در پاسخ به سؤالات مذکور، اظهارنظر صاحبنظران سیاسی بالخصوص اصلاحطلبان بسیار راهگشا جلوه میکند.
در همین رابطه محمدرضا تاجیک رئیس مرکز پژوهشهای استراتژیک ریاست جمهوری دولت اصلاحات در تحلیل انتخابات اخیر عنوان میدارد:" مردم بیشتر میخواستند چیزی حادث نشود. هفتم اسفند رخدادی بود که بیش از اینکه بخواهد چیزی حادث شود، میخواست چیزی حادث نشود... مردم در این صحنه از یکسو تعدادی سرباز گمنام را بر ژنرالهای جریان رقیب ترجیح دادند و با این رفتار هوشمندانه خواستند نشان دهند که با سرباز میشود به مصاف گروهی رفت که بهجای یک وزیر چند وزیر دارد اما در این مصاف میتوان پیروز بیرون آمد."[1] همانطور که ملاحظه میشود ایشان با اعتقاد به سلبی بودن رأی مردم، کاندیداهای اصلاحطلب را گمنام و با اصطلاح سرباز (در مقابل ژنرال) توصیف میکند.
همچنین فرامرز علیرضایی در یادداشتی با عنوان شش نکته در مورد انتخابات هفتم اسفند و مجلس دهم شورای اسلامی که در کانال مجمع اصلاحطلبان منتشر شد، بهصراحت از لزوم جهتدهی و هدایت فکری نمایندگان اصلاحطلب مجلس دهم سخن به میان آورد، وی مینویسد:
"مجلس دهم، مجلسی با توان کارشناسی و تجربه پایین است و بخصوص بخش بزرگی از نمایندگان اصلاحطلب آن احتیاج به تغذیه فکری, استراتژیک، و کارشناسی دارند. فعالان مدنی و اصلاحطلبان نباید نمایندگان را به خود واگذارند. با ایفای نقشی فعال برای مشاوره و مطالبه از نمایندگان اصلاحطلب مجلس، میتوان قدمهای استوارتر و پایدارتری برای توسعه ایران، برداشت"[2]
نویسنده دیگری از اصلاحطلبان، با مفروض گرفتن مطالب ذکرشده، در مورد اینکه سود بیتجربگی نمایندگان به نفع چه کسی تمام میشود در روزنامه اصلاحطلب شرق مینویسد:"اینها بهنوعی از امر سیاسی به امر اجتماعی گذر میکنند و بیش از آنکه کنشهایشان سیاسی و تحولخواهانه باشد، در پی تغییر سبک و ذائقه زندگی است. مانند خانهتکانی در آستانه عید و نوسازی وسایل کهنه و فرسوده و تغییر مبلمان و بهتعبیری تغییر فضای ملالتبار زندگی.
اگر خانهتکانی مجلس هم با این نیت روی داده باشد، زنگ خطری است جدی برای تمام طیفهای سیاسی. در همین خانهتکانی نشانی از «ناسیاست» دیده میشود که بیش از همه، دولت از آن سود میبرد"[3] و در ادامه، احمد غلامی روزنامهنگار اصلاحطلب در یادداشت خود با عنوان" تحلیل پیروزی اصلاحطلبان روشنتر از خاموشی " علت افتادن به ناسیاست را چنین عنوان میکند:" این فهرست سینفره و تمام کسانی که از شهرستانها به نام اصلاحطلبی به مجلس راهیافتهاند، توانا یا ناتوان، خوب یا بد، کنش سیاسیشان به پای اصلاحطلبان نوشته میشود. این نکته مهمی است که نمایندگان نباید لحظهای از آن غافل بمانند. اکنون مسئولیت سنگینی بر دوش آنها است؛ مسئولیتی که با فرصتطلبی و منفعتطلبی قرابتی ندارد. آنها به اعتبار کسانی به مجلس رفتهاند که از هر دوِ این خصلتها مبرا هستند؛ اما نمیتوان نادیده گرفت که نفس هر آدمی وسعتی بهاندازه خودش دارد. آنچه بیش از هر چیز، امکان دارد آنها را به ورطه «ناسیاست» سوق دهد، کمتجربگی برخی نمایندگان و فضای کلی مجلس است"[4]
تأیید نظرات روزنامه شرق در مورد منفعت دولت از نمایندگان مجلس دهم را در اظهارات اخیر روحانی بهوضوح میتوان مشاهده کرد جایی که روحانی در نشست خبری با رسانههای داخلی و خارجی، بیان میدارد" من خوشحالم که در تمام احزاب و جناحها عمدتاً معتدلین انتخاب شدند...این به این معناست که مردم میانهروی را برگزیدند. یعنی راهی که مردم در سال ۹۲ انتخاب کردند ادامه دادند"[5]
همسو با سایر تحلیلگران اصلاحطلب، اکبر اعلمی نماینده اصلاحطلب مجلس ششم و هفتم، ضمن برشمردن اختلافنظرهای متعدد خود با چندین نفر از اصول گریان مثل احمد توکلی، مصباحی مقدم و کوثری در کانال تلگرامی خود مینویسد:" با این وصف حضور امثال آنها را در مجلس در کنار اصلاحطلبان و تحولخواهان واقعی لازم میدانم و بر این باورم که هر یک از آنها به ۱۰ نفر از افراد بیریشه و ابنالوقتی که در هر دوره به اقتضای شرایط زمانی تغییر موضع داده و متأسفانه حتی بعضاً از طریق لیست موسوم به امید به مجلس هم راهیافتهاند شرف دارند و به حال کشور و مردم مفیدترند" ملاحظه میشود ایشان در نقدی صریح و فراتر از سایر همفکران، بعضی از اصلاحطلبان مجلس دهم را فرصتطلب و منفعتطلب معرفی مینماید.
تحلیلگران اصولگرا نیز نظراتی کاملاً مشابه با اصلاحطلبان درباره بیتجربگی اصلاحطلبان مجلس دارند.
مهدی محمدی روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی در کانال تلگرامی خود مینویسد:" از همین حالا روشن است که مجلس دهم، از بیرون اداره خواهد شد. در همین یکی دو روز، بحث اصلی در میان مدعیان فتح این مجلس، این بوده است که نمایندگان تازهکار نباید بی هماهنگی مصاحبه کرده و دردسر بار بیاورند؛ یا مهمتر از آن، شورای بالادستی اصلاحطلبان - یعنی همان شورایی که لیست امید را بست- باید به حیات خود ادامه بدهد تا مجلس "بیسر" نماند.... با این اوصاف مجلس دهم لااقل دو رییس بیرونی خواهد داشت؛ یکی دولت حسن روحانی که مجلس را طفیلی خود میداند و دیگری پدرخواندههای اصلاحات که حس میکنند باید وکلای نورسیده را تر و خشک کنند."
همچنین سلیمی نمین دیگر تحلیلگر اصولگرا ضمن تأسف از عدم حضور افراد منصف، شجاع و کارشناس همچون احمد توکلی و مصباحی مقدم در مجلس دهم و همچنین اعتقاد به رأی سلبی مردم در انتخابات اخیر مینویسد:
جسارتی که تهیهکنندگان لیست اصلاحطلبان به خرج دادند تا با گردآوردن افرادی ناهمگون مانع از واگرایی شوند بعد از آغاز به کار مجلسین، نتایج خود را آشکار خواهد ساخت؛ بهعبارتدیگر درست است که چنین لیستی در تهران یک برد اجتماعی را از آن خود ساخت اما این ترکیب ناهمگون در مجلس، «باز» شده و هویت جمعی آن را تبدیل به هویت فردی خواهد نمود... هم اصلاحطلبان را به دلیل فرستادن «نمایندگان بیوزن» و هم اصولگرایان را به دلیل گسیل «نمایندگان بیسر» باید در انتخابات ناکام دانست.[6]
چرایی معرفی عناصر ضعیف به جامعه برای تصدی جایگاه مهم نمایندگی مجلس را به سهولت میشود از مصاحبه اخیر عباس عبدی با روزنامه شرق استنباط نمود ازنظر وی، بهجای ارائه برنامه و حل مشکلات اقتصادی مردم، راهیابی به ساختار قدرت و پیگیری مسائل سیاسی، برنامه اصلی اصلاحطلبان است. فلذا واضح مینماید اصلاحطلبان در راه این مقصود، هر عملی را مباح بدانند.
با توجه به اعترافات اصلاحطلبان و نیز نقطه نظرات تحلیلگران سیاسی اصولگرا و همچنین ملاحظه واقعیات موجود یعنی سابقه سیاسی و اجرایی اصلاحطلبان راهیافته به مجلس به نظر میرسد درصد قابلتوجهی از نمایندگان اصلاحطلب، تجربه سیاسی و سابقه اجرایی قابل قبولی ندارند و راه یافتن به مجلس دهم را مدیون تبلیغات و هیاهوهای سیاسی دولت یازدهم، اتاق فکر اصلاحات و بعضی بزرگان اصلاحات و اعتدال هستند و ازاینرو بیم آن میرود که؛
اولاً اصلاحطلبان مجلس دهم از بیرون مجلس جهتدهی شوند که درنتیجه لزوماً مسائل مردم همچون مسائل اقتصادی در مجلس پیگیری نشود و خلاف شعارهای زرقوبرق دار، مجلس تجلی صدای ملت نباشد.
ثانیاً تصمیمات و اقدامات
سیاسی نمایندگان تحت تأثیر جدی دولت تدبیر باشد که نتیجه مستقیم آن عدم نظارت بر
دولت میشود، فلذا به نظر میرسد یکی از خصایص اصلی نماینده مطلوب یعنی وِیژگی
استقلال در مورد نمایندگان مجلس دهم بهشدت محل تردید باشد.
ثالثا عدم توانمندی و تجربه مناسب در مورد نمایندگان شهرستانها میتواند، عدم مطالبه شایسته حقوق شهرستانها را در پی داشته باشد که درنتیجه آن مشکلات نقاط محروم لاینحل باقی میماند.