گوشه ای از برنامه روزانه معظم له:
* وقت را طلا میدانست و حاضر نبود یک لحظه را هم از دست بدهد. حتی وقتی بلند میشد کتابی را از قفسه بردارد، زیر لب ذکر میگفت. تقریباً دوازده ساعت در شبانهروز به عبادت مشغول بود.
* دوساعت و حتی گاهی سه ساعت پیش از نماز صبح از خواب برمیخاست و عبادتش شروع میشد. زیر لب ذکر میخواند و گاهی شعرهایی را زمزمه میکرد؛ مثلاً: اگر خواجه شفاعت نكند روز قیامت / باید كه ز مشاطه نرنجیم كه زشتیم. وضو میگرفت و مشغول نماز شب و رازونیاز با خدا میشد.
* برای نماز جماعت صبح به مسجد میرفت و پس از نماز صبح به تعقیبات نماز مشغول میشد.
* پس از نماز صبح به حرم میرفت و دو ساعت در آنجا عبادت میکرد. مدت زیادی در حرم میایستاد و به زیارت و اعمال دیگر مشغول میشد. اطرافیان یکییکی مینشستند، ولی او هنوز ایستاده بود. پس از آن همه ایستادن، مینشست و باز هم عبادت میکرد.
* در مسیر رفتوآمد به حرم هم بیکار نبود؛ دعاهایی مثل صباح و یستشیر را میخواند.
* پس از زیارت به خانه میآمد. صبحانه مختصری میخورد. پس از آن، پانزده دقیقه استراحت میکرد و سپس مشغول مطالعه میشد. بسیاری از اشعاری که از ایشان به یادگار مانده را بعد از همین استراحت مختصر سروده بود.
* برای تدریس فقه به مسجد میرفت. هر روز زیارت عاشورا میخواند، با صد لعن و صد سلام.
لعن و سلامهای زیارت عاشورا را در همین فاصلههایی که آماده رفتن به جلسه درس میشد، میخواند.
* نماز ظهر و تعقیبات پس از آن تقریباً دوساعت و نیم طول میکشید؛ بخشی در مسجد و بخشی هم در خانه.
* یک ربع تا نیمساعت نشسته استراحت میکرد تا خواب بر او چیره نشود.
* عصرها اصول فقه تدریس میکرد. پیش از درس مدتی مطالعه میکرد و بعد به مسجد میرفت.
* نماز مغرب و عشا را در مسجد اقامه میکرد و مدتی در مسجد به عبادت میپرداخت.
* به منزل که میآمد، باز هم حدود یک ساعت و نیم عبادت میکرد. سپس مشغول مطالعه میشد.
* روزهای جمعه درس تعطیل بود، ولی در مجلس روضه مسجد فاطمیه شرکت میکرد. روضهای که پنجاه سال سابقه داشت و تا آخرین هفته عمرش ادامه پیدا کرد. جلسه پاسخ به استفتائات هم جمعهها برگزار میشد.
عبادتها هم در شب و روز جمعه بیشتر میشد. گویا استراحت، کوچکترین بخش زندگی ایشان بود.
حتی تعطیلاتی مثل تعطیلات تابستان هم زمان استراحت ایشان نبود، بلکه فرصت مناسبی بود برای نوشتن تألیفات.
* اوقات حضور ایشان در مسجد، فرصتی بود برای دیدارهای عمومی. چه بسیار بودند کسانی که در همین ملاقاتهای کوتاه، شفای مریضانشان را گرفتند، یا مشکلات زندگیشان حل شد یا پاسخ پرسشهایشان را یافتند. چه بسیار پیش میآمد که پاسخهای کوتاه ایشان، مشکلات بزرگی را حل میکرد.