به گزارش مشرق، روزنامه «حمایت» در یادداشتی از «سیدجعفر قنادباشی»نوشت:
در هفتههای اخیر، اخباری از وقایع گوناگون مرتبط با عربستان به جهان مخابره شد که تحلیل آنها ثابت میکند این کشور فتنهگر بیش از هر زمان دیگری به سراشیبی سقوط نزدیک شده است. مسیری که حاکمان ریاض در پیشگرفتهاند، مختص زمان حال نیست و ریشه آن به نحوه شکلگیری عربستان بازمیگردد. موضوع این یادداشت، البته بازخوانی تاریخ نیست بلکه بنا دارد تا دلایل فعلی و معاصر ضعف فزاینده این کشور را بهاختصار تشریح کند.
اگر بپذیریم که عربستان به دنبال بیرون کردن ایران از میدان رقابتهای منطقهای است تا قدرت خود را بر منطقه بهعنوان رقیب بلامنازع گسترش دهد، بسیاری از اقدامات این کشور در آتشافروزیهای میدانی و سیاسی، تفسیری ساده اما تأملبرانگیز خواهد داشت:
1- در خبرها آمده بود که محمدبنسلمان، وزیر دفاع عربستان و فرزند پادشاه فعلی که قدرت واقعی در این کشور را در دست دارد، علیالنعیمی وزیر نفت را برکنار و خالد الفالح را بهعنوان وزیر جدید نفت، تعیین کرده است. تغییر النعیمی و دیگر تغییرات انجامشده در عربستان سعودی باهدف ایجاد ساختاری جهت اجرای دیدگاههای اصلاحی محمدبنسلمان موسوم به طرح 2030 صورت گرفته است. « سایمون هندرسون» پژوهشگر آمریکایی، معتقد است این تغییرات و دیگر تغییرات انجامشده در عربستان سعودی باهدف تضعیف جایگاه اقتصادی و سیاسی ایران عملی شده و برای اثبات اظهارنظرش دلیل میآورد که بن سلمان در جریان نشست اخیر کشورهای تولیدکننده نفت، النعیمی را تنها بهاینعلت که توافق حاصله شامل ایران نمیشد، تحقیر و در لحظات پایانی، توافق برای کاهش تولید را رد کرد. این تلاش بیحاصل را اگر در کنار نتایج تحقیق اخیر صندوق بینالمللی پول درباره ذخایر ارزی عربستان قرار دهیم، به عمق چارچوبهای متزلزل نظام سعودی پی خواهیم برد. در این تحقیق، موسوم به «اقتصاد جهان و مطالعات مالی» به وخامت ذخایر ارزی این کشور اشارهشده و آمده است که در صورت تداوم این روند، عربستان تا 5 سال آینده با فروپاشی مالی روبهرو خواهد شد.
2- تحرکات منطقهای عربستان و متحدانش در سوریه، عراق، یمن و بحرین هم نشان آشکار دیگری از ضعفهای آل سعود است. این کشور که بسیار علاقهمند است تا به اتکا درآمدهای نفتی، خود را پدرسالار کشورهای مرتجع عربی جا بزند، سرمایهگذاری هنگفتی بهخصوص در سوریه و یمن کرده است. با شروع موج بیداری اسلامی، اولین کشوری که به دلیل نظام قرونوسطایی خود احساس خطر کرد، عربستان بود و برای پیشگیری از وقوع شورشهای مردمی، ابتدا سعی کرد تا قیام همسایگان خود یعنی بحرین و یمن را سرکوب کند. دخالت عربستان در سوریه را هم باید یک سرمایهگذاری بلندمدت برای قطع کردن دست مقاومت در منطقه قلمداد کرد. اما باوجود حملات وحشیانه و سنگین علیه مردم یمن و پشتیبانی همهجانبه از تروریستهای تکفیری در سوریه، نهتنها نتیجه قابلتوجهی عاید آنان نشده، بلکه شکستهای مفتضحانهای که برخی از آنها شبیه طنز است را متحمل گردیده است.
