شاید روزگاری نسبتا دور هر اسمی روی هر فیلمی می نشست؛ کسی هم توجهی نمی کرد که نام آن چیست. غالبا پی آن می گشتند که کی در فیلم بازی کرده و چه میزان سرگرمی دارد. همان دوران اما کارگردان هایی بودند که انتخاب عنوان فیلم برایشان اهمیت داشت؛ مثل مسعود کیمیایی، علی حاتمی، عباس کیارستمی و چند نفر دیگر.
حالا زمانه تغییر نکرده؛ پدر و مادرها دنبال اسم های بامسما برای بچه ها هستند و برندهای تجاری و فرهنگی به جلوه گری و شیکی اسم های بالای تابلوشان اهمیت دیوانه وار می دهند.
در این میان سینما که هنر هفتم است چه می کند؟ همه اسم های شیک و برازنده هستند یا هنوز مثل زمان های نسبتا دور نام های عجیب و غریب (بخوانید خز) دیده می شود؟ ندر سینما خیلی از فیلمسازان برای رونق گیشه همچنان بر اسم های زرد تکیه دارند. هر چند عمر عاریت گرفتن نام فیلم از سینمای پیش از انقلاب و سینمای متقدم در دنیا گذشته ولی این رسم هنوز ور نیفتاده.
در جنواره فیلم فجر نمونه اش را از حسن فرح بخش دیدیم که اسم «آبنبات چوبی» را بر اساس نام فیلمی قدیمی انتخاب کرده. از آن طرف بسیار با این مسئله طرفیم که فیلم ها تا به اکران برسند تغییر نام می دهند؛ نمونه اش «پایان خدمت» حمید زرگرنژاد است که دو سال پیش با این نام در جشنواره فجر اکران شد و از امروز با اسم «منو کجا می بری» به نمایش عمومی می رسد. در این باره با بهروز افخمی فیلمنامه نویس آن گفتگو کرده ایم و راز این تغییرات را جویا شده ایم.
بخش دیگر پرونده بر وجوه دیگر نام ها تکیه دارد. آمدیم چند فیلم که نام شان از فیلم های سینمای پیش از انقلاب گرفته شده را مرور کردیم که رکورد دست حسین فرح بخش و عبدالله علیخانی است. نام های زرد را گزینش کردیم و نقبی بر چهار کارگردان که اسم شیک روی فیلم شان می گذارند.
نام های طولانی و نیز اسم هایی که از فیلم های مطرح دنیا کپی شده اند بخش دیگر پرونده است. جای خیلی اسم ها در این پرونده خالی است، چون جا نداشتیم.
اسامی طولانی
اسم های چند کیلومتری
بخش مهمی از فیلم های سینمای ایران، اسامی بالاتر از سه کلمه دارند
انتخاب اسم از میان جمله های بالای سه کلمه هم میان کارگردان ها طرفدار زیادی دارد. انگار هر چه اسم فیلم بلندتر باشد جذابیت آن برای مخاطبان هم بالاتر می رود. بعضی کارگردان ها کلا دوست دارند از این جور اسم ها انتخاب کنند و برای شان فرقی هم ندارد که مخاطب نمی تواند هر بار برای صحبت راجع به فیلم، چنین جمله بلندی را به زبان بیاورد.
البته بیشتر این فیلم ها به صورت خلاصه شده به زبان مردم می آیند و اصولا کسی از اول تا آخر آنها را نمی گوید. مثلا «من ترانه پانزده سال دارم»، همیشه به اسم «ترانه» شناخته می شود یا همه «من دیه گو مارادونا هستم» را به عنوان «دیه گو مارادونا» می شناسند. اسم فیلم «هیس دخترها فریاد نمی زنند»، همیشه همان «هیس» باقی ماند و «اسب حیوان نجیبی است» به اسم «اسب» کاهانی شناخته می شود. البته یکسری هم هستند که کلا نمی شود خلاصه شان را گفت و مجبوریم هر بار اسم کامل شان را به زبان بیاورم. تعداد این فیلم ها زیاد است اما مهمترین شان اینها هستند:
* ارسال آگهی تسلیت برای روزنامه/ ابراهیم ابراهیمیان
* آذر، شهدخت، پرویز و دیگران/ بهروز افخمی
* همیشه پای یک زن در میان است/ کمال تبریزی
* گاهی به آسمان نگاه کن/ کمال تبریزی
* از رییس جمهور پاداش نگیرید/ کمال تبریزی
* من دیه گو مارادونا هستم/ بهرام توکلی
* زندگی خصوصی آقا و خانم میم/ روح الله حجازی
* زندگی مشترک آقای محمودی و بانو/ روح الله حجازی
* وقتی همه خواب بودند/ فریدون حسن پور
* در شهر خبری هست؛ نیست/ سید رضا خطیبی
* نان، عشق، موتور هزار/ابوالحسن داوودی
* جیب برها به بهشت نمی روند/ ابوالحسن داوودی
* هیس دخترها فریاد نمی زنند/ پوران درخشنده
* چند کیلو خرما برای مراسم تدفین/ سامان سالور
* چیزهایی هست که نمی دانی/ فردین صاحب الزمانی
* دیشب باباتو دیدم آیدا/ رسول صدر عاملی
* من ترانه پانزده سال دارم/ رسول صدر عاملی
* دختری با کفش های کتانی/ رسول صدر عاملی
* زندگی با چشمان بسته/ رسول صدر عاملی
* احتمال بارش باران اسیدی/ بهتاش صناعی ها
* کسی از گربه های ایرانی خبر ندارد/ بهمن قبادی
* زمانی برای مستی اسب ها/ بهمن قبادی
* آوازهای سرزمین مادری ام/ بهمن قبادی
* ساب حیوان نجیبی است/ عبدالرضا کاهانی
* ارادتمند نازنین بهاره تینا/ عبدالرضا کاهانی
* چه کسی امیر را کشت؟/ مهدی کرم پور
* بشارت به یک شهروند هزاره سوم/ محمد هادی کریمی
* آخرین بار کی سحر را دیدی؟/ فرزاد موتمن
* آنچه مردان درباره زنان نمی دانند/ قربان محمدپور
* دیوانه ای از قفس پرید/ احمدرضا معتمدی
* اینجا چراغی روشن است/ رضا میرکریمی
* اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر/ شهرام مکری
* یکی می خواهد باهات حرف بزنه/ منوچهر هادی
* زندگی جای دیگری است/ منوچهر هادی
* کارگر ساده نیازمندیم/ منوچهر هادی
* در دنیای تو ساعت چند است؟/ صفی یزدانیان
اسامی خز فیلم ها
نام های زرد زرد
در سینمای ایران فیلم های زیادی هستند که اسمشان را کف بازاری انتخاب می کنند
* پوپک و مش ماشاءالله/ فرزاد موتمن: از فرزاد موتمن انتخاب چنین اسمی برای فیلمش بعید بود. «پوپک و مش ماشاءالله» اگرچه بر اساس المان های گیشه ساخته شد ولی خب توقع است کارگردانی مثل موتمن در انتخاب اسم ذوق به خرج می داد. سازندگان با این انتخاب نقبی زده اند به فیلم هایی که بر اساس سلیقه کف بازار ساخته می شود. موفق هم بوده اند اما این بدسلیقگی روی کارگردان تا آخر می ماند. نیاز به یادآوری نیست که فیلم به رغم داشتن گیشه مناسب مورد هجوم منتقدان و سخت پسندان قرار گرفت.
* افراطی ها/ جهانگیر جهانگیری: داریوش بابائیان تهیه کننده «افراطی ها» دنبال راهی بود که از موفقیت سه گانه «اخراجی ها» سود ببرد، برای همین چند فیلم با پسوند «ها» ساخت که موفق ترینش «افراطی ها» است. فیلم اما در لودگی هیچ کم نداشت و بازیگران در رأس آنها اکبر عبدی، رضا شفیعی جم و فتحعلی اویسی جلوی دوربین هر آنچه از طنز یاد گرفته بودند اجرا کردند اسم فیلم همانطور که اشاره کردیم با سوءاستفاده از اخراجی ها مورد استفاده قرار گرفت و البته در اکران تا حدودی به کارش آمد.
* مامان بهروز منو زد/ عباس مرادیان: فیلم با محوریت کودک ساخته شده و از این منظر نام فیلم چندان فاصله با اثر ندارد اما وقتی قرار است آن را برای یک اثر سینمایی انتخاب کنیم ماجرا متفاوت می شود. فیلم از نظر قرابت معنایی دم دستی ترین انتخاب است. از آن طرف «مامان بهروز منو زد» معنای خوبی هم به ذهن متبادر نمی کند. در ضمن خیلی هم عامیانه و کوچه بازاری است و تصور نمی رود روی یک اثر سینمایی قرار گیرد. بیشتر یادآور فیلم های متصف به شانه تخم مرغی شبکه نمایش خانگی است.
* رژیم طلایی/ رضا سبحانی: نام فیلم به درونمایه اش می خورد. «رژیم طلایی» اما برای یک اثر سینمایی نه تنها شیک نیست که به شدت نچسب است. فیلم داستان لاغر شدن و شوخی با این مسئله است اما نتیجه مثل اسمش زرد و زننده شده. حضور مهدی هاشمی و مریلا زارعی در «رژیم طلایی» از آن اتفاقات عجیب و دور از ذهن است. عبدالله علیخانی و حسین فرح بخش این بار تیرشان به هدف نخورد و انتخاب نامی غیرمتعارف برای آن در اکران به کارشان نیامد.
* مادرزن سلام/ خسرو ملکان: هم اسمش خز است و هم داستانش! خسرو ملکان در مادرزن سلام خواسته با اموری مثلا تابو شوخی کند اما هرگز موفق نبود و چیزی جز حرکات آشنای فتحعلی اویسی نداشت. این نامگذاری جزو خزترین ها هم لقب می گیرد. گویا سازندگان موقع انتخاب این نام خودشان هم قصد شوخی با اصطلاح مادرزن سلام را داشته اند و به این انتخاب لبخند زده اند؛ در حالی که بدون تعارف مادرزن سلام هیچ ردی و نشانی از ذوق سینمایی ندارد.
* دختر ایرونی/ محمدحسین لطیفی: جزو کارگردان هایی است که علاقه ای به اسم های زرد دارد. عینک دودی، توفیق اجباری و اسب سفید پادشاه از این دست هستند. دختر ایرونی در این میان جایگاه ویژه ای دارد و بیش از آنکه وامدار ذوق سینمایی باشد یک ترانه منشوری را به ذهن متبادر می کند. حالا واقعا منظور همین بوده یا نه نمی دانیم. فیلمنامه را ایرج طهماسب نوشته و این نام از او بعید است. فیلم داستانی غیرمتعارف دارد؛ خواستگاری یک دختر (هدیه تهرانی) از یک پسر (امین حیایی) خیلی ها را به سینماها کشاند.
* رز زرد/ داریوش فرهنگ: نام فیلم رز زرد را باید حاصل ذوق تهیه کنندگانش دانست. عبدالله علیخانی و حسین فرح بخش کاری به نویسنده و کارگردان ندارند و آنچه گمان می کنند در گیشه به فیلم کمک می کند را برمی گزینند. با این حال اسم رز زرد در کارنامه داریوش فرهنگ رقم خورده که ادعای فیلمساز متعلق به سینمای خاص دارد. رز زرد مثل اسمش فیلمی ضعیف است که در گیشه شکست خورد و منتقدان حسابی به آن تاختند.
* پاتو زمین نذار/ ایرج قادری: زنده یاد ایرج قادری متعلق به فیلمسازان پیش از انقلاب است که مستقیما برای ذائقه عام فیلم می ساختند و در این راه از هیچ ابزار و امکانی فرو نمی گذاشتند. انتخاب اسم هم یکی از این ابزار است. طبعا زنده یاد ایرج قادری در مجموع اسم شیک و سینمایی ندارد ولی در این میان پاتو زمین نذار وضع بدتری دارد. یک نام کاملا تجاری برای یک فیلم ضعیف که نتیجه اش شکست تجاری برای او بود.
* ازدواج صورتی/ منوچهر مصیری: این فیلم هم حال و روزی مشابه اسمش دارد. منوچهر مصیری در ازدواج صورتی قصد داشت سراغ سوژه ای جذاب برود (مسئله سه طلاقه کردن زن و احکام پس از آن) اما نتیجه اثری ضعیف و صورتی شد! فیلم ازدواج صورتی با مناسبات گیشه و بر اساس سلیقه عمومی مخاطبان در نیمه اول دهه هشتاد ساخته شد اما نتیجه اثری شکست خورده لقب گرت. مصیری پیش از این دنیا را ساخته بود و بعد از ازدواج صورتی به حاشیه رفت.
* خواستگاری محترم/ داود موثقی: برخی کارگردان ها کلا علاقمند به اسم های خز هستند. داود موثقی یکی از آنهاست. به این نام ها نگاه کنید متوجه سلیقه این کارگردان می شوید: «خواستگار محترم، جدا افتاده، بله برون، دعوت به شام، کلید ازدواج، ضربه آخر». تازه جدا افتاده را می توان در فهرست بالا یعنی آنها که نام شان را از آثار خارجی کپی کرده اند قرار دارد. کیفیت خواستگار محترم هم مثل دیگر ساخته های داود موثقی است؛ دم دستی و آبکی.
* سوغات فرنگ/ کامران قدکچیان: فیلمی دیگر از دفتر پویافیلم که باید باز هم انتخاب نام آن را به حساب عبدالله علیخانی و حسین فرح بخش گذاشت. فیلم سوغات فرنگ قرابتی تماتیک با اسمش دارد. یک فیلم راحت الحلقوم و صرفا برای گذراندن وقت. آن زمان شبکه نمایش خانگی رونق نداشت وگرنه سوغات فرنگ مناسب عرضه در این شبکه بود نه اکران در سینما. در این صورت باید آن را جزو فیلم های شانه تخم مرغی رده بندی می کردیم.
اسامی خاص
خوش سلیقه ها
کارگردان هایی که اسم فیلم های شان از زیبایی شناختی برخوردار است و در حافظه ها مانده اند
مسعود کیمیایی
از همان فیلم اولش «بیگانه بیا» تا این آخری «متروپل» نشان داده در انتخاب نام فیلم هایش وسواس دارد. وسواسی که با ذوق سینمایی عجین شده و آنها را به حافظه سینمادوستان سپرده.
مسعود کیمیایی خودش مولف فیلمنامه هایی است که کارگردانی می کند. برای همین از ابتدا نامی برای اثرش برمی گزیند که با درونمایه و جهان فیلمش انطباق داشته باشد. غالب فیلم هایش تک سیلابی اند: «سلطان، قیصر، سرب، تجارت، ضیافت، خاک، بلوچ، غزل، اعتراض، فریاد، مرسدس، حکم». این باعث می شود هم نام فیلم ضرب داشته باشد هم در ذهن بماند.
ابراهیم حاتمی کیا
نام هایش قرابتی کامل با درونمایه و تم فیلم هایش دارد. ابراهیم حاتمی کیا بیشتر از نام های توصیفی برای فیلم هایش استفاده می کند: «خاکستر سبز، آژانس شیشه ای، به رنگ ارغوان، به نام پدر، گزارش یک جشن، موج مرده، روبان قرمز، ارتفاع پست، وصل نیکان، برج مینو».
فیلم های تک کلمه ای اش هم به خوبی گویای حال و هوای فیلم است: «هویت، دیده بان، مهاجر، دعوت، چ و بادیگارد». در این میان عمده انتقادهایی که به نامگذاری او وارد شد فیلم چ است که مخالفان عقیده داشتند یادآور چه گوارا است نه شهید چمران. پس از اکران عمومی معلوم شد حاتمی کیا اشتباه نکرده.
بهروز افخمی
در کارنامه فیلمسازی بهروز افخمی نام هایی گیرا دیده می شود. نخستین آن عروس است که مثل خود فیلم نامی جسورانه در سینمای پس از انقلاب محسوب می شود. روز فرشته، روز شیطان، عقرب، جهان پهلوان تختی، شوکران، گاوخونی، فرزند صبح، سن پترزبورگ، آذر، شهدخت، پرویز و دیگران و روباه دیگر نام هایی است که افخمی برای فیلم هایش برگزیده. جذاب ترین و ماناترینش شوکران است که مخاطب برای پی بردن به آن بایستی کنکاش کند. آذر، شهدخت، پرویز و دیگران و گاوخونی اقتباس های افخمی هستند که نام شان در برگردان سینمایی تغییر نکرده.
اصغر فرهادی
در میان فیلم های اصغر فرهادی درباره الی – خیلی زود تیتر شد؛ در رسانه ها و فضاهای مجازی واژه اولش به علاوه سوژه مورد استفاده قرار می گیرد. این نام در عین گنگ بودن سرشار از یک دنیا حرف است.
فرهادی باهوش بود که برای فیلم دیگرش از نام های واقعی عاریت گرفته؛ چهارشنبه سوری و شهرزیبا نام های شیک و برازنده ای هستندکه به فیلم ها هم می آید. جدایی نادر از سیمین اوج زیبایی شناختی اصغر فرهادی است. این نام هم گویا است و هم خلاصه داستان اثر به حساب می آید. آخرین فیلم او یعنی فروشنده، فاقد حس است.
کپی از قدیمی ها
فیلمهایی که برای فروش بیشتر در انتخاب نام رجعت به گذشته داشتند و عمدتا هم موفق نبودند
عروس فراری
* کارگردان: بهرام کاظمی
* تهیه کننده: عبدالله علیخانی/ حسین فرح بخش
* از کی کپی کرد: اسماعیل کوشان سال 1337 فیلمی به این نام ساخته بود.
* کیفیت فیلم: فیلم دقیقا در زمره آثار گیشه ای که ابتدای دهه هشتاد مثل قارچ در سینما رشد کردند، ساخته شد؛ با بازی الناز شاکردوست و امین حیایی.
* شباهت داستان: خط داستانی «عروس فراری» بهرام کاظمی متاثر از اصلش نبود بلکه از «همسفر» پیروی می کرد.
* میزان استقبال: فیلم سال 84 روی پرده رفت و فروش نسبتا خوبی هم به دست آورد. دلیل اصلی را باید ذائقه مخاطبان در آن سال ها دانست.
شارلاتان
* کارگردان: آرش معیریان
* تهیه کننده: عبدالله علیخانی/ حسین فرح بخش
* از کی کپی کرد: صابر رهبر سال 1345 فیلمی به این نام کارگردانی کرده بود.
* کیفیت فیلم: فیلم فقط برای گیشه ساخته شده بود؛ امین حیایی و جواد رضویان تا می توانستند نمک ریختند که مخاطب بخندد. «شارلاتان» در زمان اکران نقدهایی منفی دید که عمدتا در رد این نوع فیلم ها بود نه مسائل فنی؛ چرا که روزنامه ها و مجله های تخصصی آن را واجد ارزش نقد نمی دانستند.
* شباهت داستان: جاهل مسلک های فیلم معریان یادآور فضای فیلم رهبر است اما مضمون کپی برداری نشده.
* میزان استقبال: این فیلم فروش نسبتا خوبی داشت.
زن ها فرشته اند
* کارگردان: شهرام شاه حسینی
* تهیه کننده: عبدالله علیخانی/ حسین فرح بخش
* از کی کپی کرد: زن ها فرشته اند فیلمی است به کارگردانی و نویسندگی اسماعیل پورسعید که آن را سال 1342 کارگردانی کرده.
* کیفیت فیلم: ویترین جذابی داشت؛ حضور مهتاب کرامتی، نیکی کریمی و امین حیایی در فیلمی از علیخانی/ فرح بخش، نوید نتیجه ای متفاوت می داد اما در نهایت فیلم به شدت ضعیف از آب درآمد.
* شباهت داستان: موارد مشابهی دارند؛ از خیانت و عشق و ... با این حال مسیر فیلم چیز دیگری است.
* میزان استقبال: فیلم فروش نسبتا خوبی داشت اما هفتصد میلیون سال 86 منطبق بر پیش بینی سازندگان نبود.
نازنین
* کارگردان: مهدی گلستانه
* تهیه کننده: عبدالله علیخانی/ ح-سین فرح بخش
* از کی کپی کرد: علیرضا داودنژاد سال 54 فیلم «نازنین» را ساخته بود.
* کیفیت فیلم: مهدی گلستانه دست روی سوژه ای کلیشه ای گذاشت اما نتوانست پرداختی متفاوت از مسئله اعتیاد داشته باشد. داستان خسته کننده به همراه استحاله عجیب و یک شبه بازیگران، «نازنین» را تبدیل به یکی از ضعیف ترین ساخته های8 دفتر پویافیلم کرد.
* شباهت داستان: شباهت این فیلم و فیلم علیرضا داودنژاد اعتیاد و مهاجرت است. فیلم داودنژاد از فیلم های گزنده ای است که نقدی جدی بر جامعه دوران خود دارد.
* میزان استقبال: شکست بدی در اکران خورد.
آبنبات چوبی
* کارگردان: حسین فرح بخش
* تهیه کننده: عبدالله علیخانی/ حسین فرح بخش
* از کی کپی کرد: امان منطقی سال 1351 فیلمی به این نام ساخته است.
* کیفیت فیلم: آبنبات چوبی در جشنواره امسال فجر اکران شد وی کی از ضعیف ترین آثار این دوره لقب گرفت. فیلم حتی نسبت به ساخته های8 پیشین فرح بخش ضعیف تر بود.
* شباهت داستان: در هر دو فقر و اغفال هست اما رویکردشان متفاوت است. شاید شباهت در معنای کلی فیلم باشد.
* میزان استقبال: فیلم آبنبات چوبی هنوز اکران نشده. عطاران نقشی جدی در آن دارد ولی به واسطه نامش شاید پرفروش شود.
کپی از روی دست خارجی ها
فیلم هایی که شاید بدون اینکه دلیل خاصی داشته باشند از اسم های فیلم های مهم خارجی الگو گرفته اند. تعدادی از آنها به قرار زیر است:
چ
* کارگردان: ابراهیم حاتمی کیا
* از چی کپی کرد؟ فیلم Che استیون سودربرگ
* محصول چه سالی بود؟ 2008
* شباهت میان دو فیلم: فیلم «چ» استیون سودربرگ درباره ارنست چه گوارا بود و فیلم «چ» حاتمی کیا بر اساس زندگی شهید مصطفی چمران ساخته شد. در واقع حاتمی کیا از اهمیت هر دو چهره و مشابهت میان حروف اول اسم شان استفاده کرد. جالب اینجاست که فیلم حاتمی کیا در پوسترهای شهری، اسم چمران را هم کنار چ اصلی استفاده کرده بود تا کاملا مشخص باشد.
اعترافات ذهن خطرناک من
* از چی کپی کرد؟ هومن سیدی اسم فیلمش را از روی فیلم Confessions of a Dangerous Mind به کارگردانی جورج کلونی گرفته بود.
* محصول چه سالی بود؟ 2002
* شباهت میان دو فیلم: فیلم ها شباهتی در محتوا به هم ندارند. «اعترافات ذهن خطرناک من» هومن سیدی درباره مردی بود که با مواد مخدر معتادش می کنند و وقتی به هوش می آید هیچ چیز را به خاطر نمی آورد. فیلم کلونی اما درباره شخصی است که می خواهد در شبکه تلویزیونی کار کند اما یکمرتبه ماموران CIA او را برای یک قتل انتخاب می کنند.
جیب بر خیابان جنوبی
* از چی کپی کرد؟ اسعدی این فیلم را از روی فیلم Pickup on south Street به کارگردانی ساموئل فولر برداشت.
* محصول چه سالی بود؟ 1953
* شباهت میان دو فیلم: فیلم آمریکایی درباره یک جیب بر است که یک روز به طور اتفاقی، کیف یک امور اطلاعات را می زند. داخل فیلم یک میکروفیلم است که اطلاعات زیاد امنیتی داخل آن وجود دارد و ... اما فیلم سیاوش اسعدی درباره یک جیب بر است که از زندان آزاد می شود و تصمیم می گیرد دست از خلاف بردارد اما دوستی اش با یک دختر جیب بر همه چیز را به هم می ریزد.
مرد عوضی
* از چی کپی کرد؟ فیلم معروف «مرد عوضی» The Wrong Man به کارگردانی آلفرد هیچکاک
* محصول چه سالی بود؟ 1956
* شباهت میان دو فیلم: از این جهت که در هر دو فیلم دو نفر به جای هم قرار می گیرند و مردم آنها را اشتباه می گیرند به هم شبیه اند. قصه «مرد عوضی» هنرمند در باره مرد نخبه ای است که بر اثر یک حادثه قلبش از کار می افتد و مجبور می شوند مغزش را به فرد دیگری پیوند بزنند اما فیلم هیچکاک درباره مردی خانواده دار است که به دلیل شباهت زیادش با یک خلافکار به اشتباه دستگیر می شود و ...
اگه میتونی منو بگیر
* از چی کپی کرد؟ فیلم آمریکایی «اگه میتونی منو بگیر» Catch me if you can به کارگردانی مارتین اسکورسیزی
* محصول چه سالی بود؟ 2002
* شباهت میان دو فیلم: فیلم شاهد احمدلو طنزی سطحی و سخیف بود بدون شوخی های خنده دار. در واقع یک کمدی بسیار سطح پایین که صرفا از این اسم برای ایجاد یک فان استفاده کرده بود. فیلم اسکورسیزی هم یک جورهایی تم کمدی دارد. پسری 19 ساله که موفق می شود میلیون ها دلار چک جعل کند و خودش را خلبان هواپیمای مهمی در آمریکا جا بزند و مدام دست مامور اف بی آی را توی پوست گردو بگذارد.
دیوانه ای از قفس پرید
* از چی کپی کرد؟ ماجرای این فیلم یک مقدار با سایرین فرق می کند. میلوش فورمن فیلمی به اسم پرواز بر فراز آشیان فاخته را بر اساس رمان معروف آمریکایی می سازد اما این فیلم از همان ابتدا به اسم «دیوانه از قفس پرید» به مخاطبان ایرانی شناخته می شود.
* محصول چه سالی بود؟ 1975
* شباهت میان دو فیلم: فیلم احمدرضا درویش به زندگی و مشکلات یک جانباز در دوره بعد از جنگ می پردازد و ارتباط خاصی با فیلم اصلی ندارد. شاید تنها شباهت میان دو فیلم، بستری شدن کاراکترهای اصلی در بیمارستان روانی باشد.
سرگیجه
* از چی کپی کرد؟ محمد زرین دست آنقدر به محصول ساخت خودش اطمینان داشت که اسم فیلم معروف «سرگیجه» Vertigo آلفرد هیچکاک را روی اثرش گذاشت.
* محصول چه سالی بود؟ 1958
* شباهت میان دو فیلم: محمد زرین دست بعد از چند سال دوری از سینما به ایران برگشت و ادعا کرد فیلمی ماندگار می سازد اما موقع اکران با انتقادهای زیادی روبروش د. تنها دلیل شباهت میان این دو فیلم حالت توهم موجود در کاراکترهای اصلی است. شخصیت فیلم زرین دست تمام مدت در خواب است و همه چیز را به صورت توهم و خیال می بیند.
منبع: هفت صبح