به گزارش مشرق، این همان معادلهای است که سیاست خارجی آمریکا و
یا همان "دکترین امنیت ملی کاخ سفید" به منطقه خاورمیانه تحمیل کرده است،
دکترینی که تقریبا تمامی کشورهای خاورمیانه را بدون استثناء و بدون برنده و
بازنده درگیر کرده است و البته هیچ طرفی هم نمیتواند درگیر نباشد و تنها
طرفی که آسایش بیشتری در این میان دارد اسرائیل است و این از آرزوهای
دیرینه همه دکترینهای پیاده شده آمریکایی در این منطقه بوده است.
کنگره آمریکا طرح اخیر باراک اوباما، رییس جمهور آمریکا را با هدف رویارویی نظامی با داعش و حمله علیه مواضع آن با تکیه بر نیروهای نظامی زمینی رد کرد و نشان داد که سیاستمداران آمریکا علاقهمند به استمرار بحران عدم استقرار در خاورمیانه هستند و در سایه تحولات منطقه و حفظ مصالح آمریکا و عدم تهدید امنیت اسرائیل هیچ دلیلی نمیبینند که درگیر مستقیم با جریان تروریستی داعش یا دیگر مجموعه های مسلح شوند و چه بسا ادامه بحران در منطقه را تطبیق عینی دکترین آمریکا پس از سال 2011 در خارومیانه میبینند. بنابراین امیدواری به آمریکا از سوی هر دولتی و هر طرفی برای پایان بحران در خاورمیانه موضوعی خیالی و به دور از هرگونه واقعیت جلوه میکند. آمریکاییها با هر برگی که صلاح بدانند در خاورمیانه و به شکل خاص در بحران سوریه استفاده میکنند تا بحران نظامی به این زودیها به پایان نرسد.
پس از عقب نشینی لشگر 52 ارتش سوریه در جنوب از نواحی شهر درعا و انتقال مواضع توپخانه به نزدیکی شهر سویداء احتمال درگیری در این مناطق دروزینشین نیز به شدت افزایش یافت. با کشتار تعدادی از دروزیها روستای "قلب لوزه" در نواحی شهر ادلب توسط نیروهای جبهه النصره، سویداء بیش از هر زمانی دیگر در آستانه درگیریهای نظامی قرار گرفته است با آن که پیشتر گفته میشد مجموعههای مسلح تروریستی سوریه از جمله داعش و النصره به حامیان خود متعهد شدهاند که مناطق دروزینشین را هدف حملات خود قرار ندهند.
درگیریها در منطقه سویدا به فرودگاه نظامی الثعله نیز رسیده است که نقش مهمی در پرواز هواپیماهای جنگی ارتش سوریه داشته است و معلوم نیست آیا میتواند در مقابل حملات مصون بماند یا نه؟ وئام وهاب، رییس دروزی حزب توحید لبنان در پیامی به منظور حمایت از اقلیت دروز در سوریه اعلام کرد سه شخصیت هستند که میتوانند دروز را از قتل عام داعش و النصره نجات دهند و این سه تن کسی جز بشار اسد، سید حسن نصرالله و قاسم سلیمانی نیستند. البته بعید نیست به دلیل تلاش دروزیهای اسرائیل و ارتباط جبهه النصره با اسرائیل پس از انجام مداوای مجروحان النصره در بیمارستانهای اسرائیلی، جبهه النصره از هجوم به مناطق دروزینشین خودداری کند.
اگر شهرهای درعا و سویداء در جنوب سوریه از تحت سیطره ارتش سوریه خارج شوند آنگاه چند پرونده جدید امنیتی و نظامی در سوریه گشوده میشود. از یک سو مناطق شرقی سوریه تحت سیطره بیشتر داعش قرار می گیرد. همچنین قدرت عمل دولت اردن به عنوان یکی از هم پیمانان آمریکا در تحولات سوریه بیشتر شده و امکان اعزام نیروهای تازه نفس ارتش موسوم به آزاد سوریه که بالغ بر 10 هزار نیروی تازه نفس آموزش دیده در این کشور دارد جهت اعزام به سوریه فراهم میشود و جریان موسوم به ائتلاف ملی مخالفان سوریه میتوانند به ایجاد پایگاهی ثابت در سوریه امیدوار شوند.
