايران» سر ميدادند و از سوي ديگر، جريان تکفيري ـ آمريکايي در مرزهاي ايران مشغول جولان دادن بودند. لذا نهادهاي انقلابي ـ امنيتي در دو جبهه بهصورت همزمان درگير شدند. در اين بين حضور دولت‎‎هاي (احمدينژاد ـ روحاني) نهتنها کمکي به نيروهاي انقلابي نکرد، بلکه در موارد بسياري سنگي هم جلوي پاي سربازان انقلاب انداخت؛ از «تاکيد بر بيداري انساني گرفته» تا «جلوگيري از حرکت کشتي کمک به مردم يمن بهواسطه تماس جان کري با مقامات ايراني».

در چنين شرايطي بهنظر ميرسد يکي از قوايي که تا حدودي پرونده قابل قبولي براي دفاع دارد، مجلس نهم است. حال بايد به اين نکته توجه داشته باشيم که با حضور اين دولت، نيازمند مجلسي همسو با نهادهاي انقلابي هستيم و نه مجلسي که در کنار دولتيها، درباره کمک به سوريه و خط مقاومت ايجاد شبهه کند. يعني مجلسي همانند آنچه رهبر انقلاب فرمودند: «ملاحظه ميکنيد که بحمدالله مجلس کنوني ما (مجلس نهم)، در مسائل بينالمللي، مواضع خيلي خوبي ميگيرد؛ اين خيلي براي کشور مغتنم است. اين کجا و اينکه يک مجلس شورايي ما تشکيل بدهيم که در مقابل دشمنان بينالمللي و جبهه متحد دشمنان، حرف آن‎‎ها را بزند کجا؛ اين‎‎ها خيلي با هم فرق ميکنند. اين کجا که مجلسي داشته باشيم که چه در قضيه هستهاي و چه در قضاياي گوناگون ديگر، حرف دشمن را تکرار بکند؛ يا اينکه نه مجلسي مستقل، آزاد و شجاع باشد. همانجوري که مردم شعار ميدهند، داخل مجلس شعار بدهند؛ همانجوري که مردم ميخواهند، در داخل مجلس موضعگيري کنند؛ اين خيلي مهم است». (ديدار با مردم قم، 19/10/94)

2. دايره اصولگرايي را گسترده ببينيم، نه محدود

بهطور قطع همگان ميدانند جريان اصلاحطلب بهواسطه کنش اشتباه و غلط در فتنه 88 از خطوط قرمز نظام اسلامي عبور کرد و بهواسطه همين رفتار غلط، ورود آن‎‎ها به عرصه‎‎هاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي و... با ممنوعيت روبهرو شد. ولي جريان اصلاحطلب نهتنها متوقف نشد، بلکه در انتخابات 92 با يک حرکت تاکتيکي و خارج کردن عارف از بازي انتخابات، برخلاف ميل باطني از روحاني حمايت کرد و توانست بدنه حامي اصلاحات را براي روحاني بهپاي صندوق‎‎هاي رأي بکشاند. همين جريان در روزهاي اخير بهواسطه مشکلاتي که در رسيدن به ليست 30 نفر در تهران داشت، حاضر شد تا آنجايي پيش برود که براساس تاکتيکي انتخاباتي، امثال علي مطهري و کاظم جلالي‎‎ها را نيز در ليست خود جاي دهد. به تعبير ديگر، اصلاحاتيها با کساني به ائتلاف رسيدند که روزگاري يکديگر را رقيب سرسخت خود تلقي ميکردند. حال جاي اين سوال براي جماعت مومن و انقلابي وجود دارد که آيا ما نبايد براساس عقل سياسي و حتي شرعي، دايره اصولگرايي را گستردهتر ببينيم و به دليل وجود پيچ تاريخي در ادامه مسير، با تسامح بيشتري نيروهاي درون جريان اصولگرايي را مورد ارزيابي قرار دهيم؟ بهنظر ميرسد جواب اين سوال با توجه به صحنهآرايي جريان مقابل نهتنها عقلاني است بلکه واجب شرعي است. چرايي اين موضوع را در ادامه توضيح خواهم داد.

3. در انتخابات اخير بايد نگاه جرياني و جبههاي داشته باشيم نه نگاه فردي

شکي نيست جبهه اصلاحطلب که حامي «شعار نه غزه، نه لبنان، جانم فداي ايران» است، اصلاحطلباني که در فتنه 88 بهدنبال اسقاط نظام بودند، اصلاحطلباني که در کودتاي 88 بهدنبال تغيير شعار اصلي انقلاب از «استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي» به «استقلال، آزادي، جمهوري ايراني» بودند و جماعت ليبرالي که با شعار مرگ بر اصل ولايتفقيه در خيابان‎‎هاي تهران، جولان ميدادند، با عناصر ضدانقلاب منطبق شدهاند. اين جماعت اگرچه مدعي هستند بهدنبال تندروي نبوده و خود را درون نظام ميبينند، اما تا به حال حاضر نشدهاند از حمايت جريان ضدانقلاب تبري بجويند و روابط سياسي ـ رسانهاي خود را با اين جريان بهطور کامل حفظ کردهاند. از سوي ديگر، اين جريان در کنار عناصر ضدانقلاب، با گروه ديگري نيز پيوند خوردهاند. گروهي که رابطه با آمريکا را رابطه با کدخداي عرصه بينالملل تلقي ميکند. در کنار اين انطباق، عناصر نفوذي و در رأس آن‎‎ها آمريکا، به اين نتيجه رسيده است که نميتواند بهتنهايي وارد عرصه‎‎هاي سياسي ايران بشود لذا نيازمند عناصر داخلي است. بنابراين هماهنگي و پيوند ميان جريان نفوذ همانگونه در سال 88 قسمتي از آن را مشاهده کرديم، دور از انتظار نيست. در انتخابات پيشرو بهدليل اهميت مجلس خبرگان و مجلس شوراي اسلامي، جريان‎‎هاي رقيب بهدرستي صفآرايي کرده و بهنوعي با هم منطبق شدهاند:

1. هماهنگي ميان اصلاحات و ضدانقلاب فراري و همچنين حمايت ضدانقلاب فراري از جريان اعتدال

2. هماهنگي ميان جريان حامي آمريکا و البته جريان اعتدالي نيز بهتنهايي رقيب مهمي بهشمار ميرود

3. هماهنگي با غرب بهواسطه ايجاد پل ميان عناصر نفوذي و عوامل داخلي (سوءاستفاده جريان نفوذ از دلگرمي جريان اعتدال به روياي آمريکايي و آمادگي جريان اصلاحات براي همکاري)

حال سوال اين است: جريان مومن انقلابي نيازمند ائتلاف با همه گروه‎‎هاي اصولگرايي است يا بايد نگاه ائتلافي را کنار گذاشته و به نگاه سليقهاي و فردمحور ليست ببندد؟ بهنظر ميرسد جواب اين سوال مشخص است. در رقابت جرياني و جبههاي، ميبايست از تمام ظرفيت‎‎هاي موجود استفاده کرد و نبايد در اين فضا نگاه پالايشي به افراد درون جريان اصولگرايي داشته باشيم.

4. توجه به واقعيت مجلس شوراي اسلامي و مسئله «اقليت فعال موثر» در کنار «اکثريت پيرو غير موثر»

در تحليل جريان انقلابي براي رأي به افراد، بحث کارآمدي و تخصصگرايي ديده ميشود. مسئلهاي که هيچکسي نميتواند از آن چشمپوشي کند و ايدهآل آن است که کساني که وارد مجلس شوراي اسلامي ميشوند، در کنار انقلابي و سياسي بودن، در موضوعات مختلفي که نيازمند قانونگذاري و نظارت بر جامعه و نهادهاي ديگر است، تخصص لازم را داشته باشند.

موضوعي که در کنار اين تخصصگرايي و کارآمدي نيازمند آن هستيم، توجه به واقعيت دروني مجلس شوراي اسلامي است. جريان انقلابي بايد به اين مسئله توجه کند که درون مجلس غالبا اقليتي فعال و موثر وجود دارد که در موضوعات مختلف تخصص و تاثيرگذاري لازم را دارند و بهواسطه مشورت با ديگر نمايندگان و گروه‎‎هاي متخصص بيرون از مجلس، ميتوانند با استفاده از پتانسيل خود در جامعه و مجلس، به هدف جمعي برسند. در اين بين، جماعت ديگر که اکثريت را تشکيل ميدهند، اگرچه ممکن است تخصص هم داشته باشد، تاثيرگذاري لازم را ندارند. لذا اکثريت در خيلي از موارد تابع حرکت اقليت متخصص و موثر ميشوند و اين تابعيت، در زماني که نياز به رأي تکتک افراد است، خود را نشان ميدهد. حال اگر در ليست تهيه شده توسط نهادهاي مورد اعتماد به مسئله اقليت موثر و متخصص توجه شده است، اگر شخصي هم وجود داشته باشد که کارآمدي کمتري نسبت به ديگر عزيزان بيرون از ليست دارد، ميتوان با تسامح و نگاه جرياني اين مسئله را پذيرفت و صد البته اگر تمامي افراد ليست کارآمد، متخصص و مقبول مردم باشند قطعا هيچکس در رأي به چنين ليستي شکي به خود راه نميدهد. اما بايد معناي ائتلاف را مدنظر قرار داد. ائتلاف ميان اصولگرايان شرايط خود را ميطلبد. همانگونه که در ليست ائتلافي اصلاحطلبان، به دليل شرايط سياسي، سابقه افراد در نظر گرفته نميشود و امثال کاظم جلالي وارد ليست ميشوند.

5. اما حرف آخر، چرا بايد از منطق رأي به فرد اصلح، به منطق رأي به فرد صالح در ليست برسيم؟

براي پاسخ به سوال فوق ميبايست به تجارب سياسيون در انتخابات گذشته رجوع کنيم. در کلان شهرها، بهخصوص تهران، از ابتداي انقلاب، مردم بدون هيچگونه شبههاي با اعتماد به نهادهاي انقلابي تنها به ليست‎‎ها رأيي دادهاند. کمتر کسي وجود دارد در شهري مثل تهران و با حضور چند هزار داوطلب، بدون ليست پاي صندوق رأي حاضر شود. لذا در اين شرايط اگر شخصي کارآمدي و تخصص لازم را داشته باشد و در يک کلام اصلح باشد، نسبت به ديگراني که در ليست‎‎ها جاي گرفتهاند شانس بسيار کمتري براي ورود به مجلس دارد، مگر اينکه از نظر شخصي در جامعه با اقبال فراواني مواجه شود و مردم بهواسطه شهرت يا هر مسئله ديگري، بدون در نظر گرفتن ليست‎‎ها به اين شخص رأي دهند. خلاف اين امر موارد بسيار اندکي در جمهوري اسلامي ايران رخ داده است. آنچه در تمامي انتخابات مجلس از ابتداي پيروزي انقلاب تا به حال تجربه شده است، رأيآوري و رقابت ليست‎‎هاي مهم در کلانشهرها است. حال اگر با توجه به دلايل پنجگانه بپذيريم در شرايطي قرار گرفتهايم که بايد مجلسي يکدست مقابل استکبار و دشمنان داخلي و خارجي داشته باشيم، ميتوانيم با عدول از افراد اصلح بيرون از ليست، به افراد درون ليست اعتماد کنيم و به حجت شرعي برسيم که اگر به تکتک اسامي درون ليست رأي ندهيم، ممکن است از جريان رقيب افرادي وارد مجلس شوند که بهنفع مصالح عمومي و منافع ملي عمل نکنند. به تعبير ديگر، با توجه به فضاي سياسي داخلي و مشکلات خارجي جمهوري اسلامي ايران، در شرايط تزاحم ميتوانيم اهم و مهم کنيم و اهميت رأي به ليست را مورد توجه قرار دهيم.

