به گزارش مشرق، ساعت 18 و 45 دقیقه عصر یکم فروردین ماه سال 91 رهگذران در آلاچیقهای بلوار تهرانسر ضجههای دردناک دختری را شنیدند که مدام کمک میخواست و فریاد سوختم سوختم را سر داده بود.
همزمان همه دیدند که مردی هراسان به سمت خودرو سواری پارک شدهای دوید و با سرعت آنجا را ترک کرد.
وقتی دختر جوان به خاطر سوختگی شدید با اسید به بیمارستان شهید مطهری انتقال داده شد، مأموران پلیس ماجرای این اسیدپاشی تلخ را به بازپرس کشیک دادسرای امور جنایی تهران مخابره کردند.
بازپرس بلافاصله در بیمارستان حضور یافت و تجسسهای تخصصی نشان داد که دختر جوان «شیرین» نام دارد و از ناحیه دو چشم و صورت دچار سوختگی شدید با اسید شده و چشمانش در خطر کوری است.
دختر جوان در تحقیقات گفت: نمیتوانم چشمانم را باز کنم و هیچ روشنایی یا نوری را نمیبینم. من بدبخت شدم.
این دختر که گریه میکرد افزود: از مدتها پیش پسری 25 ساله به نام جمشید با من آشنا شد، او ابراز علاقه شدیدی داشت حتی چند باری تا مرحله خواستگاری پیش آمد و همیشه وعده ازدواج میداد اما چون فهمیده بودم جوان سابقهداری است برای ازدواج با وی تردید داشتم.
هر بار اختلاف پیدا میکردیم جمشید مرا به باد کتک میگرفت و ناسزاگویی میکرد. همیشه این تصور را داشتم که ازدواج با جمشید که من نیز به او علاقهمند هستم پا گذاشتن به جهنم است اما ترس زیادی از وی داشتم و هر بار میخواست مرا ملاقات کند نزدش میرفتم.
وی ادامه داد: از چند ماه پیش مرتب به من میگفت که به وی خیانت کردهام و پای پسر دیگری در میان است. هر چه اصرار داشتم که اشتباه میکند گوشش بدهکار نبود تا اینکه بعد از سال تحویل با من تماس گرفت و خواست همدیگر را ملاقات کنیم. وقتی به محل قرار رفتم جمشید از خودرو دوستش پیاده شد، دیدم یک بطری در دستش است، او نزدم آمد. ابتدا ادعا کرد بطری پر از مشروبات الکلی است. تعجب کردم چرا آن را داخل خودرو نگذاشته بود!
با هم حرف زدیم. باز موضوع خیانت را پیش کشید. من دلخور شدم ناگهان در بطری را باز کرد و مایع داخل آن را به صورتم پاشید. سوزش شدید در صورت و چشمانم همه وجودم را گرفت. فریاد زنان کمک خواستم. دیگر نمیدانم چه اتفاقی افتاد.
با این ادعاها بود که جمشید در خرمدره زنجان ردیابی و دستگیر شد و جرمش را به گردن گرفت و گفت به خاطر شکست عشقی دست به اسیدپاشی زدم.
این مرد اسیدپاش برای نخستین بار در شعبه 71 قدیم دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد. در ابتدای این جلسه شیرین در جایگاه قرار گرفت و گفت: چشم راستم نابینا شده است.
همیشه به صورتم نقاب میزنم تا کسی جای خالی چشمم را نبیند. صورتم سوخته و از دیدن چهرهام در آینه وحشت دارم. 24 بار جراحی کردهام اما هنوز جرأت ندارم ماسک را از روی صورتم بردارم. بنابراین تقاضای قصاص چشم جمشید را دارم.
وی افزود: هیچ وقت در زندگیام روز خوش ندیدم چرا که پدرم معتاد بود و مادرم نیز طلاق گرفته است. چون هیچ سرپناهی نداشتم اسیر عشق خیابانی شدم. جمشید همیشه تهدیدم میکرد و نمیگذاشت آب خوش از گلویم پایین برود.
در این جلسه وقتی نوبت دفاع به جمشید رسید، گفت: من به شیرین علاقهمند بودم و نمیتوانستم از او جدا شوم.
دوبار در زندان دست به خودکشی زدم اما زنده ماندم! بشدت از عملکرد خود پشیمانم و حرفی برای گفتن ندارم.
قضات دادگاه پس از جلسه محاکمه جمشید را به قصاص چشم و گوش راست و همچنین پرداخت دیه محکوم کردند و وقتی وی در آستانه اجرای حکم قرار داشت شیرین با گرفتن دیه 154 میلیون تومانی و یک واحد آپارتمان 90 متری در پرند از حق خود که قصاص چشم خواستگار اسیدپاش بود اعلام گذشت کرد. صبح دیروز جمشید تنها از جنبه عمومی جرم در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران تحت محاکمه قرار گرفت.
جمشید در آخرین دفاع گفت:اسیدپاشی را قبول دارم اشتباه بزرگی کردم. حرفی برای گفتن جز پشیمانی ندارم. تقاضای عفو و بخشش دارم و هم اکنون نیز به شیرین از لحاظ مالی کمک میکنم و حتی حاضرم با وی ازدواج کنم اما وی حاضر به زندگی با من نیست. بنابر این گزارش، بزودی حکم این مرد اسیدپاش صادر خواهد شد.