با مورد تعرض قرار گرفتن دروزیهای سوریه امکان فعالیت اسرائیل در تحولات سوریه نیز تشدید میشود زیرا از هم اکنون دروزیهای اسرائیل اعلام کردهاند که حاضرند از مرز سوریه عبور و به همکیشان خود کمک نظامی کنند و براساس برخی برآوردها حدود 19 هزار دروزی در ارتش اسرائیل حضور دارند. و از همه مهمتر با سقوط احتمالی این مناطق دمشق در خطر مستقیم قرار میگیرد.
به نظر میرسد مسکو در تحولات سوریه همچنان امیدوار است تا در مقابل ائتلاف موسوم به ملی مخالفان سوریه که مرکز استقرارشان در استانبول است، آلترناتیوی ایجاد کند. حضور 150 تن از شخصیتهای سیاسی و نمایندگان برخی احزاب و سازمانهای مخالف داخل و خارج در قاهره که با رایزنی مصر و روسیه برگزار شد خواستار اقدامی جدی برای گفتوگوهای سیاسی با نظام شدند.
آنها سقفی برای مذاکرات با نظام قرار دادهاند و نظامی دموکراتیک، عدم پذیرش بشار اسد در اینده سوریه، ناممکن بودن راه حل نظامی، اعلام آتش بس فوری در سوریه و شکل گیری دولت انتقالی را خواستار شدهاند اما این همه در حالی است که آنها هیچ نقشی در جنگ داخلی سوریه ندارند و آتش بس و یا پایان جنگ به خواسته و دست آنها نیست و از همه مهمتر هیچ راه حلی برای پایان دادن به تروریسم در سوریه ندادهاند در واقع آنها در نبردهای سوریه هیچکارهاند.
در این میان روسیه هنوز نتوانسته است دیدگاه سیاسی کاملی برای راه حل سیاسی ارائه کند. به نظر میرسد روسها در مقابل طرح "خروج احتمالی بشار اسد از آینده سیاسی سوریه" هنوز نتوانستهاند طرح جایگزینی به عنوان راه حلی فراگیر حتی در میان ائتلاف سیاسی مخالفان در قاهره ارائه دهد و گفته میشود بشار اسد همچنان خط قرمز برای روسیه به شمار میرود.
روسیه همچنین هنوز نتوانسته است تصمیمات حیاتی و سرنوشت ساز در بخش نظامی بگیرد. خط امداد روسیه به سوی سوریه وجود دارد اما افکار عمومی دنیا منتظر آن است آیا مسکو حاضر است همچنان که آمریکاییها در عراق و سوریه دخالت میکنند به همان میزان دخالت مستقیمی در سوریه به منظور تغییر موازنه نظامی به سود ارتش سوریه انجام دهد؟
از سوی دیگر روشن است تا زمانی که دخالت مستقیم دولت و ارتش ترکیه در درگیریهای سوریه پایان نیابد هیچ امیدی به راه حلهای ارائه شده به منظور پایان بحران وجود ندارد. ترکیه باید متعهد شود که از هیچیک از شبه نظامیان تروریستی سوریه حمایت نمیکند و بدون این معادله آب در هاون کوبیدن است. برخی از نگاهها پس از انتخابات پارلمانی ترکیه متوجه تغییر سریع سیاست خارجی ترکیه در قبال سوریه است اما این امر اگر شدنی هم باشد با سرعت تحقق نخواهد یافت ضمن این که هنوز شوراهای شهر در شهرهای بزرگ ترکیه و 41 درصد قدرت در پارلمان به عنوان جناح اکثریت هنوز در اختیار حزب رییس جمهور است.
البته نگرانی شدیدی در سوریه و لبنان وجود داشت که اگر حزب عدالت و توسعه بار دیگر اکثریت مطلق را در پارلمان به دست میآورد و همه پرسی تغییر نظام اجرایی و انتقال قدرت به رییس جمهور از سوی اردوغان عملی میشد آنگاه راه برای حمله مستقیم ارتش ترکیه به سوریه باز میشد اما با از دست دادن اکثریت مطلق در پارلمان، حزب عدالت و توسعه دیگر نمیتواند چنین سیاستی را در قبال سوریه اجراء کند.
