به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ مطالعه جریان ملی شدن صنعت نفت ایران، تلاشهای مجدّانه و پیگیرانه دکتر مصدق و یاران ملی و مذهبیاش و نیز درگیری و کشمکش با قدرتهای خارجی از اهمیت بالایی در تاریخ معاصر ایران برخوردار است. با توجه به جایگاه والای این نهضت، تاکنون پژوهشهای زیادی در رابطه با چگونگی ملی شدن نفت، دعواها، کشمکشها، مذاکرات و حمایتها در جبهه داخلی و خارجی به نگارش درآمده است. در جبهه خارجی دو کشور انگلیس و امریکا، بیشترین نقش و درگیری را در جریان ملی شدن نفت دارا بودند. در بین این دو کشور تکلیف انگلستان کاملاً روشن است، به گونه ای که هیچ پژوهشگر داخلی و خارجی در زمینه دشمنی و مخالفت سرسختانه این کشور نسبت به دکتر مصدق و ملی شدن نفت تردید ندارد. اما در مورد امریکا وضع به گونه ای دیگر است. از آنجا که در رابطه با موضع امریکا نسبت به ملی شدن نفت، شاهد سه رفتار متفاوت هستیم، تحلیلهای متفاوتی از رفتار و موضع امریکا نسبت به دکتر مصدق و قیام ملی نفت صورت گرفته است. عمده این تحلیلها به گونهای است که رفتار امریکا را به سه برهه همراهی با نهضت، بی طرفی و میانجگیری در مسئله نفت و سرانجام مخالفت شدید و اقدام علیه نهضت می دانند.
وجود رفتارهای متفاوت امریکا نسبت به نهضت جای بحث ندارد. چرا که شواهد تاریخی به خوبی نشان این سه واکنش و عملکرد متفاوت می باشند. بدین گونه که در اوایل جریان ملی شدن نفت و تلاش برای کوتاه کردن دست انگلیس از منابع کشور، شاهد برخی حمایتهای هر چند کوتاه و پراکنده امریکا از مصدق و سخت گیری نسبت به انگلیس هستیم و در مقطعی نیز میبینیم حمایتهای امریکا از ایران قطع میشود و موضعی بیطرفانه و میانجیگرانه به خود می گیرد و پس از آن شاهد سرسختی و مخالفت شدید امریکا نسبت به مصدق و نهضت ملی و هماهنگی کامل با انگلیس و در نهایت اقدام نظامی و کودتا علیه نهضت هستیم.
دکتر محمد مصدق در سفر به آمریکا
اما مسئله اساسی پی بردن به قصد و نیت امریکا از این گونه رفتارهاست. یعنی آنجا که شاهد حمایت امریکا از نهضت و سختگیری این کشور نسبت به انگلیس هستیم، آیا میبایست خوشبینانه بپذیریم که این کشور در ابتدا از روی دلسوزی و بشر دوستی حامی و طرفدار نهضت بوده و بعد با تلاشهای انگلیس و انعطاف ناپذیری مصدق نظر و رویه اش نسبت به نهضت تغییر یافته و سرانجام متقاعد به اقدام نظامی علیه نهضت شده است؟ و یا اینکه میبایست نیت واقعی این کشور را از پس رفتارها و سیاستهای فریبنده اش درک کنیم.
وجود رفتارهای متفاوت امریکا نسبت به نهضت جای بحث ندارد. چرا که شواهد تاریخی به خوبی نشان این سه واکنش و عملکرد متفاوت می باشند. بدین گونه که در اوایل جریان ملی شدن نفت و تلاش برای کوتاه کردن دست انگلیس از منابع کشور، شاهد برخی حمایتهای هر چند کوتاه و پراکنده امریکا از مصدق و سخت گیری نسبت به انگلیس هستیم و در مقطعی نیز میبینیم حمایتهای امریکا از ایران قطع میشود و موضعی بیطرفانه و میانجیگرانه به خود می گیرد و پس از آن شاهد سرسختی و مخالفت شدید امریکا نسبت به مصدق و نهضت ملی و هماهنگی کامل با انگلیس و در نهایت اقدام نظامی و کودتا علیه نهضت هستیم.