همزمان همه دیدند که مردی هراسان به سمت خودرو سواری پارک شدهای دوید و با سرعت آنجا را ترک کرد.
وقتی دختر جوان به خاطر سوختگی شدید با اسید به بیمارستان شهید مطهری انتقال داده شد، مأموران پلیس ماجرای این اسیدپاشی تلخ را به بازپرس کشیک دادسرای امور جنایی تهران مخابره کردند.
بازپرس بلافاصله در بیمارستان حضور یافت و تجسسهای تخصصی نشان داد که دختر جوان «شیرین» نام دارد و از ناحیه دو چشم و صورت دچار سوختگی شدید با اسید شده و چشمانش در خطر کوری است.
دختر جوان در تحقیقات گفت: نمیتوانم چشمانم را باز کنم و هیچ روشنایی یا نوری را نمیبینم. من بدبخت شدم.
این دختر که گریه میکرد افزود: از مدتها پیش پسری 25 ساله به نام جمشید با من آشنا شد، او ابراز علاقه شدیدی داشت حتی چند باری تا مرحله خواستگاری پیش آمد و همیشه وعده ازدواج میداد اما چون فهمیده بودم جوان سابقهداری است برای ازدواج با وی تردید داشتم.
هر بار اختلاف پیدا میکردیم جمشید مرا به باد کتک میگرفت و ناسزاگویی میکرد. همیشه این تصور را داشتم که ازدواج با جمشید که من نیز به او علاقهمند هستم پا گذاشتن به جهنم است اما ترس زیادی از وی داشتم و هر بار میخواست مرا ملاقات کند نزدش میرفتم.
وی ادامه داد: از چند ماه پیش مرتب به من میگفت که به وی خیانت کردهام و پای پسر دیگری در میان است. هر چه اصرار داشتم که اشتباه میکند گوشش بدهکار نبود تا اینکه بعد از سال تحویل با من تماس گرفت و خواست همدیگر را ملاقات کنیم. وقتی به محل قرار رفتم جمشید از خودرو دوستش پیاده شد، دیدم یک بطری در دستش است، او نزدم آمد. ابتدا ادعا کرد بطری پر از مشروبات الکلی است. تعجب کردم چرا آن را داخل خودرو نگذاشته بود!
با هم حرف زدیم. باز موضوع خیانت را پیش کشید. من دلخور شدم ناگهان در بطری را باز کرد و مایع داخل آن را به صورتم پاشید. سوزش شدید در صورت و چشمانم همه وجودم را گرفت. فریاد زنان کمک خواستم. دیگر نمیدانم چه اتفاقی افتاد.
با این ادعاها بود که جمشید در خرمدره زنجان ردیابی و دستگیر شد و جرمش را به گردن گرفت و گفت به خاطر شکست عشقی دست به اسیدپاشی زدم.
این مرد اسیدپاش برای نخستین بار در شعبه 71 قدیم دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد. در ابتدای این جلسه شیرین در جایگاه قرار گرفت و گفت: چشم راستم نابینا شده است.
همیشه به صورتم نقاب میزنم تا کسی جای خالی چشمم را نبیند. صورتم سوخته و از دیدن چهرهام در آینه وحشت دارم. 24 بار جراحی کردهام اما هنوز جرأت ندارم ماسک را از روی صورتم بردارم. بنابراین تقاضای قصاص چشم جمشید را دارم.
وی افزود: هیچ وقت در زندگیام روز خوش ندیدم چرا که پدرم معتاد بود و مادرم نیز طلاق گرفته است. چون هیچ سرپناهی نداشتم اسیر عشق خیابانی شدم. جمشید همیشه تهدیدم میکرد و نمیگذاشت آب خوش از گلویم پایین برود.
در این جلسه وقتی نوبت دفاع به جمشید رسید، گفت: من به شیرین علاقهمند بودم و نمیتوانستم از او جدا شوم.
دوبار در زندان دست به خودکشی زدم اما زنده ماندم! بشدت از عملکرد خود پشیمانم و حرفی برای گفتن ندارم.
قضات دادگاه پس از جلسه محاکمه جمشید را به قصاص چشم و گوش راست و همچنین پرداخت دیه محکوم کردند و وقتی وی در آستانه اجرای حکم قرار داشت شیرین با گرفتن دیه 154 میلیون تومانی و یک واحد آپارتمان 90 متری در پرند از حق خود که قصاص چشم خواستگار اسیدپاش بود اعلام گذشت کرد. صبح دیروز جمشید تنها از جنبه عمومی جرم در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران تحت محاکمه قرار گرفت.
جمشید در آخرین دفاع گفت:اسیدپاشی را قبول دارم اشتباه بزرگی کردم. حرفی برای گفتن جز پشیمانی ندارم. تقاضای عفو و بخشش دارم و هم اکنون نیز به شیرین از لحاظ مالی کمک میکنم و حتی حاضرم با وی ازدواج کنم اما وی حاضر به زندگی با من نیست. بنابر این گزارش، بزودی حکم این مرد اسیدپاش صادر خواهد شد.