ارتش سوریه از آغاز بحران در سوریه با انواع و اقسام بحران مواجه بوده است. از سویی با کمک دلارهای قطر و سعودی تلاش شد تا بسیاری از نیروهای ارتش با ایجاد انشعاب و پناهندگی از بدنه ارتش جدا شوند. پس از آن جنگ در تمامی نقاط سوریه گسترش یافت و طبیعی بود که ارتش سوریه نتواند در همه جبههها دست برتر را در پیش داشته باشد و توان ارتش سوریه در چهار سال اخیر به شدت تحلیل رفته است و این با وجود گستردگی جنگ در این کشور امری طبیعی بود. ارتش سوریه مرزهای مشترک با عراق را کاملا از دست داده است و داعش جایگزین آن شده است.
مرزهای شمالی نیز از سیطره ارتش سوریه خارج شده است. در شمال، نیروهای موسوم به جیشالفتح که مورد حمایت ارتش ترکیه هستند بسیار فعال شدهاند و برخی مواضع ارتش را اشغال کردهاند. فقط حدود نیمی از حلب و مناطق مجاور آن در کنترل ارتش سوریه است و نیروهای داعش و جیش الفتح در این مناطق نیز مستقر هستند. در مناطق مرکزی در شهرهای حماه، حمص و ادلب نیروهای جبهه النصره حضوری گسترده دارند. در مناطق شمالی نیز نیروهای نظامی موسوم به ارتش آزاد حضور دارند.
در مناطق جنوبی نیروهای وابسته به داعش، جبهه النصره در کنار دیگر نیروهای تروریستی و همچنین ارتش موسوم به آزاد حضور داشته و توانستهاند برخی مواضع را از سیطره ارتش سوریه خارج کنند به گونهای که مرز با اردن در کنترل کامل ارتش سوریه نیست. تدمر را نیز باید به حساب عملیات داعش قرار داد که بر این منطقه تسلط کامل دارد. با پیشروی نیروهای تروریستی در اطراف درعا اکنون شهر سویداء نیز در خطر این نیروهای قرار گرفته است.
با این تحولات ارتش سوریه به صورت هم زمان در چهار جبهه سنگین سرگرم نبرد است و تاکنون هزاران تن از نیروهای خود را برای دفاع از سوریه از دست داده است و این در حالی است که به دلیل مسایل طایفی و بروز فتنه مذهبی در این کشور و آواره شده حدود 12 میلیون سوری، ارتش سوریه نتوانسته است جایگرین کاملی برای نیروهای از دست رفته در ارتش تدارک ببیند.
پادشاهی اردن که در تحولات نظامی سوریه دست به عصا راه میرود اکنون پایگاه لجستیک و آموزش نیروهای نظامی مخالف نظام سوریه به شمار میرود. اردن امکان دخالت مستقیم در سوریه ندارد زیرا تحولات داخلیاش و نفوذ جریانهای سلفی و تکفیری میتواند با هرگونه دخالت نظامی در سوریه مشتعل شوند و نظام این کشور را در معرض خطر قرار دهند.
از سویی اسرائیل تلاش گستردهای دارد تا وطن فلسطینی جایگزین برای فلسطینیها در اردن تدارک دیده شود و بروز هرگونه ناپایداری امنیتی در این کشور این نظریه اسرائیلی را بسیار تقویت خواهد کرد. همین شرایط باعث شده است تا عمان روابط سیاسی خود با دمشق و تشکیلات امنیتی این کشور را حفظ کند. با این همه رد پای آرام و حساب شده اردن در تحولات نظامی جنوب سوریه هویدا است و آمریکاییها با کمک منابع مالی قطر و سعودی همچنان طرح آموزش نیروهای شبه نظامی مخالف نظام سوریه را ادامه میدهد که بخش اعظم ان شامل نیروهای موسوم به ارتش آزاد سوریه است.