دکتر محمد مصدق در سفر به آمریکا
اما مسئله اساسی پی بردن به قصد و نیت امریکا از این گونه رفتارهاست. یعنی آنجا که شاهد حمایت امریکا از نهضت و سختگیری این کشور نسبت به انگلیس هستیم، آیا میبایست خوشبینانه بپذیریم که این کشور در ابتدا از روی دلسوزی و بشر دوستی حامی و طرفدار نهضت بوده و بعد با تلاشهای انگلیس و انعطاف ناپذیری مصدق نظر و رویه اش نسبت به نهضت تغییر یافته و سرانجام متقاعد به اقدام نظامی علیه نهضت شده است؟ و یا اینکه میبایست نیت واقعی این کشور را از پس رفتارها و سیاستهای فریبنده اش درک کنیم.
برخی پژوهشگران حمایتهای اولیه امریکا از دکتر مصدق و نهضت را حرکتی انسانی و بر پایه نگرشهای لیبرالیستی و آرمان خواهانه این کشور ارزیابی می کنند و تغییر رفتار امریکا نسبت به ایران را ناشی از تلقینات انگلیس می دانند. این تصور نادرست اگر برای رهبران قیام ملی نفت و مردم ایران در آن برهه تاریخی به دلیل مشاهده رفتارهای بشر دوستانه و ظاهری امریکا از جمله شناخته نشدن چهره استعماری، خاطره خوشایند باسکرویل و شوستر، مخالفت با قرارداد 1919، موضعگیری در برابر اقدامات تجاوزکارانه شوروی در ماجرای بحران آذربایجان و ...1 تا حدی قابل پذیرش باشد، اما اکنون با گذشت سالها از آن ماجرا و مشاهده رخدادهای پس از آن به ویژه کنسرسیوم نفت و آشکار شدن نیت و سیاستهای امریکا، دیگر قابل توجیه و پذیرش نیست.
چرا که امریکا در طول تاریخ ثابت کرده است که سیاستهایش کاملاً مبتنی بر رئالیسم و در جهت تأمین منافع ملی بوده است. این کشور هیچگاه و در هیچ برهه ای اخلاقی عمل نکرده و از سر خیرخواهی و نوع دوستی نه از هیچ کشوری حمایت و نه به آن خدمت کرده است. آنچه همیشه مدنظر رهبران و سیاستمداران امریکا بوده است، تأمین منافع ملی و کسب بیشترین سود برای خود بوده است. نیل به این مهم گاه با شعارهای زیبا و سیاستهای فریبنده، گاه با بیطرفی و انفعال و گاهی با دخالت آشکار و حتی اقدام نظامی صورت گرفته است.
نوسانات رفتاری امریکا در قبال نهضت ملی نفت از حمایتهای اولیه تا اقدام علیه آن را نیز می توانیم در همین چهارچوب بررسی نماییم. آنچه سبب ورود امریکا به دعوای ایران و انگلیس بر سر مسئله نفت شد، صرفا منافع و اهدافی بود که امریکا در جستجوی آن بود. برخی از مهمترین اهدافی که امریکا در این آب گل آلود شده به دنبال آن بود عبارت بودند از:
1-جلوگیری از بی ثباتی بازار نفت و تضمین جریان صدور نفت به بازارهای جهانی
2-جلوگیری از خارج شدن ایران از مدار اقمار غرب و افتادن به دام کمونیسم و شوروی
3-شکستن انحصار نفتی انگلستان و سهیم شدن در نفت ایران2
امریکا بیم آن داشت که دعوای ایران و انگلیس بر سر نفت، سبب قطع جریان نفت و یا بی ثباتی بازار نفت شده و به دنبال آن بخش عمده ای از صنعت و تجارت امریکا متضرر گردد. از طرفی فقر و مشکلات اقتصادی که بر اثر تحریم نفت گریبانگیر ایران شده بود، این کشور را به سمت شوروی، رقیب درجه یک امریکا در جنگ سرد سوق داده و در دام کمونیسم بیندازد. این بود که امریکا خواهان حل مسئله نفت و خواباندن غائله به منظور تأمین منافع ملی خود بود.
برخی پژوهشگران حمایتهای اولیه امریکا از دکتر مصدق و نهضت را حرکتی انسانی و بر پایه نگرشهای لیبرالیستی و آرمان خواهانه این کشور ارزیابی می کنند و تغییر رفتار امریکا نسبت به ایران را ناشی از تلقینات انگلیس می دانند. این تصور نادرست اگر برای رهبران قیام ملی نفت و مردم ایران در آن برهه تاریخی به دلیل مشاهده رفتارهای بشر دوستانه و ظاهری امریکا از جمله شناخته نشدن چهره استعماری، خاطره خوشایند باسکرویل و شوستر، مخالفت با قرارداد 1919، موضعگیری در برابر اقدامات تجاوزکارانه شوروی در ماجرای بحران آذربایجان و ...1 تا حدی قابل پذیرش باشد، اما اکنون با گذشت سالها از آن ماجرا و مشاهده رخدادهای پس از آن به ویژه کنسرسیوم نفت و آشکار شدن نیت و سیاستهای امریکا، دیگر قابل توجیه و پذیرش نیست.
چرا که امریکا در طول تاریخ ثابت کرده است که سیاستهایش کاملاً مبتنی بر رئالیسم و در جهت تأمین منافع ملی بوده است. این کشور هیچگاه و در هیچ برهه ای اخلاقی عمل نکرده و از سر خیرخواهی و نوع دوستی نه از هیچ کشوری حمایت و نه به آن خدمت کرده است. آنچه همیشه مدنظر رهبران و سیاستمداران امریکا بوده است، تأمین منافع ملی و کسب بیشترین سود برای خود بوده است. نیل به این مهم گاه با شعارهای زیبا و سیاستهای فریبنده، گاه با بیطرفی و انفعال و گاهی با دخالت آشکار و حتی اقدام نظامی صورت گرفته است.
نوسانات رفتاری امریکا در قبال نهضت ملی نفت از حمایتهای اولیه تا اقدام علیه آن را نیز می توانیم در همین چهارچوب بررسی نماییم. آنچه سبب ورود امریکا به دعوای ایران و انگلیس بر سر مسئله نفت شد، صرفا منافع و اهدافی بود که امریکا در جستجوی آن بود. برخی از مهمترین اهدافی که امریکا در این آب گل آلود شده به دنبال آن بود عبارت بودند از:
1-جلوگیری از بی ثباتی بازار نفت و تضمین جریان صدور نفت به بازارهای جهانی
2-جلوگیری از خارج شدن ایران از مدار اقمار غرب و افتادن به دام کمونیسم و شوروی
3-شکستن انحصار نفتی انگلستان و سهیم شدن در نفت ایران2
امریکا بیم آن داشت که دعوای ایران و انگلیس بر سر نفت، سبب قطع جریان نفت و یا بی ثباتی بازار نفت شده و به دنبال آن بخش عمده ای از صنعت و تجارت امریکا متضرر گردد. از طرفی فقر و مشکلات اقتصادی که بر اثر تحریم نفت گریبانگیر ایران شده بود، این کشور را به سمت شوروی، رقیب درجه یک امریکا در جنگ سرد سوق داده و در دام کمونیسم بیندازد. این بود که امریکا خواهان حل مسئله نفت و خواباندن غائله به منظور تأمین منافع ملی خود بود.
مهمتر از همه، امریکا که پس از جنگ جهانی دوم به قدرتمندترین کشور جهان از جهات گوناگون سیاسی، اقتصادی و نظامی تبدیل شده بود، رقابت گسترده ای را با ابرقدرتهای پیشین به ویژه انگلیس آغاز کرده بود. گسترش روز افزون منافع امریکا در خاورمیانه هر روز بیشتر این کشور را به امور و مسائل خاورمیانه علاقه مند می-کرد و آنها حریصانه و مشتاقانه و در عین حال با نگرانی در صدد توسعه منابع نفتی خود در منطقه بودند. به طوری که دستیابی به نفت بیشتر در خاورمیانه به یکی از اهداف اساسی سیاست خارجی امریکا تبدیل شده بود.3 از طرفی انگلیس بیشترین منافع را در خاورمیانه دارا بوده و درآمد سرشاری از نفت ایران حاصل این کشور می گردید. امریکا نیز نمی توانست نسبت به این سود سرشار بی تفاوت بماند و لذا خواهان سهیم شدن با انگلیس در این خوان نعمت بود. بنابراین حمایت اولیه این کشور از مصدق و فشارهایش بر انگلیس در جهت قبولاندن حضور پر رنگ خود در خاورمیانه به انگلیس بوده است.
