گروه جهاد و مقاومت مشرق - شاعر کشورمان، منصور نظری، شعری را در زبان حال دخترانِ شهدای مدافع حرم تقدیم به علمداران زینب در کربلای حلب کرده است که متن کامل آن چنین است:
دختر دردانۀِ بابا منم / رخت مشکی کرده مادر بر تنم
هست فردا روز میلاد علی / روز بابا ، من عزادارم ولی
آتشی در دل مرا جانسوز عشق / هست فردا روز بابا، روز عشق
بغض دارم در گلو همسنگ کوه / در فراق آن علمدارِ شکوه
او که رفت و برنگشت از راه عشق / او که شد عباس زینب در دمشق
پا بهپای گریههای مادرم / اشک میبارد ز چشمان ترم
سینهام میسوزد از داغ عطش / روز بابا هست و بابا نیستش
قاب عکسش را بغل بگرفته باز / میزنم گل بوسه بر آن عکس ناز
با خیالش غرقه در حالی خوشم / دست رویِ قابِ عکسش میکشم
درد و دل با عکسِ نازش میکنم / قاب عکسش را نوازش میکنم
او که بوسه از لبانش بود عسل / قاب عکسش را گرفتم در بغل
کربلا برپا به دل دارم ز داغ / میکُشد دردانه را آخر فراق
گوشۀِ ویرانۀِ تنهاییام / وارث درد و غم زهراییام
در دلم آشوب و غوغایی به پاست / کَس نمیداند که بابایم کجاست؟
بهر زینب او به گردن داشت دِین / بسته بود او عهد یاری با حسین
های مردم رفت بابایم دمشق / تا کُند عباسیِ زینب به عشق
آن دلش آشوبِ ناموس علی / برنمیگردد چرا دیگر ولی؟
های مردم چیست آخر ماجرا / او دلش تنگم نمیگردد چرا؟
کنج این ویرانه دق کردم ز داغ / کشت بابا دخترش را از فراق
من نمیدانم دمشق آخر کجاست / مادرم میگوید آنجا کربلاست
های مردم پرسشی دارم، جواب / ای زده خود را ز بیداری به خواب
کربلا آنجا اگر آری به پاست / پس چرا آسودهخاطر از شماست؟؟
ای به مهدی بسته پیمانها ز عشق / کربلا برپاست آنجا در دمشق
گر به مهدی عهد یاری بستهاید / از چه آسوده بهجا بنشستهاید؟
عهد یاری با ولی از یاد رفت؟ / آنهمه در نامهها فریاد رفت؟
ای ولی را داده دعوتنامهها / از چه بنشستید کنج خانهها؟
کربلا برپاشده کاری کنید / همچو بابایم علمداری کنید
وارث خونِ علمدار شهید / میزند نعره مرا یاری کنید
کربلا برپا حلب را گشته باز / دست مهدی سویتان گشته دراز
بشنوید ای مردمان این بانگ اوست / او که در دلها ظهورش آرزوست :
آه یاری کو مرا یاری کند / لشکر حق را علمداری کند
شیعه مردی کو بماند با ولی / گر به یاری خوانمش گوید بلی
های مردم یوسف زهرا منم / کُهنه زینب کرده پیراهن تنم
ماندهام تنها و بییار و سپاه / کس نمیافتد به یاریام به راه ؟
باز برپا کربلا ، تنها ولی / تشنهکامان ظهورم، یا علی
از خُمِ سرخ شهادت بادهنوش / شیعه باید تا علم گیرد به دوش
ایدریغا کوفیان بار دگر / حضرت مهدی کنندش خونجگر
های مردم کربلا برپاشده / حال وقت امتحان ما شده
از حلب میآید آوای جرس / هرکه دارد کربلا را او هوس
ذوالفقار او در کف و دلدل سوار / گو علم گیرد به دوش عباس وار
جای آن سیلی که زد بر روی یاس / خصم حیدر تا نماییمش قصاص
کربلا برپاست مردم در حلب / حضرت مهدی به یاری تشنهلب
باز زینب مانده تنها در میان / منتظر بر یاری ما شیعیان
باز زهرا میخورد سیلی اگر / جای حیدر او بیاید پشت در
ای جوانان غیورِ شیعه باز / حیدری باید علمها را فراز
باز باید فتح خیبرها کنیم / کربلاها در حلب برپا کنیم
کُلنا عباس باید اهل عشق / تا شود فتح حلب همچون دمشق
تیغ باید چون علی در کف گرت / بهر دیدار شهادت صف گرفت
رخش باید تا حلب مردانه تاخت / از رشادت شیعه را افسانه ساخت
رستمی در دست باید ذوالفقار / تا بر آرد از سعودیها دمار
وعدۀ مهدی شمارا اهل عشق / فتح خونبار حلب همچون دمشق
هرکه دارد در دل او عشق ولا / منتظر او را ولی در کربلا
هر که دارد کربلا رفتن طلب / کربلا امروز برپا در حلب
شیعه مردی گر مدد آور ولی / در حلب کن یاری سید علی
به امید ظهور حضرت یار ...
31 فروردین 1395 منصور نظری
کد خبر 560877
تاریخ انتشار: ۱ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۶:۲۰
- ۰ نظر
- چاپ
شاعر کشورمان، منصور نظری، شعری را در زبان حال دخترانِ شهدای مدافع حرم تقدیم به علمداران زینب در کربلای حلب کرده است که متن کامل آن چنین است: