اساس دموکراسی غربی
اساس دموکراسی مورد پذیرش غرب، حاکمیت مردم بر خودشان است. مردم با حضور مستقیم در انتخابات گزینه های مورد نظر خود را انتخاب می کنند. گرچه مفهوم دموکراسی مفهومی مطلق نیست و ابهامات زیادی را با خود دارد اما اصولی بر آن مترتب است که وجه مشترک تعاریف موجود است.
مجموع این اصول حول حاکمیت اکثریت مردم و انتخاب توسط این اکثریت است. اما همین حاکمیت اکثریت و انتخاب توسط اکثریت تعارضی را با خود به همراه دارد که موجب می شود اصول دیگری را بر دموکراسی وضع کند.
زمانی که آرا مردم به صندوق ها ریخته شده هر کدام از رأی ها به یک نامزد خاص تعلق می گیرد و هر تعداد نامزد در انتخابات شرکت کرده باشند از تعدادی از آرای مردم برخوردار خواهند شد. در چنین فرآیندی نامزدی که بالاترین میزان رأی را از آن خود کند منتخب انتخابات خواهد بود. تعارض از اینجا ناشی می شود که دیگر نامزدها نیز از رأی مردم بهره ای دارند.
قانونی برای حل تعارض دموکراسی
اصول مترتب بر اصل اول از اینجا به وجود می آیند که « تمامی کسانی که به نامزدهای غیر منتخب رأی داده اند باید پیروزی نامزد پیروز را بپذیرند.» این برآمده از همان اصل اول دموکراسی یعنی احترام به رأی اکثریت است. این اصل در حقیقت تلاشی برای حل تعارض موجود در اصل اول دموکراسی است.
سؤال اینجا است که اگر شکست خوردگان انتخابات، پیروزی نفر نخست- که رأی اکثریت را کسب کرده است- را نپذیرند چه اتفاق خواهد افتاد؟ این همان بخشی است که همواره غربی ها به آن افتخار کرده اند و بر خود به خاطر آن می بالند.
بهانه دموکراتیک آمریکایی ها
آمریکایی ها کشورهای غرب آسیا و حکومت های موجود در آن را به دلیل نداشتن این دو اصل به استبداد و دیکتاتوری متهم می کنند. آنها مدعی اند در غرب آسیا انتخاب نامزد ها صوری است و دستوری انجام می شود یعنی اصل اول دموکراسی غربی ملغی است و در زمانی که نامزد مخالف حزب حاکم انتخاب شود با اهرم های فشار سرکوبش می کنند و این یعنی لغو اصل دوم دموکراسی.
روشن کردن فتنه با استفاده از دو اصل دموکراسی غربی
سناریویی که آمریکایی ها در ایران در سال 1388 اجرا کردند با همین دیدگاه صورت گرفت. آنها با تبلیغات رسانه تلاش کردند اذهان را به این سمت ببرند که پیروز انتخابات از قبل مشخص است و به همین دلیل قرار است تقلب وسیعی صورت گیرد تا این گزینه -که با جنگ رسانه ای آنها گزینه مخالف با حاکمیت معرفی شده بود- انتخاب نشود.
یعنی اینگونه برای اذهان دروغی را ساختند که همگان باور کنند حاکمان فعالی بنا ندارند منتخب اکثریت را بپذیرند. یعنی الغای اصل اول دموکراسی اما این توهم برآمده از دروغ بزرگی به نام «تعیین منتخب قبل از انتخابات» و در پی آن القای اسم رمز «تقلب بزرگ» بود.
الغای اصول دموکراسی غربی در آمریکا
وقایع پس از انتخابات اخیر آمریکا به گونه ای رقم خورد که اصول دموکراسی غربی به چالش کشیده شد. ترامپ منتخب انتخابات شد اما حامیان کلینتون به خیابان ها ریختند و با ریاست جمهوری ترامپ مخالفت کردند. آنها شعار می دهند ترامپ رئیس جمهور ما نیست. این شعار همان الغای اصل دوم دموکراسی غربی است که آمریکایی ها به بهانه آن به نقاط مختلف جهان تاخته اند.
اما اصل اول دموکراسی در شکل و ماهیت انتخابات آمریکایی لغو شده است. براساس نحوه انتخاب نامزدها که اصطلاحا به آن الکترال گفته می شود. دو اشکال عمده وجود دارد که موجب لغو اصل اول دموکراسی خواهد شد.
مردم آمریکا به نامزدهایی که در تبلیغات شرکت می کنند رأی نمی دهند بلکه به احزاب متبوع نامزد ها رأی می دهند. لذا اگر حزب متبوع نامزدها پس از انتخابات ، به آنها رأی ندهند نامزدی که به مردم ماه ها معرفی شده است از سوی حزب به عنوان رئیس جمهور معرفی نخواهد شد و شخص دیگری به عنوان رئیس جمهور معرفی می شود.
اشکال دوم در تعداد آرا است. براساس انتخابات الکترال اگر نامزدی اکثریت آرا را در ایالتی کسب کند پیروز آن ایالات و منطقه معرفی خواهد شد و این یک امتیاز مشخص برای نامزد مربوطه خواهد بود. برهمین اساس ممکن است براساس تعداد جمعیت یک نامزد در مجموع، تعداد رأی بیشتری به دست آورد ولی براساس امتیاز بندی الکترال ، در انتخابات شکست بخورد. و این یعنی الغای اصل اول دموکراسی.
این جدای از اشکالاتی است که در اصول اولیه دموکراسی بر نوع دموکراسی آمریکایی حاکم است. دو اصل مادر در دموکراسی عبارتند از:
الف. نظارت همگانی بر تصمیم گیری جمعی
ب. داشتن حق برابر در اِعمال این نظارت
این دو اصل به راحتی در آمریکا نقض می شوند و بررسی آن مجال این نوشته نیست. آنچه که اکنون با وضعیت کنونی انتخابات آمریکا به آن پرداخته ایم، عدم تمکین اقلیت در پذیرش آراء اکثریت است. این همان چیزی است که آمریکایی ها با توهمات قبل از انتخابات سعی داشتند در ایران سال 88 القاء کنند و هم اکنون دچار آن شدند. و این به معنای سقوط دموکراسی است.
این علاوه بر آن است که اصولی چون برابری، مقبولیت عمومی وحاکمیت اکثریت نیز با آراء الکترال از بین رفته اند. نقض اصول نامبرده مربوط به ماهیت دموکراسی آمریکایی است که مجال آن دراین نوشته نیست. آنچه که اکنون بر تمامی تناقضات نامبرده اضافه شده است، عدم مقبولیت مردمی است. امری که پیش از این اتفاق نیفتاده بود و اکنون تا حد جدایی طلبی برخی ایالت ها جلو رفته است.
برآورد
دموکراسی آمریکایی که دستاویز آمریکایی ها برای حمله به بسیاری کشورهای غرب آسیا و حضور نظامی در دیگر کشورها بوده است به رغم اشکالات ماهوی و تعارضاتی که با اصول دموکراسی غربی دارد تا کنون با مقبولیت عمومی و قبول از سوی عامه مردم این کشور به مسیر خود ادامه می داد اما هم اکنون که با عدم قبول آراء اکثریت از سوی اقلیت مواجه شده است در آستانه فروپاشی قرار گرفته است. چرا که این مردم هستند که با قبول یا عدم یک نظام می توانند موجب ادامه روند یا توقف آن شوند. اینکه حاکمان مرموز و بی تعهد آمریکا چه راهکاری را برای خروج از این بحران انتخاب کنند خود می تواند منبعی برای نگرانی مردم جهان باشد. زیرا آنها همواره در مواقعی که با چالش روبرو شده اند دست به اقدامات خطرناکی علیه ملت های جهان زده اند تا با ایجاد بحران خارجی، بحران داخلی خود را حذف یا به بیرون صادر کنند.