تا زمانی که امریکا تأمین منافع خود که همان صدور جریان نفت، جلوگیری از نزدیکی ایران به شوروی و سهیم شدن در نفت ایران بود را در حمایت از مصدق و نهضت ملی و مخالفت با انگلستان می دید، از نهضت پشتیبانی می کرد.4 چرا که با تحت فشار گذاشتن انگلیس و حمایت از نهضت، هم به شوروی نشان می داد که نمی گذارد ایران را تحت اقمار خود دربیاورد و هم انگلیس را مجبور می کرد تا امریکا را در نفت ایران شریک کند و منافعش را در نظر بگیرد.
انگلیس که به خوبی نیت امریکا را دریافته بود، سعی در مطمئن ساختن امریکا از تأمین منافعش داشت. سفیر انگلیس در امریکا می نویسد: «آمریکایی ها درصدد اشغال جایگاه ما در خاورمیانه هستند. نفوذ آنها در خاورمیانه بعد از جنگ جهانی دوم به طور گسترده ای زیاد شده است. آنها به عنوان یک قدرت نیرومند و دائمی در عربستان حضور پیدا کرده و بدنبال مسلط شدن بر ایران هستند.»5 انگلیس که پس از جنگ جهانی تضعیف شده و به قدرت برتر سیاسی، اقتصادی و نظامی امریکا واقف بود، به ناچار سهیم کردن امریکا در نفت ایران را پذیرفت و نیز امریکا را متقاعد کرد که ایرانِ پس از مصدق به دام کمونیسم نخواهد افتاد. بنابراین زمانی که امریکا از تأمین منافع خود توسط انگلیس مطمئن شد دیگر دلیلی برای حمایت از مصدق و ملی شدن نفت ایران نمی دید. لذا در صف مخالفان ایران و در راستای خط مشی انگلستان قرار گرفت.6
از آن پس حمایتهای صوری و تاکتیکی امریکا از بین رفت و از همین رو تلاشهای مصدق و ملیون ایران برای دریافت کمک از امریکا بی نتیجه ماند و امریکا که اکنون منافع ملی خود را در مخالفت با نهضت و همراهی با انگلیس می-دید در اقدام علیه نهضت تردید به خود راه نداد. سرانجام با اقدام نظامی علیه نهضت و ساقط کردن حکومت ملی دکتر مصدق چهره دموکراتیک و بشردوستانه امریکا در برابر مردم ایران از بین رفت و خوی منفعتطلبانه این کشور در نظرشان آشکار گردید. به ویژه نقش و جایگاه امریکا پس از کودتا مؤید این مطلب است. انعقاد قرارداد کنسرسیوم نفت که 40 درصد از سهام آن متعلق به شرکتهای نفتی امریکایی بوده و همچنین حضور و نقش برجسته و همه جانبه امریکا در ایران پس از کودتا به خوبی بیانگر مقاصد و سیاستهای سودجویانه امریکا می-باشد.
*فرجام سخن
رفتارهای متناقض امریکا یا به تعبیر بهتر، خط مشی نفاق گونه این کشور به ماجرای نفت ایران ختم نشد. بلکه این کشور سیاست دوگانه و ریاکارانه خود را در برابر دیگر کشورها همچون نیکاراگوئه، یونان، افغانستان، عراق و... نیز به کار گرفت. چنین سیاستی بر یک اصل اساسی یعنی حفظ و تأمین منافع ملی استوار است که بر اساس جهان بینی سرمایه داری و با هدف سلطه و هژمونی بر تمام دنیا تعریف می شود.7 این گونه است که برخی در تحلیل رفتارهای امریکا در قبال حرکتهای مردمی، مذهبی و ملی دچار سردرگمی شده و گرفتار چهره فریبنده این کشور می شوند، چرا که امریکا با شعار دموکراسی مردم را سرکوب می کند، با ندای آزادی در بند می سازد، با فریاد عدالت، منافع کشورها را به یغما می برد و با شعار حقوق بشر، انسانها را به نیستی میکشاند.
________________________________
1. محمدحسین جمشیدی، رفتارشناسی امریکا در قبال نهضت ملی ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378، ص 105.
2. جمشیدی، همان، ص 115.
3. گزارشی از رفتار سیاسی امریکا در قبال نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران، به اهتمام ایرج ذوقی، زیر نظر سید علی موجانی، تهران، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی،1380،ص 23.
4. مقصود رنجبر، نگاهی به تعامل ایالات متحده امریکا و بریتانیا در نهضت ملی شدن نفت ایران، ماهنامه زمانه، سال سوم، اردیبهشت 1383، شماره 20، ص 42.
5. رنجبر، همان، ص 40.
6. منصور معدل، طبقه، سیاست و ایدئولوژی در انقلاب ایران، ترجمه محمد سالار کسرایی، تهران، مرکز بازشناسی اسلام و ایران، 1382، ص 58.
7. جمشیدی، همان، صص 191-194.
*موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
چرا که امریکا در طول تاریخ ثابت کرده است که سیاستهایش کاملاً مبتنی بر رئالیسم و در جهت تأمین منافع ملی بوده است. این کشور هیچگاه و در هیچ برهه ای اخلاقی عمل نکرده و از سر خیرخواهی و نوع دوستی نه از هیچ کشوری حمایت و نه به آن خدمت کرده است. آنچه همیشه مدنظر رهبران و سیاستمداران امریکا بوده است، تأمین منافع ملی و کسب بیشترین سود برای خود بوده است. نیل به این مهم گاه با شعارهای زیبا و سیاستهای فریبنده، گاه با بیطرفی و انفعال و گاهی با دخالت آشکار و حتی اقدام نظامی صورت گرفته است.
نوسانات رفتاری امریکا در قبال نهضت ملی نفت از حمایتهای اولیه تا اقدام علیه آن را نیز می توانیم در همین چهارچوب بررسی نماییم. آنچه سبب ورود امریکا به دعوای ایران و انگلیس بر سر مسئله نفت شد، صرفا منافع و اهدافی بود که امریکا در جستجوی آن بود. برخی از مهمترین اهدافی که امریکا در این آب گل آلود شده به دنبال آن بود عبارت بودند از:
1-جلوگیری از بی ثباتی بازار نفت و تضمین جریان صدور نفت به بازارهای جهانی
2-جلوگیری از خارج شدن ایران از مدار اقمار غرب و افتادن به دام کمونیسم و شوروی
3-شکستن انحصار نفتی انگلستان و سهیم شدن در نفت ایران2
امریکا بیم آن داشت که دعوای ایران و انگلیس بر سر نفت، سبب قطع جریان نفت و یا بی ثباتی بازار نفت شده و به دنبال آن بخش عمده ای از صنعت و تجارت امریکا متضرر گردد. از طرفی فقر و مشکلات اقتصادی که بر اثر تحریم نفت گریبانگیر ایران شده بود، این کشور را به سمت شوروی، رقیب درجه یک امریکا در جنگ سرد سوق داده و در دام کمونیسم بیندازد. این بود که امریکا خواهان حل مسئله نفت و خواباندن غائله به منظور تأمین منافع ملی خود بود.
برخی پژوهشگران حمایتهای اولیه امریکا از دکتر مصدق و نهضت را حرکتی انسانی و بر پایه نگرشهای لیبرالیستی و آرمان خواهانه این کشور ارزیابی می کنند و تغییر رفتار امریکا نسبت به ایران را ناشی از تلقینات انگلیس می دانند. این تصور نادرست اگر برای رهبران قیام ملی نفت و مردم ایران در آن برهه تاریخی به دلیل مشاهده رفتارهای بشر دوستانه و ظاهری امریکا از جمله شناخته نشدن چهره استعماری، خاطره خوشایند باسکرویل و شوستر، مخالفت با قرارداد 1919، موضعگیری در برابر اقدامات تجاوزکارانه شوروی در ماجرای بحران آذربایجان و ...1 تا حدی قابل پذیرش باشد، اما اکنون با گذشت سالها از آن ماجرا و مشاهده رخدادهای پس از آن به ویژه کنسرسیوم نفت و آشکار شدن نیت و سیاستهای امریکا، دیگر قابل توجیه و پذیرش نیست.
چرا که امریکا در طول تاریخ ثابت کرده است که سیاستهایش کاملاً مبتنی بر رئالیسم و در جهت تأمین منافع ملی بوده است. این کشور هیچگاه و در هیچ برهه ای اخلاقی عمل نکرده و از سر خیرخواهی و نوع دوستی نه از هیچ کشوری حمایت و نه به آن خدمت کرده است. آنچه همیشه مدنظر رهبران و سیاستمداران امریکا بوده است، تأمین منافع ملی و کسب بیشترین سود برای خود بوده است. نیل به این مهم گاه با شعارهای زیبا و سیاستهای فریبنده، گاه با بیطرفی و انفعال و گاهی با دخالت آشکار و حتی اقدام نظامی صورت گرفته است.
نوسانات رفتاری امریکا در قبال نهضت ملی نفت از حمایتهای اولیه تا اقدام علیه آن را نیز می توانیم در همین چهارچوب بررسی نماییم. آنچه سبب ورود امریکا به دعوای ایران و انگلیس بر سر مسئله نفت شد، صرفا منافع و اهدافی بود که امریکا در جستجوی آن بود. برخی از مهمترین اهدافی که امریکا در این آب گل آلود شده به دنبال آن بود عبارت بودند از:
1-جلوگیری از بی ثباتی بازار نفت و تضمین جریان صدور نفت به بازارهای جهانی
2-جلوگیری از خارج شدن ایران از مدار اقمار غرب و افتادن به دام کمونیسم و شوروی
3-شکستن انحصار نفتی انگلستان و سهیم شدن در نفت ایران2
امریکا بیم آن داشت که دعوای ایران و انگلیس بر سر نفت، سبب قطع جریان نفت و یا بی ثباتی بازار نفت شده و به دنبال آن بخش عمده ای از صنعت و تجارت امریکا متضرر گردد. از طرفی فقر و مشکلات اقتصادی که بر اثر تحریم نفت گریبانگیر ایران شده بود، این کشور را به سمت شوروی، رقیب درجه یک امریکا در جنگ سرد سوق داده و در دام کمونیسم بیندازد. این بود که امریکا خواهان حل مسئله نفت و خواباندن غائله به منظور تأمین منافع ملی خود بود.
مهمتر از همه، امریکا که پس از جنگ جهانی دوم به قدرتمندترین کشور جهان از جهات گوناگون سیاسی، اقتصادی و نظامی تبدیل شده بود، رقابت گسترده ای را با ابرقدرتهای پیشین به ویژه انگلیس آغاز کرده بود. گسترش روز افزون منافع امریکا در خاورمیانه هر روز بیشتر این کشور را به امور و مسائل خاورمیانه علاقه مند می-کرد و آنها حریصانه و مشتاقانه و در عین حال با نگرانی در صدد توسعه منابع نفتی خود در منطقه بودند. به طوری که دستیابی به نفت بیشتر در خاورمیانه به یکی از اهداف اساسی سیاست خارجی امریکا تبدیل شده بود.3 از طرفی انگلیس بیشترین منافع را در خاورمیانه دارا بوده و درآمد سرشاری از نفت ایران حاصل این کشور می گردید. امریکا نیز نمی توانست نسبت به این سود سرشار بی تفاوت بماند و لذا خواهان سهیم شدن با انگلیس در این خوان نعمت بود. بنابراین حمایت اولیه این کشور از مصدق و فشارهایش بر انگلیس در جهت قبولاندن حضور پر رنگ خود در خاورمیانه به انگلیس بوده است.
تا زمانی که امریکا تأمین منافع خود که همان صدور جریان نفت، جلوگیری از نزدیکی ایران به شوروی و سهیم شدن در نفت ایران بود را در حمایت از مصدق و نهضت ملی و مخالفت با انگلستان می دید، از نهضت پشتیبانی می کرد.4 چرا که با تحت فشار گذاشتن انگلیس و حمایت از نهضت، هم به شوروی نشان می داد که نمی گذارد ایران را تحت اقمار خود دربیاورد و هم انگلیس را مجبور می کرد تا امریکا را در نفت ایران شریک کند و منافعش را در نظر بگیرد.
دکتر محمد مصدق در حال انتقال به محکمه خویش در سلطنت آباد
انگلیس که به خوبی نیت امریکا را دریافته بود، سعی در مطمئن ساختن امریکا از تأمین منافعش داشت. سفیر انگلیس در امریکا می نویسد: «آمریکایی ها درصدد اشغال جایگاه ما در خاورمیانه هستند. نفوذ آنها در خاورمیانه بعد از جنگ جهانی دوم به طور گسترده ای زیاد شده است. آنها به عنوان یک قدرت نیرومند و دائمی در عربستان حضور پیدا کرده و بدنبال مسلط شدن بر ایران هستند.»5 انگلیس که پس از جنگ جهانی تضعیف شده و به قدرت برتر سیاسی، اقتصادی و نظامی امریکا واقف بود، به ناچار سهیم کردن امریکا در نفت ایران را پذیرفت و نیز امریکا را متقاعد کرد که ایرانِ پس از مصدق به دام کمونیسم نخواهد افتاد. بنابراین زمانی که امریکا از تأمین منافع خود توسط انگلیس مطمئن شد دیگر دلیلی برای حمایت از مصدق و ملی شدن نفت ایران نمی دید. لذا در صف مخالفان ایران و در راستای خط مشی انگلستان قرار گرفت.6
از آن پس حمایتهای صوری و تاکتیکی امریکا از بین رفت و از همین رو تلاشهای مصدق و ملیون ایران برای دریافت کمک از امریکا بی نتیجه ماند و امریکا که اکنون منافع ملی خود را در مخالفت با نهضت و همراهی با انگلیس می-دید در اقدام علیه نهضت تردید به خود راه نداد. سرانجام با اقدام نظامی علیه نهضت و ساقط کردن حکومت ملی دکتر مصدق چهره دموکراتیک و بشردوستانه امریکا در برابر مردم ایران از بین رفت و خوی منفعتطلبانه این کشور در نظرشان آشکار گردید. به ویژه نقش و جایگاه امریکا پس از کودتا مؤید این مطلب است. انعقاد قرارداد کنسرسیوم نفت که 40 درصد از سهام آن متعلق به شرکتهای نفتی امریکایی بوده و همچنین حضور و نقش برجسته و همه جانبه امریکا در ایران پس از کودتا به خوبی بیانگر مقاصد و سیاستهای سودجویانه امریکا می-باشد.
*فرجام سخن
رفتارهای متناقض امریکا یا به تعبیر بهتر، خط مشی نفاق گونه این کشور به ماجرای نفت ایران ختم نشد. بلکه این کشور سیاست دوگانه و ریاکارانه خود را در برابر دیگر کشورها همچون نیکاراگوئه، یونان، افغانستان، عراق و... نیز به کار گرفت. چنین سیاستی بر یک اصل اساسی یعنی حفظ و تأمین منافع ملی استوار است که بر اساس جهان بینی سرمایه داری و با هدف سلطه و هژمونی بر تمام دنیا تعریف می شود.7 این گونه است که برخی در تحلیل رفتارهای امریکا در قبال حرکتهای مردمی، مذهبی و ملی دچار سردرگمی شده و گرفتار چهره فریبنده این کشور می شوند، چرا که امریکا با شعار دموکراسی مردم را سرکوب می کند، با ندای آزادی در بند می سازد، با فریاد عدالت، منافع کشورها را به یغما می برد و با شعار حقوق بشر، انسانها را به نیستی میکشاند.
________________________________
1. محمدحسین جمشیدی، رفتارشناسی امریکا در قبال نهضت ملی ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378، ص 105.
2. جمشیدی، همان، ص 115.
3. گزارشی از رفتار سیاسی امریکا در قبال نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران، به اهتمام ایرج ذوقی، زیر نظر سید علی موجانی، تهران، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی،1380،ص 23.
4. مقصود رنجبر، نگاهی به تعامل ایالات متحده امریکا و بریتانیا در نهضت ملی شدن نفت ایران، ماهنامه زمانه، سال سوم، اردیبهشت 1383، شماره 20، ص 42.
5. رنجبر، همان، ص 40.
6. منصور معدل، طبقه، سیاست و ایدئولوژی در انقلاب ایران، ترجمه محمد سالار کسرایی، تهران، مرکز بازشناسی اسلام و ایران، 1382، ص 58.
7. جمشیدی، همان، صص 191-194.
*موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران