به گزارش مشرق، سرگیجه بزرگی وجود دارد میان هواداران استقلال، این سرگیجه سرمنشائی هم دارد، نقطه شروعی هم دارد که رویت آن سرگیجه را مبدل می کند به سردرگریبانی.
آنجا در باشگاه استقلال چه خبر است؟ کار از روزهای فرد و زوج گذشته است، تصمیمها به ساعت با هم متفاوت است، صبح باشگاه بیانیه میدهد که از ترکی شکایت میکند، عصر مدیر عامل میگوید :« چه کسی گفته؟ من خبر ندارم با کسی که چنین کرده برخورد می کنم». صرف نظر از اینکه حرف افشارزاده از منظر استراتزیک یک باشگاه پرطرفدار درست هست یا نه، موضوع قبل از این بررسی آن است که چه کسی با کدام مجوز از طرف باشگاه استقلال از ترکی شکایت کرده است؟
صبح اعلام می شود که تمرین استقلال بسته است، عصر هوادار در تمرین درگیر میشود و با مشت راه خود را باز میکند، نصرالله عبداللهی میگوید: «چه کسی گفته تمرین بسته است؟».
هوادار تازه میفهمد که در باشگاه چه خبر است؟ در واقع خبر بیش از اندازه است، هر کس تصمیم میگیرد، چند پادشاه در یک اقلیم کنار هم نشستهاند و تصمیمسازی میکنند. ماجرا اسفناک است. افشارزاده باشگاه نیست، معاونت ها هم تقریبا جملگی بیرون از باشگاه سر کار خود هستند.
معاون فرهنگی باشگاه برای مظلومی مصاحبه می کند که «عذرخواهی کافی نیست ایشان باید برود، باید استعفا بدهد». افشارزاده اما اعلام میکند که هنوز تصمیم نگرفته است! معاون بعدی خبرهای فرهاد مجیدی را به رسانه مورد نظر خودش میدهد و بدون هماهنگی با مدیرعامل فضا را به این سمت میبرد، نفر بعدی بیانیه را قبل از آنکه روی سایت ببرد، به فلان رسانه میرساند تا ساعت خبرها متناقض شود و چشمها از تعجب میان این همه شلختگی و بی نظمی خارق العاده گرد شود.
بیانیه عذرخواهی باشگاه از صفحه شخصی رحمتی منتشر میشود، خسرو اما توجیه نشده او همان بیانیه را به نام باشگاه روی صفحه شخصی نشر میدهد؛ همه ممنوع المصاحبه هستند، اما همه روی فضای مجازی حرفهایشان را میزنند، برخی مجوزش را دارند، برخی ندارند! برخی بابت کارهای فرهنگی که انجام دادهاند جریمه میشوند و مدیر همچنان در وزارتخانه است. او حتی نمیداند که باشگاه بیانیه داده، شاید حتی پنالتیهای مشکوک را هم به ایشان تاکنون نشان ندادهاند.
حالا بهتر میتوان فهمید که ارتش استقلال چگونه شکست سنگینی متحمل شده است، آنها ارتش نامنظم هستند و با بیرون کردن بزرگان، مدیران متوسط القامه تصمیمهای جزیرهای و کوچک میگیرند و نتیجهاش همین شده که امروز شده است.
آنجا در باشگاه استقلال چه خبر است؟ کار از روزهای فرد و زوج گذشته است، تصمیمها به ساعت با هم متفاوت است، صبح باشگاه بیانیه میدهد که از ترکی شکایت میکند، عصر مدیر عامل میگوید :« چه کسی گفته؟ من خبر ندارم با کسی که چنین کرده برخورد می کنم». صرف نظر از اینکه حرف افشارزاده از منظر استراتزیک یک باشگاه پرطرفدار درست هست یا نه، موضوع قبل از این بررسی آن است که چه کسی با کدام مجوز از طرف باشگاه استقلال از ترکی شکایت کرده است؟
صبح اعلام می شود که تمرین استقلال بسته است، عصر هوادار در تمرین درگیر میشود و با مشت راه خود را باز میکند، نصرالله عبداللهی میگوید: «چه کسی گفته تمرین بسته است؟».
هوادار تازه میفهمد که در باشگاه چه خبر است؟ در واقع خبر بیش از اندازه است، هر کس تصمیم میگیرد، چند پادشاه در یک اقلیم کنار هم نشستهاند و تصمیمسازی میکنند. ماجرا اسفناک است. افشارزاده باشگاه نیست، معاونت ها هم تقریبا جملگی بیرون از باشگاه سر کار خود هستند.
معاون فرهنگی باشگاه برای مظلومی مصاحبه می کند که «عذرخواهی کافی نیست ایشان باید برود، باید استعفا بدهد». افشارزاده اما اعلام میکند که هنوز تصمیم نگرفته است! معاون بعدی خبرهای فرهاد مجیدی را به رسانه مورد نظر خودش میدهد و بدون هماهنگی با مدیرعامل فضا را به این سمت میبرد، نفر بعدی بیانیه را قبل از آنکه روی سایت ببرد، به فلان رسانه میرساند تا ساعت خبرها متناقض شود و چشمها از تعجب میان این همه شلختگی و بی نظمی خارق العاده گرد شود.
بیانیه عذرخواهی باشگاه از صفحه شخصی رحمتی منتشر میشود، خسرو اما توجیه نشده او همان بیانیه را به نام باشگاه روی صفحه شخصی نشر میدهد؛ همه ممنوع المصاحبه هستند، اما همه روی فضای مجازی حرفهایشان را میزنند، برخی مجوزش را دارند، برخی ندارند! برخی بابت کارهای فرهنگی که انجام دادهاند جریمه میشوند و مدیر همچنان در وزارتخانه است. او حتی نمیداند که باشگاه بیانیه داده، شاید حتی پنالتیهای مشکوک را هم به ایشان تاکنون نشان ندادهاند.
حالا بهتر میتوان فهمید که ارتش استقلال چگونه شکست سنگینی متحمل شده است، آنها ارتش نامنظم هستند و با بیرون کردن بزرگان، مدیران متوسط القامه تصمیمهای جزیرهای و کوچک میگیرند و نتیجهاش همین شده که امروز شده است.