گروه بینالملل مشرق -
یکی از دغدغههای مهم رژیم صهیونیستی برای حفظ موجودیت خود در منطقه ،
فعالسازی دیپلماسی انرژی برای کاهش مخاطرات امنیتی و بهبود امنیت انرژی خود
در آینده است. امروز بر کسی پوشیده نیست که ذخایر انرژی فسیلی با وجود
محدودیت و پایان پذیر بودن، یکی از مهمترین ارکان اعمال قدرت در عرصه
رقابت جهانی است. نیاز جهان صنعتی به نفت و گاز و عدم وجود جایگزینی
همهجانبه در آینده نزدیک، دیپلماسی انرژی را به یکی از مهمترین و
کارآمدترین ابزارهای اعمال قدرت در جهان امروز تبدیل کرده است. به این
ترتیب دولتهایی که از مقادیر قابل توجهی نفت و گاز بهره میبرند، امکان
استفاده سیاسی از این ابزارها را دارند.
رژیم صهیونیستی دولتی فاقد مشروعیت سرزمینی است که تهدیدات امنیتی کلانی را در پیش روی خود میبیند، از همین رو اتکا به داشتن زرادخانههای هستهای و حمایتهای همهجانبه آمریکا نمیتواند چالشهای فراروی این رژیم را رفع کند، از همین رو رژیم اسرائیل به دنبال راهکارهایی برای برقراری مناسبات سیاسی و اقتصادی با و تاسیس شبکه های مشترک منافع با بیشتر کشورهای جهان، تقویت توان نظامی و دفاعی خود، جستجوی متحد در ابعاد منطقهای و بینالمللی و بستن پیمانهای نظامی و اقتصادی با دیگران در راستای تضمین موجودیت خود است که می توان گفت دیپلماسی انرژی بخشی از این اهداف را محقق میکند.
فعالیتهای دیپلماتیک رژیم صهیونیستی در دستیابی به منابع انرژی از خوی تجاوزطلبانه این رژیم خالی نیست، به گونهای که صهیونیست ها جهت رسیدن به منابع بیشتر انرژی برای استمرار موجودیت خود دست به تجاوز به حقوق دیگران به ویژه کشورهای همسایه می زنند.
نقش دیپلماسی انرژی در ابعاد داخلی و خارجی امنیت رژیم صهیونیستی از اهمیت قابل توجهی برخوردار است. این موضوع در زمینه تأمین منافع عمومی رژیم صهیونیستی و برآوردن توقعات روزافزون جامعه صهیونیستی نقش اساسی دارد و در ابعاد خارجی نیر سهم تعیینکننده ای در تعیین جایگاه رژیم صهیونیستی در عرصه بینالملل ایفا میکند.
بخش اول: منابع انرژی رژیم صهیونیستی
الف. نفت:
گرچه در سالهای اخیر تولید نفت خام رژیم صهیونیستی رشد نکرده، اما مصرف نفت خام آن با رشد چشمگیری روبرو بوده است. لذا افزایش مصرف نفت خام در سرزمینهای اشغالی باعث وابستگی این رژیم به واردات نفت در سالهای اخیر شده است. تولید نفت خام رژیم صهیونیستی از دهه 80 قرن گذشته میلادی در رقم 5.84 هزار بشکه در روز ثابت مانده است. این در حالی است که مصرف نفت در سرزمینهای اشغالی از 263000 بشکه در روز به رقمی بالغ بر 300 هزار بشکه رسیده است. از سوی دیگر رژیم صهیونیستی در زمینه منابع نفت خام توان چندانی برای ایفای نقش در محیط منطقهای و بینالمللی ندارد.
مصرف فزاینده نفت از یک سو و کاهش تدریجی تولید این ماده از سوی دیگر موجب شده تا رژیم صهیونیستی نه تنها بهعنوان یک قدرت نفتی تلقی نشود، بلکه تراز تجاری نفت سرزمینهای اشغالی بیش از پیش منفی شده و سیر نزولی به خود گرفته است. عبارت دیگر اسرائیل طی سه دهه اخیر نه تنها هیچ صادرات نفتی نداشته ، بلکه روز به روز بر واردات و وابستگی خود به منابع خارجی نفت افزوده است. این موضوع امنیت انرژی رژیم صهیونیستی را به ویژه در سایه انزوای روزافزون این رژیم با مخاطرات جدی مواجه میکند.
ب. گاز طبیعی
تولید گاز طبیعی رژیم صهیونیستی طی سالهای اخیر افزایش قابل توجهی داشته است. کشف منابع جدید گاز طبیعی در حوزه مدیترانه و دست اندازی به منابع انرژی کشورهای همسایه از جمله لبنان عامل اصلی بهره برداری این رژیم از منابع گازی است. البته باید توجه داشت که با وجود این افزایش، ذخایر گازی رژیم صهیونیستی بسیار پایین تر از میزانی است که نقشآفرینی جدی این رژیم را به عنوان صادرکننده گاز میسر کند.
1-منابع داخلی
تاریخ اکتشاف گاز طبیعی در آبهای فلسطین اشغالی به سال 1999 باز میگردد که میدان گازی نوآ در خلیج اشدود کشف شد. کشف این میدان گازی در راستای توسعه تجاری رژیم صهیونیستی بسیار ناچیز بود. در سال 2000 میدان گاز طبیعی ماری- ب کشف شد که از سال 2004 تاکنون توانسته نیاز نیروگاههای برق رژیم صهیونیستی را تأمین کند. در سال 2009 میدان گاز طبیعی تامار در هشت مایلی شهر حیفا کشف شد که پیشبینی میشود بتواند تا 14 سال بخشی از نیازهای داخلی اسرائیل را تأمین کند.
در دسامبر سال 2010 میدان گاز طبیعی لویاتان در غرب میدان تامار به بهرهبرداری رسید که بزرگتر از میادین مشابه خویش در سرزمینهای اشغالی است. براساس کاوشهای ژئولوژی که آمریکا در سرزمینهای اشغالی انجام داد، میدان گازی لوانت با حدود 1.7 میلیارد بشکه نفت و 3.500 میلیارد متر مکعب گار طبیعی کشف شد که از رود اردن تا ترکیه امتداد دارد.
اسرائیل در بخش منابع انرژی خود در ابتدا با چالش گوناگونی روبرو شد و اکتشافات نخستین برای خودکفایی و امکان صادرات مهم نبود، ولی بعدها در آبهای شمالی دریای مدیترانه اکتشافات مهمی انجام شد. چنانچه در بین سال های 2009 تا 2013، چند میدان گازی در آبهای عمیق دریای مدیترانه کشف شد. مهمترین این میدانهای گازی «تامار» و «لویاتان» و سپس یک میدان گازی به نام «کاریش» در حدود 10 مایل دریایی با آبهای منطقه لبنان بود. میدان گازی تامار در فاصله ۸۰ کیلومتری شهر بندری «حیفا» در دریای مدیترانه، اهمیتی راهبردی برای مقامات تل آویو دارد.
این میدان در سال 2013 به بهرهبرداری رسید. همچنین میدان گازی لویاتان در فاصله 130 کیلومتری بندر حیفا حدود ۵۱۰ میلیارد مترمکعب ذخیره دارد. به علاوه میدان های گازی دیگری همچون نوا ، ماری، دالیت، روت، حنا و ... نیز کشف شده است.
طی سالهای 2011 تا 2012 تولید گاز طبیعی در سرزمینهای اشغالی از 55 میلیون فوت مکعب به 92 میلیون فوت مکعب رسید که نشان دهنده کشف میادین جدید و سرمایهگذاری قابل توجه در این بخش است. البته نباید این نکته را نادیده انگاشت که دستاندازی رژیم صهیونیستی به منابع گازی کشورهای دیگر از جمله لبنان در این افزایش تولید بیتأثیر نبود. همچنین میزان مصرف گاز طبیعی در رژیم صهیونیستی در سال 2011 میلادی 129 میلیون فوت مکعب و در سال 2012 میلادی 117 میلیون متر مکعب بود که به این ترتیب شاخص تجاری رژیم صهیونیستی در گاز طبیعی نیز منفی بوده و این رژیم همواره نیازمند واردات این منبع ارزشمند انرژی است.
رژیم صهیونیستی بر اساس خوی سلطه طلب و اشغالگری خود در حالی مدعی مالکیت تمامی این منابع انرژی است که تنها بخشی از ثروت گازی در دریای مدیترانه متعلق به آب های اسرائیل است. در این میان اگر به منابع گازی ساحلی فلسطین بنگریم در سال 1999 بیش از 1,1 تریلیون متر مکعب گاز طبیعی در آبهای منطقهای فلسطین در نزدیکی سواحل غزه کشف شد و دولت فلسطین در سال 2014 اعلام کرد که میدان گازی جدیدی در سواحل دریای مدیترانه در النصیرات واقع در وسط نوار غزه کشف شده است.
هر چند اسرائیل به طور رسمی و در قالب کمپ دیوید مدعی شده حقوق حاکمیتی مقامات فلسطینی را در دریا به رسمیت می شناسد، اما در گذر سالها مانع بهره برداری از آن می شود و بدون توجه به حقوق فلسطینیان آن ها را به نفع خود مصادره کرده است.
2-منابع خارجی
تقاضای انرژی در اسرائیل بسیار بیشتر از میزان تولید داخلی این کشور است، لذا این رژیم به واردات انرژی از کشورهای تولید کننده وابسته است. تا قبل از انقلاب اسلامی، ایران بزرگترین تأمین کننده نفت رژیم صهیونیستی بود. اما وقوع انقلاب اسلامی باعث شد تا این رژیم برای تأمین انرژی خود به تولید کنندگان دیگر روی بیاورد. هم اکنون کشورهایی نظیر روسیه، مکزیک، کلمبیا، و آنگولا صادرات نفت و گاز به تلآویو را انجام میدهند. پیش از انقلابهای مردمی در منطقه ، مصر و قطر بزرگترین تأمینکنندگان گاز طبیعی رژیم صهیونیستی بودند. اما وقوع جنبشهای اخیر و تضعیف متحدان منطقهای آمریکا و اسرائیل باعث شد روند دستیابی این رژیم به منابع انرژی از کشورهای عربی دچار اختلال شود.
به عنوان مثال چندین انفجار در سالهای اولیه انقلاب مصر، در خطوط لوله انتقال گاز طبیعی این کشور به سرزمینهای اشغالی ایجاد شد تا رژیم صهیونیستی از این منابع انرژی ناامید شده و به فکر انعقاد قرارداد با کشورهای دیگر دارنده گاز طبیعی بیفتد. در همین راستا اسرائیل در سالهای اخیر تلاش نمود با کشورهایی همچون کانادا و روسیه در زمینه تولید، استخراج و توسعه میادین گاز طبیعی قرارداد همکاری امضا کند.
بخش دوم: دیپلماسی انرژی رژیم صهیونیستی
رژیم صهیونیستی در چارچوب دیپلماسی انرژی خویش به دنبال تحقق چند هدف مهم است. اسرائیل طی شش دهه از اشغالگری در منطقه و اعلام موجودیت خود بر ویرانه های فلسطین، تامین امنیت داخلی را مهمترین اولویت خود قرار داده است. امنیت داخلی در کنار فقدان منابع انرژی لازم دو عامل بسیار مهم است که موتور دیپلماسی انرژی رژیم صهیونیستی را به حرکت انداخته است. این رژیم تلاش دارد با برقراری ارتباط با کشورهای نفتخیز نظیر آذربایجان به اهداف و مقاصد منطقهای خود دست پیدا کند.
تلآویو برای رفع نیازهای نفتی و گاز طبیعی خود همزمان در سه منطقه به رایزنی برای تأمین انرژی خویش پرداخته است:
الف: خاورمیانه به محوریت کشور قطر
ب: منطقه مدیترانه به محوریت قبرس و یونان
ج: اوراسیا به محوریت روسیه، قزاقستان و جمهوری آذربایجان.
الف) خاورمیانه:
از دیدگاه رژیم صهیونیستی روابط تلآویو با همسایگان خود در خاورمیانه بسیار حائز اهمیت است . رژیم صهیونیستی در صدد است با ایجاد سرنوشت مشترک میان خود و کشورهای پیرامونی و گره زدن منافع این کشورها، از تهدیدات پیرامونی خود جلوگیری کند.
قطر:
قطر که پس از روسیه و ایران دارای بزرگترین ذخایر گاز طبیعی جهان است، از جمله شرکای اصلی رژیم صهیونیستی در زمینه انرژی است. قطر که در چند سال اخیر به بزرگترین صادرکننده گاز طبیعی جهان تبدیل شده است، تمایل دارد از نیاز رژیم صهیونیستی برای در اختیارگرفتن بازار گاز طبیعی این رژیم استفاده کند. قطر با توسعه گسترده میدان گازی گنبد شمالی سعی دارد به عنوان قطب اصلی اقتصادی در جنوب خلیج فارس خود را معرفی کند و به این ترتیب نقشه جهانی برای خود ایجاد کند.
قطر موفق شده بود صادرات گاز طبیعی خود از طریق خط دلفین به کشورهای همسایه اهمیت منطقهای خویش را ارتقا بخشد. دوحه انگیزههای متعددی برای برقراری ارتباط با رژیم صهیونیستی دارد. این کشور از یک سو در رقابت با عربستان تلاش دارد هر چه بیشتر خود را به غرب و رژیم صهیونیستی نزدیک کند و از سوی دیگر سعی دارد از فرصتها و ظرفیتهای موضوع فلسطین برای افزایش نقش و نفوذ منطقهای خود استفاده کند.
لذا با توجه به بیثباتی سیاسی در مصر که باعث شده رژیم صهیونیستی بزرگترین منبع تأمینکننده انرژی خود را تا حدودی از دست بدهد یا امکان سرمایهگذاری بلندمدت در آن با تردید مواجه شود، قطر در طراحی ظرفیتهای اقتصادی خویش تلاش خواهد کرد تا با صدور گاز به تلآویو بیش از پیش در منطقه خودنمایی کند. لذا به نظر میرسد قطر گزینه بعدی تأمینکننده گاز طبیعی رژیم صهیونیستی است. قطر همچنین در مرحله عادی سازی روابط با دشمن صهیونیستی به پل ارتباطی این رژیم با دیگر کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس تبدیل شده است.
ب:مدیترانه
محیط منطقهای نزدیک سرزمینهای اشغالی شامل کشورهای اروپای جنوب شرقی از جمله یونان، قبرس و کشورهای حاشیه دریای مدیترانه میشود. منطقه جنوب شرقی اروپا در زمینه انتقال و امنیت انرژی متزلزل و ناامن است. در سال 2009 و با بحران روابط میان مسکو و کی یف و قطع صدور گاز از روسیه این بیثباتی بیش از پیش مشخص شد. این در حالی است که منطقه مورد نظر با توجه به سطح پایین دستاوردهای اقتصادی و تکنولوژیکی و کاهش سطح ذخایر بومی و داخلی کشورهای این منطقه رشد فزاینده تقاضا برای دریافت انرژی را شاهد بوده است. علاوه بر این که کشورهای مذکور به دنبال تلاش برای جایگزینی سوختهای آلاینده در جهت سیاستها و قوانین زیستمحیطی اتحادیه اروپا هستند.
یونان و قبرس از جمله کشورهایی هستند که در محیط منطقهای نزدیک رژیم صهیونیستی قرار دارند. این کشورها از جمله اهداف دیپلماسی انرژی رژیم صهیونیستی در این منطقه هستند.
یونان:
کشور یونان یکی از دارندگان ذخایر نفت و گاز در جنوب شرق اروپا و سواحل مدیترانه است. تاریخ اکتشاف و استحصال منابع نفت و گاز در یونان به سال 1981 میرسد. دراین سال یونان توانست از میدان نفتی پرینوس در جزیره تاسوس به نفت برسد. اما به دلیل بیثباتی اقتصاد خویش نتوانسته در روز بیش از 5 تا 7 هزار بشکه نفت تولید کند.
کشور یونان در سالهای اخیر دچار رکود و مشکلات جدی اقتصادی شده است. هماکنون 99% از گاز طبیعی مورد نیاز این کشور از کشورهای روسیه و ترکیه و الجزایر تأمین میشود، روابط میان آتن و تل آویو گرچه در مراحل مختلف دستخوش دگرگونی بوده، اما به دلیل نزدیکی جغرافیایی از اهمیت خاصی برخوردار بوده است. یکی از مهمترین عوامل بیرونی تأثیرگذار بر روابط دو طرف، کشور ترکیه است. به عنوان مثال در اوایل دهه 1990 روابط میان اسرائیل و یونان افزایش یافت که مانع از توسعه روابط تلآویو و آنکارا شد، اما در اواسط همین دهه با سیاستهای دولت ترکیه، بار دیگر روابط میان ترکیه و رژیم صهیونیستی به ضرر طرف یونانی افزایش یافت.
ناگفته پیداست که ناآرامی و بحران اقتصادی موجود در یونان ضرورتی برای تأمین امنیت انرژی رژیم صهیونیستی به شمار میرود، چرا که به علت ناتوانی دولت آتن در استحصال منابع انرژی خود علاوه بر تلاش تل آویو برای بهرهبرداری یک طرفه از حوزههای مشترک گاز طبیعی، باعث میشود اسرائیلیها در جهت امضای توافق همکاری میان دو طرف امتیازهای متعدد از یونان دریافت کنند. در راستای موافقت نامه همکاری امضا شده بین یونان و رژیم صهیونیستی حق بهرهبرداری و اکتشاف در این حوزه مشترک به یک شرکت آمریکایی سپرده شده است.
ترکیه به عنوان کشوری که به طور سنتی در این منطقه دارای نفوذ و قدرت بود، از انعقاد این قرارداد بیمناک است. ترکیه معتقد است که رژیم صهیونیستی با پیگیری این قرارداد در صدد است از نفوذ ترکیه در این منطقه بکاهد. از سویی دیگر آتن از مثلث اسرائیل – یونان و قبرس حمایت میکند. گرچه ارتباط استراتژیک تل آویو با یونان از منظر رقابت با آنکارا و تسلیم کردن این کشور دارای اهمیت استراتژیک است، اما نکته مهمتر این که یونان در یک چهارراه ژئواستراتژیک میان دریای سیاه و مدیترانه بین اروپا و خاورمیانه واقع شده است، لذا میتواند یکی از بهترین مسیرهای انتقال نفت و گاز از روسیه ، دریای خزر و منابع تازه کشف شده مدیترانه شرقی قرار بگیرد.
قبرس:
در سالهای اخیر سیاست خارجی دولت قبرس به سمت رژیم صهیونیستی سوق پیدا کرده است، این در حالی است که این کشور در منازعات اعراب و اسرائیل موضعی ضد صهیونیستی اتخاذ میکرد. موضع عاری از هرگونه تهدید قبرس در قبال تلآویو، خصومت این کشور با ترکیه، عضویت در اتحادیه اروپا و دسترسی به منطقه یورو و جایگاه آن به عنوان عضو جدید بلوک گاز طبیعی و رقابت با لبنان برای استحصال و استعمار منابع انرژی این کشور باعث شده که این کشور نقش اساسی در معادلات امنیت انرژی رژیم صهیونیستی داشته باشد.
اکتشاف میدان بزرگ گاز طبیعی در جنوب شرقی دریای مدیترانه در سال 2011 که در منطقه ویژه اقتصادی قبرس واقع شده، زمینه همکاری میان این دو را بیش از پیش مهیا نموده است. ازآنجا که قبرس پتانسیل لازم برای کنترل خطوط لوله نفتی که دریای خزر و خلیج فارس به سمت دریای مدیترانه می رود را دارد، این فرصت را در اختیار دارد که در چشمانداز امنیت انرژی بینقارهای به جایگاه بالایی دست پیدا کند. ازاین رو بدون قبرس امنیت دریای مدیترانه حاصل نخواهد شد.
رژیم صهیونیستی با درک این موقعیت ، در فوریه سال 2013 توافقنامه ای با قبرس به امضا رساند. براساس این توافق 30درصد از حق کاوش و استحصال شرکت نفت نوبل آمریکا در منطقه ویژه اقتصادی قبرس به شرکتهای گاز و نفت صهیونیستی آونر و دیلیک و دریلینگ اختصاص داده شد. این موافقتنامه مرز منطقه ویژه اقتصادی لویاتان رژیم صهیونیستی را در کرانههای شرقی دریای مدیترانه گسترش داد.
باید دانست که سیاستگذاری انرژی در سرزمینهای اشغالی متأثر از نوع روابط این رژیم با جهان عرب و اسلام است، لذا تشکیل مثلث رژیم صهیونیستی- قبرس - یونان در راستای سیاستگذاریهای انرژی این رژیم برای اتکا به منابع داخلی یا واردات انرژی از کشورهایی است که استقلال این رژیم را از همسایگان عرب خویش حفظ کند.
قرارداد مشترک یونان، قبرس و رژیم صهیونیستی
ج: اوراسیا
دیپلماسی انرژی رژیم صهیونیستی در محیط اوراسیا دو مزیت مهم را برای این رژیم به همراه میآورد، مهمترین این مزیتها تقویت پیوندهای اقتصادی و سیاسی با کشورهای آسیایی است. رژیم صهیونیستی در صدد است با انعقاد قراردادهای همکاری با غولهای نفتی و گاز طبیعی دنیا خاطر خود را از امنیت انرژی آسوده ساخته و با استفاده از قدرت و نفوذ این شرکتها، به کارشکنیهای خود در زمینه تهدید منابع انرژی دنیا ادامه دهد.
تل آویو به این ترتیب سعی دارد ضریب امنیت وجودی خود را نیز تقویت نماید. این رژیم در همین راستا دیپلماسی انرژی خود در قبال کشور هند را مبتنی بر پروژههای صنعت نفت و گاز این کشور قرار داده است. این در حالی است که اسرائیلیها در روسیه به دنبال جذب سرمایه و مشارکت روسها در تأسیسات گاز این رژیم و تأمین امنیت انرژی سرزمینهای اشغالی هستند.
منطقه
قفقاز جنوبی به محوریت جمهوری آذربایجان یکی از مهمترین و اصلیترین
گزینههای تأمین انرژی مورد نیاز اسرائیل است. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر
شوروی، جمهوری آذربایجان تقویت مناسبات و روابط با غرب را محور اصلی سیاست
خارجی خویش قرار داد. این کشور در راستای تعامل هرچه بیشتر با قدرتهای
بزرگ به امضای معاهدات بینالمللی با آن ها، روابط خود با رژیم صهیونیستی
را بیش از پیش تقویت کرد.
از سوی دیگر تل آویو اهمیت فوقالعاده به نفوذ در منطقه قفقاز در مرز جمهوری اسلامی ایران و تعامل با کشور مسلمان با اکثریت شیعه آذربایجان می دهد. این رژیم میکوشد تا جامعه یهودیان ساکن در جمهوری آذربایجان را تحت حمایت خود قرار دهد.
اولین گام نفوذ اقتصادی رژیم صهیونیستی است که در آذربایجان با شناسایی منابع انرژی فسیلی و سرمایهگذاری گسترده در آن محقق شده است. در این راستا سران صهیونیست با اولویت نیاز به نفت و مواد اولیه برای توسعه اقتصاد ملی، در بخش نفت آذربایجان حضور فعالی دارند. چنانچه این رژیم بعد از ایتالیا دومین مشتری نفت آذربایجان است. در واقع بخش عمدهای از مناسبات دو طرف مربوط به تبادلات نفتی میشود. احداث خط لوله باکو جیحان نقطه عطفی در روابط دوجانبه بود.
با بهرهبرداری از این خط لوله هماکنون بالغ بر 20% واردات نفتی رژیم صهیونیستی از طریق این خط تأمین میشود. علاوه بر این رژیم صهیونیستی به دنبال پروژه احداث خط لوله زیر آبی خود با ترکیه است تا از این طریق بتواند خط لوله جیحان را به بندر اشکلون برساند و از آنجا از طریق شبکه خط لوله اصلی، به دریای سرخ متصل شده و از طریق بندر ایلات در صادرات انرژی دریای خزر به اروپا نقش کلیدی ایفا کند.
در حال حاضر شرکتهای صهیونیستی در صنعت انرژی جمهوری آذربایجان فعالیت داشته و در این کشور دارای شعبه هستند. به عنوان مثال شرکت صهیونیستی مادوسون که عرضه کننده فناوریهای پیشرفته در صنایع نفت و گاز است، در جمهوری آذربایجان شعبه دارد. سرمایه گذاری در پروژه استخراج و انتقال نفت آذربایجان به این رژیم توسط شرکت صهیونیستی سونل انجام می شود. توافقنامه این همکاریها در زمان سفر بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی به آذربایجان در سال 1997 منعقد شد. در مقابل شرکت ملی نفت آذربایجان نیز در اکتشاف ذخایر نفت و گاز در سواحل سرزمینهای اشغالی مشارکت کرده است.
همانطورکه گفته شد یکی از مهمترین اهداف تلآویو از گسترش نفوذ و تعامل با آذربایجان تهدید حضور ایران، انجام فعالیتهای اطلاعاتی در مرزها ایران و جلوگیری از توسعه همکاری و نفوذ اقتصادی ایران در این منطقه است.
روسیه:
روس ها دومین اقلیت بزرگ نژادی در سرزمینهای اشغالی هستند. تعداد مهاجرین از اتحاد جماهیر شوروی سابق به سرزمینهای اشغالی در فاصله سالهای 1989 تا 2002 بالغ بر 886 هزار نفر بوده است. ضمن اینکه روسها جایگاه دوم گردشگری در اسرائیل را دارند.
یکی از اهداف بسیار مهم و غیرقابل انکار دیپلماسی انرژی رژیم صهیونیستی در تعامل با روسیه، تقابل با جمهوری اسلامی ایران است. بسیاری معتقدند که تلاش تل آویو برای تعامل بیشتر با مسکو در مسیر تخریب روابط ایران و روسیه است که البته در این مسیر ناکام بوده است. یکی از ابعاد مهم این هدف تأثیرگذار بر همکاری تسلیحاتی مسکو- تهران است که تازه ترین شاخص ها و اخبار از ورود سامانه دفاع موشکی اس 300 به ایران را میتوان دلیل بارزی بر شکست تلاشهای رژیم صهیونیستی در این زمینه به شمار آورد.
قزاقستان:
اسرائیل با وجود نزدیکی جغرافیایی با صادرکنندگان عمده نفت و گاز در خاورمیانه، به دلیل تنازعات سیاسی نمیتواند از این کشورها نفت و گاز وارد نماید. از این رو ناگزیر است به منابع انرژی دور دست اکتفا کند. جمهوری قزاقستان یکی از این منابع است که بخشی از نفت و گاز رژیم صهیونیستی را تأمین میکند. ارزش واردات نفت تلآویو از قزاقستان بالغ بر 1.4 میلیارد دلار می شود. خط لولهای که از قزاقستان به بندر نوروسیوک روسیه در دریای سیاه متصل میشود، نفت مذکور را به این بندر انتقال داده و از آنجا با کشتی نفت را به بندر حیفا در سرزمینهای اشغالی منتقل میکند.
بخش سوم: تجاوزهای رژیم صهیونیستی به منابع انرژی همسایگان
الف: دست اندازی به منابع نفت و گاز فلسطین
منطقه رنتيس در غرب رامالله شاهد کشف ميدان نفتي بود، اما رژيم صهيونيستي از اين ميدان نفتي استفاده مي کند و روزانه 800 بشکه نفت از آن استخراج مي کند و در مقابل، تشکيلات خودگردان فلسطين هيچ سهمي از آن ندارد و در واقع طرف صهيونيستي حقوق فلسطينيان در اين ميدان نفتي را ناديده مي گيرد و قرار گرفتن آن در منطقه نزديک کمربند سبز امنيتي يا همان مرزهاي سال 1948 به اين مساله کمک مي کند.رژيم اشغالگر قدس عملا کار فروش نفت اين ميدان نفتي موسوم به "مجد 5" را در فاصله سال هاي 2010 و 2011 آغاز کرد.
در ماه
فوريه سال گذشته ميدان گازي جديدي در سواحل باريکه غزه کشف شد تا به دو
ميدان گازي قبلي در سواحل درياي مديترانه و در فاصله 36 کيلومتري سواحل غزه
که در اواخر دهه 90 قرن گذشته توسط شرکت انگليسي "بريتيش گاز" کشف شده
بودند، اضافه شود.ميدان گازي نخست کشف شده در سواحل غزه "مارينا 1" نام
داشت که حجم گاز آن بيش از 33 ميليارد متر مکعب برآورد شده است و ميدان
گازي دوم با نام "مارينا 2" که در حريم آبي تحت اشغال رژيم صهيونيستي در
شمال باريکه غزه قرار دارد، ميدان مشترک به شمار مي رود. يک شرکت گازي
انگليسي حجم ذخاير اين دو ميدان گازي را يک تريليون فوت مکعب برآورد کرده
است، اما شرکت اتحاديه پيمانکاران معتقد است که ذخيره اين ميدان در حد 1.4
تريليون فوتمکعب است.
رژيم صهيونيستي معمولا به فلسطيني ها؛ چه در باريکه غزه و چه در کرانه باختري اجازه حفاري چاههاي نفتي و سرمايه گذاري در آنها و نيز فروش نفت را نمي دهد، بلکه خود منابع انرژي آن را استخراج و به بهاي گزافي به آنها مي فروشد.
این در حالی است که قوانين و توافقنامههاي بين المللي بر حق فلسطينيان در استفاده از منابع طبيعي تصريح کرده و آورده است که رژيم صهيونيستي از لحاظ حقوقي نمي تواند جلوي اين کار را بگيرد و طرف فلسطيني بايد با وجود مانع تراشي هاي طرف صهيونيستي که منجر به تداوم غارت منابع فلسطيني از سال 48 تاکنون مي شود، به فعاليت هاي خود در اين زمينه ادامه دهد.
طرف فلسطيني حق بهرهبرداري از منابع زيرزميني اراضي اشغالي فلسطين را ندارد و رژيم صهيونيستي طرف حاکم بر آنهاست و هر از چند گاهي در منطقه اي جداگانه دست به تلاش براي کشف منابع جديد گازي و نفتي و حتي اکتشاف گاز طبيعي از سواحل باريكه غزه و اراضي اشغالي کرانه باختري ميزند. شرکت "گفعوت عولام" رژيم صهيونيستي در سال 1994 کار اکتشاف نفت در ميدان نفتي "مجد" در اراضي منطقه رنتيس کرانه باختري را آغاز کرد و چاههاي "مجد2"، "مجد 3" و "مجد4" را راه اندازي کرد که شواهد و قراين موجود نشانگر وجود مقادير زيادي نفت در شرق اين چاه ها بود.حجم ذخاير نفتي در اين چاه نفت کشف شده، يک ميليارد و 500 ميليون بشکه و ذخاير گازي آن 182 ميليارد فوت مکعب برآورد شده و اين در حالي است که بخش اعظم اين ميدان نفتي در اراضي اشغالي سال 1967 فلسطين واقع شده است.
ارزش کلي این منابع بيش از 155 ميليارد دلار برآورد شده است. از سوي ديگر، رژيم صهيونيستي سعي در حفر 40 چاه دارد که 26 دهنه از اين چاهها به استخراج مشترک نفت و گاز و بقيه صرفا براي استخراج نفت اختصاص خواهد يافت و نقشهها و طرحهاي تهيه شده محل قرار گرفتن اين چاهها و امتداد اين ميدان به سمت اراضي کرانه باختري را نشان ميدهد.
ب: رد پای معادلات انرژی در بحران سوریه
در تابستان 2011 و اندکی پیش از آغاز سناریوهای براندازی ناتو و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس در سوریه، دولت سوریه و عراق وایران تفاهمنامه ای تاریخی در زمینه انرژی را به امضا رساندند که به موجب آن لوله های گاز از ایران به عراق و سپس به سوریه کشیده می شد. این خط لوله با هزینه ده میلیارد دلار و به مدت سه سال، گاز منطقه عسلویه در سواحل خلیج فارس را با عبور از عراق به سوریه می رساند. این خط لوله قرار بود در آینده دمشق را به لبنان متصل ساخته تا از این طریق گاز را به اتحادیه اروپا برساند.
میدان گازی پارس جنوبی که بزرگترین میدان گازی شناخته شده جهان است در مساحتی گسترده و مشترک بین ایران وقطر قرار دارد. ناگفته پیداست که احداث این خط لوله تا چه اندازه می توانست امنیت انرژی طرف هایی نظیر قطر، رژیم صهیونیستی، ترکیه، اردن و آمریکا را با چالش مواجه کند.
این خط لوله در صورت موفقیت می توانست بطور کامل تاثیر قطر و ترکیه را در منطقه به عنوان کشورهای تولید کننده و عبور دهنده گاز به اروپا از بین ببرد. این در حالی است که رژیم صهیونیستی نیز به دنبال ایجاد شاهراه انتقال انرژی وابسته به خود در منطقه است. علاوه بر اینکه کشف میادین جدید گازی با ظرفیت بالا در منطقه " قاره" در سوریه در نزدیکی مرزهای لبنان و نیز در طرطوس در نزدیکی پایگاه نظامی روسیه در سواحل دریای مدیترانه چشم طمع طرف های منطقه ای از جمله رژیم صهیونیستی برای مصادره این منابع در سایه تجزیه سوریه را به دنبال داشت.
ج: دست اندازی صهیونیست ها به منابع گاز لبنان
کشف مقادیر زیادی گاز در سواحل رژیم صهیونیستی و لبنان در سالهای اخیر به کلید واژهای تازه برای تقابل میان دو طرف تبدیل شده است. رژیم صهیونیستی سعی دارد با ایجاد بنبست سیاسی و امنیتی در لبنان زمینه سرمایهگذاریهای گسترده شرکتهای خارجی برای کاوش و استحصال نفت و گاز از این میدان گازی را به تعویق بیندازد. این در حالی است که خود با سرمایهگذاری گسترده بهرهبرداری از این میادین را آغاز کرده است.
سه شرکت جستجوی نفت اسرائیلی و شرکت "هیوستون تگزاس نوبل" میزان گاز در میدان گازی عظیم مشترک در سواحل دریای مدیترانه را 16 تریلیون فوت مکعب تخمین زده اند که بزرگترین میدان گازی کشف شده در دهه اخیر بوده و به تنهایی برای استفاده یکصد سال رژیم صهیونیستی کافی است.
همین توجه اسرائیل، مشکل استراتژیک بزرگ و خطرناکی برای منطقه محسوب می شود، چرا که امنیت منطقه بر خلاف اهداف رژیم صهیونیستی برای دستاندازی به منابع استراتژیک گاز است. رژیم صهیونیستی نمیخواهد در بهرهبرداری از این میادین گسترده گازی و صادرات گاز به بازارهای اتحادیه اروپا به رقابت با کشورهایی نظیر لبنان و سوریه بپردازد. همین امر دلیلی آشکار برای حمایت اسرائیل از مخالفین نظام اسد و کمکهای تسلیحاتی و لجستیک به تروریست هایی است که مدعی است بر خلاف امنیت منطقه ای رژیم صهیونیستی فعالیت میکنند.
هر چند اسرائیل ادعا میکند که سعی در کسب مجوز برداشت گاز و نفت از منطقه دریایی و ساحلی متعلق به خود دارد، اما لبنان با نقشه اسرائیل از مرزهای آبی مخالف است و نقشه خود را در سال ۲۰۱۰ به سازمان ملل متحد ارائه داده است.
مقامات لبنانی اعتقاد دارند اعماق آب های جنوب لبنان حاوی 12 تریلیون متر مکعب گاز طبیعی است و حوزه گازی «کاریش» در ۴ کیلومتری آب های منطقه ای لبنان قراردارد و میدان گازی تامار مد نظر اسرائیل فاصله چندانی از مرزهای دریایی لبنان ندارد و این چاه با آب های منطقه ای لبنان تداخل دارد.
در این میان از آنجایی که دوطرف در وضعیت جنگی هستند از یک سو توافق طرف های لبنانی مبتنی بر اختلافات مرزی نمی تواند مانعی در برابر حق لبنان در استفاده از ثروت های گازی این کشور شود و پیام های لبنان مبنی بر عدم تجاوز به حقوق دریایی و نفتی لبنان به اسرائیل رسیده است. از سوی دیگر نیز حزب الله همواره آماده ضربه زدن به تأسیسات گازی اسرائیل در دریا است و عدم حل این مشکل به نوبه خود می تواند چالش مهمی بر سر صادرات گاز اسرائیل باشد.
بحث پایانی: رژیم صهیونیستی و تبدیل به قدرت انرژی جهان؟
رژیم صهیونیستی نیز مانند بسیاری از کشورهای دنیا سعی دارد با تنوع بخشی به منابع انرژی، امنیت انرژی خود را تأمین کند. این مناسبات به تل آویو کمک میکند تا اولاً امنیت خود را با سایر کشورها پیوند زند و ثانیاً در لوای صدور انرژی انزوای سیاسی و منطقه ای خود را جبران کند. صهیونیستها تلاش دارند قدرتهای بزرگ در دیپلماسی انرژی را با شبکههای پیچیده به خود متصل کنند تا تهدیدات مطرح شده در مورد موجودیت اشغالگر خویش را با دیگران تقسیم نمایند، آنها تصور میکنند این رویکرد میتواند بقای آن ها را تا زمان بیشتری تضمین کند.
رژیم صهیونیستی بر اساس برنامه های بلند مدت خود تلاش دارد بخشی از ظرفیت میدان گازی لویاتان را به صادرات اختصاص دهد. این رژیم که در گذشته یکی از وارد کنندگان انرژی بود و از بزرگ ترین مصرف کنندگان گاز طبیعی در حوزه مدیترانه به شمار رفته و تا سال 2013 به واردات گاز از مصر وابسته بود ( 40 درصد از انرژی این رژیم را تامین میکرد) سعی دارد با دست اندازی به منابع گازی کشورهای همسایه در سایه مشغول بودن آن ها به بحران های امنیتی ناشی از حضور گروه های تروریستی در منطقه اندک اندک در سال 2020 به یکی از صادر کنندگان گاز تبدیل شود.
رژیم صهیونیستی به این ترتیب سعی دارد خود را بعد از ایران و روسیه ، سومین قدرت گازی دنیا معرفی کند، اشغالگری صهیونیستی یا در واقع تصاحب ثروت های ملل عرب از غزه گرفته تا مصر، لبنان و سوریه با حمایت همه جانبه سیاسی، نظامی و تکنولوژیک آمریکا صورت می گیرد. تا جایی که دولت آمریکا با ارسال نیرو و تجهیزات ویژه به اسرائیل برای حمایت از میادین گازی در دریای مدیترانه موافقت به عمل آورده است. این یگان دریایی متشکل از ناوچه هایی است که مسلح به موشک های ضدهواپیما، و ضد کشتی و قابلیت شلیک به سمت خشکی را نیز داشته و حامل هواپیماهای سبک نیز هست.
رژیم صهیونیستی دولتی فاقد مشروعیت سرزمینی است که تهدیدات امنیتی کلانی را در پیش روی خود میبیند، از همین رو اتکا به داشتن زرادخانههای هستهای و حمایتهای همهجانبه آمریکا نمیتواند چالشهای فراروی این رژیم را رفع کند، از همین رو رژیم اسرائیل به دنبال راهکارهایی برای برقراری مناسبات سیاسی و اقتصادی با و تاسیس شبکه های مشترک منافع با بیشتر کشورهای جهان، تقویت توان نظامی و دفاعی خود، جستجوی متحد در ابعاد منطقهای و بینالمللی و بستن پیمانهای نظامی و اقتصادی با دیگران در راستای تضمین موجودیت خود است که می توان گفت دیپلماسی انرژی بخشی از این اهداف را محقق میکند.
فعالیتهای دیپلماتیک رژیم صهیونیستی در دستیابی به منابع انرژی از خوی تجاوزطلبانه این رژیم خالی نیست، به گونهای که صهیونیست ها جهت رسیدن به منابع بیشتر انرژی برای استمرار موجودیت خود دست به تجاوز به حقوق دیگران به ویژه کشورهای همسایه می زنند.
نقش دیپلماسی انرژی در ابعاد داخلی و خارجی امنیت رژیم صهیونیستی از اهمیت قابل توجهی برخوردار است. این موضوع در زمینه تأمین منافع عمومی رژیم صهیونیستی و برآوردن توقعات روزافزون جامعه صهیونیستی نقش اساسی دارد و در ابعاد خارجی نیر سهم تعیینکننده ای در تعیین جایگاه رژیم صهیونیستی در عرصه بینالملل ایفا میکند.
الف. نفت:
گرچه در سالهای اخیر تولید نفت خام رژیم صهیونیستی رشد نکرده، اما مصرف نفت خام آن با رشد چشمگیری روبرو بوده است. لذا افزایش مصرف نفت خام در سرزمینهای اشغالی باعث وابستگی این رژیم به واردات نفت در سالهای اخیر شده است. تولید نفت خام رژیم صهیونیستی از دهه 80 قرن گذشته میلادی در رقم 5.84 هزار بشکه در روز ثابت مانده است. این در حالی است که مصرف نفت در سرزمینهای اشغالی از 263000 بشکه در روز به رقمی بالغ بر 300 هزار بشکه رسیده است. از سوی دیگر رژیم صهیونیستی در زمینه منابع نفت خام توان چندانی برای ایفای نقش در محیط منطقهای و بینالمللی ندارد.
مصرف فزاینده نفت از یک سو و کاهش تدریجی تولید این ماده از سوی دیگر موجب شده تا رژیم صهیونیستی نه تنها بهعنوان یک قدرت نفتی تلقی نشود، بلکه تراز تجاری نفت سرزمینهای اشغالی بیش از پیش منفی شده و سیر نزولی به خود گرفته است. عبارت دیگر اسرائیل طی سه دهه اخیر نه تنها هیچ صادرات نفتی نداشته ، بلکه روز به روز بر واردات و وابستگی خود به منابع خارجی نفت افزوده است. این موضوع امنیت انرژی رژیم صهیونیستی را به ویژه در سایه انزوای روزافزون این رژیم با مخاطرات جدی مواجه میکند.
ب. گاز طبیعی
تولید گاز طبیعی رژیم صهیونیستی طی سالهای اخیر افزایش قابل توجهی داشته است. کشف منابع جدید گاز طبیعی در حوزه مدیترانه و دست اندازی به منابع انرژی کشورهای همسایه از جمله لبنان عامل اصلی بهره برداری این رژیم از منابع گازی است. البته باید توجه داشت که با وجود این افزایش، ذخایر گازی رژیم صهیونیستی بسیار پایین تر از میزانی است که نقشآفرینی جدی این رژیم را به عنوان صادرکننده گاز میسر کند.
تاریخ اکتشاف گاز طبیعی در آبهای فلسطین اشغالی به سال 1999 باز میگردد که میدان گازی نوآ در خلیج اشدود کشف شد. کشف این میدان گازی در راستای توسعه تجاری رژیم صهیونیستی بسیار ناچیز بود. در سال 2000 میدان گاز طبیعی ماری- ب کشف شد که از سال 2004 تاکنون توانسته نیاز نیروگاههای برق رژیم صهیونیستی را تأمین کند. در سال 2009 میدان گاز طبیعی تامار در هشت مایلی شهر حیفا کشف شد که پیشبینی میشود بتواند تا 14 سال بخشی از نیازهای داخلی اسرائیل را تأمین کند.
در دسامبر سال 2010 میدان گاز طبیعی لویاتان در غرب میدان تامار به بهرهبرداری رسید که بزرگتر از میادین مشابه خویش در سرزمینهای اشغالی است. براساس کاوشهای ژئولوژی که آمریکا در سرزمینهای اشغالی انجام داد، میدان گازی لوانت با حدود 1.7 میلیارد بشکه نفت و 3.500 میلیارد متر مکعب گار طبیعی کشف شد که از رود اردن تا ترکیه امتداد دارد.
اسرائیل در بخش منابع انرژی خود در ابتدا با چالش گوناگونی روبرو شد و اکتشافات نخستین برای خودکفایی و امکان صادرات مهم نبود، ولی بعدها در آبهای شمالی دریای مدیترانه اکتشافات مهمی انجام شد. چنانچه در بین سال های 2009 تا 2013، چند میدان گازی در آبهای عمیق دریای مدیترانه کشف شد. مهمترین این میدانهای گازی «تامار» و «لویاتان» و سپس یک میدان گازی به نام «کاریش» در حدود 10 مایل دریایی با آبهای منطقه لبنان بود. میدان گازی تامار در فاصله ۸۰ کیلومتری شهر بندری «حیفا» در دریای مدیترانه، اهمیتی راهبردی برای مقامات تل آویو دارد.
این میدان در سال 2013 به بهرهبرداری رسید. همچنین میدان گازی لویاتان در فاصله 130 کیلومتری بندر حیفا حدود ۵۱۰ میلیارد مترمکعب ذخیره دارد. به علاوه میدان های گازی دیگری همچون نوا ، ماری، دالیت، روت، حنا و ... نیز کشف شده است.
طی سالهای 2011 تا 2012 تولید گاز طبیعی در سرزمینهای اشغالی از 55 میلیون فوت مکعب به 92 میلیون فوت مکعب رسید که نشان دهنده کشف میادین جدید و سرمایهگذاری قابل توجه در این بخش است. البته نباید این نکته را نادیده انگاشت که دستاندازی رژیم صهیونیستی به منابع گازی کشورهای دیگر از جمله لبنان در این افزایش تولید بیتأثیر نبود. همچنین میزان مصرف گاز طبیعی در رژیم صهیونیستی در سال 2011 میلادی 129 میلیون فوت مکعب و در سال 2012 میلادی 117 میلیون متر مکعب بود که به این ترتیب شاخص تجاری رژیم صهیونیستی در گاز طبیعی نیز منفی بوده و این رژیم همواره نیازمند واردات این منبع ارزشمند انرژی است.
رژیم صهیونیستی بر اساس خوی سلطه طلب و اشغالگری خود در حالی مدعی مالکیت تمامی این منابع انرژی است که تنها بخشی از ثروت گازی در دریای مدیترانه متعلق به آب های اسرائیل است. در این میان اگر به منابع گازی ساحلی فلسطین بنگریم در سال 1999 بیش از 1,1 تریلیون متر مکعب گاز طبیعی در آبهای منطقهای فلسطین در نزدیکی سواحل غزه کشف شد و دولت فلسطین در سال 2014 اعلام کرد که میدان گازی جدیدی در سواحل دریای مدیترانه در النصیرات واقع در وسط نوار غزه کشف شده است.
هر چند اسرائیل به طور رسمی و در قالب کمپ دیوید مدعی شده حقوق حاکمیتی مقامات فلسطینی را در دریا به رسمیت می شناسد، اما در گذر سالها مانع بهره برداری از آن می شود و بدون توجه به حقوق فلسطینیان آن ها را به نفع خود مصادره کرده است.
تقاضای انرژی در اسرائیل بسیار بیشتر از میزان تولید داخلی این کشور است، لذا این رژیم به واردات انرژی از کشورهای تولید کننده وابسته است. تا قبل از انقلاب اسلامی، ایران بزرگترین تأمین کننده نفت رژیم صهیونیستی بود. اما وقوع انقلاب اسلامی باعث شد تا این رژیم برای تأمین انرژی خود به تولید کنندگان دیگر روی بیاورد. هم اکنون کشورهایی نظیر روسیه، مکزیک، کلمبیا، و آنگولا صادرات نفت و گاز به تلآویو را انجام میدهند. پیش از انقلابهای مردمی در منطقه ، مصر و قطر بزرگترین تأمینکنندگان گاز طبیعی رژیم صهیونیستی بودند. اما وقوع جنبشهای اخیر و تضعیف متحدان منطقهای آمریکا و اسرائیل باعث شد روند دستیابی این رژیم به منابع انرژی از کشورهای عربی دچار اختلال شود.
به عنوان مثال چندین انفجار در سالهای اولیه انقلاب مصر، در خطوط لوله انتقال گاز طبیعی این کشور به سرزمینهای اشغالی ایجاد شد تا رژیم صهیونیستی از این منابع انرژی ناامید شده و به فکر انعقاد قرارداد با کشورهای دیگر دارنده گاز طبیعی بیفتد. در همین راستا اسرائیل در سالهای اخیر تلاش نمود با کشورهایی همچون کانادا و روسیه در زمینه تولید، استخراج و توسعه میادین گاز طبیعی قرارداد همکاری امضا کند.
بخش دوم: دیپلماسی انرژی رژیم صهیونیستی
رژیم صهیونیستی در چارچوب دیپلماسی انرژی خویش به دنبال تحقق چند هدف مهم است. اسرائیل طی شش دهه از اشغالگری در منطقه و اعلام موجودیت خود بر ویرانه های فلسطین، تامین امنیت داخلی را مهمترین اولویت خود قرار داده است. امنیت داخلی در کنار فقدان منابع انرژی لازم دو عامل بسیار مهم است که موتور دیپلماسی انرژی رژیم صهیونیستی را به حرکت انداخته است. این رژیم تلاش دارد با برقراری ارتباط با کشورهای نفتخیز نظیر آذربایجان به اهداف و مقاصد منطقهای خود دست پیدا کند.
تلآویو برای رفع نیازهای نفتی و گاز طبیعی خود همزمان در سه منطقه به رایزنی برای تأمین انرژی خویش پرداخته است:
الف: خاورمیانه به محوریت کشور قطر
ب: منطقه مدیترانه به محوریت قبرس و یونان
ج: اوراسیا به محوریت روسیه، قزاقستان و جمهوری آذربایجان.
الف) خاورمیانه:
از دیدگاه رژیم صهیونیستی روابط تلآویو با همسایگان خود در خاورمیانه بسیار حائز اهمیت است . رژیم صهیونیستی در صدد است با ایجاد سرنوشت مشترک میان خود و کشورهای پیرامونی و گره زدن منافع این کشورها، از تهدیدات پیرامونی خود جلوگیری کند.
قطر که پس از روسیه و ایران دارای بزرگترین ذخایر گاز طبیعی جهان است، از جمله شرکای اصلی رژیم صهیونیستی در زمینه انرژی است. قطر که در چند سال اخیر به بزرگترین صادرکننده گاز طبیعی جهان تبدیل شده است، تمایل دارد از نیاز رژیم صهیونیستی برای در اختیارگرفتن بازار گاز طبیعی این رژیم استفاده کند. قطر با توسعه گسترده میدان گازی گنبد شمالی سعی دارد به عنوان قطب اصلی اقتصادی در جنوب خلیج فارس خود را معرفی کند و به این ترتیب نقشه جهانی برای خود ایجاد کند.
قطر موفق شده بود صادرات گاز طبیعی خود از طریق خط دلفین به کشورهای همسایه اهمیت منطقهای خویش را ارتقا بخشد. دوحه انگیزههای متعددی برای برقراری ارتباط با رژیم صهیونیستی دارد. این کشور از یک سو در رقابت با عربستان تلاش دارد هر چه بیشتر خود را به غرب و رژیم صهیونیستی نزدیک کند و از سوی دیگر سعی دارد از فرصتها و ظرفیتهای موضوع فلسطین برای افزایش نقش و نفوذ منطقهای خود استفاده کند.
لذا با توجه به بیثباتی سیاسی در مصر که باعث شده رژیم صهیونیستی بزرگترین منبع تأمینکننده انرژی خود را تا حدودی از دست بدهد یا امکان سرمایهگذاری بلندمدت در آن با تردید مواجه شود، قطر در طراحی ظرفیتهای اقتصادی خویش تلاش خواهد کرد تا با صدور گاز به تلآویو بیش از پیش در منطقه خودنمایی کند. لذا به نظر میرسد قطر گزینه بعدی تأمینکننده گاز طبیعی رژیم صهیونیستی است. قطر همچنین در مرحله عادی سازی روابط با دشمن صهیونیستی به پل ارتباطی این رژیم با دیگر کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس تبدیل شده است.
ب:مدیترانه
محیط منطقهای نزدیک سرزمینهای اشغالی شامل کشورهای اروپای جنوب شرقی از جمله یونان، قبرس و کشورهای حاشیه دریای مدیترانه میشود. منطقه جنوب شرقی اروپا در زمینه انتقال و امنیت انرژی متزلزل و ناامن است. در سال 2009 و با بحران روابط میان مسکو و کی یف و قطع صدور گاز از روسیه این بیثباتی بیش از پیش مشخص شد. این در حالی است که منطقه مورد نظر با توجه به سطح پایین دستاوردهای اقتصادی و تکنولوژیکی و کاهش سطح ذخایر بومی و داخلی کشورهای این منطقه رشد فزاینده تقاضا برای دریافت انرژی را شاهد بوده است. علاوه بر این که کشورهای مذکور به دنبال تلاش برای جایگزینی سوختهای آلاینده در جهت سیاستها و قوانین زیستمحیطی اتحادیه اروپا هستند.
یونان و قبرس از جمله کشورهایی هستند که در محیط منطقهای نزدیک رژیم صهیونیستی قرار دارند. این کشورها از جمله اهداف دیپلماسی انرژی رژیم صهیونیستی در این منطقه هستند.
کشور یونان یکی از دارندگان ذخایر نفت و گاز در جنوب شرق اروپا و سواحل مدیترانه است. تاریخ اکتشاف و استحصال منابع نفت و گاز در یونان به سال 1981 میرسد. دراین سال یونان توانست از میدان نفتی پرینوس در جزیره تاسوس به نفت برسد. اما به دلیل بیثباتی اقتصاد خویش نتوانسته در روز بیش از 5 تا 7 هزار بشکه نفت تولید کند.
کشور یونان در سالهای اخیر دچار رکود و مشکلات جدی اقتصادی شده است. هماکنون 99% از گاز طبیعی مورد نیاز این کشور از کشورهای روسیه و ترکیه و الجزایر تأمین میشود، روابط میان آتن و تل آویو گرچه در مراحل مختلف دستخوش دگرگونی بوده، اما به دلیل نزدیکی جغرافیایی از اهمیت خاصی برخوردار بوده است. یکی از مهمترین عوامل بیرونی تأثیرگذار بر روابط دو طرف، کشور ترکیه است. به عنوان مثال در اوایل دهه 1990 روابط میان اسرائیل و یونان افزایش یافت که مانع از توسعه روابط تلآویو و آنکارا شد، اما در اواسط همین دهه با سیاستهای دولت ترکیه، بار دیگر روابط میان ترکیه و رژیم صهیونیستی به ضرر طرف یونانی افزایش یافت.
ناگفته پیداست که ناآرامی و بحران اقتصادی موجود در یونان ضرورتی برای تأمین امنیت انرژی رژیم صهیونیستی به شمار میرود، چرا که به علت ناتوانی دولت آتن در استحصال منابع انرژی خود علاوه بر تلاش تل آویو برای بهرهبرداری یک طرفه از حوزههای مشترک گاز طبیعی، باعث میشود اسرائیلیها در جهت امضای توافق همکاری میان دو طرف امتیازهای متعدد از یونان دریافت کنند. در راستای موافقت نامه همکاری امضا شده بین یونان و رژیم صهیونیستی حق بهرهبرداری و اکتشاف در این حوزه مشترک به یک شرکت آمریکایی سپرده شده است.
ترکیه به عنوان کشوری که به طور سنتی در این منطقه دارای نفوذ و قدرت بود، از انعقاد این قرارداد بیمناک است. ترکیه معتقد است که رژیم صهیونیستی با پیگیری این قرارداد در صدد است از نفوذ ترکیه در این منطقه بکاهد. از سویی دیگر آتن از مثلث اسرائیل – یونان و قبرس حمایت میکند. گرچه ارتباط استراتژیک تل آویو با یونان از منظر رقابت با آنکارا و تسلیم کردن این کشور دارای اهمیت استراتژیک است، اما نکته مهمتر این که یونان در یک چهارراه ژئواستراتژیک میان دریای سیاه و مدیترانه بین اروپا و خاورمیانه واقع شده است، لذا میتواند یکی از بهترین مسیرهای انتقال نفت و گاز از روسیه ، دریای خزر و منابع تازه کشف شده مدیترانه شرقی قرار بگیرد.
قبرس:
در سالهای اخیر سیاست خارجی دولت قبرس به سمت رژیم صهیونیستی سوق پیدا کرده است، این در حالی است که این کشور در منازعات اعراب و اسرائیل موضعی ضد صهیونیستی اتخاذ میکرد. موضع عاری از هرگونه تهدید قبرس در قبال تلآویو، خصومت این کشور با ترکیه، عضویت در اتحادیه اروپا و دسترسی به منطقه یورو و جایگاه آن به عنوان عضو جدید بلوک گاز طبیعی و رقابت با لبنان برای استحصال و استعمار منابع انرژی این کشور باعث شده که این کشور نقش اساسی در معادلات امنیت انرژی رژیم صهیونیستی داشته باشد.
اکتشاف میدان بزرگ گاز طبیعی در جنوب شرقی دریای مدیترانه در سال 2011 که در منطقه ویژه اقتصادی قبرس واقع شده، زمینه همکاری میان این دو را بیش از پیش مهیا نموده است. ازآنجا که قبرس پتانسیل لازم برای کنترل خطوط لوله نفتی که دریای خزر و خلیج فارس به سمت دریای مدیترانه می رود را دارد، این فرصت را در اختیار دارد که در چشمانداز امنیت انرژی بینقارهای به جایگاه بالایی دست پیدا کند. ازاین رو بدون قبرس امنیت دریای مدیترانه حاصل نخواهد شد.
رژیم صهیونیستی با درک این موقعیت ، در فوریه سال 2013 توافقنامه ای با قبرس به امضا رساند. براساس این توافق 30درصد از حق کاوش و استحصال شرکت نفت نوبل آمریکا در منطقه ویژه اقتصادی قبرس به شرکتهای گاز و نفت صهیونیستی آونر و دیلیک و دریلینگ اختصاص داده شد. این موافقتنامه مرز منطقه ویژه اقتصادی لویاتان رژیم صهیونیستی را در کرانههای شرقی دریای مدیترانه گسترش داد.
باید دانست که سیاستگذاری انرژی در سرزمینهای اشغالی متأثر از نوع روابط این رژیم با جهان عرب و اسلام است، لذا تشکیل مثلث رژیم صهیونیستی- قبرس - یونان در راستای سیاستگذاریهای انرژی این رژیم برای اتکا به منابع داخلی یا واردات انرژی از کشورهایی است که استقلال این رژیم را از همسایگان عرب خویش حفظ کند.
قرارداد مشترک یونان، قبرس و رژیم صهیونیستی
دیپلماسی انرژی رژیم صهیونیستی در محیط اوراسیا دو مزیت مهم را برای این رژیم به همراه میآورد، مهمترین این مزیتها تقویت پیوندهای اقتصادی و سیاسی با کشورهای آسیایی است. رژیم صهیونیستی در صدد است با انعقاد قراردادهای همکاری با غولهای نفتی و گاز طبیعی دنیا خاطر خود را از امنیت انرژی آسوده ساخته و با استفاده از قدرت و نفوذ این شرکتها، به کارشکنیهای خود در زمینه تهدید منابع انرژی دنیا ادامه دهد.
تل آویو به این ترتیب سعی دارد ضریب امنیت وجودی خود را نیز تقویت نماید. این رژیم در همین راستا دیپلماسی انرژی خود در قبال کشور هند را مبتنی بر پروژههای صنعت نفت و گاز این کشور قرار داده است. این در حالی است که اسرائیلیها در روسیه به دنبال جذب سرمایه و مشارکت روسها در تأسیسات گاز این رژیم و تأمین امنیت انرژی سرزمینهای اشغالی هستند.
جمهوری آذربایجان:
از سوی دیگر تل آویو اهمیت فوقالعاده به نفوذ در منطقه قفقاز در مرز جمهوری اسلامی ایران و تعامل با کشور مسلمان با اکثریت شیعه آذربایجان می دهد. این رژیم میکوشد تا جامعه یهودیان ساکن در جمهوری آذربایجان را تحت حمایت خود قرار دهد.
اولین گام نفوذ اقتصادی رژیم صهیونیستی است که در آذربایجان با شناسایی منابع انرژی فسیلی و سرمایهگذاری گسترده در آن محقق شده است. در این راستا سران صهیونیست با اولویت نیاز به نفت و مواد اولیه برای توسعه اقتصاد ملی، در بخش نفت آذربایجان حضور فعالی دارند. چنانچه این رژیم بعد از ایتالیا دومین مشتری نفت آذربایجان است. در واقع بخش عمدهای از مناسبات دو طرف مربوط به تبادلات نفتی میشود. احداث خط لوله باکو جیحان نقطه عطفی در روابط دوجانبه بود.
با بهرهبرداری از این خط لوله هماکنون بالغ بر 20% واردات نفتی رژیم صهیونیستی از طریق این خط تأمین میشود. علاوه بر این رژیم صهیونیستی به دنبال پروژه احداث خط لوله زیر آبی خود با ترکیه است تا از این طریق بتواند خط لوله جیحان را به بندر اشکلون برساند و از آنجا از طریق شبکه خط لوله اصلی، به دریای سرخ متصل شده و از طریق بندر ایلات در صادرات انرژی دریای خزر به اروپا نقش کلیدی ایفا کند.
در حال حاضر شرکتهای صهیونیستی در صنعت انرژی جمهوری آذربایجان فعالیت داشته و در این کشور دارای شعبه هستند. به عنوان مثال شرکت صهیونیستی مادوسون که عرضه کننده فناوریهای پیشرفته در صنایع نفت و گاز است، در جمهوری آذربایجان شعبه دارد. سرمایه گذاری در پروژه استخراج و انتقال نفت آذربایجان به این رژیم توسط شرکت صهیونیستی سونل انجام می شود. توافقنامه این همکاریها در زمان سفر بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی به آذربایجان در سال 1997 منعقد شد. در مقابل شرکت ملی نفت آذربایجان نیز در اکتشاف ذخایر نفت و گاز در سواحل سرزمینهای اشغالی مشارکت کرده است.
همانطورکه گفته شد یکی از مهمترین اهداف تلآویو از گسترش نفوذ و تعامل با آذربایجان تهدید حضور ایران، انجام فعالیتهای اطلاعاتی در مرزها ایران و جلوگیری از توسعه همکاری و نفوذ اقتصادی ایران در این منطقه است.
روسیه:
روس ها دومین اقلیت بزرگ نژادی در سرزمینهای اشغالی هستند. تعداد مهاجرین از اتحاد جماهیر شوروی سابق به سرزمینهای اشغالی در فاصله سالهای 1989 تا 2002 بالغ بر 886 هزار نفر بوده است. ضمن اینکه روسها جایگاه دوم گردشگری در اسرائیل را دارند.
یکی از اهداف بسیار مهم و غیرقابل انکار دیپلماسی انرژی رژیم صهیونیستی در تعامل با روسیه، تقابل با جمهوری اسلامی ایران است. بسیاری معتقدند که تلاش تل آویو برای تعامل بیشتر با مسکو در مسیر تخریب روابط ایران و روسیه است که البته در این مسیر ناکام بوده است. یکی از ابعاد مهم این هدف تأثیرگذار بر همکاری تسلیحاتی مسکو- تهران است که تازه ترین شاخص ها و اخبار از ورود سامانه دفاع موشکی اس 300 به ایران را میتوان دلیل بارزی بر شکست تلاشهای رژیم صهیونیستی در این زمینه به شمار آورد.
اسرائیل با وجود نزدیکی جغرافیایی با صادرکنندگان عمده نفت و گاز در خاورمیانه، به دلیل تنازعات سیاسی نمیتواند از این کشورها نفت و گاز وارد نماید. از این رو ناگزیر است به منابع انرژی دور دست اکتفا کند. جمهوری قزاقستان یکی از این منابع است که بخشی از نفت و گاز رژیم صهیونیستی را تأمین میکند. ارزش واردات نفت تلآویو از قزاقستان بالغ بر 1.4 میلیارد دلار می شود. خط لولهای که از قزاقستان به بندر نوروسیوک روسیه در دریای سیاه متصل میشود، نفت مذکور را به این بندر انتقال داده و از آنجا با کشتی نفت را به بندر حیفا در سرزمینهای اشغالی منتقل میکند.
الف: دست اندازی به منابع نفت و گاز فلسطین
منطقه رنتيس در غرب رامالله شاهد کشف ميدان نفتي بود، اما رژيم صهيونيستي از اين ميدان نفتي استفاده مي کند و روزانه 800 بشکه نفت از آن استخراج مي کند و در مقابل، تشکيلات خودگردان فلسطين هيچ سهمي از آن ندارد و در واقع طرف صهيونيستي حقوق فلسطينيان در اين ميدان نفتي را ناديده مي گيرد و قرار گرفتن آن در منطقه نزديک کمربند سبز امنيتي يا همان مرزهاي سال 1948 به اين مساله کمک مي کند.رژيم اشغالگر قدس عملا کار فروش نفت اين ميدان نفتي موسوم به "مجد 5" را در فاصله سال هاي 2010 و 2011 آغاز کرد.
رژيم صهيونيستي معمولا به فلسطيني ها؛ چه در باريکه غزه و چه در کرانه باختري اجازه حفاري چاههاي نفتي و سرمايه گذاري در آنها و نيز فروش نفت را نمي دهد، بلکه خود منابع انرژي آن را استخراج و به بهاي گزافي به آنها مي فروشد.
این در حالی است که قوانين و توافقنامههاي بين المللي بر حق فلسطينيان در استفاده از منابع طبيعي تصريح کرده و آورده است که رژيم صهيونيستي از لحاظ حقوقي نمي تواند جلوي اين کار را بگيرد و طرف فلسطيني بايد با وجود مانع تراشي هاي طرف صهيونيستي که منجر به تداوم غارت منابع فلسطيني از سال 48 تاکنون مي شود، به فعاليت هاي خود در اين زمينه ادامه دهد.
طرف فلسطيني حق بهرهبرداري از منابع زيرزميني اراضي اشغالي فلسطين را ندارد و رژيم صهيونيستي طرف حاکم بر آنهاست و هر از چند گاهي در منطقه اي جداگانه دست به تلاش براي کشف منابع جديد گازي و نفتي و حتي اکتشاف گاز طبيعي از سواحل باريكه غزه و اراضي اشغالي کرانه باختري ميزند. شرکت "گفعوت عولام" رژيم صهيونيستي در سال 1994 کار اکتشاف نفت در ميدان نفتي "مجد" در اراضي منطقه رنتيس کرانه باختري را آغاز کرد و چاههاي "مجد2"، "مجد 3" و "مجد4" را راه اندازي کرد که شواهد و قراين موجود نشانگر وجود مقادير زيادي نفت در شرق اين چاه ها بود.حجم ذخاير نفتي در اين چاه نفت کشف شده، يک ميليارد و 500 ميليون بشکه و ذخاير گازي آن 182 ميليارد فوت مکعب برآورد شده و اين در حالي است که بخش اعظم اين ميدان نفتي در اراضي اشغالي سال 1967 فلسطين واقع شده است.
ارزش کلي این منابع بيش از 155 ميليارد دلار برآورد شده است. از سوي ديگر، رژيم صهيونيستي سعي در حفر 40 چاه دارد که 26 دهنه از اين چاهها به استخراج مشترک نفت و گاز و بقيه صرفا براي استخراج نفت اختصاص خواهد يافت و نقشهها و طرحهاي تهيه شده محل قرار گرفتن اين چاهها و امتداد اين ميدان به سمت اراضي کرانه باختري را نشان ميدهد.
در تابستان 2011 و اندکی پیش از آغاز سناریوهای براندازی ناتو و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس در سوریه، دولت سوریه و عراق وایران تفاهمنامه ای تاریخی در زمینه انرژی را به امضا رساندند که به موجب آن لوله های گاز از ایران به عراق و سپس به سوریه کشیده می شد. این خط لوله با هزینه ده میلیارد دلار و به مدت سه سال، گاز منطقه عسلویه در سواحل خلیج فارس را با عبور از عراق به سوریه می رساند. این خط لوله قرار بود در آینده دمشق را به لبنان متصل ساخته تا از این طریق گاز را به اتحادیه اروپا برساند.
میدان گازی پارس جنوبی که بزرگترین میدان گازی شناخته شده جهان است در مساحتی گسترده و مشترک بین ایران وقطر قرار دارد. ناگفته پیداست که احداث این خط لوله تا چه اندازه می توانست امنیت انرژی طرف هایی نظیر قطر، رژیم صهیونیستی، ترکیه، اردن و آمریکا را با چالش مواجه کند.
این خط لوله در صورت موفقیت می توانست بطور کامل تاثیر قطر و ترکیه را در منطقه به عنوان کشورهای تولید کننده و عبور دهنده گاز به اروپا از بین ببرد. این در حالی است که رژیم صهیونیستی نیز به دنبال ایجاد شاهراه انتقال انرژی وابسته به خود در منطقه است. علاوه بر اینکه کشف میادین جدید گازی با ظرفیت بالا در منطقه " قاره" در سوریه در نزدیکی مرزهای لبنان و نیز در طرطوس در نزدیکی پایگاه نظامی روسیه در سواحل دریای مدیترانه چشم طمع طرف های منطقه ای از جمله رژیم صهیونیستی برای مصادره این منابع در سایه تجزیه سوریه را به دنبال داشت.
ج: دست اندازی صهیونیست ها به منابع گاز لبنان
کشف مقادیر زیادی گاز در سواحل رژیم صهیونیستی و لبنان در سالهای اخیر به کلید واژهای تازه برای تقابل میان دو طرف تبدیل شده است. رژیم صهیونیستی سعی دارد با ایجاد بنبست سیاسی و امنیتی در لبنان زمینه سرمایهگذاریهای گسترده شرکتهای خارجی برای کاوش و استحصال نفت و گاز از این میدان گازی را به تعویق بیندازد. این در حالی است که خود با سرمایهگذاری گسترده بهرهبرداری از این میادین را آغاز کرده است.
سه شرکت جستجوی نفت اسرائیلی و شرکت "هیوستون تگزاس نوبل" میزان گاز در میدان گازی عظیم مشترک در سواحل دریای مدیترانه را 16 تریلیون فوت مکعب تخمین زده اند که بزرگترین میدان گازی کشف شده در دهه اخیر بوده و به تنهایی برای استفاده یکصد سال رژیم صهیونیستی کافی است.
همین توجه اسرائیل، مشکل استراتژیک بزرگ و خطرناکی برای منطقه محسوب می شود، چرا که امنیت منطقه بر خلاف اهداف رژیم صهیونیستی برای دستاندازی به منابع استراتژیک گاز است. رژیم صهیونیستی نمیخواهد در بهرهبرداری از این میادین گسترده گازی و صادرات گاز به بازارهای اتحادیه اروپا به رقابت با کشورهایی نظیر لبنان و سوریه بپردازد. همین امر دلیلی آشکار برای حمایت اسرائیل از مخالفین نظام اسد و کمکهای تسلیحاتی و لجستیک به تروریست هایی است که مدعی است بر خلاف امنیت منطقه ای رژیم صهیونیستی فعالیت میکنند.
هر چند اسرائیل ادعا میکند که سعی در کسب مجوز برداشت گاز و نفت از منطقه دریایی و ساحلی متعلق به خود دارد، اما لبنان با نقشه اسرائیل از مرزهای آبی مخالف است و نقشه خود را در سال ۲۰۱۰ به سازمان ملل متحد ارائه داده است.
مقامات لبنانی اعتقاد دارند اعماق آب های جنوب لبنان حاوی 12 تریلیون متر مکعب گاز طبیعی است و حوزه گازی «کاریش» در ۴ کیلومتری آب های منطقه ای لبنان قراردارد و میدان گازی تامار مد نظر اسرائیل فاصله چندانی از مرزهای دریایی لبنان ندارد و این چاه با آب های منطقه ای لبنان تداخل دارد.
در این میان از آنجایی که دوطرف در وضعیت جنگی هستند از یک سو توافق طرف های لبنانی مبتنی بر اختلافات مرزی نمی تواند مانعی در برابر حق لبنان در استفاده از ثروت های گازی این کشور شود و پیام های لبنان مبنی بر عدم تجاوز به حقوق دریایی و نفتی لبنان به اسرائیل رسیده است. از سوی دیگر نیز حزب الله همواره آماده ضربه زدن به تأسیسات گازی اسرائیل در دریا است و عدم حل این مشکل به نوبه خود می تواند چالش مهمی بر سر صادرات گاز اسرائیل باشد.
رژیم صهیونیستی نیز مانند بسیاری از کشورهای دنیا سعی دارد با تنوع بخشی به منابع انرژی، امنیت انرژی خود را تأمین کند. این مناسبات به تل آویو کمک میکند تا اولاً امنیت خود را با سایر کشورها پیوند زند و ثانیاً در لوای صدور انرژی انزوای سیاسی و منطقه ای خود را جبران کند. صهیونیستها تلاش دارند قدرتهای بزرگ در دیپلماسی انرژی را با شبکههای پیچیده به خود متصل کنند تا تهدیدات مطرح شده در مورد موجودیت اشغالگر خویش را با دیگران تقسیم نمایند، آنها تصور میکنند این رویکرد میتواند بقای آن ها را تا زمان بیشتری تضمین کند.
رژیم صهیونیستی بر اساس برنامه های بلند مدت خود تلاش دارد بخشی از ظرفیت میدان گازی لویاتان را به صادرات اختصاص دهد. این رژیم که در گذشته یکی از وارد کنندگان انرژی بود و از بزرگ ترین مصرف کنندگان گاز طبیعی در حوزه مدیترانه به شمار رفته و تا سال 2013 به واردات گاز از مصر وابسته بود ( 40 درصد از انرژی این رژیم را تامین میکرد) سعی دارد با دست اندازی به منابع گازی کشورهای همسایه در سایه مشغول بودن آن ها به بحران های امنیتی ناشی از حضور گروه های تروریستی در منطقه اندک اندک در سال 2020 به یکی از صادر کنندگان گاز تبدیل شود.
رژیم صهیونیستی به این ترتیب سعی دارد خود را بعد از ایران و روسیه ، سومین قدرت گازی دنیا معرفی کند، اشغالگری صهیونیستی یا در واقع تصاحب ثروت های ملل عرب از غزه گرفته تا مصر، لبنان و سوریه با حمایت همه جانبه سیاسی، نظامی و تکنولوژیک آمریکا صورت می گیرد. تا جایی که دولت آمریکا با ارسال نیرو و تجهیزات ویژه به اسرائیل برای حمایت از میادین گازی در دریای مدیترانه موافقت به عمل آورده است. این یگان دریایی متشکل از ناوچه هایی است که مسلح به موشک های ضدهواپیما، و ضد کشتی و قابلیت شلیک به سمت خشکی را نیز داشته و حامل هواپیماهای سبک نیز هست.