هر يک رأي بدون در نظر گرفتن نتايج انتخابات و بدون واقعبيني لازم، بهطورقطع کمک شاياني به جريان رقيب خواهد کرد. جريان انقلابي بايد پيروز انتخابات شود و در داخل مجلس به اکثريت برسد. نبايد اجازه دهيم مجلسي روي کار بيايد که در ظاهر اصولگرا ولي در صحن مجلس، طرفدار جريان فتنه و اعتدال متمايل به آمريکا باشد.

علی‌اکبر غلامی - پنجره

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 12
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 7
  • ۱۳:۱۱ - ۱۳۹۴/۱۲/۰۲
    1 0
    اصلح از نظر شما فقط لیست شما ..شما همه صالح ..بقیه ناصالح؟؟؟؟
  • ۱۳:۳۰ - ۱۳۹۴/۱۲/۰۲
    0 0
    مرگ بر اصلاحات و افسادات آمریکایی .
  • ۱۳:۵۶ - ۱۳۹۴/۱۲/۰۲
    0 0
    من به فرد اصلاح طلب اصولگرای انقلابی و مستقل رأی میدم و به لیست پیشنهادی بی بی سی فتنه گر باشد و یا قدرت طلب و فرصت طلب داخلی کاری ندارم.
  • عباس133 ۱۴:۱۸ - ۱۳۹۴/۱۲/۰۲
    0 0
    ببخشید اشتباه منفی دادم
  • ۱۵:۴۹ - ۱۳۹۴/۱۲/۰۲
    0 0
    دوست عزیز معنی اصلح یعنی برتر ! اگر شما اصلح باشی معنیش این نیست که بقیه ناصالح باشن ! یعنی رای دادن به لیست بهتر است البته مطمئنم که شما هم متوجه بودید و نیازی به توضیح بنده نبود
  • جالب ۱۶:۰۶ - ۱۳۹۴/۱۲/۰۲
    0 0
    خیلی جالب بود
  • ۱۹:۰۹ - ۱۳۹۴/۱۲/۰۲
    0 0
    آره دقیقا همینجور هست.آخه تو بستن لیستشون مفسد و مجرم اقتصادی دست نداشته
  • ۱۹:۱۵ - ۱۳۹۴/۱۲/۰۲
    0 0
    اگه لیستی رای بدی خیلی بهتره.چون اگه به صورت پراکنده رای بدی ممکنه هیچ تاثیری نداشته باشه و حتی تاثیر برعکس بذاره.خودت دقت کن ببین کدوم لیست انقلابی هست و به فکر مردم، نه به دنبال سیاسی کاری.موفق باشید
  • ۰۰:۱۲ - ۱۳۹۴/۱۲/۰۳
    0 0
    اصلاح طلب اصولگرای انقلابی و مستقل ؟؟؟؟ مگه داریم ؟؟ مگه میشه ؟؟؟
  • ۰۷:۲۷ - ۱۳۹۴/۱۲/۰۳
    0 0
    اگر دو نماینده با هم رقابت می کنند و نماینده ای(x) که خوب مومن و متدین ولایتمدار است اما رای آور نیست باید به نماینده ای که اصلح و مومن ولایی است و حتی اگر بهتر از نماینده (x)مومن متدین رای نیاور اما خوب، نباشد وظیفه این است که به نماینده ای که رقابت می کند رای دهیم چرا؟ چون با این کار رای خود را به هدر داده ایم (البته طبق وظیفه شرعی الهی مخصوصا در این انتخابات حساس) چون با رای خود کاری کرده ای که نماینده رقابت کننده طرف مقابل رای بیاورد و وارد مجلس شود... بین بد و بدتر بد بهتر است..
  • ۱۰:۰۲ - ۱۳۹۴/۱۲/۰۳
    0 0
    ما به کسی رای میدهیم که کشور را به انگلیس و آمریکا نفروشد
  • زهرای محمدرضا ۲۰:۳۴ - ۱۳۹۴/۱۲/۰۵
    0 0
    انشاالله

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس