به گزارش مشرق، هادی محمدی کارشناس مسایل سیاسی نوشت:
اقتصاد یک پدیده واقعی و کاملاً حسشدنی است و نمیتوان با یک احساس مجازی از آن سخن گفت. از اواخر دیماه سال قبل که روز اجرایی شدن برجام و تعهدات دو طرف ایرانی و 1+5 بود، مقامات مذاکرهکننده ایرانی، آنچنان بیتوجه به هشدارها و نقدهای موجود در جامعه و با سرعت و بیشتر از آنچه باید عمل کنند، شتاب داشتند که یکی از مقامات حکومت روحانی روزشمار زیانهای عدم اجرای برجام را، چماقی کرده بود تا مشکلات و اشکالات واقعی برجام دیده نشود.
دکتر روحانی و تیم مذاکرهکننده، قبل از اینکه به فکر منافع ملی باشند و تلاشهای طولانی در برنامه هستهای و سختیهای مردم در مقاومت در مقابل سیاستهای ظالمانه آمریکا را پاس بدارند، از خودشان دفاع کردند. حاصل برجام این شد که با اعتراف آژانس و همه طرفهای 1+5 و به ویژه آمریکا و اروپا، طرف ایرانی همه تعهدات خود را اجرا کرده، ولی پس از یکصد روز از روز اجرایی برجام که بنا به گفتههای روحانی باید همه موانع و تحریمهای هستهای نابود میشدند، همهچیز در نقطه صفر است. وقتی دکتر روحانی در سمنان تلاش میکند تا تصویر یک موفقیت مصنوعی و مجازی را از برجام تکرار کند، هیچ فرد عادی هم نمیتواند آن را باور کند و این در حالی است که به جز دستاندرکاران بازرگانی و تجارت، مقامات دولتی هم ناچار به اذعان آن هستند. فلسفه در دور مذاکره ظریف با جان کری و سه دور مذاکره معاونین وزرای خارجه 1+5 و ایران در وین، اگر در چارچوب طرح مشکوک «پروژه ایرانی» راکفلرها نباشد، برای مطالبه از آمریکاییهاست تا موانع ایرانهراسی در تجارت کشوهای جهان با ایران را مرتفع نمایند.
این مذاکرات به دو نتیجه روشن رسیده است که در بخش اول میگویند باید صبر کنید!! و بلافاصله این دوره صبر را به برنامه منطقهای آمریکا گره میزنند و نام آن را صلح و ثباتسازی در منطقه میگذارند. در بخش دوم هم که در وین به پایان رسیده، مکانیزمهای برداشته شدن واقعی تحریمهای هستهای در حال «پخت و پز» شدن است.
بانکها، شرکتهای بیمه و دولتهای اروپایی که به تهران آمدهاند، همگی میگویند، به دلیل سایه چماق آمریکایی، از تعامل با ایران هراس دارند و آمریکا هم میگوید، این شرکتها و کشورها باید تدریجاً و پس از استفسار از واشنگتن با ایران کار کنند. یعنی فرمول آمریکاییها این است که اولاً هر شرکت و کشور برای تجارت با ایران، برای هر اقدام و قرارداد باید واشنگتن اجازه بگیرد. ثانیاً ایران باید قوانین خاصی را با عنوان پولشویی و تروریسم (طبق تعریف آمریکا) به تصویب برساند تا مقدمات رفع مشکل در سیر زمان فراهم شود. ثالثاً سیاست منطقهای ایران باید در راستای رویکرد آمریکا در غرب آسیا باشد تا نگرانیهای آمریکا برطرف شود. برای این کار باید پیشران سیاست منطقهای از ژنرال قاسم سلیمانی به دکتر ظریف منتقل شود و سلیمانی بهعنوان تابعی از ظریف قرار گیرد و معاون خاورمیانهای وزارت خارجه ایران تغییر کند و فردی همسو با آنها در وزارت خارجه مستقر شود و این کار در حال انجام است. رابعاً اینکه کاهش موانع تجارت از سوی آمریکا باید به یک پدیده سیاسی در ایران و رشد غربزدهها منجر شود و لذا اگر همه مقدمات اینکار فراهم باشد، کاخ سفید در زمانی نزدیکتر به انتخابات ریاست جمهوری ایران این کاهش تحریم را اعمال میکند. به همین دلیل، کلیدواژه مشترک انگلیسی ـ آمریکایی در دو هفته گذشته و چند روز گذشته، این است که شما باید صبر کنید!!
در وین تلاش میشود تا اجرای برجام و رفع تحریمهای هستهای به مراحل بعدی و گامهای بعدی که مرتبط با نظارتهای سختگیرانه است وصل شود و بازهم اقدامات زودهنگام از طرف ایران به اجرا درآید و پیشاپیش فضای شدید کنترلی در برنامه هستهای مینیاتوری باقیمانده هم تثبیت شود. از نگاه اروپایی ـ انگلیسی و بهویژه آمریکاییها، مسئله فقط در ابعاد فنی و مکانیزمهای اجرایی در برجام دنبال نمیشود، بلکه هر دو به دنبال مدیریت رفتار اقتصادی و تجاری و تعیین محل مصرف درآمد و داراییهای ایران نیز هستند که روح آن مقابله با اقتصاد مقاومتی ملی است. یعنی پروژههای اقتصادی و سرمایهگذاریها و همکاریهای مشترک دقیقاً با کارکرد سودآفرینی برای غرب، افزایش بیکاری در ایران، رشد طبقه متوسط و مرفه و رانتخور، تضعیف و نابودی اقتصاد ملی باید هدایت شود. دموکراتهای کاخ سفید بهشدت نیازمند ثبت امتیازهای بیشتر در مهار و کنترل ایران هستند تا قبل از ورود به کارزار انتخاباتی ریاست جمهوری در آمریکا، شرایط خود را بهبود ببخشند و در مقابل جمهوریخواهان کم نیاورند. دوره پس از انتخابات را هم با مواضع افراطیتر تزئین کردهاند و هیچ تضمینی برای اجرای برجام در آن دوره تصویر نمیکنند از روز اجرای برجام، قوانین تحریم آمریکایی استمرار پیدا کرده، سیاستهای تولید هراس برای تعامل بازرگانی با ایران مورد تأکید قرار گرفته (قانون سفر به ایران و چند کشور دیگر)، اجرای برجام به موضوعات دیگر پیوند خورده، دزدی آشکار از پولهای بلوکهشده در سیتی بانک هر روز در حال افزایش است و دیدارهای اخیر در نیویورک نیز در فضای یکطرفه و امتیازدهی طراحی و در حال اجراست.
ایران پس از اجرای کامل و سریع به تعهدات خود در برجام، قادر به تعامل تجاری با کشورهای جهان نیست، امکان دریافت پول نفت صادراتی به کشورهای جهان را ندارد، پولهای بلوکهشده قابلانتقال و بهرهبرداری توسط ایران نیستند، رکود تورمی در داخل کشور در حال افزایش است، اقتصاد مقاومتی هم مثل لغو تحریمهای آمریکایی از روی کاغذ فراتر نرفته، اهتمام حکومت روحانی کاملاً حزبی و غیرملی است و بهجای تلاش اقتصادی، اولویتهای دیگر حزبی و جناحی را دنبال میکند و اکنون نیز آماده امتیازدهی جدید و حرکت در گفتمان آمریکایی است.
حرکت خزنده نفوذیها، غربزدهها و رانتخوارها، کشور را در مرحله خطرناکی قرار داده که نیازمند «اقدام و عمل» فوری است.
اقتصاد یک پدیده واقعی و کاملاً حسشدنی است و نمیتوان با یک احساس مجازی از آن سخن گفت. از اواخر دیماه سال قبل که روز اجرایی شدن برجام و تعهدات دو طرف ایرانی و 1+5 بود، مقامات مذاکرهکننده ایرانی، آنچنان بیتوجه به هشدارها و نقدهای موجود در جامعه و با سرعت و بیشتر از آنچه باید عمل کنند، شتاب داشتند که یکی از مقامات حکومت روحانی روزشمار زیانهای عدم اجرای برجام را، چماقی کرده بود تا مشکلات و اشکالات واقعی برجام دیده نشود.
دکتر روحانی و تیم مذاکرهکننده، قبل از اینکه به فکر منافع ملی باشند و تلاشهای طولانی در برنامه هستهای و سختیهای مردم در مقاومت در مقابل سیاستهای ظالمانه آمریکا را پاس بدارند، از خودشان دفاع کردند. حاصل برجام این شد که با اعتراف آژانس و همه طرفهای 1+5 و به ویژه آمریکا و اروپا، طرف ایرانی همه تعهدات خود را اجرا کرده، ولی پس از یکصد روز از روز اجرایی برجام که بنا به گفتههای روحانی باید همه موانع و تحریمهای هستهای نابود میشدند، همهچیز در نقطه صفر است. وقتی دکتر روحانی در سمنان تلاش میکند تا تصویر یک موفقیت مصنوعی و مجازی را از برجام تکرار کند، هیچ فرد عادی هم نمیتواند آن را باور کند و این در حالی است که به جز دستاندرکاران بازرگانی و تجارت، مقامات دولتی هم ناچار به اذعان آن هستند. فلسفه در دور مذاکره ظریف با جان کری و سه دور مذاکره معاونین وزرای خارجه 1+5 و ایران در وین، اگر در چارچوب طرح مشکوک «پروژه ایرانی» راکفلرها نباشد، برای مطالبه از آمریکاییهاست تا موانع ایرانهراسی در تجارت کشوهای جهان با ایران را مرتفع نمایند.
این مذاکرات به دو نتیجه روشن رسیده است که در بخش اول میگویند باید صبر کنید!! و بلافاصله این دوره صبر را به برنامه منطقهای آمریکا گره میزنند و نام آن را صلح و ثباتسازی در منطقه میگذارند. در بخش دوم هم که در وین به پایان رسیده، مکانیزمهای برداشته شدن واقعی تحریمهای هستهای در حال «پخت و پز» شدن است.
بانکها، شرکتهای بیمه و دولتهای اروپایی که به تهران آمدهاند، همگی میگویند، به دلیل سایه چماق آمریکایی، از تعامل با ایران هراس دارند و آمریکا هم میگوید، این شرکتها و کشورها باید تدریجاً و پس از استفسار از واشنگتن با ایران کار کنند. یعنی فرمول آمریکاییها این است که اولاً هر شرکت و کشور برای تجارت با ایران، برای هر اقدام و قرارداد باید واشنگتن اجازه بگیرد. ثانیاً ایران باید قوانین خاصی را با عنوان پولشویی و تروریسم (طبق تعریف آمریکا) به تصویب برساند تا مقدمات رفع مشکل در سیر زمان فراهم شود. ثالثاً سیاست منطقهای ایران باید در راستای رویکرد آمریکا در غرب آسیا باشد تا نگرانیهای آمریکا برطرف شود. برای این کار باید پیشران سیاست منطقهای از ژنرال قاسم سلیمانی به دکتر ظریف منتقل شود و سلیمانی بهعنوان تابعی از ظریف قرار گیرد و معاون خاورمیانهای وزارت خارجه ایران تغییر کند و فردی همسو با آنها در وزارت خارجه مستقر شود و این کار در حال انجام است. رابعاً اینکه کاهش موانع تجارت از سوی آمریکا باید به یک پدیده سیاسی در ایران و رشد غربزدهها منجر شود و لذا اگر همه مقدمات اینکار فراهم باشد، کاخ سفید در زمانی نزدیکتر به انتخابات ریاست جمهوری ایران این کاهش تحریم را اعمال میکند. به همین دلیل، کلیدواژه مشترک انگلیسی ـ آمریکایی در دو هفته گذشته و چند روز گذشته، این است که شما باید صبر کنید!!
در وین تلاش میشود تا اجرای برجام و رفع تحریمهای هستهای به مراحل بعدی و گامهای بعدی که مرتبط با نظارتهای سختگیرانه است وصل شود و بازهم اقدامات زودهنگام از طرف ایران به اجرا درآید و پیشاپیش فضای شدید کنترلی در برنامه هستهای مینیاتوری باقیمانده هم تثبیت شود. از نگاه اروپایی ـ انگلیسی و بهویژه آمریکاییها، مسئله فقط در ابعاد فنی و مکانیزمهای اجرایی در برجام دنبال نمیشود، بلکه هر دو به دنبال مدیریت رفتار اقتصادی و تجاری و تعیین محل مصرف درآمد و داراییهای ایران نیز هستند که روح آن مقابله با اقتصاد مقاومتی ملی است. یعنی پروژههای اقتصادی و سرمایهگذاریها و همکاریهای مشترک دقیقاً با کارکرد سودآفرینی برای غرب، افزایش بیکاری در ایران، رشد طبقه متوسط و مرفه و رانتخور، تضعیف و نابودی اقتصاد ملی باید هدایت شود. دموکراتهای کاخ سفید بهشدت نیازمند ثبت امتیازهای بیشتر در مهار و کنترل ایران هستند تا قبل از ورود به کارزار انتخاباتی ریاست جمهوری در آمریکا، شرایط خود را بهبود ببخشند و در مقابل جمهوریخواهان کم نیاورند. دوره پس از انتخابات را هم با مواضع افراطیتر تزئین کردهاند و هیچ تضمینی برای اجرای برجام در آن دوره تصویر نمیکنند از روز اجرای برجام، قوانین تحریم آمریکایی استمرار پیدا کرده، سیاستهای تولید هراس برای تعامل بازرگانی با ایران مورد تأکید قرار گرفته (قانون سفر به ایران و چند کشور دیگر)، اجرای برجام به موضوعات دیگر پیوند خورده، دزدی آشکار از پولهای بلوکهشده در سیتی بانک هر روز در حال افزایش است و دیدارهای اخیر در نیویورک نیز در فضای یکطرفه و امتیازدهی طراحی و در حال اجراست.
ایران پس از اجرای کامل و سریع به تعهدات خود در برجام، قادر به تعامل تجاری با کشورهای جهان نیست، امکان دریافت پول نفت صادراتی به کشورهای جهان را ندارد، پولهای بلوکهشده قابلانتقال و بهرهبرداری توسط ایران نیستند، رکود تورمی در داخل کشور در حال افزایش است، اقتصاد مقاومتی هم مثل لغو تحریمهای آمریکایی از روی کاغذ فراتر نرفته، اهتمام حکومت روحانی کاملاً حزبی و غیرملی است و بهجای تلاش اقتصادی، اولویتهای دیگر حزبی و جناحی را دنبال میکند و اکنون نیز آماده امتیازدهی جدید و حرکت در گفتمان آمریکایی است.
حرکت خزنده نفوذیها، غربزدهها و رانتخوارها، کشور را در مرحله خطرناکی قرار داده که نیازمند «اقدام و عمل» فوری است.