3- «من سلطان عبدالعزیز بن عبدالرحمن السعود نزد «سر پرسی کاکس» نماینده بریتانیای کبیر هزار بار اذعان داشته و اقرار کردم هیچ مانعی از سوی من برای اعطای فلسطین به شهروندان یهودی و یا غیر از آنان هر طور که بریتانیا صلاح بداند وجود ندارد و تا روز قیامت هم از این نظر عدول نخواهم کرد.» این نوشته، وثیقه اخلاقی «عبدالعزیز بن سعود»، اولین پادشاه عربستان در مورد رضایت به تأسیس رژیم منحوس صهیونیستی است. با توجه به این پیشینه، ابداً جای تعجب نیست که مقامات عربستان، رفتوآمدهای پنهانی و مراودات مخفیانه خود با تلآویو را بدون هیچ ترس و واهمهای علنی کرده و اعلام نمایند که ایران، دشمن مشترک عربستان و رژیم صهیونیستی است ! تکیه مقامات نادان ریاض به خانه عنکبوت در حالی است که رژیم صهیونیستی با متحمل شدن چندین شکست پیدرپی از مقاومت فلسطین و لبنان که پس از پیروزی تاریخی حزبالله در سال 2000 روی داد، در بدترین شرایط خود از سال 1948 تاکنون قرار دارد.
نکته جالب اینجاست که این دو رژیم پوسیده و روبهزوال برای رویارویی با نظام قدرتمند جمهوری اسلامی ایران همدست شدهاند و میکوشند تا بهوسیله سیاهنمایی و فریب، کشورهای دیگر را نیز با خود همراه کنند. اما همه شواهد و قرائن نشان میدهند که هم عربستان و هم رژیم صهیونیستی بهسرعت در حال مستهلک کردن توان خود هستند و هیچ طرفی از خصومت با ایران اسلامی نخواهند بست. از سوی دیگر، نباید فراموش کنیم که رژیم صهیونیستی هیچگاه عربستان و همپیمانانش یا گروههای تکفیری را دشمن خود قلمداد نکرده و تنها، ایران اسلامی را بهعنوان بزرگترین تهدید، معرفی کرده است. نظیر چنین سخنانی – بهخصوص طی یک سال گذشته – از زبان مقامات سعودی به کرّات شنیدهشده و قرابت این دو فتنهگر منطقه، کاملاً هدفمند و از پیشطراحی شده است.
4- در عرصه سیاسی نیز عربستان برنامهای گسترده و درعینحال ناشیانهای برای نفوذ در کشورهایی بااهمیت راهبردی ازجمله لبنان تدارک دیده است. میتوان گفت که تلاش این کشور برای تغییر موازنه قدرت و دخالت در مقدرات سیاسی لبنان از یکسو و سرمایهگذاری درازمدت در سوریه از سوی دیگر، بهمثابه دو لبه قیچی فرسوده عربستان برای اجرای توطئه تجزیه منطقه است. آش کارشکنیهای آشکار ریاض برای پر کردن خلاء سیاسی لبنان آنچنان شور شد که خشم مردم این کشور را در پی داشت و حتی صدای حامیان داخلیاش در این کشور را هم درآورد. عربستان که از حضور پررنگ حزبالله لبنان در عرصه سیاسی این کشور عصبانی بود، تصور میکرد میتواند با وعده کمکهای نظامی و مالی، نرمشی در رویکرد ضدسعودی مردم و مسئولین لبنان به وجود بیاورد و احساسات لبنانیها را علیه حزبالله محبوب، برانگیزد اما اینچنین نشد. آخرین شکست فضاحتبار حاکمان ریاض، پیروزی قاطع فهرست مشترک حزبالله و همپیمانانش در شوراهای شهر بود. درواقع این پیروزی، ثابت کرد که حزبالله مانند عرصههای نبرد، درصحنههای سیاسی هم پیروز میدان است و اجازه دستاندازی عامل رسوای استکبار به مقدرات لبنان را نخواهد داد.
دومینوی شکستهای پیدا و پنهان عربستان آنچنان طولانی است که باید فرصتی فراخ داشت تا آن را نظاره کرد. عربستان حکومتی وابسته، مستبد، فاسد و فتنهگر است که از عملگی برای نظام سلطه، شرم و حیایی ندارد و برای بقای حکومت خود به هر خار و خاشاکی متمسک میشود. هزیمت اقتصادی، میدانی و سیاسی، دلایل بسیاری محکمی است که رژیم سعودی را در آیندهای نزدیک، با شکست و فروپاشی نهایی – چه به لحاظ سیاسی و چه ازنظر اقتصادی – روبهرو خواهد کرد و موجب خواهد گردید تا سردمدارانش، آرزوی ضربه زدن به انقلاب مقتدر اسلامی ایران و مقاومت را به گور ببرند.
در هفتههای اخیر، اخباری از وقایع گوناگون مرتبط با عربستان به جهان مخابره شد که تحلیل آنها ثابت میکند این کشور فتنهگر بیش از هر زمان دیگری به سراشیبی سقوط نزدیک شده است. مسیری که حاکمان ریاض در پیشگرفتهاند، مختص زمان حال نیست و ریشه آن به نحوه شکلگیری عربستان بازمیگردد. موضوع این یادداشت، البته بازخوانی تاریخ نیست بلکه بنا دارد تا دلایل فعلی و معاصر ضعف فزاینده این کشور را بهاختصار تشریح کند.
اگر بپذیریم که عربستان به دنبال بیرون کردن ایران از میدان رقابتهای منطقهای است تا قدرت خود را بر منطقه بهعنوان رقیب بلامنازع گسترش دهد، بسیاری از اقدامات این کشور در آتشافروزیهای میدانی و سیاسی، تفسیری ساده اما تأملبرانگیز خواهد داشت:
1- در خبرها آمده بود که محمدبنسلمان، وزیر دفاع عربستان و فرزند پادشاه فعلی که قدرت واقعی در این کشور را در دست دارد، علیالنعیمی وزیر نفت را برکنار و خالد الفالح را بهعنوان وزیر جدید نفت، تعیین کرده است. تغییر النعیمی و دیگر تغییرات انجامشده در عربستان سعودی باهدف ایجاد ساختاری جهت اجرای دیدگاههای اصلاحی محمدبنسلمان موسوم به طرح 2030 صورت گرفته است. « سایمون هندرسون» پژوهشگر آمریکایی، معتقد است این تغییرات و دیگر تغییرات انجامشده در عربستان سعودی باهدف تضعیف جایگاه اقتصادی و سیاسی ایران عملی شده و برای اثبات اظهارنظرش دلیل میآورد که بن سلمان در جریان نشست اخیر کشورهای تولیدکننده نفت، النعیمی را تنها بهاینعلت که توافق حاصله شامل ایران نمیشد، تحقیر و در لحظات پایانی، توافق برای کاهش تولید را رد کرد. این تلاش بیحاصل را اگر در کنار نتایج تحقیق اخیر صندوق بینالمللی پول درباره ذخایر ارزی عربستان قرار دهیم، به عمق چارچوبهای متزلزل نظام سعودی پی خواهیم برد. در این تحقیق، موسوم به «اقتصاد جهان و مطالعات مالی» به وخامت ذخایر ارزی این کشور اشارهشده و آمده است که در صورت تداوم این روند، عربستان تا 5 سال آینده با فروپاشی مالی روبهرو خواهد شد.
2- تحرکات منطقهای عربستان و متحدانش در سوریه، عراق، یمن و بحرین هم نشان آشکار دیگری از ضعفهای آل سعود است. این کشور که بسیار علاقهمند است تا به اتکا درآمدهای نفتی، خود را پدرسالار کشورهای مرتجع عربی جا بزند، سرمایهگذاری هنگفتی بهخصوص در سوریه و یمن کرده است. با شروع موج بیداری اسلامی، اولین کشوری که به دلیل نظام قرونوسطایی خود احساس خطر کرد، عربستان بود و برای پیشگیری از وقوع شورشهای مردمی، ابتدا سعی کرد تا قیام همسایگان خود یعنی بحرین و یمن را سرکوب کند. دخالت عربستان در سوریه را هم باید یک سرمایهگذاری بلندمدت برای قطع کردن دست مقاومت در منطقه قلمداد کرد. اما باوجود حملات وحشیانه و سنگین علیه مردم یمن و پشتیبانی همهجانبه از تروریستهای تکفیری در سوریه، نهتنها نتیجه قابلتوجهی عاید آنان نشده، بلکه شکستهای مفتضحانهای که برخی از آنها شبیه طنز است را متحمل گردیده است.
3- «من سلطان عبدالعزیز بن عبدالرحمن السعود نزد «سر پرسی کاکس» نماینده بریتانیای کبیر هزار بار اذعان داشته و اقرار کردم هیچ مانعی از سوی من برای اعطای فلسطین به شهروندان یهودی و یا غیر از آنان هر طور که بریتانیا صلاح بداند وجود ندارد و تا روز قیامت هم از این نظر عدول نخواهم کرد.» این نوشته، وثیقه اخلاقی «عبدالعزیز بن سعود»، اولین پادشاه عربستان در مورد رضایت به تأسیس رژیم منحوس صهیونیستی است. با توجه به این پیشینه، ابداً جای تعجب نیست که مقامات عربستان، رفتوآمدهای پنهانی و مراودات مخفیانه خود با تلآویو را بدون هیچ ترس و واهمهای علنی کرده و اعلام نمایند که ایران، دشمن مشترک عربستان و رژیم صهیونیستی است ! تکیه مقامات نادان ریاض به خانه عنکبوت در حالی است که رژیم صهیونیستی با متحمل شدن چندین شکست پیدرپی از مقاومت فلسطین و لبنان که پس از پیروزی تاریخی حزبالله در سال 2000 روی داد، در بدترین شرایط خود از سال 1948 تاکنون قرار دارد.
نکته جالب اینجاست که این دو رژیم پوسیده و روبهزوال برای رویارویی با نظام قدرتمند جمهوری اسلامی ایران همدست شدهاند و میکوشند تا بهوسیله سیاهنمایی و فریب، کشورهای دیگر را نیز با خود همراه کنند. اما همه شواهد و قرائن نشان میدهند که هم عربستان و هم رژیم صهیونیستی بهسرعت در حال مستهلک کردن توان خود هستند و هیچ طرفی از خصومت با ایران اسلامی نخواهند بست. از سوی دیگر، نباید فراموش کنیم که رژیم صهیونیستی هیچگاه عربستان و همپیمانانش یا گروههای تکفیری را دشمن خود قلمداد نکرده و تنها، ایران اسلامی را بهعنوان بزرگترین تهدید، معرفی کرده است. نظیر چنین سخنانی – بهخصوص طی یک سال گذشته – از زبان مقامات سعودی به کرّات شنیدهشده و قرابت این دو فتنهگر منطقه، کاملاً هدفمند و از پیشطراحی شده است.
4- در عرصه سیاسی نیز عربستان برنامهای گسترده و درعینحال ناشیانهای برای نفوذ در کشورهایی بااهمیت راهبردی ازجمله لبنان تدارک دیده است. میتوان گفت که تلاش این کشور برای تغییر موازنه قدرت و دخالت در مقدرات سیاسی لبنان از یکسو و سرمایهگذاری درازمدت در سوریه از سوی دیگر، بهمثابه دو لبه قیچی فرسوده عربستان برای اجرای توطئه تجزیه منطقه است. آش کارشکنیهای آشکار ریاض برای پر کردن خلاء سیاسی لبنان آنچنان شور شد که خشم مردم این کشور را در پی داشت و حتی صدای حامیان داخلیاش در این کشور را هم درآورد. عربستان که از حضور پررنگ حزبالله لبنان در عرصه سیاسی این کشور عصبانی بود، تصور میکرد میتواند با وعده کمکهای نظامی و مالی، نرمشی در رویکرد ضدسعودی مردم و مسئولین لبنان به وجود بیاورد و احساسات لبنانیها را علیه حزبالله محبوب، برانگیزد اما اینچنین نشد. آخرین شکست فضاحتبار حاکمان ریاض، پیروزی قاطع فهرست مشترک حزبالله و همپیمانانش در شوراهای شهر بود. درواقع این پیروزی، ثابت کرد که حزبالله مانند عرصههای نبرد، درصحنههای سیاسی هم پیروز میدان است و اجازه دستاندازی عامل رسوای استکبار به مقدرات لبنان را نخواهد داد.
دومینوی شکستهای پیدا و پنهان عربستان آنچنان طولانی است که باید فرصتی فراخ داشت تا آن را نظاره کرد. عربستان حکومتی وابسته، مستبد، فاسد و فتنهگر است که از عملگی برای نظام سلطه، شرم و حیایی ندارد و برای بقای حکومت خود به هر خار و خاشاکی متمسک میشود. هزیمت اقتصادی، میدانی و سیاسی، دلایل بسیاری محکمی است که رژیم سعودی را در آیندهای نزدیک، با شکست و فروپاشی نهایی – چه به لحاظ سیاسی و چه ازنظر اقتصادی – روبهرو خواهد کرد و موجب خواهد گردید تا سردمدارانش، آرزوی ضربه زدن به انقلاب مقتدر اسلامی ایران و مقاومت را به گور ببرند.