شاید این اولین باری است که این شبکه‌های معاند، بدین صورت شفاف و صریح وارد میدان شده‌اند. همین موضوع، اهمیت این دوره از انتخابات و انتخاب مردم را بیشتر مشخص می‌کند.

به گزارش مشرق، با نزدیک شدن به زمان برگزاری انتخابات، فعالیت رسانه‌های معاند برای تأثیرگذاری در انتخابات افزایش پیدا کرده است. رهبر انقلاب در دیدار مردم آذربایجان شرقی به نقش و دخالت صریح این رسانه‌ها در انتخابات ایران اشاره کرده و فرمودند: «رادیوی انگلیسی دارد به مردم تهران دستورالعمل می‌دهد به فلانی رأی بدهید، به فلانی رأی ندهید! معنای این چیست؟ انگلیسی‌ها دلشان تنگ شده برای دخالت کردن در ایران... اینکه ما عرض میکنیم در انتخابات، مردم با بصیرت، با آگاهی، با دانایی وارد بشوند، به‌خاطر این است؛ بدانند دشمن چه میخواهد.» از همین‌روی، به‌منظور تحلیل آرایش رسانه‌ای دشمن و موضع‌گیری متناسب با آن، با آقای دکتر حسین رضی، استاد دانشگاه صدا و سیما، مدیر اسبق شبکه‌ی العالم و قائم‌مقام سابق دبیرکل اتحادیه‌ی رادیو و تلویزیون‌های اسلامی به گفت‌و‌گو نشستیم.

  رهبر انقلاب در یکی از بیانات‌ اخیرشان از برنامه‌ریزی دشمن برای جمهوری اسلامی ایران با تعبیر «لشگر فرهنگی دشمن» یاد می‌کنند. اساساً لشکرکشی فرهنگی دارای چه ابعادی است؟
البته رهبر انقلاب در بیاناتشان در سال‌های گذشته، دائماً راجع‌به این مفهوم صحبت کرده‌اند، منتها به‌تناسب شرایط منطقه و جهان، تعابیر مختلفی را به کار برده‌اند. از سوی دیگر، به نظر می‌رسد که به‌منظور واقف شدن افکار عمومی بر شدت اهمیت این مسئله، ایشان از زوایای مختلف آن را بیان و ابراز می‌کنند. برای مثال، در برهه‌ای از اصطلاح «جنگ نرم» استفاده کردند؛ عبارتی که اشاره می‌کرد به جریانی که به‌صورت خزنده از سال‌ها قبل شروع به فعالیت کرده بود و در فتنه‌ی ۸۸ نمود بیرونی پیدا کرد. بعد از مقابله‌های سخت مثل تحمیل جنگ هشت‌ساله علیه نظام و تهاجم جریان سلطه به‌خصوص آمریکا به کشورهای پیرامون ایران نظیر افغانستان و عراق و کشورهای دیگر، به نظر می‌رسد به‌دلیل اینکه در جریان سلطه ناامیدی ایجاد شده بود از اینکه در این حوزه دستاوری نداشتند و در حقیقت شکست خورده بودند، آن‌ها به جریان دیگری رو آوردند که به‌عنوان جنگ نرم یا تهاجم فرهنگی مطرح شد.

به نظر می‌رسد تعابیری که ایشان اخیراً به کار برده‌اند، مثل بحث لشگرکشی فرهنگی، کاملاً آشکار شده و در جبهه‌ها و با استفاده از ابزارهای متعدد، شکل گرفته است. اگر بخواهیم به‌طور مشخص بگوییم، یک جریان بارز و آشکار آن، جریان رسانه‌ای است که علیه انقلاب اسلامی در حال فعالیت است. در سال‌های گذشته، در سطح بین‌المللی و در منطقه‌ای، سرمایه‌گذاری خیلی وسیع کمّی و کیفی را از ناحیه‌ی دو جریان عمده‌ی رسانه‌ای می‌بینیم که البته این دو جریان، یک اتحاد نانوشته یا حداقل بیان‌نشده‌ای با هم دارند، ولی از آثار و تبعات کارهایشان کاملاً می‌توانیم بگوییم این دو باهم گره خورده‌اند. یک جریان، جریان استکباری-صهیونیستی است که جریان عمده‌ی رسانه‌ای بین‌المللی و منطقه‌ای است. خبرگزاری‌های بزرگ و به‌خصوص خبرگزاری‌های تصویری  - که انحصار عجیبی در این حوزه وجود دارد- متعلق به این جریان است، مانند خبرگزاری‌های آمریکایی، انگلیسی و فرانسوی. حتی بخش زیادی از تصاویری که ما در تلویزیون خودمان از دنیا مشاهده می‌کنیم نیز از زاویه‌ی چشم این خبرگزاری‌هاست؛ یعنی پس از عبور از یک فیلتر و به‌صورت مدیریت‌شده به ما رسیده است. ما خیلی از چیزها را نمی‌بینیم یا آن‌طوری‌که واقعاً اتفاق افتاده، نمی‌بینیم. این جریان همچنین شامل بعضی شبکه‌های منطقه‌ای می‌شود که اتفاقاً این شبکه‌ها هم شبکه‌های مؤثری هستند. مثلاً در عراق وقتی آمریکا حضور پیدا کرد، شبکه‌ی «الحره» ‌ی عراق را راه‌اندازی کرد. شبکه‌ی «الحره» شبکه‌ای است که پول خرجش می‌شود و کاملاً هم آمریکایی است. همچنین کشورهایی مثل انگلستان، آمریکا، روسیه و... روی راه‌اندازی شبکه‌های فارسی‌زبان نیز سرمایه‌گذاری کرده‌اند.

بلوک دومی که وجود دارد من اسمش را می‌گذارم جریان افراطی-وهابی؛ یک جریان کاملاً تندرو و افراطی که در حوزه‌های مختلف، به‌خصوص در بحث‌های اعتقادی و اسلامی، با نگاه تند وارد می‌شود. یکی از حلقه‌های این جریان، اتفاقاً شبکه‌های شیعه‌ی تندرو هستند. همین نکته‌ای که رهبر انقلاب گاهی به‌عنوان تشیع انگلیسی از آن یاد می‌کنند. البته در مطالعاتی که در طول این سال‌ها داشتیم، دیدیم که این‌ها یک حلقه‌ی زنجیره‌ای هستند؛ یعنی یک شبکه‌ی شیعی تندرو نکته‌ای را مطرح می‌کند که این موضوع در اتاق‌های فکر همین جریان در کشورهای همسایه‌ی ما پردازش و به یک برنامه تبدیل شده است. کاملاً به‌صورت سیستماتیک این کار انجام می‌شود. بعد یک برنامه در شبکه‌های اهل‌سنت تندرو تولید و پخش می‌شود و دوباره برای شبکه‌های شیعی تندرو خوراک تولید می‌کند. در واقع حلقه و چرخه‌ای درست شده است که دارد کار می‌کند.

بی‌تردید این شبکه‌‌ها از جایی حمایت مالی می‌شوند. از کجا؟ از همین بلوکی که عرض کردم. بالاخره ما سال‌ها در رسانه بوده‌ایم و می‌دانیم تأمین هزینه‌‌ی رسانه و شبکه راحت نیست؛ یعنی این‌طور نیست که فکر کنید در یک شبکه، مجموعه‌ای از آدم‌ها نشسته‌اند و صبح تا شب برنامه اجرا می‌کنند و گاهی اوقات هم اعلام می‌کنند که کمک کنید. همه‌ی این‌ها قصه است و ساده‌اندیشی است که چنین تصور کنیم.

از طرف دیگر، این بلوک با آن بلوک اول نیز کاملاً درهم‌تنیده هستند و باهم گره خورده‌اند، منتها به‌ظاهر هرکدام اهداف خودشان را دارند. این بلوک دوم به‌صورت عمده از ناحیه‌ی جریان وهابیت که محورش عربستان است و بعد قطر، امارات و بعضی از کشورهای دیگر، کاملا به‌عنوان یک بلوک منطقه‌ای، مورد حمایت مالی، فکری و سیاسی است و فعالیت رسانه‌ای خود را در این چارچوب انجام می‌دهد.

فضای رسانه‌ای که تا  الان گفتم، شاید اکنون به‌عنوان رسانه‌های سنتی (مطبوعات، رادیو و تلویزیون) از آن یاد می‌شود. اما فضای رسانه‌ای جدید در بستر اینترنت و شبکه‌های اجتماعی که در جامعه‌ی ما مورد استقبال واقع شده، فضایی را ایجاد کرده است که وقت زیادی را از خانواده‌ها می‌گیرد که خود این‌ها نیز به‌نوعی لشگر فرهنگی دشمن محسوب می‌شوند.

حال سؤال این است که آیا ما هم می‌توانیم از ابزار این رسانه‌ها استفاده کنیم و آن‌ها را به خدمت بگیریم؟ در یک کلام جواب مثبت است، بله، می‌شود. به شرط اینکه همه‌ی ما شروع به تولید محتوا کنیم و آن را صادر نماییم. ما معمولاً بازپخش‌کننده‌ی محتوای دیگران هستیم. ضعف دیگر ما این است که متأسفانه در جبهه‌سازی و تشکل‌سازی یک مقدار ضعیف هستیم؛ یعنی نتوانسته‌ایم انسجام ایجاد کنیم. مجموعه‌های مختلف در فضاهای مختلف دارند کار می‌کنند، اما به‌شکل موازی و غیرمرتبط. جبهه‌ی معارض دائماً نفراتشان را افزایش می‌دهند و یارگیری می‌کنند و روش‌هایشان را تغییر می‌دهند و نوسازی می‌کنند. از این طرف اما جبهه‌ی خودی از سرمایه‌ها و داشته‌هایش به‌سرعت و به‌صورت کامل و بهینه، استفاده نمی‌کند.
 
 چرا در اکثر مواقع، در مقابل جریان تهاجم، کاری انجام نمی‌دهیم یا موضع منفعلانه داریم؟
اگر بگوییم کاری انجام نمی‌شود، بی‌انصافی است. منتها گاهی اوقات در تدوین استراتژی‌ها و در استفاده‌ی بهینه از امکانات موجود، ضعف داریم. گاهی اوقات هم اساساً با یک نگاه کلان درازمدت و استمرار روی یک خط، ضعف داریم. کارهای مقطعی می‌کنیم و کارهایمان استمرار ندارد. گاهی اوقات نیز تحت‌تأثیر طراحی‌های دیگران قرار می‌گیریم و مجبور می‌شویم پاسخ بدهیم و انفعالی عمل کنیم، درحالی‌که در نگاه اسلامی و انقلابی، مبنای استراتژی آفند است، نه پدافند. معصوم علیه‌السلام می‌فرماید: «لو علم الناس محاسن کلامنا لتبعونا»؛ مردم اگر خوبی‌های حرف‌های ما را بفهمند، از ما تبعیت می‌کنند. پس شما کافی است فقط حرف حق را برسانید. اگر این حرف حق گفته شود، مردم تبعیت می‌کنند. مردم عقل و شعور دارند و فطرتشان سالم است.

اسلام و انقلاب در خودشان آفند و فعالیت و حرکت دارند؛ یعنی شما نباید منتظر باشید دیگران کاری کنند تا به آن پاسخی بدهید. این بدترین نوع کار در حوزه‌ی فرهنگی است. پدافند فقط باید از باب ضرورت باشد. مثل اینکه شما می‌گویید ماده‌ی مسمومی دارد داخل آب شرب مردم می‌رود، ما باید جلوی آن را بگیریم و برای اینکه مطمئن بشویم، فعلاً به مردم می‌گوییم از این آب نخورید، چون این آب مسموم است و شما را می‌کشد. این کار خوب است اما واضح است که این وضعیت نمی‌تواند جریان عمومی و همیشگی باشد و باید آب سالم تهیه و در اختیار مردم گذاشت.


در حوزه‌ی فرهنگ هم همین است، منتها ما فرهنگ را به‌عنوان نیاز ثانویه و پس از اقتصاد تعریف می‌کنیم، درحالی‌که نیاز اولیه است. البته بحث اقتصاد یک ضرورت است. باید به معیشت مردم رسید. اگر رسیدگی نشود، نمی‌توانید دین را تبلیغ کنید، فرایض دینی را از مردم بخواهید و مباحث اخلاقی را در جامعه ترویج کنید، چون جامعه گیر اقتصاد و معیشت است. اما حل مسئله‌ی اقتصاد مقدمه‌ای است برای حل مسئله‌ی مهم بعدی یعنی دین و فرهنگ و به کمال رسیدن مردم جامعه.

نکته‌ی دوم اینکه متأسفانه کار فردی ما به کار جمعی‌مان غلبه دارد. اصلاً کار جمعی بلد نیستیم. البته کار جمعی سخت است، اما برکت و آثار زیادی دارد. این دو علتی است که موجب شده ما نتوانیم در این دوره‌ها کار آفندی بکنیم. افتاده‌ایم به پدافند و پدافند هم به‌حسب ضرورت خوب است، اما اصل نباید باشد، درحالی‌که در خیلی‌جاها برای ما اصل شده است. حتی رسانه‌هایی که راه‌اندازی می‌کنیم، گاهی اوقات در پاسخ به جریانی است. به اعتقاد من، آن جریان معارض، هوشمند است و می‌خواهد همیشه ما را در این پدافند نگه دارد. او با هوشمندی، چیزی درست می‌کند که شما را در موقعیتی زمین‌گیر کند، درحالی‌که ما در آنجایی رشد کرده‌ایم که کارهای آفندی و خلاقانه انجام داده‌ایم.
 
 رهبر انقلاب هدف دشمن از جنگ نرم را تغییر باورها و رفتارهای مردم می‌دانند. مصادیق این اتفاق در رسانه چیست؟
بگذارید یک مثال بزنم. فیلم‌های اوایل انقلاب هنوز موجود است. اگر نگاه کنید می‌بینید که خانم‌ها بیرون از خانه چادر رنگی سرشان می‌کردند. چادر مشکی، چادر مجلسی خاص بود. اما الآن برعکس شده است. اگر شما در بیرون از خانه یک خانم با چادر رنگی ببینید، تعجب می‌کنید، درحالی‌که این قضیه در گذشته عادی بود. این یک مثال ساده است از اینکه جامعه خودش در مواردی به یک تغییر و تحول می‌رسد و این امر هم البته اشکالی ندارد. ولی خطر در آنجاست که این موارد کاملاً برحسب فرهنگ وارداتی، بدون هضم و پذیرش در جامعه اتفاق بیفتد و در حوزه‌هایی باشد که با عقاید و ارزش‌های مردم سر و کار دارد که می‌تواند منجر به انحراف، خودباختگی و استحاله شود. بنابراین نیازمند مراقبت دائمی است.

حالا فکر کنید چنین موارد ساده اما مهمی، مربوط به دولتمردان و سیاسیون باشد. این اتفاق اگر در حوزه‌ی دولتمردان رخ دهد، خیلی خطرناک‌تر می‌شود؛ چراکه دولتمردان کسانی هستند که زمام امور جامعه در دست آن‌هاست و آن‌ها جامعه را هدایت می‌کنند. اگر آن‌ها بر اساس طرح و برنامه‌ی دشمن، تغییر کنند خیلی از نابهنجارها، تبدیل به هنجار می‌شود، به تعبیری منکرها تبدیل به معروف می‌شوند.   به‌طور مثال، در زمینه‌ی بحث رفاه‌طلبی، رهبر انقلاب تأکید کردند مسئولین سطح زندگی‌شان را در سطح متوسط جامعه نگه دارند. آیا این موضوع رعایت می‌شود؟ وقتی این امر از سوی مسئولان رعایت نشد، مردم نیز ساده‌زیستی را به مرور رها کرده و به سمت رفاه‌طلبی سوق پیدا می‌کنند. البته بخشی از این مسئله اجتناب‌ناپذیر است، چون بالأخره ارتباطات وسیع شده و عناصر و رفتارهای فرهنگی تبادل و انتقال می‌یابد. منتها اجتناب‌ناپذیری‌اش در حدی است که عرف جامعه آن را قبول کند و مورد پذیرش عموم قرار گیرد و با ارزش‌های اساسی آن تعارض نداشته باشد. یعنی اگر سطح زندگی بالا رفته است، باید برای همه‌ی جامعه بالا باشد. این حد طبیعی است. کمااینکه اتفاق افتاده است؛ یعنی خیلی از چیزهایی که امروز در زندگی مردم متوسط شهری، طبیعی یا ضروری است، چهل سال پیش لوکس تلقی می‌شد. با این مسائل هیچ‌کس مشکلی ندارد، ولی آن چیزی که مطرح است این است که این موضوع غیرطبیعی باشد و خطرناک‌تر از آن اینکه ما در حوزه‌های تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی، به‌گونه‌ای آرام‌آرام مبانی‌مان تبدیل شود به آن چیزی که دشمن می‌خواهد.

به عنوان مثال، یکی از بخش‌های نفوذ فرهنگی، بخش آموزش است، به‌خصوص آموزش در سیستم‌هایی که مبتنی بر تکفرات غربی است، مثل دانشگاه‌ها. حتی بورس‌های خارج از کشوری که به دانشجویان داده می‌شود، می‌تواند موجب بروز خطرهایی شود. نمی‌خواهم بورس خارج از کشور را نفی کنم، اما در ارتباطات میان‌فرهنگی، بعد از جنگ جهانی دوم، آمریکایی‌ها تأکید داشتند که یکی از راه‌های جدی نفوذ در کشورهای مستقل، دادن بورس‌های تحصیلی است که عمدتا جوان‌های کشورهای هدف در دانشگاه‌های غربی تحصیل کنند.
 
 با نزدیک شدن به ایام انتخابات در کشور، به نظر شما، استراتژی دشمن در فضای رسانه چیست و چه اهدافی را دنبال می‌کند؟
این نکته را عرض کنم که دشمن همیشه برای این مناسبت‌ها، الگو و اشکال جدیدی را تهیه می‌کند. به‌طور مثال؛ در سال ۸۷ شبکه‌ی بی‌بی‌سی فارسی راه‌اندازی شد تا در انتخابات ۸۸ مؤثر باشد. یک مثال دیگر برنامه‌ی «نوبت شما» است که بی‌بی‌سی فارسی برای انتخابات ۹۲ در نظر گرفته بود. البته به‌طور کلی، سیاست‌های دشمن مشخص است.

سیاست این رسانه‌ها شامل دو حلقه است. حلقه‌ی نخست تأثیرگذاری بر میزان مشارکت مردم است. حمایت از نظام سیاسی مستقر، یکی از شاخص‌هایش میزان مشارکت مردم است؛ یعنی میزان مشارکت مردم در انتخابات از منظر لیبرال دموکراسی غربی به‌عنوان یک شاخص در حمایت و میزان مقبولیت یک نظام پذیرفته شده است. از نظر آن‌ها، منطق برتر برای شاخص حمایت مردم از نظام سیاسی مستقر، حضور در صحنه است که مصداق بارز آن می‌شود انتخابات. یعنی میزان مشارکت، صرف‌نظر از اینکه چه‌کسی رأی می‌آورد، به آن نظام سیاسی مستقر، مشروعیت می‌دهد. بنابراین مشارکت بالای مردم، نقطه‌ی قوتی جدی است که در محاسبات و سیاست‌گذاری‌های جبهه‌ی معارض، خودش را نشان می‌دهد. بر همین اساس، دشمن با دامن زدن به اختلافات یا طرح مشکلات، سعی می‌کند از میزان مشارکت مردم بکاهد.

البته اختلاف در همه‌ی کشورها و بین همه‌ی جریانات هست، ولی آن‌ها این موارد را بزرگ‌نمایی می‌کنند. وقتی این اختلافات پررنگ شدند، رسانه‌های جریان‌ دشمن فضا را جوری انعکاس می‌دهند که انگار کاندیداها برای هم چنگ‌ودندان نشان می‌دهند و می‌خواهند دیگری را ساقط کنند. در صورت وقوع این حالت، مردم قاعدتاً نسبت به آن جریان سرد می‌شوند. این بحث یک موضوع جدی است. رهبر انقلاب هم بر آن تأکید می‌کنند و بر همین اساس هم در ابتدای امسال، بحث همدلی و هم‌زبانی را به‌عنوان شعار سال مطرح کردند تا با این توطئه مقابله کنند. این یکی از شگردها و مصادیق به‌شدت مشخص و بارز است که سیاست‌مداران مؤمن و انقلابی باید متوجه این توطئه‌ی دشمن باشند.

یک بخش دیگر این است که عملکرد دوره‌های قبلی یا فعلی حوزه‌های مرتبط با برگزاری انتخابات را بررسی و نقاط ضعف آن‌ها را پررنگ می‌کنند. دشمنان همیشه دنبال بزرگ‌نمایی نیمه‌ی خالی هستند. البته کارهای انجام‌نشده یک واقعیت است، اما نسبتش با کارهای انجام‌شده  و به ثمر نشسته، کمتر است که باید مقایسه شود. در مقایسه‌ی آن‌ها و نقد و بررسی و اظهارنظر نیز باید انصاف رعایت شود. همچنین تخریب نهادهای قانونی دخیل در فرآیند انتخابات مانند شورای نگهبان نیز یکی از کارهایی است که معمولا در همه‌ی انتخابات، با شدت و حدت کمتر و بیشتر در دستور کار رسانه‌های معاند قرار داشته است. این کار با دو هدف صورت می‌گیرد: هم مردم را نسبت به فرآیند قانونی انتخابات ایران بدبین یا مشکوک می‌کند، و هم اینکه در صورت لزوم، فضا را برای بروز تشنجات بعد از اعلام نتایج آماده می‌کند، مانند آنچه در فتنه‌ی ۸۸ اتفاق افتاد.

اما حلقه‌ی دوم که خیلی مهم است، حمایت از نیروهایی است که به نوعی نسبت به نظام نقدهای ساختارشکنانه دارند و یا با اصول و مبانی نظام زاویه دارند که حتی ممکن است در میان تأییدشدگان نیز وجود داشته باشند و دشمن به آن‌ها طمع دارد. دشمن گاهی اوقات چیزهایی را در بعضی از ما می‌بیند و به آن طمع می‌کند. البته معمولا تیرش به سنگ می‌خورد، ولی بالأخره تلاشش را می‌کند. آن‌ها دنبال کسانی هستند که می‌شود از طریق آن‌ها، به‌نوعی بعضی از جریان‌های نفوذ را ساری و جاری کرد.

دشمن گاهی اوقات به‌ظاهر خیرخواهی می‌کند و ممکن است حتی حمایت‌هایی هم بکند. این حمایت ممکن است مثل بعضی از دوره‌هایی که در کشور داشته‌ایم، حمایت آشکار مالی باشد، مانند پول‌هایی که به بعضی جریان‌های داخلی دانند و الآن هم خیلی از آن‌ها خارج‌نشین هستند. آیا می‌توانید بگویید این جریان‌ها و افراد تمام شده‌اند؟ نه. این جریان‌ها لایه‌لایه هستند و ادامه دارند. بنابراین حلقه‌ی دوم اقدامات، به‌مراتب مهم‌تر و سخت‌تر از حلقه‌ی اول است و باید به صورت جدی با نگاه مبتنی بر بصیرت دینی و انقلابی با آن مقابله کرد. اقدامی که چند روز پیش، رسانه‌ی سلطنتی بی‌بی‌سی انجام داد، در همین راستا قابل ارزیابی است. یعنی به صورت کاملا آشکار، به‌صراحت اعلام کرد به فلان نامزدهای مجلس خبرگان رأی ندهید و در عوض، به فلان لیست رأی بدهید. تبلیغی که این شبکه برای حمایت از کمپین رأی سلبی انجام داده است نیز از همین قرار است. شاید این اولین باری است که این شبکه‌های معاند، بدین صورت شفاف و صریح وارد میدان شده‌اند. همین موضوع، اهمیت این دوره از انتخابات و انتخاب مردم را بیشتر مشخص می‌کند.
منبع: khamenei.ir

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • رضا جگوار ۱۳:۳۴ - ۱۳۹۴/۱۲/۰۳
    0 0
    غلط

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس