گروه بینالملل مشرق- خلاصه گزارش: سیاست تغییر رژیم واشنگتن طی چند دهه گذشته از شکل خشونتآمیز و سنتی خود فاصله گرفته و با هدف افزایش تأثیرگذاری و پنهانکاری، تبدیل به کودتای نرم و انقلاب رنگی با استفاده از اعتراضات خیابانی و با طراحی سازمانهای غیردولتی و جنبشهای جوانان شده است. اگرچه درباره این سیاستهای آمریکا در روسیه کمتر از برخی کشورهای دیگر صحبت میشود، اما این به آن معنا نیست که کاخ سفید دولت ولادیمیر پوتین را همانگونه که هست، پذیرفته است. اینکه برخی جوانان در روسیه نوارهایی با عبارت «برای روسیهای بدون پوتین» دور دست خود میبندند، اینکه جنبش جوانان «اوبورونا» دقیقاً به همان سبک جنبشهای مشهورتر «آتپور!» صربستان، «کمارا!»ی گرجستان، و «پورا!»ی اوکراین، در روسیه تشکیل میشود، اینکه رسانههای غربی عجولانه از «انقلاب لاکپشتی» و «انقلاب برفی» در روسیه میگویند، و چندین و چند دلیل دیگر نشان میدهد که آمریکاییها به دنبال انقلاب رنگی در روسیه هستند.
نماد «مشت گرهکرده» در بسیاری از جنبشهای اعتراضی
و انقلابهای رنگی، مشترک است
دولت آمریکا از سالها پیش در بخشی از سیاست خارجی خود که ناظر بر روشهای اجرای سیاست «تغییر رژیم» است، تجدیدنظر کرده و به جای کودتاهای خونین، پرهزینه و پردردسر، (هر جا که امکان داشته باشد) از روشهای «نرمتر» استفاده میکند. یکی از این روشها که به خصوص طی چند سال اخیر آمریکاییها به آن علاقهمند شدهاند، «انقلاب رنگی[1]» بوده است.
تعریف انقلابهای رنگی[2] ممکن است در نظر برخی کارشناسان متفاوت باشد، اما عمدتاً انقلاب رنگی به جنبشهایی اطلاق میشود که در سالهای اول قرن 21 در چندین کشور از جمله اعضای سابق اتحاد جماهیر شوروی و برخی کشورهای خاورمیانه رخ داد. برخی ریشه این انقلابها را در به اصطلاح «انقلاب قدرت مردمی» فیلیپین میدانند که به «انقلاب زرد» موسوم شده است.
شباهتهای انقلابهای رنگی
انقلابهای رنگی معمولاً با مقابله غیرخشونتآمیز یا «مقاومت مدنی» در مقابل دولت همراه هستند. این کار از طریق روشهایی مانند تظاهرات، اعتصاب و ایجاد اختلال در روند عادی عملکردهای اجتماعی انجام میشود و هدف، سرنگونی حکومت است که با عنوانهایی مانند دستیابی به «دموکراسی» تزئین میگردد.
این جنبشها مشخصاً یک رنگ یا گُل را به عنوان نماد خود و برای تأثیرگذاری بیشتر و نمایش اتحاد انتخاب میکنند. نکته قابل توجه در اکثر قریب به اتفاق (و چه بسا همه) انقلابهای رنگی، نقش مهم سازمانهای غیردولتی و به ویژه فعالان دانشجویی در سازماندهی اعتراضات و طراحی روشهای خلاقانه برای مقاومت غیرخشونتآمیز است.
یکی از واضحترین مشخصههای انقلابهای رنگی،
برجسته شدن یک رنگ به عنوان نماد اتحاد است
انقلابهای رنگی در کشورهای مختلف، نتایج متفاوتی داشته است. به عنوان مثال، «انقلاب بولدوزر» سال 2000 در یوگسلاوی سابق، «انقلاب رز» سال 2003 در گرجستان، و «انقلاب نارنجی» سال 2004 در اوکراین، در رسیدن به اهداف خود موفق بودند. در عین حال، جنبشهای دیگری مانند «جنبش سبز» در ایران، راه به جایی نبردند.
همچنین در اغلب انقلابهای رنگی (اگرچه نه در همه آنها)، فاز اصلی و نهایی جنبش، با تظاهراتهای گسترده خیابانی پس از برگزاری یک انتخابات مهم، و یا تجمعهای بزرگ پیش از انتخابات برای درخواست برگزاری یک انتخابات عادلانه، کلید میخورد و اگر این فاز تا انتها موفقیتآمیز باشد، به استعفا و یا سرنگونی مقامات حکومتی منجر خواهد شد.
بر خلاف آنچه شاید تصور شود، انقلابهای رنگی تنها در چند کشور محدود اتفاق نیفتاده است، بلکه برخی حتی تا 22 کشور را در لیست کشورهایی آوردهاند که در آنها انقلاب رنگی رخ داده است، اگرچه این انقلابها در همه موارد موفق نبودهاند. از جمله این کشورها، پرتغال (میخک، [3]1974)، فیلیپین (زرد، [4]1986)، چک اسلواکی (مخمل، [5]1989)، یوگسلاوی (بولدوزر، [6]2000)، گرجستان[7] (رز، [8]2003)، اوکراین (نارنجی، [9]2004)، عراق (بنفش، [10]2005)، لبنان (سِدر، [11]2005)، کویت[12] (آبی، 2005)، ایران[13] (سبز، [14]2009)، تونس (یاسمین، [15]2010)، مصر[16] (کُنار، [17]2011)، چین[18] (یاسمین، [19]2011) هستند (منابع صرفاً جهت آشنایی مختصر با انقلابهاست و محتوا، آمار، یا موضع آنها مورد تأیید مشرق نیست).
سبز، رنگ انتخاب شده برای انقلاب رنگی در ایران بود
علاوه بر این 22 کشور، جنبشهای مرتبط و تلاشهای مشابه در کشورهایی مانند ارمنستان، آذربایجان (جنبشهای[20] «یوکس![21]» (= نه!) به رنگ سبز، «ینی فکر[22]» (= فکر جدید) به رنگ نارنجی که از اوکراین گرفته بودند، «ماگام» (= وقتش است)، و «دالگا» (= موج))، بلاروس[23]، برمه[24]، چین، مولداوی، مغولستان[25]، پاکستان، ازبکستان (جنبشهای «شدت»، «بولگا»، و «ازبک آزاد») و البته روسیه (که در ادامه گزارش، مفصلاً به آن خواهیم پرداخت) نیز شکل گرفته است که عمدتاً ناموفق بودهاند.
دست آمریکایی پشت پرده انقلابهای رنگی
شواهد زیادی وجود دارد که نشان میدهد، شمار قابلتوجهی از انقلابهای رنگی طی سالهای اخیر، در حقیقت «انقلاب» نبودهاند، بلکه کودتای نرم به دست دولت آمریکا بودهاند (گزارشهای مشرق را از اینجا، اینجا، اینجا، اینجا، اینجا و اینجا بخوانید). اگرچه در این گزارش قصد آن را نداریم تا به طور مفصل به این شواهد بپردازیم، اما شباهتها و مهمتر از آن، ارتباط تنگاتنگ میان جنبشهای دانشجویی و رهبران آنها در بسیاری از این انقلابهای رنگی[26]، به خوبی نشان میدهد یک دست واحد و حمایت قدرتمند و هدفمند پشت همه آنهاست.
یک جستوجوی ساده اینترنتی درباره جنبشهای دانشجویی «آتپور![27]» (= «مقاومت!») در صربستان، «کمارا![28]» (= بَس!) در گرجستان، «زوبر[29]» (= نوعی گاومیش آمریکایی) در بلاروس، «مجافت![30]» (= بَس!) در آلبانی، «پورا![31]» (= وقتش است!) در اوکراین نشان میدهد که کمتر کارشناسی (هر چهقدر هم که حامی سیاستهای واشنگتن باشد) ارتباط مستقیم بودجه وزارت خارجه آمریکا با این جنبشها و تغییر حکومت در کشورهای هدف آنها را انکار میکند.
نماد «مشت گرهکرده» در میان بسیاری از جنبشهای جوانان
در کشورهای هدف انقلاب رنگی، کم و بیش مشترک است
علاوه بر شواهد موجود که ارتباط وزارت خارجه آمریکا با انقلابهای رنگی دهههای اخیر را نشان میدهد، اظهارات مقامات کشورهای مختلف نیز برخی حقایق پشت پرده را افشا کرده است. نه تنها مقامات در کشورهایی که هدف انقلابهای رنگی آمریکا بودهاند، بلکه تقریباً تکتک دولتهای ضدآمریکایی از تلاشهای آمریکا برای تغییر حکومتهایشان شکایت کردهاند. مثالهایی که در ادامه آورده میشود، نشان میدهد بعید است شباهت این اظهارنظرها به یکدیگر، صرفاً «تصادفی» باشد.
ژوئن سال 2007 وقتی دولت ونزوئلا شبکه تلویزیونی «آرسیتیوی» را تعطیل کرد، عدهای از جوانان این کشور دست به اعتراضاتی زدند که از نظر «هوگو چاوز» رئیسجمهور این کشور، توسط غرب و با هدف اجرای یک «کودتای نرم» مانند اوکراین و گرجستان، سازماندهی شده بود[32]. همچنین مقامات چینی نیز اعتراضات سال 2014 در هنگکنگ را (که نام «انقلاب چتری» را به خود گرفت) حاصل دخالت، طرحریزی و کنترل آمریکا دانستند[33].
روسیه از اهداف اصلی انقلاب رنگی
مقامات دولتی در روسیه[34] نیز به عنوان یکی از اصلیترین اهداف تلاشهای مداخلهجویانه و خرابکارانه واشنگتن، بارها از سیاستهای تغییر رژیم کاخ سفید انتقاد و درباره پیگیری این سیاست در قبال کرملین هشدار دادهاند[35]. از جمله، «سرگئی شویگو» وزیر دفاع روسیه و «سرگئی لاوروف» وزیر خارجه این کشور در اظهارات خود، انقلابهای رنگی را نوع جدیدی از جنگ دانستهاند[36].
«سرگئی لاوروف» وزیر خارجه روسیه از مقاماتی است که درباره
وقوع انقلاب رنگی با دخالت غربیها در کشورش هشدار داده است
به طور خاص، مقامات نظامی روسیه ماه مارس سال 2014 طی سومین «کنفرانس امنیت بینالمللی» وزارت دفاع این کشور، انقلابهای رنگی را «رویکرد جدید آمریکا و اروپا به جنگ، با تمرکز بر ایجاد انقلابهای بیثباتکننده[37] در کشورهای دیگر و تأمین منافع امنیتی خود با هزینه کمتر و حداقل تلفات» توصیف میکنند[38].
ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه نیز دستکم از دو سال پیش گفته که کشورش باید از وقوع هرگونه انقلاب رنگی جلوگیری کند[39]. وی نوامبر سال 2014 طی نشست با مشاوران خود در «شورای امنیت» روسیه[40] ضمن اشاره به تهدیداتی نظیر مهاجرت غیرقانونی و سایتهای «رادیکال» اینترنتی که اقدام به استخدام جوانان میکنند، گفت: «در دنیای مدرن، از افراطیگری به عنوان یک ابزار ژئوپلتیک و برای گسترش نفوذ استفاده میشود.
پوتین با تصریح تلاشهای آمریکا[41] برای به زانو درآوردن روسیه[42] و نقش این کشور در سرنگونی رئیسجمهور طرفدار مسکو در اوکراین، واشنگتن را به تحریک اعتراضات علیه خودش[43] در زمستان سالهای 2011 و 2012 متهم کرد و گفت: «ما میبینیم موج به اصطلاح انقلابهای رنگی، چه پیامدهای غمانگیزی را به دنبال داشته است. این [پیامدها] برای ما یک درس و یک هشدار است. باید هر چه میتوانیم انجام دهیم تا اتفاقی مشابه [انقلابهای رنگی] هرگز در روسیه رخ ندهد.»
پوتین در نشستی با اعضای «شورای امنیت» روسیه
درباره وقوع انقلاب رنگی در کشورش هشدار داد
اما تهدیدهایی که پوتین و دیگر مقامات روس از آن سخن میگویند چیست؟ اگرچه ممکن است تصور شود که روسیه به عنوان یک ابرقدرت، از سیاست تغییر رژیم آمریکا در امان است، اما به هیچ عنوان اینگونه نیست[44]. پوتین نه تنها درباره انقلاب رنگی آمریکایی در کشورش هشدار داده[45]، بلکه شواهد نشان میدهد[46] که مسکو خود را برای مقابله با یک انقلاب رنگی پیش یا پس از انتخابات مجلس در ماه سپتامبر سال جاری آماده کرده است[47].
شاید یکی از شواهدی که پوتین را مجاب کرده که آمریکاییها به دنبال اجرای انقلاب رنگی در کشورش هستند، شکلگیری جنبش جوانان «اوبورونا[48]» (= دفاع) باشد که شباهت غیرقابلانکاری با جنبشهای مشابهی دارد که در ابتدای گزارش به آنها اشاره کردیم. اوبورونا از سال 2005 رسماً تأسیس شد و اکنون در دستکم 25 شهر روسیه، از جمله مسکو شعبه دارد. این جنبش که از انقلاب نارنجی در اوکراین الهام گرفته است، همچنان تلاش میکند تا نظام روسیه را به سوی لیبرالیسم غربی سوق بدهد.
نفوذ عناصر مخالف پوتین در ساختار دولتی روسیه از جمله از طریق انتخاباتهای محلی، تا جایی برای غربیها هیجانانگیز است که «رادیو اروپای آزاد» که خود یکی از پایههای پروپاگاندا، نفوذ، و بیثباتسازی در کشورهای هدف غربیها به شمار میرود، نتوانسته برای این تحولات، نامی انتخاب نکند. این شبکه رادیویی به جای انتخاب نامی رادیکالی مانند «انقلاب رز» یا «انقلاب نارنجی»، تصمیم گرفته تحولات روسیه را «انقلاب لاکپشتی[49]» نامگذاری کند.
«رادیو اروپای آزاد» مخالفتها با پوتین در روسیه را
«انقلاب لاکپشتی» توصیف میکند
مخالفان در روسیه البته به دستههای مختلفی تقسیم میشوند و قطعاً همه آنها خواهان سرنگونی پوتین نیستند. بنابراین ظهور نمادهایی مانند «نوارهای سفید[50]» با عنوان «برای روسیهای بدون پوتین»، برگزاری یک سری راهپیمایی موسوم به «راهپیمایی مخالفان[51]» در مسکو، سنتپترزبورگ، و چند شهر دیگر روسیه طی سالهای 2006 و 2007، اتخاذ «استراتژی-31»[52] (برگزاری راهپیمایی در سی و یکمین روز ماههای 31 روزی در اشاره به بند 31 قانون اساسی روسیه مبنی بر حق برگزاری تجمع مسالمتآمیز)، تشکیل ائتلاف «روسیه دیگر[53]»، و برگزاری تظاهرات طی سالهای 2011 تا [54]2013 در اعتراض به «تقلب[55]» در انتخابات پارلمان[56] (که برخی رسانههای انگلیسیزبان با خوشخیالی[57] آن را «انقلاب برفی[58]» هم نامیدند[59])، همگی نشان میدهد که پوتین حق دارد از تلاش غربیها برای انقلاب رنگی در روسیه[60] صحبت کند.
رفتن یا نرفتن پوتین، مسئله این است
ولادیمیر پوتین ماه فوریه سال جاری طی نشست سالانه «سرویس امنیتی فدرال» روسیه اطلاعاتی را افشا کرد[61] که قطعاً جالب توجه بود. وی در سخنرانی خود در این نشست (که یکی از مهمترین سخنرانیهای سالانه پوتین محسوب میشود) گفت سرویس امنیتی فدرال، اطلاعاتی متقن دارد که نشان میدهد غرب در حال طراحی نقشههایی برای ایجاد تنش سیاسی در روسیه پس از انتخابات تعیینکننده مجلس است. البته پوتین صراحتاً از عبارت «انقلاب رنگی» استفاده نکرد، اما اشارههای ضمنی او به این مسئله آشکار بود[62].
پوتین در نشست «سرویس امنیتی فدرال» خواستار
مقابله با تلاشهای آمریکا برای انقلاب رنگی در روسیه شد
رئیسجمهور روسیه در صحبتهای خود از «دشمنان خارجی[63]» و «تهدید مستقیم علیه حاکمیت» کشورش گفت. وی تأکید کرد: «متأسفانه دشمنان ما در بیرون دارند خود را [برای انتخابات پارلمان] آماده میکنند.» پوتین با اشاره به اینکه تکنیکهای آنها کاملاً شناختهشده است، از سرویس امنیتی فدرال خواست تا «هر اقدامی برای نفوذ خارجی را سرکوب کنند[64].» پوتین تصریح کرد: «بدخواهان خود را برای این انتخابات آماده کردهاند. بنابراین همه باید بدانند که ما در دفاع از منافع خود مصمم هستیم و طبق قانون عمل خواهیم کرد.»
نهادهای مختلفی در آمریکا علاوه بر نومحافظهکاران در وزارت خارجه برای وقوع هرگونه شورشی در روسیه[65] لحظهشماری میکنند، اگرچه که احتمال وقوع یک کودتای موفق در مسکو آنگونه که آمریکاییها آرزویش را دارند، ناچیز است. هیچ اپوزیسیون قدرتمندی علیه دولت فعلی روسیه وجود ندارد و اندک مشکلات اقتصادی در این کشور هم مسلماً نمیتواند مردم را علیه دولت بشوراند. اگر اینگونه بود، مردم باید «بوریس یلتسین» (اولین رئیسجمهور روسیه که دستنشانده آمریکاییها بود) را یک روز در میان، اعدام میکردند.
با وجود آنکه کودتای مدنظر آمریکا در روسیه محتمل نیست، اما روسها احتمالاً نگران مسئله دیگری هم هستند: دخالت واشنگتن در امور داخلی مسکو و تضعیف موقعیت پوتین در روسیه تا جایی که کرملین نهایتاً مجبور شود در مسائل مهمی مانند سوریه به خواستههای کاخ سفید تن دهد. یک نکته را هم نباید فراموش کرد، برای غربیها مهم نیست که طبق آخرین نظرسنجیها، پوتین درون روسیه هنوز هم حدود 80 درصد مقبولیت دارد؛ آنها تمام تلاش خود را خواهند کرد تا دولت او را سرنگون کنند و همین تلاشها به هر حال میتواند خطرناک باشد.
ممکن است روسیه در مقابل انقلابهای رنگی آسیبپذیر باشد، اما
پوتین هم از سالها قبل خود را برای این سناریو آماده کرده است
پوتین هم میداند «مبلغان دموکراسی» غربی در کشورش بیکار نخواهند نشست و برای همین هم هست که نسبت به وقوع انقلاب رنگی[66] شبیه آنچه در اوکراین رخ داد[67]، هشدار میدهد[68] و یا طرفداران او دست به اقدامات دیگری مانند تشکیل جنبشهای ضدانقلاب رنگی میزنند[69].
البته طبیعی است که این هشدارها و اقدامات، بهانهای برای غربیها هم شده تا دولت روسیه را به توسل به «توهم توطئه» برای سرکوب مخالفان خود متهم کنند. این در حالی است که وقتی اواخر فوریه سال جاری، بین 10 تا 30 هزار نفر در مسکو برای بزرگداشت «بوریس نمتسوف» (از مخالفان پوتین که سال 2015 به شکلی مشکوک ترور شد) دور هم جمع شدند[70]، هیچ خبری از برخورد فیزیکی یا خشونت پلیس نبود.
نه محبوبیت پوتین در میان مردم روسیه و نه برخورد دموکراتیک او با مخالفانش موجب نمیشود تا غربیها دست از تلاش برای سرنگونی او بردارند. از نظر آمریکاییها، تا زمانی که پوتین رئیسجمهور روسیه است، برنامهریزی برای انقلاب رنگی در این کشور باید ادامه پیدا کند. ولادیمیر پوتین در حالی درباره «شوکه شدن مردم در کشورهایی» صحبت میکند «که هدف آزمایشهای مخفیانه و گاهاً وحشیانه و دخالت مستقیم در زندگیشان» قرار گرفتهاند، که خودش یکی از مهمترین اهداف در سیاستهای تغییر رژیم آمریکاست. اما آیا روسیه در مقابل یک انقلاب رنگی، آسیبپذیر است؟ شاید. آیا پوتین آماده است تا جلوی چنین انقلابی را بگیرد؟ قطعاً.