پس وقتی برنامهای در بین مخاطبان جا باز میکند و میلیونها ببینده را به تماشای خود وامی دارد معلوم است که خون دلها پای آن خورده شده و عرقها بر پیشانی نشسته که البته نیازمند مراقبت، حمایت و تشویق بیشتری هم است.
در حرفهایترین شکل ممکن وقتی برنامهای گل میکند به یک برند تبدیل میشود که اگر چه خاستگاه آن تلویزیون است، اما خود نیز باعث اعتبار آن میشود.
برنامههای محبوب تلویزیون صرفا برنامههای جذاب و پرمخاطب نبوده و پیش از هر چیز سرمایه رسانه ملی هستند.
سرمایهای که با تلاش و همت خود رسانه به دست آمده و نباید بسادگی و سهلانگارانه از کنار آن گذشت.
بخش عمدهای از این برنامه به اصطلاح برنامههای «ترکیبی» است. برنامههای ترکیبی البته خود به دو دسته تقسیم میشود؛ برنامههای ترکیبی روتین و برنامههای ترکیبی مناسبتی.
نود را میتوان نمونه بارز و نسبتا موفقی از یک برنامه ترکیبی دانست که اگر بخواهیم بنا به منطق این گزارش که نگاهی به بهترین برنامه ترکیبی زمستان امسال است بپردازیم، باید به آن اشاره کنیم.
نود
حتی اگر مثل من اهل ورزش و فوتبال و پیگیری اخبار و حوادث آن نباشید بازهم احتمالا برنامه نود و عادل فردوسیپور برایتان جذاب است و فارغ از هر عیب و نقصی که این برنامه ممکن است داشته باشد همین شهره شهر بودن، خود موفقیتی بزرگ برای یک برنامه تلویزیونی به حساب میآید.
از منظر علم ارتباطات جذب مخاطبان گسترده، نخستین و مهمترین گام در ساخت و تولید برنامههای تلویزیونی است. با این حساب این برنامه پرمخاطب 17سال نیز ادامه پیدا کرده، بدون اینکه دچار ریزش مخاطب شود.
نه فقط این برنامه که هر برنامه رسانهای اگر بتواند تا یک دهه به عمر خود ادامه داده و همچنان مخاطب داشته باشد، شایسته تقدیر و تامل است.
قصد نداریم برنامه نود را از حیث ورزشی دستمایه نقد و بررسی قرار دهیم، بلکه منظور نگاه به رمز و راز ماندگاری نود بهعنوان یک برنامه تلویزیونی از منظر رسانهای است.
واقعیت این است که برخی به این برنامه انتقاد داشته و عملکرد آن را موجب تخریب و تضعیف فوتبال کشور میدانند، اما برخی دیگر نیز نود را بهعنوان یک برنامه شفاف، منتقدانه و جریانساز در عرصه فوتبال کشور دانستهاند که به رشد و توسعه آن کمک میکند.
این نظرات دوگانه و به ظاهر متضاد در یک چیز اشتراک نظر دارند و آن هم تأثیرگذار بودن این برنامه است؛ حالا چه مثبت چه منفی.
در بین عوامل متعددی که بر جذابیت و ماندگاری برنامه نود تأثیر گذاشته، بیش از همه رویکرد انتقادی و عملکرد مجری آن است.
بدون شک برنامه نود را بدون عادل فردوسیپور نمیتوان تصور کرد. درست است که خود فوتبال بهعنوان موضوع این برنامه واجد جذابیتهای بالایی است، اما تبدیل نود به یک برنامه پرطرفدار بیش از هرچیز به نحوه اجرای فردوسیپور برمیگردد وگرنه قبل از نود نیز برنامههایی که به فوتبال بپردازند در شبکههای مختلف تلویزیونی وجود داشت.
فردوسیپور بهواسطه علاقه شدیدی که به ورزش فوتبال داشته و اطلاعات و دانش نظری خوبی که در این زمینه دارد، موفق شده رنگ و بوی بیشتری به این برنامه ببخشد و مهارتهای ژورنالیستی وی نیز در مدیریت و اجرای برنامه به کمک او آمده تا از مجموعه این توانمندیها در جهت پویایی و تحرک بیشتر برنامه استفاده کند.
هیجان تماشای برنامه نود کمتر از دیدن یک مسابقه حساس فوتبال نیست. فردوسیپور با تکیه بر تجربیات ژورنالیستی خود موفق شد همان فضای منتقدانه را به برنامه نود تزریق کند و آن را از یک برنامه صرفا گزارشی ـ نمایشی دربیاورد.
برنامه هفت
شاید «هفت» ملتهبترین برنامه ترکیبی امسال بود که برای مدت کوتاهی تعطیل شد، بعد با ترکیب و مجری جدیدی آمد و هفت سوم نیز البته جنجال و حاشیههای زیادی را با خود به همراه داشت.
بهروز افخمی به شوخی یا جدی اما به گفته خودش آمده بود تا ناجی هفت شود. در واقع بهروز افخمی را میتوان به نوعی ترکیب و جمع و سنتزی از جیرانی و گبرلو دانست.
ساختار دو برنامه قبلی از حیث اجرا به هم شبیه بود و تقریبا در همان اوایل سری دوم محمود گبرلو در همان دکور و طراحی قبلی برنامه را اجرا میکرد که بعد از مدتی به فرمت جدیدی درآمد.
دکور برنامه هفت البته دارای تازگی و تنوع بیشتری نسبت به برنامههای مشابه است، اما چیدمان و نوع انتخاب رنگ در پسزمینه آن میتواند جذابتر از این نیز بشود.
ضمن اینکه به تنوع و تغییر هم نیازمند است تا تکراری و ملالانگیز نشود. البته اینها پوسته کار بوده و صرفا ویترین این فروشگاه فرهنگی ـ هنری را جذاب میکند، مهمتر از اینها جنسی است که در این دکان عرضه شده و شیوه رفتار فروشنده با خریداران و مخاطبان.
در سری سوم دستکم در قسمت اول که به نوعی برنامه مقدماتی و معارفه محسوب میشد بهطور کلی ساختار تغییر یافته و برنامه از حالت استودیویی خارج شده و بهروز افخمی با حضور در لوکیشنهای مختلف حتی در حال رانندگی و به شکل مستند برنامه را ارائه کرده است .
در ارتباط با مقایسه ساختار این سه برنامه البته باید صبر کرد تا هفت افخمی در قسمتهای بعدی ساختار و شمایل برنامه خود را رو کند.
تنوع آیتمها در دو برنامه قبلی تا حدودی شبیه به هم بود؛ مثل اخبار هفتگی سینما، گزارش پشت صحنه یا نشستها و آمار فروش فیلمها و شیوه اکران که به نظر میرسد در سری سوم هم با طراحی گرافیکی دیگری عرضه شود.
طراحی گرافیکی در سری دوم البته نسبت به سری اول یک گام به جلو گذاشته شده بود و انتظار میرود در سری سوم عمق و ابعاد تازهتری به خود بگیرد.
هنوز درباره قیاس این سه سری از یک برنامه مشترک زود است و باید منتظر بود تا هفت جدید جلوتر برود، اما هفت در هر سه پرده خود نیازمند هفت اصل است تا هفترنگش به هفتاد رنگ بدل شود: صراحت، صداقت، تنوع آیتمها، تعدد کارشناسان و منتقدان، تکثر در سوژهها، تقید به جذابیتهای بصری و رسانهای و تغییر در اجرای برنامه.
صد برگ
امسال به غیر از هفت برنامه رادیو هفت نیز دچار دستخوش تغییر شد و اگر هفت خانهتکانی کرد رادیو هفت جابه جایی خانه کرد و با نام و ساختار و شبکه جدیدی آمد.
انتقال از شبکه آموزش به شبکه چهار، ولی تقریبا با همان رویکرد رادیو هفت و با حضور برخی از مجریان آن.
با این حال صد برگ دیگر رادیو هفت نشد و منصور ضابطیان و تیمش باوجود تلاشی که کردند نتوانستند جایگاه و موفقیت برنامه رادیو هفت را تکرار کنند که البته دلایل آن را باید خارج از اراداه و توان حرفهای این گروه مورد بررسی قرار داد.
منصور ضابطیان با برنامه رادیو هفت در تلویزیون مطرح شد و این برنامه در مدت زمان پنجساله پخش، توانست به عنوان یکی از پرمخاطبترین برنامههای تلویزیونی مطرح شود.
اما روزهای پایانی خرداد ماه بود که عوامل برنامه رادیو هفت با انتشار متنی در سایت رسمی خود اعلام کردند که ادامه ساخت این برنامه با شرایط فعلی امکانپذیر نیست و این برنامه خداحافظی کرد.
علاوه بر رادیو هفت، مردم ایران سلام، جغرافیای فریاد، فرش واژه از دیگر کارهای ضابطیان در تلویزیون است. صد برگ تلاش کرد با تولید آیتمهای مختلف و استفاده از مجریان خاص هر شب و با بهرهگیری از المانهای فرهنگی ـ هنری، یک شبانه آرامی برای مخاطبان خلق کند.
جیوگی
شاید یکی از متفاوتترین و البته خبرسازترین برنامههای ترکیبی امسال که گاه تا پای جنجالی شدن هم پیش رفت برنامه جیوگی شبکه بود.
جیوگی یک مستند ترکیبی ـ تلویزیونی و گفتوگومحور است که هر هفته شبهای شنبه، یکشنبه و دوشنبه بعد از اخبار 20:30 پخش میشد و به تحلیل رویدادهای فرهنگی و اجتماعی میپرداخت.
به ادعای سازندگان این برنامه، هدف از آن گریز از کلیشههای رایج در برنامهسازی و طرح موضوعات و آسیبهای فرهنگی اجتماعی و تمرین اتحاد ملی در عین تضارب آرا میباشد.
پس از تغییر مدیریت در صدا و سیما، در برنامه جیوگی تلاش بر این بوده تا حرف تازهای گفته شود و به این برنامه اجازه داده شد تا کم و بیش از پارهای خط قرمزها عبور کند.
به گفته سازندگان جیوگی، این برنامه میخواهد به جوانان نشان دهد که منتظر دستور و تصمیم مسئولان نباشند و تغییرات و اصلاحات را از زندگی شخصی خودشان آغاز کنند. واژه جیوگی که کلمهای ابداعی است.
حرکتی سیال و مانند جیوه را تداعی میکند که بر اثر شرایط و مقتضیات شکل و فرمش تغییر میکند؛ مادهای که در عین حال هم جامد و هم مایع است. این برنامه هر هفته در سه قسمت پخش میشد که هر سه دارای موضوعی واحد است.
به گفته سازندگان برنامه در شب اول، مردم و حضار را به نمایندگی از آنها با موضوع برنامه درگیر میکنند. در دومین شب، از کسانی که بر بحث مورد نظر تأثیرات جدی داشتهاند.
دعوت به عمل آورده میشود و در آخرین شب که به رادیکال جیوگی موسوم است، صاحبنظران به برنامه دعوت میشوند که یک جمعبندی کرده وحتی به نقد محتوای دو شب قبل بپردازند.