در میان کشورهای تاثیر گذار در جنگ داخلی سوریه، سعودی نقشهای مختلفی ایفاء می کند. سعودی که در مصر با اخوان المسلمین میجنگد و آنها را تروریست میداند با اخوان سوریه از طریق ترکیه و انتقال پول به منظور تامین امکانات نظامی همکاری میکند. در حقیقت قطر و سعودی که بر سر تحولات مصر و سقوط اخوان المسلمین و محمد مرسی به سوی اختلافات شدید پیش رفتند در سوریه از طریق ترکیه "حامی اخوان" به توافق اجرایی رسیدند که ماحصل آن تشکیل نیروی شبه نظامی جدید به نام جیش الفتح است که به شکل سازمانی با هدایت افسران ترک پیروزهای مهمی در شمال سوریه به دست آورده و حتی برخی مواضع به سوی خط ساحلی و شهر لاذقیه را نیز به تصرف در آورده است.
از سوی دیگر جیش الفتح زمام عملیاتی در غوطه شرقی در حومه دمشق را به دست گرفته، جایی که همچون استخوان لای زخم برای پایتخت سوریه به شمار میرود. پادشاهی سعودی از طریق اردن نیز حمایت لجستیک و آموزش و ارسال نیروها به داخل خاک سوریه را نیز ادامه میدهد. مرزهای مشترک اردن با سعودی و عراق در مناطقی که اکنون تحت سلطه داعش است این گمانه زنیها را نیز تقویت میکند که سعودی اگر بخواهد به داعش کمک کند با هیچ مشکل ارتباطی مواجه نیست. از سوی دیگر طرح آموزش پنج هزار نفر از شبه نظامیان وابسته به ارتش موسوم به آزاد سوریه نیز همچنان در داخل سعودی در جریان است.
قطر نیز اختلاف زیادی اکنون با سیاستهای سعودی ندارد و برنامههای خود را در سوریه با این کشور و ترکیه هماهنگ میکند اما لبه تیز حملات قطر در بحران سوریه در قدرت برتر مالیاش نهفته است که در این خصوص هیچگونه کوتاهی نمیکند.
البته همه کشورهای درگیر در بحران سوریه از راه حل سیاسی سخن میگویند. از جمله کشورهایی که هم پیمان نظامی و سیاسی آمریکا در منطقه هستند. در این راستا تعیین خطوط قرمز و نهایی در این اردوگاه نظامی، دست آمریکاییها است و هم پیمانان مجبور هستند سیاستهای خود را در قالب سیاستهای آمریکا تنظیم کنند. البته پادشاهی سعودی امیدوار است تا رسیدن جمهوریخواهان به کاخ سفید هیچ اتفاقی خاصی در سوریه نیفتد و بحران همچنان ادامه یابد زیرا آنها امیدوارند با روی کار آمدن جمهوریخواهان جنگ طلب کار نظام سوریه را با حمله سراسری یکسره کنند کاری که در زمان بحران شیمیایی سوریه و تصمیمات باراک اوباما ناتمام باقی ماند.
روسیه از طریق ترکیه و ایجاد روابط اقتصادی و موضوع انتقال گاز به ترکیه و از این جا به اروپا تلاش دارد تا نظر دولت اردوغان را به سوی سوریه تغییر دهد. روسیه همچنین با روابط جدیدش با مصر نیز همین رویکرد را دارد تا قاهره همچنان بر راه حل سیاسی ضمن اعتراف به وضع موجود نظام سوریه، مسکو را در پیدا و اجرایی کردن راه حل سیاسی همراهی کند گرچه نشانههای امیدوارکنندهای اکنون به چشم نمیخورد.
با توجه به سیاستهای آمریکا در خاورمیانه و گسترش اندیشههای تکفیری و توزیع میلیاردها دلار انواع و اقسام اسلحه و شکل گیری صدها گروه و سازمانهای شبه نظامی در بین دو کشور عراق و سوریه، در خوشبینانهترین شرایط هم نمیتوان به استقرار و آرامش در سوریه امیدوار بود و به نظر میرسد سالها این بحران نظامی ادامه خواهد یافت. هنگامی که آمریکا و اسرائیل در خاورمیانه از جنگ داخلی سوریه احساس خسارت نمیکنند به راستی چرا باید آمریکاییها به دنبال پایان نبردهای ویرانگر سوریه باشند؟!
کنگره آمریکا طرح اخیر باراک اوباما، رییس جمهور آمریکا را با هدف رویارویی نظامی با داعش و حمله علیه مواضع آن با تکیه بر نیروهای نظامی زمینی رد کرد و نشان داد که سیاستمداران آمریکا علاقهمند به استمرار بحران عدم استقرار در خاورمیانه هستند و در سایه تحولات منطقه و حفظ مصالح آمریکا و عدم تهدید امنیت اسرائیل هیچ دلیلی نمیبینند که درگیر مستقیم با جریان تروریستی داعش یا دیگر مجموعه های مسلح شوند و چه بسا ادامه بحران در منطقه را تطبیق عینی دکترین آمریکا پس از سال 2011 در خارومیانه میبینند. بنابراین امیدواری به آمریکا از سوی هر دولتی و هر طرفی برای پایان بحران در خاورمیانه موضوعی خیالی و به دور از هرگونه واقعیت جلوه میکند. آمریکاییها با هر برگی که صلاح بدانند در خاورمیانه و به شکل خاص در بحران سوریه استفاده میکنند تا بحران نظامی به این زودیها به پایان نرسد.
پس از عقب نشینی لشگر 52 ارتش سوریه در جنوب از نواحی شهر درعا و انتقال مواضع توپخانه به نزدیکی شهر سویداء احتمال درگیری در این مناطق دروزینشین نیز به شدت افزایش یافت. با کشتار تعدادی از دروزیها روستای "قلب لوزه" در نواحی شهر ادلب توسط نیروهای جبهه النصره، سویداء بیش از هر زمانی دیگر در آستانه درگیریهای نظامی قرار گرفته است با آن که پیشتر گفته میشد مجموعههای مسلح تروریستی سوریه از جمله داعش و النصره به حامیان خود متعهد شدهاند که مناطق دروزینشین را هدف حملات خود قرار ندهند.
درگیریها در منطقه سویدا به فرودگاه نظامی الثعله نیز رسیده است که نقش مهمی در پرواز هواپیماهای جنگی ارتش سوریه داشته است و معلوم نیست آیا میتواند در مقابل حملات مصون بماند یا نه؟ وئام وهاب، رییس دروزی حزب توحید لبنان در پیامی به منظور حمایت از اقلیت دروز در سوریه اعلام کرد سه شخصیت هستند که میتوانند دروز را از قتل عام داعش و النصره نجات دهند و این سه تن کسی جز بشار اسد، سید حسن نصرالله و قاسم سلیمانی نیستند. البته بعید نیست به دلیل تلاش دروزیهای اسرائیل و ارتباط جبهه النصره با اسرائیل پس از انجام مداوای مجروحان النصره در بیمارستانهای اسرائیلی، جبهه النصره از هجوم به مناطق دروزینشین خودداری کند.
اگر شهرهای درعا و سویداء در جنوب سوریه از تحت سیطره ارتش سوریه خارج شوند آنگاه چند پرونده جدید امنیتی و نظامی در سوریه گشوده میشود. از یک سو مناطق شرقی سوریه تحت سیطره بیشتر داعش قرار می گیرد. همچنین قدرت عمل دولت اردن به عنوان یکی از هم پیمانان آمریکا در تحولات سوریه بیشتر شده و امکان اعزام نیروهای تازه نفس ارتش موسوم به آزاد سوریه که بالغ بر 10 هزار نیروی تازه نفس آموزش دیده در این کشور دارد جهت اعزام به سوریه فراهم میشود و جریان موسوم به ائتلاف ملی مخالفان سوریه میتوانند به ایجاد پایگاهی ثابت در سوریه امیدوار شوند.
با مورد تعرض قرار گرفتن دروزیهای سوریه امکان فعالیت اسرائیل در تحولات سوریه نیز تشدید میشود زیرا از هم اکنون دروزیهای اسرائیل اعلام کردهاند که حاضرند از مرز سوریه عبور و به همکیشان خود کمک نظامی کنند و براساس برخی برآوردها حدود 19 هزار دروزی در ارتش اسرائیل حضور دارند. و از همه مهمتر با سقوط احتمالی این مناطق دمشق در خطر مستقیم قرار میگیرد.
به نظر میرسد مسکو در تحولات سوریه همچنان امیدوار است تا در مقابل ائتلاف موسوم به ملی مخالفان سوریه که مرکز استقرارشان در استانبول است، آلترناتیوی ایجاد کند. حضور 150 تن از شخصیتهای سیاسی و نمایندگان برخی احزاب و سازمانهای مخالف داخل و خارج در قاهره که با رایزنی مصر و روسیه برگزار شد خواستار اقدامی جدی برای گفتوگوهای سیاسی با نظام شدند.
آنها سقفی برای مذاکرات با نظام قرار دادهاند و نظامی دموکراتیک، عدم پذیرش بشار اسد در اینده سوریه، ناممکن بودن راه حل نظامی، اعلام آتش بس فوری در سوریه و شکل گیری دولت انتقالی را خواستار شدهاند اما این همه در حالی است که آنها هیچ نقشی در جنگ داخلی سوریه ندارند و آتش بس و یا پایان جنگ به خواسته و دست آنها نیست و از همه مهمتر هیچ راه حلی برای پایان دادن به تروریسم در سوریه ندادهاند در واقع آنها در نبردهای سوریه هیچکارهاند.
در این میان روسیه هنوز نتوانسته است دیدگاه سیاسی کاملی برای راه حل سیاسی ارائه کند. به نظر میرسد روسها در مقابل طرح "خروج احتمالی بشار اسد از آینده سیاسی سوریه" هنوز نتوانستهاند طرح جایگزینی به عنوان راه حلی فراگیر حتی در میان ائتلاف سیاسی مخالفان در قاهره ارائه دهد و گفته میشود بشار اسد همچنان خط قرمز برای روسیه به شمار میرود.
روسیه همچنین هنوز نتوانسته است تصمیمات حیاتی و سرنوشت ساز در بخش نظامی بگیرد. خط امداد روسیه به سوی سوریه وجود دارد اما افکار عمومی دنیا منتظر آن است آیا مسکو حاضر است همچنان که آمریکاییها در عراق و سوریه دخالت میکنند به همان میزان دخالت مستقیمی در سوریه به منظور تغییر موازنه نظامی به سود ارتش سوریه انجام دهد؟
از سوی دیگر روشن است تا زمانی که دخالت مستقیم دولت و ارتش ترکیه در درگیریهای سوریه پایان نیابد هیچ امیدی به راه حلهای ارائه شده به منظور پایان بحران وجود ندارد. ترکیه باید متعهد شود که از هیچیک از شبه نظامیان تروریستی سوریه حمایت نمیکند و بدون این معادله آب در هاون کوبیدن است. برخی از نگاهها پس از انتخابات پارلمانی ترکیه متوجه تغییر سریع سیاست خارجی ترکیه در قبال سوریه است اما این امر اگر شدنی هم باشد با سرعت تحقق نخواهد یافت ضمن این که هنوز شوراهای شهر در شهرهای بزرگ ترکیه و 41 درصد قدرت در پارلمان به عنوان جناح اکثریت هنوز در اختیار حزب رییس جمهور است.
البته نگرانی شدیدی در سوریه و لبنان وجود داشت که اگر حزب عدالت و توسعه بار دیگر اکثریت مطلق را در پارلمان به دست میآورد و همه پرسی تغییر نظام اجرایی و انتقال قدرت به رییس جمهور از سوی اردوغان عملی میشد آنگاه راه برای حمله مستقیم ارتش ترکیه به سوریه باز میشد اما با از دست دادن اکثریت مطلق در پارلمان، حزب عدالت و توسعه دیگر نمیتواند چنین سیاستی را در قبال سوریه اجراء کند.
ارتش سوریه از آغاز بحران در سوریه با انواع و اقسام بحران مواجه بوده است. از سویی با کمک دلارهای قطر و سعودی تلاش شد تا بسیاری از نیروهای ارتش با ایجاد انشعاب و پناهندگی از بدنه ارتش جدا شوند. پس از آن جنگ در تمامی نقاط سوریه گسترش یافت و طبیعی بود که ارتش سوریه نتواند در همه جبههها دست برتر را در پیش داشته باشد و توان ارتش سوریه در چهار سال اخیر به شدت تحلیل رفته است و این با وجود گستردگی جنگ در این کشور امری طبیعی بود. ارتش سوریه مرزهای مشترک با عراق را کاملا از دست داده است و داعش جایگزین آن شده است.
مرزهای شمالی نیز از سیطره ارتش سوریه خارج شده است. در شمال، نیروهای موسوم به جیشالفتح که مورد حمایت ارتش ترکیه هستند بسیار فعال شدهاند و برخی مواضع ارتش را اشغال کردهاند. فقط حدود نیمی از حلب و مناطق مجاور آن در کنترل ارتش سوریه است و نیروهای داعش و جیش الفتح در این مناطق نیز مستقر هستند. در مناطق مرکزی در شهرهای حماه، حمص و ادلب نیروهای جبهه النصره حضوری گسترده دارند. در مناطق شمالی نیز نیروهای نظامی موسوم به ارتش آزاد حضور دارند.
در مناطق جنوبی نیروهای وابسته به داعش، جبهه النصره در کنار دیگر نیروهای تروریستی و همچنین ارتش موسوم به آزاد حضور داشته و توانستهاند برخی مواضع را از سیطره ارتش سوریه خارج کنند به گونهای که مرز با اردن در کنترل کامل ارتش سوریه نیست. تدمر را نیز باید به حساب عملیات داعش قرار داد که بر این منطقه تسلط کامل دارد. با پیشروی نیروهای تروریستی در اطراف درعا اکنون شهر سویداء نیز در خطر این نیروهای قرار گرفته است.
با این تحولات ارتش سوریه به صورت هم زمان در چهار جبهه سنگین سرگرم نبرد است و تاکنون هزاران تن از نیروهای خود را برای دفاع از سوریه از دست داده است و این در حالی است که به دلیل مسایل طایفی و بروز فتنه مذهبی در این کشور و آواره شده حدود 12 میلیون سوری، ارتش سوریه نتوانسته است جایگرین کاملی برای نیروهای از دست رفته در ارتش تدارک ببیند.
پادشاهی اردن که در تحولات نظامی سوریه دست به عصا راه میرود اکنون پایگاه لجستیک و آموزش نیروهای نظامی مخالف نظام سوریه به شمار میرود. اردن امکان دخالت مستقیم در سوریه ندارد زیرا تحولات داخلیاش و نفوذ جریانهای سلفی و تکفیری میتواند با هرگونه دخالت نظامی در سوریه مشتعل شوند و نظام این کشور را در معرض خطر قرار دهند.
از سویی اسرائیل تلاش گستردهای دارد تا وطن فلسطینی جایگزین برای فلسطینیها در اردن تدارک دیده شود و بروز هرگونه ناپایداری امنیتی در این کشور این نظریه اسرائیلی را بسیار تقویت خواهد کرد. همین شرایط باعث شده است تا عمان روابط سیاسی خود با دمشق و تشکیلات امنیتی این کشور را حفظ کند. با این همه رد پای آرام و حساب شده اردن در تحولات نظامی جنوب سوریه هویدا است و آمریکاییها با کمک منابع مالی قطر و سعودی همچنان طرح آموزش نیروهای شبه نظامی مخالف نظام سوریه را ادامه میدهد که بخش اعظم ان شامل نیروهای موسوم به ارتش آزاد سوریه است.
در میان کشورهای تاثیر گذار در جنگ داخلی سوریه، سعودی نقشهای مختلفی ایفاء می کند. سعودی که در مصر با اخوان المسلمین میجنگد و آنها را تروریست میداند با اخوان سوریه از طریق ترکیه و انتقال پول به منظور تامین امکانات نظامی همکاری میکند. در حقیقت قطر و سعودی که بر سر تحولات مصر و سقوط اخوان المسلمین و محمد مرسی به سوی اختلافات شدید پیش رفتند در سوریه از طریق ترکیه "حامی اخوان" به توافق اجرایی رسیدند که ماحصل آن تشکیل نیروی شبه نظامی جدید به نام جیش الفتح است که به شکل سازمانی با هدایت افسران ترک پیروزهای مهمی در شمال سوریه به دست آورده و حتی برخی مواضع به سوی خط ساحلی و شهر لاذقیه را نیز به تصرف در آورده است.
از سوی دیگر جیش الفتح زمام عملیاتی در غوطه شرقی در حومه دمشق را به دست گرفته، جایی که همچون استخوان لای زخم برای پایتخت سوریه به شمار میرود. پادشاهی سعودی از طریق اردن نیز حمایت لجستیک و آموزش و ارسال نیروها به داخل خاک سوریه را نیز ادامه میدهد. مرزهای مشترک اردن با سعودی و عراق در مناطقی که اکنون تحت سلطه داعش است این گمانه زنیها را نیز تقویت میکند که سعودی اگر بخواهد به داعش کمک کند با هیچ مشکل ارتباطی مواجه نیست. از سوی دیگر طرح آموزش پنج هزار نفر از شبه نظامیان وابسته به ارتش موسوم به آزاد سوریه نیز همچنان در داخل سعودی در جریان است.
قطر نیز اختلاف زیادی اکنون با سیاستهای سعودی ندارد و برنامههای خود را در سوریه با این کشور و ترکیه هماهنگ میکند اما لبه تیز حملات قطر در بحران سوریه در قدرت برتر مالیاش نهفته است که در این خصوص هیچگونه کوتاهی نمیکند.
البته همه کشورهای درگیر در بحران سوریه از راه حل سیاسی سخن میگویند. از جمله کشورهایی که هم پیمان نظامی و سیاسی آمریکا در منطقه هستند. در این راستا تعیین خطوط قرمز و نهایی در این اردوگاه نظامی، دست آمریکاییها است و هم پیمانان مجبور هستند سیاستهای خود را در قالب سیاستهای آمریکا تنظیم کنند. البته پادشاهی سعودی امیدوار است تا رسیدن جمهوریخواهان به کاخ سفید هیچ اتفاقی خاصی در سوریه نیفتد و بحران همچنان ادامه یابد زیرا آنها امیدوارند با روی کار آمدن جمهوریخواهان جنگ طلب کار نظام سوریه را با حمله سراسری یکسره کنند کاری که در زمان بحران شیمیایی سوریه و تصمیمات باراک اوباما ناتمام باقی ماند.
روسیه از طریق ترکیه و ایجاد روابط اقتصادی و موضوع انتقال گاز به ترکیه و از این جا به اروپا تلاش دارد تا نظر دولت اردوغان را به سوی سوریه تغییر دهد. روسیه همچنین با روابط جدیدش با مصر نیز همین رویکرد را دارد تا قاهره همچنان بر راه حل سیاسی ضمن اعتراف به وضع موجود نظام سوریه، مسکو را در پیدا و اجرایی کردن راه حل سیاسی همراهی کند گرچه نشانههای امیدوارکنندهای اکنون به چشم نمیخورد.
با توجه به سیاستهای آمریکا در خاورمیانه و گسترش اندیشههای تکفیری و توزیع میلیاردها دلار انواع و اقسام اسلحه و شکل گیری صدها گروه و سازمانهای شبه نظامی در بین دو کشور عراق و سوریه، در خوشبینانهترین شرایط هم نمیتوان به استقرار و آرامش در سوریه امیدوار بود و به نظر میرسد سالها این بحران نظامی ادامه خواهد یافت. هنگامی که آمریکا و اسرائیل در خاورمیانه از جنگ داخلی سوریه احساس خسارت نمیکنند به راستی چرا باید آمریکاییها به دنبال پایان نبردهای ویرانگر سوریه باشند؟!