به گزارش مشرق، کنفرانس هرتزلیا در سرزمینهای اشغالی، دوباره بحث استراتژی پیرامونی رژیم صهیونیستی را برجسته کرد؛ استراتژیای که بارها تغییر کرده و حالا به نظر میرسد در حال رسیدن به یک ثبات نسبی در منطقه است؛ ثباتی که در آن، صفبندیهای جدیدی شکل گرفته و باید منتظر هرچه شفافتر شدن آن بود. در این استراتژی، پرونده هستهای ایران، تحولات سوریه، عراق، یمن و حتی مصر نقشی اساسی ایفا کرده و موجب شده تا الگوی رفتاری برخی از دولتهای عرب عیانتر از هر زمان دیگری نسبت به تلآویو تغییر کند.
اما شاید یکی از اصلیترین و ابتداییترین استراتژیهای پیرامونی رژیم صهیونیستی را بنگوریون نخستین نخستوزیر این رژیم مطرح کرده بود. او در شرایطی که هیچ دولت عربی در آن سالها، سر سازگاری با دولت مصنوعی اشغالگر یک سرزمین عربی را نداشت، به بیان طرح خود برای افزایش امنیت اسرائیل پرداخت. از نظر بنگوریون ایران، اتیوپی و ترکیه به عنوان سه کشور غیرعرب در منطقه که هویت عربی و حتی اسلامی برجستهای نداشتند، حلقههای تامین امنیت اسرائیل محسوب میشدند. منطق استراتژی پیرامونی که بن گوریون مطرح کرد، تحت فشار قرار دادن اعراب از طریق سه کشور غیرعرب مذکور بود.
اگر کشورهای عرب پیرامونی اسرائیل را به عنوان یک حلقه در نظر بگیریم که بر گرد فلسطین قرار دارد، سه کشور ترکیه، ایران و اتیوپی در اطراف این حلقه قرار دارند. این ژئوپلتیک، میتواند در مواقع بحرانی به کمک رژیم صهیونیستی بیاید به این شیوه که با افزایش فشار حلقه اعراب به اسرائیل، سه کشور مذکور، به این حلقه فشار میآورند. لذا پیرامون اسرائیل اگرچه از دولتهای عرب تشکیل شده اما پیرامونِ این پیرامون، متحدانی هستند که میتوانند به کمک صهیونیستها بیایند.
این استراتژی البته موجب شد تا اسرائیل به دنبال افزایش ارتباطات با هر سه کشور باشد. در دوران پهلوی، روابط ایران و اسرائیل تا حدی برجسته (و البته در برخی مواقع محرمانه و غیرعلنی) بود که در جنگ 1973 اعراب با اسرائیل، وقتی عربستان و سایر دولتهای عربی، حامیان غربی صهیونیستها را تحریم نفتی کردند، ایران حاضر شد تا نفت اسرائیل را تامین کند. ترکیه هم از سال 1948 اسرائیل را به رسمیت شناخته بود و روابط مناسبی با تلآویو برقرار کرده بود و در مواقع مورد نیاز، تهدیدهایی را علیه سوریه به وجود میآورد. اتیوپی نیز در سال 1957 روابط خود با اسرائیل را برقرار کرد و از کمکهای این رژیم بهرهمند شد تا در موقع نیاز به کمک صهیونیستها بیاید.
سالها از طرح آن استراتژی پیرامونی میگذرد و حالا شرایط منطقه از اساس تغییر کرده است. سالها است که دولتهای چالشزا برای اسرائیل، یا پرچم صلح را برافراشتهاند و یا با طرحهای سازشکارانه، دست از مبارزههای بعضا نمایشی کشیده و روابط پنهانی با اسرائیل را آغاز کردهاند. از طرف دیگر، در ایران نیز انقلاب اسلامی 1979، معادلات را برهم زده و استراتژی بنگوریون را از اساس از میان برده، اما ترکیه و اتیوپی همان ترکیه و اتیوپی سابق هستند اگرچه در ظاهر آنکارا تغییراتی کرده باشد.
اینکه ژنرال عاموس گلعاد، رئیس بخش سیاسی و امنیتی وزارت امنیت رژیم اشغالگر اسرائیل در کنفرانس هرتزلیا گفته است: «بعد از تعضیف شدید عراق و سوریه اکنون تهدید باقی مانده برای اسرائیل در جبهه شرقی ایران و بلندپروازیهای منطقهای آن است» یک واقعیت غیرقابل کتمان است. ایران و گروههای متحد او از جمله حزبالله و گروههای مقاومت اسلامی فلسطینی و برخی دیگر از گروهها، تنها تهدیدهای جدیای هستند که رژیم صهیونیستی را نگران کردهاند. دیگر خبری از اردن و مصر نیست. شرایط مصر به گونهای رقم خورده است که در همین کنفرانس هرتزلیا، گلعاد به صراحت اعلام کرد آنچه در مصر اتفاق افتاد و مرسی را برکنار و السیسی را سر کار آورد، یک معجزه برای ما بود! اردن از اواسط دهه 90 میلادی اسرائیل را به رسمیت شناخت، تشکیلات خودگردان فلسطین اساسا بر اساس سازش یاسر عرفات با اسرائیل، مجوز تشکیل دریافت کرد، عربستان اگرچه هیچگاه اهل مبارزه نبود اما در طرح فهد در سال 2002، رسما اعلام کرد که حاضر است اسرائیل را به رسمیت بشناسد به شرط آنکه این رژیم تا مرزهای 1967 عقبنشینی کند! و نکته جالب اینکه این طرح در اتحادیه عرب تصویب شد!
در شرایط کنونی اما، نه تنها دولتهای عرب مخالف اسرائیل نیستند که اساسا الگوی رفتاری خود را مبتنی بر ضدیت (و در خوشبینانهترین حالت رقابت) با ایران ساماندهی کردهاند. در سیاست خارجی این کشورها، اساسا اسرائیل دشمن شماره یک محسوب نمیشود که بخواهند نوع تقابل با آن را مبنا قرار دهند بلکه این ایران است که در قطب مخالف آنها قرار دارد و باید همه چیز را بر اساس دشمنی با آن تنظیم کنند.
هرچه زمان میگذرد، روابط عربستان و اسرائیل عیانتر از قبل شده و جهت دشمنیها بیشتر از گذشته به سوی ایران میشود. اسرائیل خود را پیروز تحولات منطقه میداند اما به آن بسنده نمیکند. از نظر تلآویو، نزدیکی بیشتر از قبل به اعراب میتواند تنها تهدید باقیمانده در منطقه را بیشتر تحت فشار قرار دهد. شوربختانه، اعراب هم همین نظر را دارند و این صفبندیهای گذشته را شفافتر از قبل میسازد.
منبع: رصد